کوبیدن هاشمی رفسنجانی: حنای بی رنگ؟
محمد امینی
بی بی سی
حضور در راس
اکبر هاشمی رفسنجانی شخصیتی بوده که در ساختار جمهوری اسلامی ایران همواره در کلیدی ترین مناصب قرار داشته است. با نگاهی به فردای درگذشت آیت الله خمینی و چینش مهره ها و فضای آن دوران، حتی آیت الله خامنه ای جایگاه فعلی اش را تا حدود زیادی مدیون آقای رفسنجانی است.
آقای رفسنجانی جنگ با عراق را با حکم آیت الله خمینی تا آخر مدیریت کرد، حتی پذیرش قطعنامه ۵۹۸ خالی از تاثیرگذاری او نبود. بعد دو دوره رئیس جمهور شد و با رهبری آیت الله خامنه ای در مناصب کلیدی مانند ریاست مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور داشته و دارد.
در چندین دوره انتخابات هم شکست خورد که البته مانند کاندیداهای دیگر به کم و کیف انتخابات اعتراضاتی داشت ولی از آنجا که خود جزو بینانگذاران جمهوری اسلامی است همواره حفظ نظام برای وی مهم تر از حذف رقیب بوده است. از این رو شکست های انتخاباتی را هرچند تلخ، ولی با ترکیبی از سعه صدر کناری می نهاد. آقای هاشمی از آن جمله سیاستمدارانی است که به کل بازی هم توجه دارد و فقط حریف پیش رو را نمی بیند.
حفظ بقا
شاید بخاطر همین نحوه رفتار آقای هاشمی باشد که وی مانند دیگر بزرگان جمهوری اسلامی که گوشه نشین شدند، حصرخانگی شدند یا حتی به زندان افتادند، خودش به این سرنوشت ها دچار نشده است. هرچند حداقل، طی چهارسال گذشته دیدگاه وی در کشورداری در مقابل دیدگاه آیت الله خامنه ای و مجری محبوب و اکنون مغضوب او (آقای احمدی نژاد) قرار گرفت.
از نقطه نظر تحلیلی، آیت الله خامنه ای با ویژگی هایی که دارد، تفاوت دیدگاه با آقای هاشمی را تاکنون چندان جدی نمی گرفته و در مهم ترین اقدام پس از موضع گیریهای آقای هاشمی در جریان و پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری ۱۳۸۸، تنها این را مهم دید که ریاست مجلس خبرگان از آقای هاشمی سلب شود و مقام نسبتا تشریفاتی ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را حفظ کند.
از نگاه تحلیلگران، اکنون که صف بندی و خط کشی میان دیدگاه و سوابق آقای هاشمی با آیت الله علی خامنه ای مشخص تر از همیشه شده، امکان به میدان آمدن آقای هاشمی به عرصه انتخابات کل جناح محافظه کار را بشدت به هراس انداخته و شخص رهبری و تشکیلات اطرافش از این امر مستثنی نیست.
مساله رد صلاحیت
دیگر از کوبیدن هاشمی رفسنجانی با کلیشه ها و اهرم های سابق خبری نیست.
مهم ترین ویژگی آقای هاشمی در مقطع کنونی آن است که رد صلاحیت وی برای شورای نگهبان غیرممکن است، چرا که رد صلاحیت وی دلیل بسیار روشنی برای اثبات حاکمیت سلیقه و برداشت ها خواهد بود تا حاکمیت قانون اساسی و اگر هاشمی رفسنجانی صلاحیت نداشته باشد، دیگر چه کسی صالح خواهد بود؟
شاید از همین روست که محمد خامنه ای (برادر آیت الله خامنه ای) و حیدر مصلحی وزیر اطلاعات (که با اصرار آیت الله خامنه ای به مقامش بازگشت) و چهره های دیگر، آقای هاشمی را به انواع ویژگی های منفی مثل رابطه با دشمن، نامزد مورد نظر آمریکا و عامل فتنه ۸۸ و امثال آن متهم می کنند. حرفهایی که در داخل ایران هم واکنش هایی را میان اهل سیاست برانگیخته است.
ولی نکته اینجاست که دیگر از کوبیدن هاشمی رفسنجانی با استفاده از کلیشه ها و اهرم های سابق خبری نیست. دیگر از تریبون های رسمی و رسانه ای کسی روی خانواده آقای رفسنجانی دست نمی گذارد و آنها را به خوشگذرانی و حیف و میل اموال بیت المال متهم نمی کند.
