راز مرگ دیکتاتورها
سیدعلی خامنه ای در نخستین روز از سال ۱۳۹۲ در سخنرانی خود ارزیابی نقاط قوت و ضعف دولت را ضروری دانست زیرا در نگاه او محاسباتی از این دست قابل عبرت و بهره گیری برای آینده هستند. لحن خامنه ای بسیار شبیه به لحن احمدی نژاد در روزهای پایانی ریاست جمهوری اش است. احمدی نژاد هم این روزها می کوشد تا خود را از همه اتفاقات گذشته مبرا جلوه دهد و تقصیرها را با ژست های روشنفکرانه به گردن دیگران بخصوص رهبر بیندازد و خود را مدافع حقوق مردم و آزادی های سیاسی و اجتماعی نشان دهد. دست بر قضا احمدی نژاد هم چندی پیش در سخنان خود ، قدرتی را ـ بخوانید رهبرـ که به هیچ کس پاسخگو نباشد زمینه ساز فساد خوانده بود. اکنون این پرسش مطرح می شود که چرا و چگونه خامنه ای دیگران را به محاسبه فرامی خواند اما سال هاست ساحت خود را از هر انتقادی دور ساخته و منتقدانی را که به محاسبه کارکرد او دست زده اند روانه زندان ها کرده است؟
دکتر بهروز بهبودی
سال هاست که رهبر و نهادهای تحت امرش به کسی پاسخگو نیستند و اعمال خود را ارزیابی نمی کنند. سال هاست که اطرافیان رهبر از او فردی با مقامی آسمانی و دست نیافتنی ساخته اند که از هرگونه نقد و محاسبه ای فراتر است. چاپلوسی بزرگترین آفتی است که در دوران رهبری سید علی خامنه ای به شدت در کشور رواج یافته و نتیجه اش بر سر کار آمدن بی هنرانی بوده است که کشور را در سراشیب سقوط قرار داده اند با این همه خامنه ای از پیشرفت ملت ایران در سال گذشته سخن می گوید. به راستی مظاهر این پیشرفت ها چیست و نتایج و تاثیرات ملموس شان در زندگی مردم کدام است؟ آیا او ازدیاد اعدام ها، نقض حقوق بشر، تعطیل کردن روزنامه ها، ایجاد فضای رعب و وحشت، باز گذاشتن دست سپاه در غارت سرمایه های ملی و مردمی، بیشتر شدن تحریم ها و... را پیشرفت می داند؟
ارزیابی و محاسبه ای که خامنه ای از آن سخن می گوید چیزی جز مجیزگویی های عده ای نیست و متاسفانه مسئولان جمهوری اسلامی به شنیدن چاپلوسی ها عادت کرده اند و از این منظر تفاوتی میان شاهان گذشته و آنها وجود ندارد. آنها خدایگان، شاه شاهان، سایه خدا بر زمین بودند و خامنه ای خود را ولی امر مسلمین جهان، جانشین خدا و پیامبر و نایب امام زمان می داند. دلخوشی خامنه ای به القابی است که کاسه لیسان چمبره زده بر سرمایه های کشور به او می دهند و رمز مرگ دیکتاتورها همین است. رهبر جمهوری اسلامی اگر اهل عبرت گرفتن می بود باید با رجوع به سرنوشت حکومتهای گذشته که عرصه را برای چاپلوسان باز گذاشتند درمی یافت عاقبت دیکتاتورهای دلخوش به چاپلوسی چه بوده است، دیکتاتورهایی که به سبب خالی شدن از انسانیت از هر آنچه غیر انسانی است پر شدند و در نتیجه سر از زباله دان درآوردند؛ زباله دان تاریخ!
