خامنهای با انتخابات چه خواهد کرد؟ ( یادداشتی از اکبر گنجی )
اکبر گنجی - روزنامه نگار و پژوهشگر
آیتالله خامنهای خواستار انتخاباتی با "مشارکت بالا" و "رقابت پائین" است. آیا این سودا دست یافتنی است؟ "مشارکت بالا" یا خلق "حماسه سیاسی" به تعبیر او، برای نشان دادن مشروعیت جمهوری اسلامی و رفع خطرهای خارجی (تحریم های اقتصادی فلج کننده، حمله نظامی احتمالی) است.
با کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی، کلیه گروههای اصلاحطلب به طور "همه جانبه" به حمایت او خواهند رفت. ضمن آن که هاشمی در میان اصولگرایان سنتی و مراجع تقلید نیز حامیانی دارد.
احمدینژاد با چندین کاندیدا وارد میدان شده است. کاندیدای اصلی او مشایی است.
اصول گرایان- سنتی و افراطی- نیز با تعداد زیادی کاندیدا وارد انتخابات شدهاند.
آیتالله خامنه ای و پیروانش در این شرایط چه خواهند کرد؟
یکم- اگر خامنهای با تیغ نظارت استصوابی شورای نگهبان سر رقبا را نبرد، مبارزهای شدید- همراه با افشاگریهای فراوان- در پیش خواهد بود که "مشارکت بالا" یکی از پیامدهای آن است. بدین ترتیب، اگر او خواهان "مشارکت بالا" است، باید اجازه دهد تا مشایی و هاشمی رفسنجانی در انتخابات حاضر باشند.
دوم- خامنهای نمیخواهد که قوه مجریه به دست "فتنه گران" و "جریان انحرافی" بیفتد. "جریان انحرافی"، رهبرانش را کاندیدا کرده است. اما "فتنه گران" پشت هاشمی جمع شدهاند. با اینها چه باید کرد؟
الف- رد صلاحیت مشایی توسط شورای نگهبان کار سادهای است. اما این عمل ساده، دو پیامد به دنبال خواهد داشت. یک- کاهش رقابت و احتمالاً کاهش مشارکت. دو- عکس العمل غیرقابل پیش بینی محمود احمدینژاد که تمام سرمایه خود را در سبد مشایی گذاشته و برخلاف قانون در زمان ثبت نام، ضمن حمایت صریح از مشایی گفته است: "مشایی یعنی احمدینژاد و احمدی نژاد یعنی مشایی" (برخلاف نظر شورای نگهبان که اقدام احمدینژاد را جرم قلمداد کرده، غلامحسین الهام- سخنگوی دولت- اقدام احمدینژاد را قانونی به شمار آورده است).
ممکن است "مصلحت سنجی" خامنهای را وادار به تایید صلاحیت مشایی کند. اولاً: "مشارکت بالا" و خلق "حماسه سیاسی" نیازمند "رقابت بالا" است. ثانیاً: احمدینژاد دائماً به خامنهای گوشزد میکند که تنها من و مشایی قادر به غلبه بر هاشمی رفسنجانی هستیم. هیچ فرد و گروه دیگری توان پیروزی بر هاشمی مورد حمایت اصلاح طلبان و تحول یافته را ندارد.
اما تایید صلاحیت مشایی نیز پیامدهای زیادی برای جمهوری اسلامی و خامنهای دارد. حداقل طی چهار سال گذشته مراجع تقلید، ائمه جمعه، رسانههای رسمی رژیم و...، هزاران بار از انحرافهای عظیم مشایی (از جمله اسلام ستیزی، روحانیت ستیزی، جن گیری، عدم اعتقاد به ولایت فقیه، بهاییگری، طرفداری از اسرائیل، و...) سخن گفتهاند. تایید صلاحیت مشایی به معنای بطلان همه آن مدعیات خواهد بود. یعنی چهار سال فقیهان مرید رهبری و رسانههایش در حال دروغگویی و تهمت زنی بودهاند. از سوی دیگر، آیتالله خامنهای که در سال ۸۸ معاون اولی مشایی را رد کرد، اینک چگونه میتواند فرد فاقد صلاحیت برای معاون اولی ریاست جمهوری را به عنوان نامزد ریاست جمهوری تایید صلاحیت کرده و این فرصت را برای او پدید آورد که شاید رییس جمهور شود؟
ب- رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی- که از ارکان اصلی جمهوری اسلامی بوده - کار بسیار پر هزینهای است. در این صورت شرکت اصلاح طلبان و سبزها در انتخابات ناممکن شده و موضع تحریم گران انتخابات تقویت خواهد شد. در عین حال برخی از اصول گرایان افراطی در شیپور رد صلاحیت هاشمی میدمند. به کدام دلایل؟ میگویند: اولاً: فرد ۷۹ ساله در عمل قادر به انجام وظایف مهم ریاست جمهوری نیست (فقدان توان جسمانی).
