داستان جالبترین ایستگاه ترن جهان
گراند سنترال در سال ۱۹۳۰ میلادی
نویسنده : دیوید کنادا ین، مورخ و نویسنده بریتانیایی و استاد رشته تاریخ در دانشگاه پرینستون است
نزدیک به یکصد سال قبل، یکی از مجللترین و باشکوهترین ساختمانهای قرن بیستم در نیویورک افتتاح شد. این ساختمان مجموعهای خارقالعاده و نشانهای از تواناییهای تکنولوژیکی و قدرت اعجابآور معماری به شمار میرفت.
هنگامی که من برای اولینبار در اوایل دهه ۱۹۷۰ این ساختمان را دیدم کاملا تحتتاثیر قرار گرفتم و هماکنون هم هر بار شانس این را داشته باشم که وارد این ساختمان شوم، دوباره همان احساس به من دست میدهد.
ایستگاه گراند سنترال در شهر نیویورک درست در مرکز منهتن و در فاصله خیابان ۴۲ و خیابان پارک (پارک اونیو) قرار دارد. این ایستگاه ابتدا به عنوان راهآهن مرکزی نیویورک ساخته شده بود و شکل یک پایانه بزرگ مرکزی را داشت، چون آخرین ایستگاه تمام خطوط راهآهن بود. ولی همه، آن را ایستگاه مرکزی بزرگ (گراند سنترال استیشن) میخوانند.
هنگامی که این ایستگاه در دست احداث بود، از آن به عنوان یکی از شاهکارهای معماری نام برده میشد. برای احداث این ایستگاه، از بخش قابل توجهی از منهتن خاکبرداری عمیقی شد تا بتوان یک ایستگاه ترن دو طبقه درست کرد که مسافران بتوانند در دو سطح مختلف سوار ترن شوند. از نظر برق و چراغهای داخل ایستگاه نیز میتوان گفت که گراند سنترال یکی از اولین ایستگاههای ترن بود که در آن تماما از نیروی برق استفاده شده بود.
سقف سالن مرکزی ایستگاه، با برگهای طلایی و علامت بروج دوازدهگانه فلکی تزیین شده است
ولی ایستگاه گراند سنترال از نظر معماری نیز فوقالعاده بود.
طبقه همکف این ایستگاه مجموعهای از هنرهای زیبای شگفتآور بود. کف این طبقه از مرمر بود و چلچراغها و مجسمههای زیبایی در آن به چشم میخورد. وسط این سالن مرکز تجمع مسافران بود. طاق ضربی آن را هم رنگ آبی زده بودند و دایره اطراف آن با علامت برجهای دوازدهگانه فلکی تزیین شده بود.
سه سال قبل از احداث ایستگاه گراند سنترال، با اندکی فاصله از محل آن، ایستگاه ترن دیگری موسوم به پن (پنسیلوانیا) استیشن، ساخته شده بود که مساحت زیادی داشت، ولی این ایستگاه مانند گراند سنترال یک پایانه ترن نبود، بلکه فقط ایستگاهی بینراهی بود که از بوستون شروع میشد و از مسیر نیویورک و فیلادلفیا به واشنگتن، پایتخت، میرسید.
گراند سنترال
جالبترین ویژگی این شاهکار معماری شاید سقف عظیم گنبدی زیبا و باشکوه سالن اصلی آن باشد که به شکل آسمان زمستانی مدیترانهای به رنگ سبز متمایل به آبی مزین به دوازده برج فلکی، راه شیری و دو هزار و پانصد ستاره کوچک طراحی شده است.
این سقف شکوهمند اما به سهو یا عمد پشت و رو از کار درآمده است، طوری که وقتی با دقت به آن نگاه کنید، متوجه میشوید که نه از روی زمین، بلکه گویی از طبقات بالاتر آسمان به برجهای فلکی زیر پایتان چشم دوختهاید.
البته گفته میشود که مقصود پل اِلو، نقاش پست امپرسیونیست فرانسوی طراح سقف نیز همین بوده و منبع الهام او برای انتخاب این زاویه دید یک دستنوشته دوران قرون وسطا است.
بنای این ساختمان هم باشکوه بود و با الهام از هنرهای زیبای همان زمان تکمیل شده بود. ساختمان پن استیشن، از سنگ خارای (گرانیت) صورتی ساخته شده و با مجسمهها و ستونهای زیادی تزیین شده بود. سالن انتظار اصلی نیز با طرحی مشابه حمامهای کاراکالا در رم قدیم ساخته شده بود و یکی از بزرگترین مکانهای سربسته در آمریکا محسوب میشد.
در اوایل قرن بیستم، خطوط راهآهن آمریکا وجهه و اهمیت زیادی داشتند. این خطوط ملتی را که از "جنگ داخلی" جان سالم به دربرده بود، به هم پیوند میدادند.
