پدیده رفسنجانی: توسعهخواهی معتدل اما کم توجهی طبقاتی/ سعید برزین، تحلیلگر سیاسی در حوزه اندیشه سیاسی ایران پدیده "رفسنجانی" فراتر از شخص "هاشمی رفسنجانی" می رود و مقولهای مستقل می شود. به اعتقاد من ضعف بزرگ این اندیشه، در رقابت با دیگر گفتمانهای سیاسی، کمتوجهی به موضوع عدالت اجتماعی و مسائل طبقاتی است.
این را در تاریخ شکلگیری "رفسنجانیسم" می توان دید که در برابر افراط های انقلاب ۵۷ و جنگ با عراق ماهیت یافت و خواست "پابرهنههای تازه به ثروت رسیده حکومتی" را مهار کند و به جای آنها "بورژوازی بوروکرات و شبه دولتی" را شکل بدهد. تندروهای انقلابی این کار را بیوفایی طبقاتی تفسیر کردند و هرگز از یاد نبردند و از آن حربهای کارآمد علیه خود او، با عنوان "مبارزه با دانه درشتها"، ساختند.
در عین حال، قدرت اندیشه "رفسنجانیسم" در استفاده از عناصری است که در تاریخ معاصر ایران ریشه عمیق دارند: عملگرایی روزمره، مدرنیسم اقتصادی و توسعه تدریجی سیاسی. عنصر پراگماتیسم را رفسنجانی در برابر تندروهای انقلابی کسب کرد و عنصر مدرنیسم اقتصادی را با استراتژی "سازندگی" ویرانی جنگ بکار برد. توسعه تدریجی سیاسی را هم از دوران اصلاحطلبان و محمد خاتمی پند گرفت و وارد دستگاه فکری خود کرد.
این ترکیب و ترتیب فکری چنان ریشهدار و سرکشیده شده که بسختی می توان آنرا تکان داد چه برسد که سرنگون کرد. رفسنجانی و اعتدالیون طرفدار او از این افکار در انتخابات پیشرو بهره خواهند برد همانگونه که از ضعف سپر طبقاتی خود ضربه خواهند خورد
آخرین قمار/ مهدی تاجیک، روزنامه نگار
آخرین قمار علی اکبر هاشمی رفسنجانی با قدرت شاید تعیینکنندهترین آنها نیز باشد. او در صورت پیروزی در انتخابات آینده مجلس خبرگان رهبری و نشستن بر کرسی ریاست آن نهاد٬ حتی ممکن است در انتخاب جانشین آیت الله خامنهای نقش اساسی بازی کند اما در صورت شکست باید به روزهای انزوای بیشتر در دوران پیری تن دهد.
هاشمی برای ۳ دهه نماد قدرت و جاهطلبی سیاسی در جمهوری اسلامی بود و در چشم مخالفانش از چنان هیبتی برخوردار که به کنایه به او لقب "اکبر شاه" داده بودند. حالا اما تنها بر کرسی ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام تکیه دارد که چیزی بیش از یک نقش نمادین نیست.
او در سالهای اخیر حتی نتوانست جلوی فشارها علیه خانوادهاش را بگیرد و بعد از زندانی شدن دخترش فائزه به اتهام همراهی با معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ اکنون حکم حبس فرزندش مهدی به اتهامهای امنیتی و اقتصادی را هم پیش چشم خود میبیند. تنها فرصت باقی مانده برای وی٬ پیروزی در انتخابات مجلس خبرگان رهبری است که اسفندماه سال ۱۳۹۴ برگزار میشود. او برای رسیدن به کرسی ریاست و بازگشت به هسته قدرت در جمهوری اسلامی موانع زیادی را پیش رو دارد.
شکست وی در انتخابات اخیر هیات رییسه خبرگان نشانهای از قدرت رقبای محافظهکار بود که میخواهند برای همیشه با او تسویه حساب کنند. هاشمی اما نشان داده به راحتی میدان را ترک نمیکند به ویژه حالا که دولت حسن روحانی را هم متحد خود میبیند. اکر آرایش سیاسی ایران تغییر خاصی نکند در زمستان آینده دوباره عکسها و پوسترهای انتخاباتی هاشمی بر در و دیوار خواهد بود.
مهره آخر/ نعیمه دوستدار، روزنامه نگار

اگر مهدی هاشمی زندانی شود – حکمی که هنوز درباره میزان و اجرایی شدنش تردید وجود دارد- ابهامات درباره قدرت واقعی هاشمی رفسنجانی بیشتر خواهد شد. تصوری که در لایههای مختلف اجتماعی از فعالان سیاسی گرفته تا مردم کوچه و بازار وجود دارد این است که هاشمی ثروت و قدرتی افسانهای دارد؛ اما این قدرت افسانهای بارها به شکلهای مختلف شکسته شده است. از سالها شایعهسازی علیه او و خانوادهاش، بلند کردن پلاکاردهایی از کاریکاتور او و سر دادن شعار علیهش در راهپیماییهای رسمی، گرفته شدن تریبون نماز جمعه از او و از دست رفتن دو دوره ریاست خبرگان رویدادهای روشنی بود که در سالهای گذشته قدرت سیاسی هاشمی رفسنجانی را شکسته است.