ثانیاً: هاشمی رفسنجانی بنابر یک مدعا، یکی از حامیان فتنه بوده و بنابر مدعای دیگر، تمام فتنه طراحی او بوده است. ولایتی که از اصول گرایان غیر افراطی است، گفته است: "هاشمی در فتنه ۸۸ رهبر انقلاب را تنها گذاشت". اما اصول گرایان افراطی هاشمی را رهبر اصلی فتنه قلمداد میکنند که به جای محکوم کردن موسوی و کروبی، احمدینژاد را فتنه گر و همراهانش را جریان انحرافی معرفی کرده و میکند.
سوم- خامنهای بازی دیگری هم میتواند به راه بیندازد. رد صلاحیت همزمان مشایی و هاشمی رفسنجانی. اما در گام بعد، با حکم حکومتی از شورای نگهبان فرمان خواهد داد تا برای حضور همه سلایق، رعایت مصالح نظام و برپایی حماسه سیاسی این دو را تایید صلاحیت کند. بدین ترتیب، "فصل الخطاب" بودن رهبری و محوریت سلطان مورد تاکید مجدد قرار خواهد گرفت.
چهارم- جریان انحرافی رد صلاحیت یا تایید صلاحیت شود، با تایید صلاحیت هاشمی که کل اصلاحطلبان به حمایت از او برخاستهاند (ضمن آن که کلیه اقتصاددانهای لیبرال از هاشمی حمایت خواهند کرد)، خامنهای چاره ای جز رساندن اصول گرایان به کاندیدای واحد یا اصلی در پیش ندارد. اصول گرایان سنتی و افراطی با تعداد زیادی کاندیدا وارد صحنه شدهاند و گویی هیچ کس قصد کناره گیری ندارد. با این معضل چه میتوان کرد؟
الف- شورای نگهبان مجبور است از طریق رد صلاحیت، کاندیداهای اصول گرایان را کاهش دهد. اما هرگز قادر نخواهد بود که آنها را به یک تن تقلیل دهد.
ب- خامنهای از طریق بیتاش به برخی کاندیداها اطلاع خواهد داد که به سود کاندیدای مطلوب او کنارهگیری کنند.
پنجم- حسین فدایی- دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی- هاشمی رفسنجانی را نماد جریان فتنه و "خط سازش"، و مشایی را نماد جریان انحرافی و "خط تنش" قلمداد کرده و گفته است: "در صورتی که اصول گرایان نامزد واحد داشته باشند، در مرحله اول برنده انتخابات خواهند بود. احتمال پیروزی اصولگرایان با آرایش جدید در مرحله اول افزایش یافته است".
فرض کنیم که این مدعا صادق باشد، اما اجماع اصول گرایان بر سر یک کاندیدای رای آور بسیار دشوار است. محمد باقر قالیباف دارای بیشترین آراء است. اما اصول گرایان افراطی (جبهه پایداری، و...) مطلقا او را قبول ندارند. ضمن آن که اصول گرایان سنتی نیز ابوترابی را کاندیدا کردهاند. از قالیباف که بگذریم، دیگر کاندیداهای اصول گرایان آرای بسیار پایینی دارند. دو گروه از اصول گرایان افراطی، لنکرانی و زاکانی را کاندیدا کردهاند. با آمدن سعید جلیلی باقی ماندن این دو دشوار خواهد شد.
قالیباف و حداد عادل و ولایتی هم کاندیدا هستند. جبهه پایداری از میان این سه تن، فقط حداد عادل را قبول دارد که هیچ رایی ندارد. تمام تاکید قالیباف بر کاندیداتوری فرد دارای بیشترین آراء- یعنی خودش- است. اما ولایتی فقط و فقط از پذیرش نظر جامعه مدرسین حوزه علمیه ی قم و روحانیت مبارز تهران سخن میگوید. برای این که میداند که به احتمال زیاد قالیباف کاندیدای آنها نخواهد بود.
ششم- آیتالله خامنهای خواهان رییس جمهوری مطیع محض خود است. حداد عادل و ولایتی در طولانی مدت وفاداری خود را به او نشان دادهاند، اما هر دو فاقد رای هستند. بعد از اینها، سعید جلیلی و واعظ زاده افراد مورد تایید او هستند. واعظ زاده که اصلاً در فضای سیاسی مطرح نیست. سعید جلیلی نیز فقط و فقط به دلیل مذاکرات هستهای مطرح است. اگر آیتالله خامنهای سعید جلیلی را مطرح سازد، میتواند کل اصول گرایان را پشت سر او به اجماع برساند.
کنار رفتن باقری لنکرانی و علیرضا زاکانی به سود جلیلی کار سادهای است. لنکرانی گفته است: "نمایندگان گفتمان انقلاب زیاد شده اما این گفتمان در نهایت یک نماینده در انتخابات خواهد داشت".
