خودکشی پدر پس از قتل پسر 7 ساله اش
وطن امروز : پدر امیر کوچولو که وی را به قتل رسانده بود با فرار از صحنه جنایت خود را نیز به کام مرگ فرو برد. صبح 18 فروردینماه سال جاری زنی جوان وقتی وارد خانهاش شد فکر نمیکرد پسر ناتنیاش دچار سرنوشت هولناکی شده است. «نسرین» وقتی وارد خانه شد همه جا را به هم ریخته دید ولی هنگامی که وارد اتاق خواب شد با دیدن امیر کوچولو که بیجان در رختخوابش به کام مرگ فرو رفته بود شوکه شد و نمیدانست چه کسی دست به اجرای این سناریوی غمانگیز زده است.با مخابره مرگ پسر 7 ساله به پلیس 110، تیمی از کلانتری 158 کیانشهر برای بررسی مرگ وارد عمل شدند و در قتلگاه با جسد بیجان وی در حالی که شواهد نشان میداد موهای وی شانه شده است و بر اثر خفگی به قتل رسیده است روبهرو شدند.با اعلام این جنایت به بازپرس رودکی از دادسرای امور جنایی تهران وی به همراه تیمی از اداره 10 پلیس آگاهی به بررسیهای میدانی دست زده و پی بردند امیر کوچولو توسط یکی از اعضای خانوادهاش خفه شده است و چندین ساعت از مرگ وی میگذرد. با دستور بازپرس شعبه چهارم تیمی ویژه از کارآگاهان ماموریت یافتند تجسسهای میدانی خود را برای افشای راز جنایت پسر 7 ساله آغاز کنند. با توجه به اینکه نامادری امیرکوچولو پلیس را از ماجرا با خبر کرده بود ابتدا تحت بازجویی قرار گرفت و در حالی که از ترس بریده بریده حرف میزد به پلیس گفت: من نامادری امیر هستم، یک سال پیش با پدرش به نام «سعید» که از همسرش طلاق گرفته بود آشنا شدم و با وی ازدواج کردم و چندین ماه پس از زندگی متوجه شدم وی اعتیاد دارد و وی هر روز من و پسرش را زیر باد کتک میگرفت، میخواستم از وی جدا شوم ولی از ترس خانوادهام نتوانستم دست به این کار بزنم. وی در ادامه افزود: سعید روز گذشته ادعا کرد میخواهد به مشهد برود، خواستم که مرا نیز همراهش ببرد ولی بهانه آورد و از من خواست این چند روز را به خانه یکی از بستگانم بروم، من نیز قبول کردم تا اینکه یکی دو ساعت پیش وی با من تماس گرفت و نزدیک خانهمان قرار گذاشت، وقتی سر قرار رفتم، دیدم وی حالت پریشانی دارد. همه مدارک شناساییاش، عابربانک و موبایلش را به من داد و گفت میخواهد خودکشی کند، به گریه افتادم و از وی خواستم دست به این کار نزند ولی به خواهشهایم توجهی نکرد و راهش را کشید و رفت، من نیز با نگرانی به خانه رفتم و هنگامی که وارد شدم دیدم این اتفاق افتاده است فکر کردم که امیر خواب است ولی وقتی رفتم تا بیدارش کنم دیدم او زنده نیست. با ادعاهای این زن کارآگاهان در بررسیهای خود از صحنه جنایت چند یادداشت با دستخط سعید یافتند که نشان از پشیمانی وی از طلاق همسر اولش داشت. وی در نامه به مادر اصلی امیرکوچولو نوشته بود که مشکلات زندگی باعث شده است نتواند وی و پسرش را خوشبخت کند و پشیمان بوده و برای همین به زندگی خود پایان میدهد. همچنان که پلیس جنایی در حال تحقیقات بود گزارشی به آنان داده شد که جسد مردی جوان در یکی از کارگاههای متروکه راهآهن پیدا شده است که با مراجعه کارآگاهان مشخص شد جسد متعلق به سعید است و وی خودش را حلقآویز کرده است.