ازدواج باز یا خیانت؟
هافتینگتون پست – ویکی لارسن: در سالهای اخیر، ویل اسمیت و جیدا پینکت اسمیت به دفعات سرخط خبرهای سرگرمی بودهاند اما نه به دلیل فیلمهایشان بلکه به خاطر اینکه یا در مرز طلاق بودهاند و یا در شرف یک ازدواج باز؛ در این میان معلوم نیست کدام یک از این دو بیشتر مردم را میترساند. اینکه مردم از طلاق آنها وحشت دارند قابل درک است. آنها دو کودک ۱۲ و ۱۴ ساله دارند و همه نگران وضعیت آنها در صورت طلاق هستند. اما شایبه “ازدواجِ باز” آنها که به دلیل سخنان اخیر جیدا پررنگتر شده امری است که شدیدا مورد بحث و نگرانی واقع شده است و این نگرانی، قابل درک نیست.
جیدا در سخنان اخیر خود گفته بود: «من و ویل هرکار که بخواهیم انجام میدهیم، چون به یکدیگر اعتماد داریم. این به معنی اینکه ما یک رابطهی باز داریم نیست… این یعنی ما یک رابطه بزرگسالانه داریم.»
ازدواج باز حداقل به نظر من بسیار صادقانهتر از ازدواجهایی میرسد که در آنها یکی یا هر دو همسر به یکدیگر خیانت میکنند. تعداد افرادی که به همسران خود خیانت میکنند چقدر است؟ پاسخ به این سوال سخت است چون این جزو اطلاعاتی است که خود افراد باید بدهند و آنها معمولا میلی به این کار ندارند. اما اگر بخواهیم تحقیقات اخیر در این زمینه را معتبر بدانیم، ۳۳ درصد آقایان و ۱۹ درصد خانمها اعتراف کردهاند که به همسر خود خیانت میکنند یا کردهاند.
شاید اگر افراد مطمئن بودند که مچشان گرفته نمیشود، این آمار بالاتر هم میرفت. در یک تحقیق دیگر، دو درصد خانمها و پنج درصد آقایان گفته بودند که اگر امکان لو رفتن آنها وجود نداشته باشد، “به احتمال بسیار قوی” رابطهای خارج از زناشویی خود نیز خواهند داشت.
پس چرا هنگامی که بسیاری از افراد روابط خارج از زناشویی دارند و تنها وانمود میکنند که وفادار هستند، باز هم ایده ازدواج باز تا این اندازه برای افراد ترسناک است؟
شاید چون این موضوع، گفتگویی نیست که افراد بتوانند به راحتی با زوج یا معشوق خود داشته باشند. چون رابطه دونفره فرضی است که خودبهخود به همراه علاقه و عشق میآید، اینکه: “ما دیگر یک زوج هستیم، پس با فرد دیگری همبستر نخواهیم شد.”
اما از آنجا که بسیاری از عشقها به دلیل خیانت پایان پیدا میکنند، مشخص نیست که چرا افراد صادقانه با یکدیگر درباره سختیهای روابط انحصاری (در برابر روابط باز) خود صحبت نمیکنند.
من با اریک اندرسون، یک جامعهشناس آمریکایی در دانشگاه وینچستر انگلستان و نویسنده کتاب “شکاف رابطه انحصاری: مردان، عشق، و واقعیت خیانت” در این باره صحبت کردم. او معتقد بود که افراد از صداقت در اموری چون رابطه تکزوجی و نیازها و امیال جنسی خود میترسند. به جای آن، بسیاری از آنها خیانت کردن را برمیگزینند:
«تکزوجی امری پذیرفتهشده از نظر فرهنگی است، پس تصمیم از قبل برای ما گرفته شده. به عنوان مثال، اگر یک مرد در اولین قرار خود با یک زن، صحبت از میل خود به رابطه باز بکند، چقدر شانس دارد که آن زن را دوباره ببیند. اما موضوعی به همان اندازه مهم این است که خود آنها نیز در ابتدای ورود به رابطه فکر میکنند که تکزوجی را میخواهند. تنها بعد از ماهها یا سالها است که متوجه میشوند میل به سکس با افراد دیگر دارند. اما در این نقطه، آنها نمیخواهند رابطه با شریک زندگی خود را به هم بزنند چون عشقی استوار و درازمدت داشتهاند. در نتیجه به جای اینکه با صحبت درباره این نیاز، ریسک از دست دادن آن عشق را بکنند، به خیانت کردن روی میآورند. اگر دستشان رو نشود، برای آنها گزینهای منطقی به شمار میرود.»
آیا بهتر است که چشم خود را به روی خیانت احتمالی زوج خود ببندیم، و آن را به یک رابطه باز ترجیح بدهیم؟ فکر نمیکنم. پس چرا باید روی افرادی که رابطه باز دارند قضاوت کنیم؟
جیدا به صورت واضحی گفته است که ازدواج ۱۵ سالهاش بر چه اساسی استوار است: یک دوستی عمیق و تعهد به مادامالعمر نگاه داشتن آن.
چرا باید تکزوجی جلوی چنین رابطهای را بگیرد؟
منبع : بامداد خبر