رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی؟ ( یادداشتی از اکبر گنجی )
محمود هاشمی شاهرودی (چپ) و محمد یزدی (وسط)، دو عضو شورای نگهبان، در حال ابراز ارادت به آیتالله خامنهای (راست).
اکبر گنجی ( روزنامه نگار و پژوهشگر )
موج درخواست رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی توسط شورای نگهبان چه معنایی دارد؟
فقط به هشت مورد، از این موارد- در زیر بنگرید:
الف- جبهه پایداری رسماً درخواست کرده تا هاشمی به عنوان یکی از عوامل و مجرومین فتنه رد صلاحیت شود و افزوده است: «رد صلاحیت مشایی و هاشمی مطالبه عمومی از شورای نگهبان است».
ب- تعدادی از نمایندگان مجلس- که ادعا شده یکصد تن بودهاند- طی نامهای از شورای نگبهان خواستهاند تا هاشمی را رد صلاحیت کند. آنان در بخشی از نامه دلایل خود را به شرح زیر توضیح دادهاند:
«نقش بعضی از کسانی که ثبتنام کردهاند و فرزندانشان در مدیریت فتنه و انسجام بخشیدن به سران فتنه و هماهنگ نمودن آنها بر هیچ کس پوشیده نیست. نامه سرگشاده تحریکآمیزی که به شعله آتشفشان دامن زد، اصرار وی بر ابطال انتخابات که خواست اتحاد استکبار جهانی بود، کلید فتنه با طرح انتخابات آزاد، پشتوانه شدن برای ضد انقلاب که در آخرین نماز جمعهاش تجلی کرد و نپذیرفتن صحه شورای نگهبان بر انتخابات دوره دهم همه حاکی از این است که نمیتواند مسئولیت بزرگی چون ریاست جمهوری که امانت الهی و ثمره خون هزاران شهید است، به عهده وی سپرده شود، خصوصاً با مشکلات سنگین اجرایی و کهولت سن نامبرده بیم آن میرود که کار از دست وی خارج و به دست کارگزارانی بیفتد که هیچ گاه دل در گرو انقلاب نداشتند. اگر مواضع اخیر ایشان در مورد فلسطین و ولایت فقیه را هم در نظر بگیرید، عدول ایشان از اندیشه ناب امام خمینی، دلیلی دیگر بر مدعای ماست».
پ- محمد دهقان، عضو هیأت رئیسه مجلس، گفته است که اگر شورای نگهبان بخواهد به قانون عمل کند، «با توجه به کهولت سن آقای هاشمی و این که دیگر توانایی اداره کشور را ندارد صلاحیت وی تأیید نخواهد شد».
ت- بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق در نامهای سرگشاده به آیتالله جنتی خواستار رد صلاحیت هاشمی شده و در تبیین علل آن نوشته است:
«دستهای از این افراد در فتنه پیچیدهای که دشمنان داخلی و مزدوران داخلی آنان برای براندازی نظام تدارک دیده بودند نه تنها سکوت ننمودند بلکه با نامهها، سخنان و ایما و اشارههای خود، ساز فتنه را کوک نمودند و آتش آن را شعلهور...ما نامه سرگشاده ۱۹ خرداد این حضرات را در پیش روی خویش داریم. نامهای که با گلایههای بیمحابا و تهدیدهای فراوان، خود چراغ سبزی برای فتنهگران شد. ما خطابههای آخرین نماز جمعه و سخنان متغایر با کلام رهبری برخی آقایان مدعی نجات کشور را مستندا در اختیار داریم. ملت ایران چگونه میتواند کسی را که از سوی مردم برای نماز جمعه مقبول واقع نمیشود را مورد تأیید ببیند؟».
ث- جعفر شجونی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز گفته است که هاشمی: «ان شاءالله که رد صلاحیت میشود. اگر شورای نگهبان او را رد صلاحیت نکند ملت یک نه بزرگ به هاشمی میگویند. آقای هاشمی که کاری به اصولگرایان ندارد ایشان در اردوگاه اصلاحطلبان است».
