ایران و انتخابات ۹۲؛ آبستن کودکانی نامنتظر
محمود احمدی نژاد، رییس جمهوری ایران، در اقدامی بی سابقه ، اسفندیار رحیم مشایی را به هنگام ثبت نام در انتخابات همراهی کرد
حسین قاضیان ( جامعه شناس )
خوب یا بد، هاشمی رفسنجانی بالاخره آمد. هر چه هست، حالا توپ به زمین رهبری افتاده است. تلاش برای منصرف کردن هاشمی – خاتمی کاملا موثر نشد. حالا این دم و دستگاه رهبری است که باید برای مهندسی پیش از انتخابات یا همان مهندسی نیمه معکوس انتخابات دست به کار شود.
خوب یا بد، مشایی هم آمد. با آن که به هر زبانی گفته اند که مشایی تأیید نخواهد شد، بازهم آمد. عزم احمدی نژاد مثل همیشه، جمع است. این یکی، مهندسی پیش از انتخابات را باز هم پیچیده تر می کند. یک سوی این فرآیند مهندسی، خود آقای احمدی نژادی است که گرچه خودش مهندس است، غیرقابل مهندسی نشان داده است.
بخشی از تکنولوژی مهندسی پیش از انتخابات در دست شورای نگهبان است: رد صلاحیت. رد صلاحیت مشایی می تواند اقدامات پیش بینی نشده آقای احمدی نژاد را در پی داشته باشد. رد صلاحیت هاشمی اما، ضرب المثل «تف سربالا» را تداعی می کند. هر چه باشد او رئیس مصلحت سنجی این نظام است. رد صلاحیت هر دو آنان، بحران را بیشتر گسترش میدهد و آقای خامنه ای ناچار باید همه را به هماوردی بطلبد. مخاطره ای که پایانش به هیچ روی مشخص نیست. رد صلاحیت شان توسط شورای نگهبان و تاییدشان با حکم رهبری گرچه اقدامات نامعلوم آقای احمدی نژاد را می تواند مهار کند، اما مشکلات رهبر را در هراس از رای آوردن احتمالی هاشمی حل نمی کند.
رد صلاحیت مشایی به آقای احمدی نژاد امکان میدهد داستان نسبتا باور شده مخالفت خودش را با خاندان هایی که به نظر او کشور را سه دهه است قبضه کرده اند، دوباره باورپذیر جلوه دهد.
می تواند مدعی شود رد شدن مشایی به خاطر رئیس جمهور کردن هاشمی است و کشور همچنان اسیر چنگال خامنه ای – هاشمی. داستانی که آرای شناور و مخالف بسیاری را در ۸۴ و حتی ۸۸ برایش به ارمغان آورد. به این ترتیب، او حتی بدون جنجال نامنتظره می تواند دوقطبی مورد نظرش را فعال سازد. آیا شورای نگهبانی که نامزد اصلی او را رد می کند به نامزدهای دیگرش رحم خواهد کرد. رحیمی تنها گزینه ای است که می تواند شامل رحم شورای نگهبان شود. رحم به رحیمی، نه از بابت رحمانیت شورای نگهبان که باید ناشی از گروگان مبهمی باشد که رحیمی از سال ۸۸ از دستگاه رهبری در اختیار دارد، گروگانی که به او امکان داده با وجود انبوه پرونده های مورد اذعان مقامات قضایی و سیاسی، جان سالم به در ببرد.
در صورت رد صلاحیت مشایی و جان به در بردن نامزدهای دیگر مورد نظر آقای احمدی نژاد، دو قطبی شاهزاده – گدا دوباره امکان فعال شدن می یابد و موضوع یارانه ها نیز به مبحثی جدی تر بدل می شود. آقای احمدی نژاد از پیش مزقون یارانه ها را کوک کرده است، یارانه هایی که اکنون به اره ای برای هر دولتی در آینده بدل شده است. با در میان آمدن موضوع یارانه ها در دو قظبی شاهزاده – گدا، آرای ناداران همچون گذشته به سوی نامزد آقای احمدی نژاد می رود.
با سیاستی که در این ۳ سال اخیر از جانب آقای آقای احمدی نژاد و مشایی برای جلب آرای حامیان اجتماعی اصلاح طلبان، سبزها و مخالفان صورت گرفته، آرای مشترک میان نامزد مورد حمایت احمدی نژاد و هاشمی، بین این دو و آقای قالیباف (در صورت بقا) تقسیم می شود. در نتیجه، نسبت رای نامزد اصول گرایان می تواند افزایش یابد. در صورتی که امکان رد نامزدهای مورد حمایت آقای احمدی نژاد وجود نداشته باشد، این سناریوی با یک تیر چند نشان دستگاه رهبری است: قبول هر دو، نابود کردن سیاسی هر دو با رای مردم و برکشیده شدن نامزد مورد حمایت آقای خامنه ای از درون نامزدهای متعددی که آراء را پخش میکنند. سناریویی که انتخابات را به دور دوم خواهد برد.
مشکل رهبری این است که نامزد اصلی مورد نظرش، آقای جلیلی، فقط در میان حلقه کوچک بسیج شونده پا به کارش مقبولیت دارد نه در میان گستره وسیع مردم رای دهنده. در این حال، مختصری تقلب در این زمینه کمک کننده خواهد بود. همان طور که در سال ۸۴ همین مختصر تقلب امکان داد آقای احمدی نژاد با جابه جایی آراء در دور اول، در دور دوم به جای کروبی روبروی هاشمی قرار بگیرد. اعتراضات ناکام به وجود تقلب پس از انتخابات ۸۸، امکان تقلب را برای رهبری و دستگاهش راحت تر کرده است: هم حداکثر اعتراض را یک بار تجربه کرده اند هم ادعای کسانی را که پذیرفته اند با وجود ادعای تقلب دوباره به سازوکار انتخابات اعتماد کنند، خنثی می کند.
آیا این همه حالات ممکن است؟ حالات ممکن و حتی ناممکنی وجود دارد که نه عقل هیچ جنی به آن می رسد نه ناممکن بودن عقلی شان آن ها را در عمل ناممکن می کند: می کنند و می شود، همان طور که کرده اند و شده است. تنها چیزی که به آن اطمینان هست، روزهای پرتلاطمی است که در راه است. ایران بازهم آبستن کودکانی نامنتظر است.