در آن زمان، آمریکا ثروتمندترین کشور جهان و یک غول صنعتی جدید بود و در دورهای که به درستی عصر طلایی خوانده میشد، میلیونرهای زیادی را به خود دید. کمی پس از آن، دورهای که "قرن آمریکایی" خوانده میشود شروع شد و دستکم در شروع این دوره، راهآهن هم اهرم و هم مظهر این تغییر ناگهانی و شگفتانگیز بود.
در اوایل قرن بیستم هیچ شهری مانند نیویورک مظهر ثروت، انرژی و تحرک نبود و این شهر به بزرگترین شهر عمده نیمکره غربی تبدیل شده بود.
در چنین شرایطی، بدیهی بود که ایستگاه گراند سنترال و پن استیشن با صرف هزینه زیاد و باشکوه و جلال ساخته شوند و شخصیتهای سرشناس و ثروتمند آمریکایی فاصلههای طولانی این کشور وسیع را با ترن طی کنند. در واقع، سفر با ترن به صورت یک ابزار تشخص و ثروت درآمده بود.
مجسمه مرکوری (عطارد) در ایستگاه گراند سنترال و ساختمان کرایسلر
ولی پس از گذشت نیم قرن، اوضاع کاملا تغییر کرد. اگرچه آمریکا قدرت جهانی و ثروت بیسابقه خود را حفظ کرد، ولی قطارها اهمیت گذشته را از دست دادند.
در دهه ۱۹۵۰ میلادی، هواپیماها واتومبیلها بر قطار پیشی گرفتند و شرکتهای فعال در حوزه راهآهن پول زیادی از دست دادند و طولی نکشید که اعلام ورشکستگی کردند. ایستگاههای ترن نیز به حال خود رها شدند و به صورت مانعی در راه مدرنیته و پیشرفت درآمدند.
در سال ۱۹۶۳ میلادی، سقفها و سالنهای پن استیشن را خراب کردند و تمام ستونها و مجسمههای زینتبخش ایستگاه را در انبار زبالهها در نیوجرسی انداختند. با دکورهای جدید، طبقه زیرین به محل تیره و تاریکی تبدیل شد که نه نور داشت و نه هویت. در طبقه همکف هم یک مجتمع ورزشی و تفریحی احداث شد.
تضاد شکوه و قدرت ساختمان اشرافی قبلی، با آنچه که جایش را گرفته بود تا آن حد زیاد بود که وینس اسکالی، مورخ سرشناس معماری گفت که در گذشته مثل یک خدا وارد نیویورک میشدید ولی حالا مثل یک موش وارد میشوید.
پن استیشن
تمام ساختمان پن استیشن از گرانیت صورتی ساخته شده و پول زیادی صرف بنای آن شده است
در دهه ۱۹۵۰ میلادی هر دو ایستگاه گراند سنترال و پن استیشن، کهنه و نامتناسب با دنیای مدرن اعلام شدند
در سال ۱۹۶۳ میلادی پن استیشن تخریب و به تلی از آوار تبدیل شد
ولی شهر نیویورک همچنان در حال پیشرفت بود و در دهه ۱۹۹۰ میلادی به صورت تنها شهری در جهان درآمد که به نظر میرسید از زمان خود جلو افتاده است و دارد آینده را تجربه میکند. یعنی همان اتفاقی که برای لندن در دهه ۱۸۰۰ افتاد و اکنون در مورد شانگهای و سنگاپور صدق میکند.
پس از تخریب پن استیشن انتظار می رفت که به زودی گراند سنترال نیز به سرنوشت مشابهی دچار شود. از دهه ۱۹۵۰ میلادی، پیشنهادهایی برای تخریب گراند سنترال ارائه شده بود و اندکی پس از خراب کردن پن استیشن، نقشهای برای این که یک آسمانخراش عظیم در محل آن ساخته شود، کشیده شد.
ولی افکار عمومی تغییر پیدا کرده بود و بسیاری از ساکنان نیویورک از منتقدان فرهنگی بانفوذی که به تخریب پن استیشن اعتراض کرده بودند، خواستند که مانع تخریب گراند سنترال شوند. ژاکلین کندی، همسر جان کندی، رئیسجمهور اسبق آمریکا از پرچمداران این مبارزه طولانیمدت و پرهزینه بود. تصمیم نهایی نیز به دیوان عالی آمریکا واگذار شد که در سال ۱۹۷۸ میلادی به عدم تخریب گراند سنترال رأی داد.
اما برای ده سال، کمتر تلاشی برای افزایش رونق و جلای ایستگاه گراند سنترال به عمل آمد. دودهها باعث سیاه شدن سقف ساختمان شده و این محل به مکانی برای زندگی بسیاری از بیخانمانهای نیویورکی تبدیل شده بود. ولی در سال ۱۹۸۸ میلادی، برنامه نوسازی گسترده این ایستگاه تدوین و ارائه شد و در نهایت، گراند سنترال در آستانه صد سالگی شکوه و افتخار گذشته خود را بازیافت.