ج- حمید رسایی، نماینده ی مجلس و مدیر مسئول هفتهنامه ۹ دی، گفته است که هاشمی برای رقابت نامزد نشده، بلکه برای احیای خودش (از طریق تأیید صلاحیت توسط شورای نگهبان و استفاده از فرصت تلویزیونی که چند سالی است از آن محروم شده) کاندیدا شده است. مینویسد:
«کیست که نداند هاشمی رفسنجانی اصلیترین عنصر محرک در فتنه سال ۸۸ بوده است؛ کیست که نداند او تنها رأس فتنه سال ۸۸ در داخل کشور بود و رئوس خارجی فتنه نیز از رفتار او و همراهانش در داخل بهره بردند. برای اثبات این مدعا نیاز نیست به خودمان فشار بیاوریم خصوصاً که هاشمی خود به نقش محوریاش در فتنه ۸۸ معترف است و برای همین تاکنون از بهکار بردن واژه فتنه در باره کودتای سال ۸۸ اکراه دارد. از نامه بدون سلام والسلام هاشمی چند روز قبل از انتخابات سال ۸۸ به رهبر انقلاب که در آن از دود آتش خشم احزاب و گروههای هوادارش در آینده خبر داده بود تا تحرکات فرزندانش به ویژه مهدی و فائزه در هدایت اجرایی کودتای سال ۸۸ و نقش کلیدی همسرش که فرمان به خیابان ریختن را در شبکههای اجتماعی صادر کرد تا آخرین نماز جمعه وی که با تبلیغ و تشویق رسانهای بیگانه برگزار شد و بسیاری از امور دیگر که در جای خود به آن میپردازیم، همه در نگاه افکار عمومی هاشمی را متهم اول فتنه سال ۸۸ ساخته و تأییدیه شورای نگهبان یعنی برائت نامهای در دستان هاشمی تا نه تنها او بلکه دنباله سیاسی و رسانهایش بگوید که اگر حوادث سال ۸۸ فتنه بود و هاشمی در رأس فتنه بود، پس چرا تأیید صلاحیت شد؟ بنابر این یا باید ما بپذیریم که حوادث سال ۸۸ فتنه و کودتا نبوده و یا باید بپذیریم که هاشمی و خانواده هماهنگ با او، نقشی در این فتنه نداشتهاند که هر دو نادرست است».
رسایی در پایان تکملهای به متن خود افزوده و نوشته است:
«این تحلیل در صورت انصراف روحانی تا قبل از شروع تبلیغات انتخاباتی و یا رد صلاحیت هاشمی یا رد صلاحیت روحانی قابل خدشه خواهد بود والا در آن تردید نکنید».
چ- حسین شریعتمداری در سرمقاله ۱۸ اردیبهشت ۹۲ کیهان، تحت عنوان «طبلهای تو خالی»، استدلال کرده بود که:
«آقای هاشمی رفسنجانی به این علت که اطمینان دارد در صورت نامزدی برای ریاست جمهوری یازدهم، صلاحیتش تأیید خواهد شد، نامزد نمیشود! چرا؟!...آقای هاشمی به خوبی میداند که پایگاه مردمی قابل توجهی ندارد و از سالن وزنکشی نامزدهای ریاست جمهوری یازدهم، «سنگین وزن» بیرون نخواهد آمد ... آیتالله هاشمی ترجیح میدهد ادعای برخورداری از پایگاه مردمی گسترده را در هالهای از ابهام برای خود حفظ کند و این ادعا را برای ارزیابی صحت و سقم آن در هیچ میدانی به آزمون نگذارد، چرا که «ادعا» مادام که میزان صحت و سقم آن برملا نشده باشد، میتواند در عرصه سیاست، نقش «شمشیر داموکلس» را بازی کند و از آن برای تهدید و «امتیازگیری» استفاده شود. شرط و شروطی که این روزها آیتالله هاشمی مطرح میکند قبل از آن که برای نامزد شدن باشد، توجیهی توضیحنما! برای نامزد نشدن است!».
