تهدید به رد صلاحیت؛ هراس از خاتمی
مرتضی کاظمیان
با افزایش درخواست فعالان سیاسی و کنشگران مدنی از سیدمحمدخاتمی برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲، تهدیدهای تریبونهای گوناگون اقتدارگرایان حاکم در جمهوری اسلامی نیز شدت یافته است.
باندهای قدرت در هراس از حضور خاتمی ـ که میتواند به دلایل متعدد فضای انتخابات را از خود متأثر کند ـ «ردصلاحیت» وی را مفروض و قطعی، اعلام و تبلیغ میکنند.
محبوبیت اجتماعی ویژه ـ و شاید منحصر به فرد ـ خاتمی در میان لایههای گوناگون اصلاحطلبان، و نیز بدنهی اجتماعی آنان، اگر وی را به گزینهای بیبدیل برای علاقمندان به فعال شدن در بستر انتخابات تبدیل نموده، همزمان وی را بهمثابهی مهمترین تهدید برای اقتدارگرایی مسلط، جلوهگر کرده است.
روزنامهی کیهان، به مدیرمسئولی حسین شریعتمداری (منتخب و نمایندهی آیتالله خامنهای) و بهعنوان یکی از مهمترین تریبونهای راست افراطی در جمهوری اسلامی، در روزهای اخیر مکرر از «قطعیت ردصلاحیت» خاتمی توسط شورای نگهبان نوشته است.
آیتالله مصباح یزدی، نماینده مشهور مجلس خبرگان رهبری و از تئوریسینهای حکومت دینی مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه نیز چند روز پیش و در اظهارنظری معنادار که آشکارا به خاتمی نظر داشت، تصریح کرد که «سران اصلاحطلبان قطعا ردصلاحیت میشوند».
چند هفته پیش حتی وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی نیز نتوانست در برابر شایعهی نامزدی خاتمی خویشتنداری پیشه کند؛ حیدر مصلحی بدون آنکه همچون مصباح از خاتمی نام برد، گفت: «این افراد چگونه میتوانند به خود اجازه دهند که با کمال پررویی ضربههایی را که در فتنه ۸۸ به مردم و انقلاب زدند و باعث خسران بسیار شدهاند فراموش کرده و با کمال پررویی بهدنبال کاندیداتوری هم باشند در حالی که اصل انتخابات در کشور را زیر سئوال میبرند.» وزیر اطلاعات، خاتمی را کسی توصیف کرده بود که «بدهیهای زیادی به ملت ایران دارد و صرف سوابق مسئولیت وی در گذشته نمیتواند پرونده گذشتهی وی را به دست فراموشی بسپارد.»
سردار یدالله جوانی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران و از مشاوران رهبر جمهوری اسلامی نیز چندی پیش و در گفتوگو با رونامهی نزدیک به سپاه (جوان) تاکید کرد: «خاتمی حلقه برانداز نظام جمهوری اسلامی است و با این سابقه و پیشینه نمیتواند کاندید ریاست جمهوری شود.» از نظر او: «خاتمی با جریان برانداز همراهی نکرده، چرا که خود او اصل جریان برانداز است».
تهدیدهای مستقیم و غیرمستقیمی که متوجه خاتمی شده، محدود به موارد پیش گفته نیست؛ اما شواهد یاد شده تنها شاخصهایی از عمق حساسیتی است که موج دعوت از خاتمی در میان اقتدارگرایان برانگیخته است.
در شرایطی که بیش از دو سال از بازداشت خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو نامزد معترض انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ بهعنوان رهبران جنبش سبز سپری میشود، خاتمی بهواسطهی مواضعی که در چهار سال اخیر اتخاذ کرده و همدلی و همراهی که با «سبزها» نشان داده، خود بهخود همچنان در موقعیت یکی از نمادهای شاخص تعقیب مطالبات سرکوب شدهی پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم، قرار گرفته است.
طیف گستردهای از نیروهای سیاسی (از اپوزیسیون ملتزم به قانون اساسی و بهطور مشخص نیروهای ملی ـ مذهبی، و نیز برخی لایههای جنبش سبز گرفته تا اصلاحطلبان سبز و نیروهای سیاسی مشهور به «دوم خردادی») هر کدام با نقطه عزیمت تحلیلی خاص خود و به دلایل و تحلیل سیاسی ویژهی خویش، خاتمی را گزینهای مناسب برای «تغییر» شرایط کنونی میدانند.