زاکانی هم گفته است: "از ثبت نام آقای جلیلی استقبال میکنم و حضور ایشان را پر برکت، امیدبخش و باعث تقویت جبهه نیروهای انقلاب میدانم و همان طور که قبلا نیز بارها اعلام کردهام تفاوت گفتمانی مابین خود و ایشان نمیبینم و لذا تلاش میکنیم ائتلافی گفتمانی تشکیل شود تا توان نیروهای انقلاب در مقابل جریانات فتنه، انحراف و جریان آقای هاشمی تجمیع شود".
محمد مهدی تهرانی- از حامیان سابق جبهه پایداری و مرید فعلی الهام- طی مقاله بلندی پیش بینی کرده است که مشایی رییس جمهور خواهد شد و کل نیروهای انقلابی سوم تیری چارهای جز حمایت از سعید جلیلی ندارند
حداد عادل و ولایتی- مشاوران نزدیک خامنهای- زمزمه را آغاز کردهاند. ولایتی در ۲۲/۲/۹۲ گفته است: "اگر تصمیم جامعتین این باشد که من کنار بروم، حتما این کار را انجام میدهم. درهای ائتلاف پیشرفت باز است. ما نمیدانستیم که جلیلی برای انتخابات ثبتنام میکند. اگر جامعتین از جلیلی حمایت کرد، ما هم از جلیلی حمایت میکنیم".
حداد عادل هم در ۲۲/۲/۹۲ گفته است: "در ائتلاف بر روی کسی بسته نیست؛ در حال حاضر با حضور آقای جلیلی باید منتظر بمانیم تا معلوم شود که آیا وی جهشی در میزان آرا دارند و اگر رای وی بالا برود، واقعیت این است ما ۳ نفر نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم. چرا که هدف ما مشخص کردن در بین ۳ نفر نیست، بلکه برای پیروزی یک جریان سیاسی کار میکنیم... با این که آقای جلیلی سابقه کار اجرایی نداشتند و دیپلمات سیاست خارجی و بعد هم در مسئله هستهای بودهاند اما ما آقای جلیلی را در کار اجرا ناتوان نمیدانیم".
مهمترین مانع برای این که سعید جلیلی کاندیدای کل اصول گرایان شود، محمد باقر قالیباف است. او که در میان اصول گرایان دارای بیشترین آرا بوده و هزینه بسیاری در سراسر کشور کرده است، بعید است حاضر به کنارهگیری باشد. اگر آیتالله خامنهای سعید جلیلی را بخواهد، به قالیباف نیز گفته خواهد شد که کنار رود. این کار شدنی و سهل است، اما هزینههایی برای آیت الله خامنهای دارد.
جمهوری اسلامی به اندازه کافی به دخالت سپاه پاسداران در همه مسائل متهم است. قالیباف یکی از سرداران سپاه بود. بعدها از سوی آیتالله خامنهای به فرماندهی کل نیروی انتظامی جمهوری اسلامی منصوب شد. شهرداری تهران او را هم تغییر داده است. اما اینک نه تنها مدعی است، بلکه نیروهایی برای خود دست و پا کرده است. آیتالله خامنهای به دنبال افرادی است که از خود چیزی نداشته باشند، یعنی نیروهای بیریشه. احمدینژاد یکی از آنها بود. سعید جلیلی و واعظ زاده هم دو تن از این نوع افراد هستند.
اگر آیتالله خامنهای سعید جلیلی را بخواهد، در این صورت باید نیروهای سپاه و بسیج به سود او سازماندهی و بسیج شوند تا آرایی برای وی بسازند. قطعاً به تقلب هم نیاز خواهند داشت (آیا احمدی نژاد زیربار خواهد رفت؟) شاید هم ترکیبی از جلیلی- قالیباف بسازند.
هفتم- دمکراسی خواهان باید از فرصت انتخابات استفاده کرده و جامعه را حول خامنهای و مخالفانش دو قطبی سازند. خامنهای و هوادارانش با عملکرد خود این فرصت را برای مخالفان آماده میسازند. دو قطبیهای دیگر (هاشمی و اصول گرایان، هاشمی و جریان انحرافی) سود چندانی برای دمکراسی خواهان ندارد. سفره انتخابات که پهن شد، همه- از جمله مخالفان- میتوانند در چینش آن نقش بازی کنند. اگر این دو قطبی را بتوان شکل داد، یکی از پیامدهای ناخواسته آن احتمالاً این خواهد بود که هاشمی در قطب مخالفان خامنهای قرار گیرد. این بازی، بازی دمکراسی خواهان خواهد بود: دو قطبی سازی جامعه حول خامنهای و کاندیدایش از یک سو، و مخالفان خامنهای از سوی دیگر.