برخلاف نظر قاطع نماینده ولی فقیه در کیهان هاشمی کاندیدا شد. اینک مهمترین «تک تیرانداز» رسانهای خامنهای -تعبیری که آیتالله خامنهای در جلسه انجمن روزنامهنگاران مسلمان درباره کیهان به کار برد- و «حضرت آقا»یش ترسیدهاند. به همین دلیل در ۲۶ اردیبهشت ۹۲ ضمن توجیهی مضحک خواستار رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی شده است. او در مطلبی تحت عنوان «بلیت» نوشته است:
«گفت: حالا که آقای احمدینژاد نشان داده است در دولت او مشایی همه کاره است، اگر مثلا دوره دیگر نامزد شود آیا شورای نگهبان صلاحیت او را تأیید میکند؟
گفتم: معلومه که نه! این چه سؤالیه؟!
گفت: خب! حالا که آقای هاشمی با اعلام همهکاره بودن خاتمی ثبت نام کرده است آیا شورای نگهبان حق دارد صلاحیت او را تأیید کند؟
گفتم: مگر حضور چند ده میلیونی مردم در حماسه ۹ دی اعلام برائت از همین وطنفروشان نبود؟ شورای نگهبان چگونه میتواند خواست چند ده میلیون از مردم را نادیده بگیرد؟!
گفت: شاید بعضیها هنوز باور ندارند که ۹ دی مراسم ختم فتنهگران بوده است؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو برادرش مرده بود، مراسم ختمش شلوغ شده بود، جوگیر شد و برای شب هفت بلیت فروخت!»
خاتمی که هیچ کاره هاشمی است، اما به فرض آن که همه کاره هاشمی بود، آیا این دلیل محکم رد صلاحیت است؟
ح- از همه اینها مهمتر، سخنان آیتالله محمد یزدی، عضو فقهای شورای نگهبان، در ۲۴ اردیبهشت ۹۲ بود که به صراحت هاشمی رفسنجانی را مورد حمله قرار داد که علیه رهبری شمشیر از رو بسته است. میگوید که در جلسه بررسی صلاحیت شورای نگهبان گفته است:
«ثواب رسیدگی به اینکه چه کسی صلاحیت حضور در انتخابات را دارد و چه کسی فاقد صلاحیتهای لازم است و بیان آن با شجاعت که فلانی حق ندارد کاندیدا باشد از انجام مستحبات و عبادات ماه رجب بیشتر است...اکثر پستها و سمتها انسان را دچار پشیمانی میکنند به عنوان مثال همین الان ما در شورای نگهبان مصیبت بزرگی داریم و بین خدا و دنیا گیر افتادهایم و باید مراقب باشیم تا در سن ۸۰ سالگی خدا و آخرتمان را به دنیا نفروشیم. معتکفین باید در روزها اعتکاف به نظام و رهبری دعا کنند. امروز رهبری تنها است و دوستان نزدیکش شمشیر را از رو بستند».
این موارد را چگونه باید معنا کرد؟
یکم- حرکت خودجوش یا سازماندهی شده: یک احتمال این است که «راست افراطی» به طور خودجوش خواستار رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی است. اما احتمال دیگر این است که این حرکت توسط بیت رهبری سازماندهی شده باشد. در صورت دوم، احتمال رد صلاحیت هاشمی بسیار افزایش خواهد یافت.
دوم- رد صلاحیت و تأیید صلاحیت به وسیله حکم حکومتی: ممکن است سناریوی خامنهای این باشد که ابتدا هاشمی توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شود و سپس با حکم حکومتی رهبری، بنابر مصلحت، تأیید صلاحیت گردد. اگر چنین شود، این کنش در راستای تثبیت «فصلالخطاب بودن رهبری» و وابسته کردن بیشتر بقای هاشمی در حاشیه نظام به خامنهای است. به تعبیر دیگر، آیتالله خامنهای به هاشمی میگوید: اگر من نباشم، اینها تو را حتی زنده نخواهند گذارد، چه رسد به ریاست جمهوری و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام.