محبوبیت اجتماعی «سید عبا شکلاتی» در میان لایههای گوناگون اجتماعی ـ بهخصوص طبقه متوسط شهری ـ نیز قابل اغماض به نظر نمیرسد. اینچنین، برای حاکمیتی که پس از ماهها خشونت و سرکوب سختافزاری، معترضان انتخابات ۸۸ و اصلاحطلبان منتقد و تغییرخواه را به حاشیهی میدان سیاست رسمی رانده، نامزدی خاتمی خبر خوبی نخواهد بود. حضور خاتمی نه فقط موجب تکانهای اجتماعی و تحرک جامعه مدنی خواهد شد، بلکه مدیریت کلان انتخابات آتی را نیز با چالشی جدی مواجه خواهد ساخت.
ردصلاحیت کسی که دو دوره رییس جمهور ایران بوده و در داخل و خارج از کشور بهقدر لازم شناخته شده است، کار چندان آسانی به نظر نمیرسد. دستکم آنکه ردصلاحیت خاتمی، ناسالم و غیرآزاد بودن انتخابات را در جمهوری اسلامی، بیش از پیش آشکار خواهد کرد. هرگونه فشار و تهدید امنیتی علیه خاتمی و همراهانش از زمان اعلام رسمی نامزدی و نیز ایجاد مانع برای تحرک انتخاباتی وی، فضای غیرآزاد و ناامن انتخابات را برای شهروندان و ناظران داخلی و نیز ناظران بینالمللی عریان و تابلو خواهد ساخت.
در هر حال، تلاش عینی و رسمی برای ستاندن امکان مانور اجتماعی ـ سیاسی از خاتمی یا ردصلاحیت وی، ادعای رهبر جمهوری اسلامی مبنی بر آزاد بودن انتخابات در ایران را به شکلی برجسته رد و منتفی خواهد کرد. بهویژه که آیتالله خامنهای در سخنرانی ابتدای سال جدید نیز کوشید تصویری غیراقتدارگرایانه از خود و مواضع مرکز ثقل قدرت، ارائه کند.
مستقل از این، تأیید صلاحیت خاتمی نیز مساوی خواهد بود با امکان تحرک اجتماعی گسترده برای اصلاحطلبان و نیروهای دموکراسیخواه و تغییرطلب، که ماههاست زیر سایهی ارعاب و سرکوب و خشونت، به سایه رفتهاند. و قابل پیشبینی است که این وضع برای اقتدارگرایان حاکم گوارا نخواهد بود. چنانکه هفتههاست بدون پردهپوشی تاکید میکنند به «اهالی فتنه» (توصیف حاکمیت از جنبش سبز و سبزها) اجازه و امکان تحرک مجدد نخواهند داد.
برآمده از آنچه گفته شد، کمهزینهترین راه برای حاکمان، عدم نامزدی خاتمی است. هراس اقتدارگرایان حاکم از نامزدی خاتمی، تهدید به ردصلاحیت را تشدید کرده است. آنان با شناختی که از روحیات و خلقیات خاتمی و ملاحظات سیاسی ـ اجتماعی وی دارند، میکوشند چهرهی نخست اصلاحات در ایران را از نامزدی در انتخابات منصرف سازند.
«ردصلاحیت» در نظام جمهوری اسلامی البته مقوله و مواجههای تلخ و ناگوار برای خاتمی است. مگر آنکه وی بپذیرد وارد مدار جدیدی از سیاستورزی شود؛ مسیری که مهندس مهدی بازرگان، نخست وزیر دولت موقت پس از استعفا، در پیش گرفت.
بازرگان دو بار نامزد ریاست جمهوری شد و هر دو مرتبه، ردصلاحیت گردید. تفاوت نه چندان کوچک خاتمی با بازرگان شاید این باشد که خاتمی در هنگامهای نامزد خواهد شد که یک جنبش اجتماعی توانمند در سایهی جامعه و سیاست ایران، مترصد حضور و پیگیری خواستهای خود برای تغییر وضع موجود است.
همچنین حساسیت نهادهای ناظر و مستقل بینالمللی و نیز دولتها بر جمهوری اسلامی و انتخابات آن، بهخاطر آنچه در جریان برگزاری انتخابات ۸۸ و پس از آن بهوقوع پیوست، به حداکثر رسیده است. و این همه، مستقل از شکاف عمق یافتهی ملت ـ دولت در ایران امروز است. اینگونه، تهدیدهای اقتدارگرایان و تبلیغ ردصلاحیت قطعی خاتمی، نه تنها از هراس آنان از ورود مرد نخست اصلاحات به صحنه و فضای انتخابات نشانهها دارد، بلکه از پروژهای رونمایی میکند که میکوشد از تحمیل شدن «هزینه»های سنگین به حاکمیت اقتدارگرا جلوگیری کند.