به راستی همین اذهان بیمار هستند که فضای کشور را به شدت مسموم کرده اند و می کوشند تا مرض خود را ذره ذره در جان اجتماع تزریق کنند و همگان را در توهم وجود یک دشمن فرضی و توطئه های او قرار دهند. خامنه ای در همین سخنرانی، اسرائیل را در صورت حمله به ایران به ویرانی تهدید می کند. رجزخوانی های اینگونه طبیعی است اما چرا در شرایط فعلی این رجزها باید خوانده شود؟ اساسا چرا وقتی مردم غرق در مشکلاتی هستند که همکاران و اطرافیان رهبر برایشان فراهم آورده اند باید به حمله نظامی کشوری دیگر نیز بیندیشند و نگران آن باشند؟ آیا خامنه ای در محاسبات و ارزیابی های قابل عبرت خود از خویشتن می پرسد چرا کشوری که درگیر با مشکلات فراوانی از جمله تحریم های آنچنانی است باید همچنان مردمش را با دشمنی های حاصل توهمات درگیر کند و گرفتاری هایشان را با ندانم کاری صدچندان سازد؟
خامنه ای از عدم مخالفت خود با مذاکره با آمریکا هم سخن گفت. اگرچه این سخن نشان دهنده پیشرفت بزرگی است اما حاصل فشارهای فراوانی است که رهبر ایران تحمل می کند. خامنه ای اگر به مذاکره راضی شده نه به دلیل گشودن گره ای از کار فروبسته مردم که به جهت نگرانی از فروپاشی نظامی پوسیده از درون است به همین رو در لحظات پایانی که همه چیز را در خطر می بیند تن به مذاکره می دهد. کاش خامنه ای در ارزیابی از خود از خویش می پرسید چرا بیست و چند سال با سرنوشت یک کشور به این آسانی بازی کرده است و به سبب کج فهمی های حاصل توهم و عدم درک موقعیت جهانی و تغییر و تحولات دنیا کشور را به خاک سیاه نشانده است؟
رهبر جمهوری اسلامی اینها را از خود نخواهد پرسید زیرا او هم بنا بر سنت روحانیون، تنها دیگران را اندرز می دهد و ساحت خود را از خطاها منزه می داند اما این روند تا کی می تواند ادامه پیدا کند؟ کسانی که اسیر توهم ارزیابی درستی از کردار خود نداشته باشند طبیعتا از کردار مردم هم محاسبه درستی نخواهند داشت از اینرو بی شک جوانان ایران، اقوام ایرانی، پیروان ادیان و مذاهب گوناگون از این متوهمان خودشیفته گذر خواهند کرد و برخلاف خامنه ای ـ که برای گرم کردن تنور انتخابات از به میدان آمدن همه سلیقه ها سخن می گوید ـ واقعا به همه سلیقه های به میدان آمده توجه نشان خواهند داد.
مردم ایران اگرچه در طول صد و پنجاه سال گذشته ـ که برای استقرار دموکراسی کوشیده ـ از دست یابی به آن محروم بوده است اما درک و تجربه آنها از این مقوله بسیار بالاست، بالاتر از همه کشورهای منطقه و حتی هم پهلو با مردم برخی از کشورهای دموکراتیک دنیا. اینها نشانه های خوبی است، نشانه های خوبی از آینده ای روشن که جمهوری اسلامی می کوشد تا تیره نشانش بدهد.
راه این نظام به نیستی ختم می شود و مردم ایران بهتر از هرکسی این را می دانند بنابراین سرنوشت خود را با این شب پرستان اسیر توهم گره نخواهند زد. مرکز دموکراسی برای ایران از استقرار دموکراسی در کشور با همه وجود حمایت می کند و بر آن است که جوانان دانشجو و فرهیختگان دانشگاهی سهم عمده ای در گذار از این نظام سراسر ریا و سالوس خواهند داشت از اینرو پیوندهای خود را با آنها در سال جدید بیشتر خواهد کرد و از هیچ گونه مساعدتی نسبت به فعالیت های دموکراسی خواهانه شان دریغ نخواهد نمود.
بهروز بهبودی
نیویورک – جمعه 22 مارچ 2013