سوم- نزاع کمهزینه با هاشمی، تا نزاع پرهزینه با مردم: اگر هاشمی توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شود و آیتالله خامنهای با حکم حکومتی او را تأیید صلاحیت نکند، معنای آن چه خواهد بود؟
آیتالله خامنهای به همراه مشاورانش میدانند که رد صلاحیت هاشمی دارای هزینه بسیار است. اما رد صلاحیت هاشمی در این مرحله، فقط و فقط، نزاع با هاشمی و حامیان سیاسیاش خواهد بود. اصولگرایان که واکنش چندانی نشان نخواهند داد. اصلاحطلبان نیز که مدتهاست از نظام حذف شده و بسیاری از چهرههای شاخصشان در زندانها به سر میبرند. آنان جز اعتراض لفظی چه خواهند کرد؟ اما:
- اگر هاشمی تأیید صلاحیت شود،
- اگر جامعه حول محور «خامنهای و ضد خامنهای» دو قطبی شود،
- اگر کاندیدای خامنهای در برابر کاندیدای مخالفانش قرار گیرد و هاشمی به کاندیدای مخالفان تبدیل شود،
- اگر هاشمی با آرای بالایی پیروزی شود،
در این صورت، برای حذف هاشمی و جایگزین کردن کاندیدای آقا، راهی جز تقلب گسترده وجود ندارد. این عمل معنایی جز مقابله با مردم نخواهد داشت. واکنش مردم غیرقابل پیشبینی است، هر قدر هم که نیروهای سرکوب نظام آماده باشند و از تجربه ۸۸ عبرت آموخته باشند.
بدین ترتیب، اگر قرار بر حذف هاشمی باشد، رد صلاحیت او توسط شورای نگهبان بسیار کمهزینهتر از حذف او از طریق ورود سپاه و بسیج و نیروی انتظامی و تقلب است.
چهارم- رد صلاحیت و واکنش هاشمی: فرض کنید هاشمی توسط شورای نگهبان رد صلاحیت و سپس با حکم حکومتی آیتالله خامنهای تأیید صلاحیت شد. هاشمی چه واکنشی باید نشان دهد؟ این پرسش در سال ۸۴ در برابر دکتر معین و اصلاحطلبان حامی او قرار گرفت. معین آن حکم را پذیرفت. اما وضعیت هاشمی با وضعیت معین بسیار تفاوت دارد. معین حداکثر نماینده مجلس و وزیر بوده است، اما هاشمی از ارکان نظام و سازندگان آن بوده است. رد صلاحیت او توسط فقیهانی که در پیش او هیچاند، بسیار تحقیرآمیز خواهد بود.
راه اول، پذیرش حکم حکومتی است. راه دوم، عدم پذیرش حکم حکومتی و اعلام انصراف از نامزدی است. در این صورت ماندن در ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضویت مجلس خبرگان رهبری چگونه توجیهپذیر خواهد بود؟
مسئله دیگر، رد صلاحیت هاشمی و عدم صدور حکم حکومتی است. در این صورت هاشمی چه واکنشی باید نشان دهد؟ آیا با این اقدام کاملاً تحقیرآمیز او دیگر قادر خواهد بود که در نظام باقی بماند؟
پنجم- رد صلاحیت مشایی: گویی رد صلاحیت مشایی قطعی شده است. اصلاحطلبان و هاشمی نمیتوانند مانند احمدینژاد -قدرت طلب فاقد اخلاق- بازی کنند. با توجه به مخالفت اصولی اصلاحطلبان با نظارت استصوابی شورای نگهبان، آنان مجبورند که به رد صلاحیت مشایی اعتراض کنند، نه آنکه از حذف رقیب خشنود شوند. حتی اگر هاشمی و دیگر اصلاحطلبان تأیید صلاحیت شوند، باید به رد صلاحیت مشایی اعتراض کرد. مردم باید تصمیم بگیرند که مشایی را میخواهند یا نه؟ اعتراض هاشمی رفسنجانی به رد صلاحیت مشایی بخشی از فرایند سبزشدن «عالیجناب سرخپوش» خواهد بود (رجوع شود به مقاله «از عالیجناب سرخ پوش تا عالیجناب سبزپوش»).