روش های جدید، تندتر و افراطی تر از سابق بنظر می رسند. حرفهای حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات، حرفهایی نبود که پس از آیت الله فقید حسینعلی منتظری درباره شخصیتهایی در حد آقای هاشمی مطرح شده باشد.
ظرف چهارسال گذشته شرایط خانواده هاشمی عوض شده و فرزندانش دیگر آقازاده های جت اسکی سوار در آبهای کیش معرفی نمی شوند. فائزه هاشمی و مهدی هاشمی هر دو به زندان افتادند و موضعگیری های پدرشان هم در مجموع در همراهی با مخالفان داخلی سیاستهای محمود احمدی نژاد و بطور غیرمستقیم، رهبری مملکت، حرکت می کرده است.
نگاه افکار عمومی
آقای هاشمی رفسنجانی در نزد مردم ایران چهره ای چند وجهی داشته و دارد. از یک سو بخاطر سوابقی که بدانها بطور خلاصه اشاره شد، این احساس در نزد بخش قابل توجهی از افکار عمومی در ایران وجود دارد که وی مرد عمل است، طرفدار میانه روی است و رابطه با جهان خارج را یک اولویت اساسی می داند. ولی از سوی دیگر، بخاطر استمرار حضور در سطوح عالیه نظام طبیعتا هرچه شرایط اقتصادی و زندگی ایرانیان دشوارتر شده، او هم در نزد افکار عمومی مورد انتقاد بیشتری قرار می گرفت و رقبایش هم با دست گذاشتن روی مدل زندگی اطرافیانش، با فضا سازی، از این نگاه افکار عمومی به نفع خود استفاده می کردند. اما اکنون دیگر هاشمی کوبی با روشهای سابق مانند حنای بی رنگ است و چه در تهران و چه در شهرهای دیگر هم آبی از آن گرم نخواهد شد.
اما چرا آمدن هاشمی رفسنجانی تا این حد مایه هراس محافظه کاران شده است؟ از نظر تحلیلی، دلیل این امر را باید در شرایطی جستجو کرد که ظرف هشت سال گذشته ایجاد شده است. شخص آیت الله خامنه ای بخاطر نحوه برخوردش با محمود احمدی نژاد هزینه های زیادی داده و خواهد داد. ولی شرایط خارجی بر سر برنامه هسته ای و تحریم ها از یک سو، شرایط سوریه و بهار عربی در اطراف ایران و سیر و سوی روابط ایران و آمریکا و کشورهای اصلی غربی، در مجموع برای جمهوری اسلامی به یک نقطه بسیار استراتژیک رسیده که بقای جمهوری اسلامی هم از درون و هم از بیرون در معرض چالش بسیار جدی قرار دارد.
تبعات برای رهبری
حال برای مدیریت کشور در این شرایط چه کسی برای آیت الله خامنه ای قابل تحمل است؟
پاسخ به این سوال توجه به مولفه های زیادی را می طلبد که از حوصله این نوشتار خارج است اما نکته اصلی در نهایت این است که آقای هاشمی رفسنجانی آن چهره قابل تحمل برای آیت الله خامنه ای نیست. پیروزی هاشمی در انتخابات تمامی معادلات آیت الله خامنه ای را چنان بر هم می ریزد که تاکنون بی سابقه بوده و به منزله پس گرفتن بسیاری از سیاست های هشت ساله گذشته و پیش از آن هم خواهد بود.
جایگاهی که آقای هاشمی در پست ریاست جمهوری پیدا خواهد کرد جایگاه رهبری را هم تنزل خواهد داد و این برای بسیاری از محافظه کاران که بقای خود را در حفظ وضع موجود می بینند، نامطلوب خواهد بود. این آقای رفسنجانی خواهد بود که گره رابطه با آمریکا را باز خواهد کرد، چون ادامه وضع موجود می تواند ایران را به سطح عراق در دهه ۱۹۹۰ (پس از حمله به کویت) تنزل دهد و تجربه تلخ کشته شدن هزاران کودک عراقی از سوتغذیه شاید چیزی نباشد که ایرانیان به آن رضایت دهند و دامنه نارضایی هایی گسترده کنونی می تواند تکراری از مدل های مختلف بهار عربی در ایران را رقم بزند.
هاشمی رفسنجانی سهم زیادی در سیاست های مختلف جمهوری اسلامی ایران ایفا کرده و از تیغ انتقاد و فراتر از آن مصون نبوده و نخواهد بود، اما وضع در جمهوری اسلامی ایران اکنون به نقطه ای رسیده که آمدن هاشمی رفسنجانی، این بار با همه دفعات قبل متفاوت خواهد بود، اگر بیاید.