ششم- رد صلاحیت همزمان هاشمی و مشایی و قالیباف: یک احتمال هم این است که قالیباف و لنکرانی و چند اصولگرای دیگر هم در کنار این دو (هاشمی و مشایی) رد صلاحیت شوند. حسن غفوریفرد، عضو شورای مرکزی مؤتلفه، این احتمال را به طور جدی مطرح کرده است. میگوید:
«قالیباف و رضایی هر دو پاسدار بوده اند. اینجا یک ماتریس خیلی بزرگ پیش روی ماست که عوامل گوناگونی در آن تأثیر دارند؛ بویژه اینکه اصلاً معلوم نیست صلاحیت کدام یک از این کاندیداها تأیید میشود. همین افرادی که شما از آنها نام بردید [هاشمی، حداد قالیباف، حداد عادل و ولایتی]، احتمال دارد که صلاحیتشان تأیید نشود... گفتم احتمال دارد. ولی اسم نمیبرم که خدای نکرده مسئلهای پیش نیاید. ولی خیلیها یکبار صلاحیتشان در انتخابات مجلس شورای اسلامی یا مجلس خبرگان تأیید شده ولی بعداً رد صلاحیت شدهاند... من البته از کسی اسم نبردم! ولی میگویم احتمال میدهم از این چند نفری که شما نام بردید، صلاحیت یک نفر تأیید نشود. بله، ممکن است صلاحیت یکی از این سه نفر [قالیباف، حداد عادل، ولایتی] تأیید نشود. این طور که به من خبر رسیده است، شورای محترم نگهبان این بار بر روی مصادیق رجل سیاسی مذهبی و نیز بر روی مدیر و مدبر بودن کاندیداها، دقت بسیار زیادی به خرج خواهد داد. مدیر و مدبر بودن باید احراز شود... بالاخره سیاست به گونهای ست که همه چیزش را نمیتوان خیلی شفاف گفت. من تا جایی که توانستم، قصه را گفتم. البته گفتم «احتمال دارد». این احتمال زیر ۵۰ درصد است».
البته رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی در حالی که بسیاری از مراجع تقلید، از جمله آیتالله سیستانی، به طور غیرعلنی از او حمایت کردهاند، برای خامنهای و شورای نگهبان بسیار دشوار و پرهزینه است.
هفتم- نتیجه: ایران و ایرانیان اینک در شرایط بسیار خطرناکی قرار گرفتهاند. آیتالله خامنهای، با تحلیلی کاملاً نادرست از موازنه قوای جهانی و منطقهای، سیاستی نابخردانه در پیش گرفته و بستر نابودی ایران توسط متجاوزان خارجی را فراهم میآورد.
نامزدها، طرفدارانشان، و مخالفان جمهوری اسلامی باید در این شرایط خطرناک تصمیمگیری کنند. باید به دولتهای غربی نشان داد که مخالفان آیتالله خامنهای گسترده و قدرتمند هستند. اگر آنچنان دیده نمیشوند، برای آن است که گذار مسالمتآمیز از جمهوری اسلامی به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر را دنبال میکنند. نمیخواهند کشورشان به ویرانهای چون سوریه تبدیل شود.
جنبش دموکراسیخواهی ایران، صلحطلب و خواهان روابطی دوستانه میان ایران و دولتهای غربی است. فرصت انتخابات، باید به فرصتی برای دو قطبیسازی جامعه حول محور «خامنهای و مخالفانش» تبدیل شود. دموکراسیخواهان ضد جنگ، باید مخالفت خود با دیکتاتوری خامنهای را به نمایش بگذارند تا آنها که از طریق تحریمهای اقتصادی فلجکننده به دنبال نابودی جامعه ایران از درون هستند، بدانند که اپوزیسیونی قدرتمند و خواهان دموکراسی وجود دارد که به طور قاطع به سوریهای شدن ایران نه میگوید.
اگر زمامدار خودکامهای چون خامنهای اندکی به ایران و ایرانیان دلبستگی داشت، راه برگزاری «انتخابات آزاد» را میگشود و به نتایج آن التزام میورزید تا ایران از طریق یک دولت منتخب مردمی امکان یابد از مدار نابودی خارج شود. نه تنها رابطه دوستانه با آمریکا ضروری است (رجوع شود به مقاله «مذاکره با آمریکا: معامله منافع ملی در برابر حفظ نظام»)، بلکه میتوان با دولت اسرائیل نیز روابطی مانند روابط ترکیه و اسرائیل داشت