او که زمانی قدرتمندترین سیاستمدار جمهوری اسلامی شمرده میشد، در انتخابات اخیر مجلس خبرگان بار دیگر بر امیدهای اصلاحطلبان خاک ناامیدی پاشید و شکست در انتخابات او را بیشتر در حاشیه قدرت قرار داد. شرایط انتخابات خبرگان نشان داد که رهبر ایران، در مقایسه با هاشمی رفسنجانی قدرت اثرگذارتری است: اینکه در نهایت انتخابات مجلس خبرگان را رهبر هدایت کرد؛ در حالی که اصولگرایان هم این بار هشیارتر بودند و شکافهای مرسوم و اختلافات کهنه را کنار گذاشتند تا خوشبینی هواداران هاشمی را به یاس تبدیل کنند و این موفقیت را با حکم زندان مهدی هاشمی جشن بگیرند.
حالا با این اتفاق آخر، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام دیگر حتی برای گروههایی که همچنان او را قدرت پشت پرده و طراح اصلی صحنه میدانستند جایگاه محکمی ندارد و محکومیت فرزندش آن را لرزانتر کرده است. اما چه کسی میتواند این لرزه را آرام کند؟ رهبر ایران؛ یا خود هاشمی که باید سرانجام به ندای او پاسخ بدهد و با قدرت اصلی "معامله" کند؟ هرچه که هست خیلیها امیدوارند این پایان کار هاشمی نباشد؛ شاید او هنوز مهره رونکردهای داشته باشد.
از حکومت تا بازیگر سیاسی مستقل/ علیاصغر رمضانپور، تحلیلگر سیاسی
موقعیت اکبر هاشمی رفسنحانی در جمهوری اسلامی از زمان انتشار نامه سرگشاده اش پیش از انتخابات سال ۸۸ به تدریج دستخوش تغییر شده است. انتخاب نشدن او به ریاست خبرگان رهبری پس از مرگ محمدرضا مهدوی کنی نشانه ای از این تغییر بود. تغییری که با رای نیاوردن او برای ریاست خبرگان رهبری در رای گیری درونی این مجلس در اسفند ماه امسال تثبیت شد.
هشدار رییس قوه قضاییه برای امکان تعقیب قضایی او به دلیل ابراز نظرش در باره پرونده مهدی هاشمی نمونه ای از پیامد های این تغییر موقعیت است. در این موقعیت تازه که به خوبی در پیام اخیر او به مردم که در رسانه های ایران به عنوان "دل نوشته" توصیف شده است بازتاب یافته است، آقای هاشمی رفسنجانی از رده یکی از رهبران ذینفوذ در ایران به رده یکی از بازیگران سیاسی مستقل پرقدرت اما منتقد حکومت تحول یافته است. بازیگری که می تواند حتی در شرایط ناخرسندی رهبر جمهوری اسلامی نزدیک به یک سوم آرای خبرگان را به خود اختصاص دهد.
منظور از این ارزیابی، نادیده گرفتن عملکرد او و پیامدهای آن در شکل گیری جمهوری اسلامی و برخی رفتار های ناقض حقوق بشر و حقوق شهروندی نیست، اما به هر حال نشان دهنده موقعیتی متفاوت است.
در این موقعیت تازه اکبر هاشمی رفسنجانی فقط در پیوند با جریانی وسیع تر که از حمایت اجتماعی و همچنین حمایت لایه هایی از قدرت در حکومت برخوردار باشد می تواند بر تحولات سیاسی مانند انتخابات های پیش رو تاثیر نهد و نه از طریق قدرت فردی ناشی از موقعیتش در حکومت. نمونه از دست رفتن قدرت فردی او، ناتوانی اش در حل مشکل قضایی و سیاسی ای ست که برای مهدی هاشمی پیش آمده است.
ققنوس سیاست یا جنگاوری خسته/ حسین رسام، تحلیلگر سیاسی

گروهی هاشمی را ققنوس سیاست ایران میدانند که هر بار از خاکستر برمیخیزد و گروهی دیگر جنگاوری خسته و زخمی که به وقت غروب آخرین شکست را به تماشا نشسته. از یک سو نفوذ او در عرصه سیاسی ایران همچون سیاه چالهای است که میبلعد، ولی نوری از خود بیرون نمیدهد و از سوی دیگر خود او به نقطه بدون بازگشت رسیده است. او در راس سیاست شاید روزهای آخر را میگذراند، ولی در متن آن هنوز صاحب چنان نفوذی است که تحملش در راس را مشکل میکند.
او آیتالله منتظری است یا حسن روحانی؟ پایان نسل اول رهبران است و یا سربرآوردن دوباره آنان؟ آنچه که ما باید ببینیم این است که جمهوری اسلامی پدیدهای ایستا نیست و دینامیزمهای درونی قوی خود را دارد. تحولات بعضا حیرت آنگیز آن فرمانی نیست و حاصل بده بستانها و کنش و واکنشهای فراوان بین حوزههای قدرت است. ولی از همه مهمتر آنچه باید دریابیم این است که جمهوری اسلامی همچنان در حال پوست اندازی است. آن سیاهچاله اصلی باید خود را برای روزهای مهمی آماده کند.
به نظر می رسد اتفاقات مهمتری در حال وقوع است. از لوزان سویس تا صلاحالدین در بغداد و از قلب تهران تا تپههای شمال شرق آن. نسل دوم بالاخره خواهد آمد.
حذف تدریجی از کانون قدرت / آیدا قجر، روزنامه نگار
شکست اکبر هاشمیرفسنجانی در انتخابات مجلس خبرگان - یکسال مانده به پایان چهارمین دوره - تنها یکی از دادههای حذف تدریجی رییس مجمع تشیخص مصلحت نظام از لایههای فوقانی قدرت در جمهوریاسلامیست. در این انتخابات آرای رفسنجانی در مقایسه با انتخاباتهای پیشین این مجلس که ترکیب اعضای آن تغییری جدی نکرده٬ کاهش چشمگیری داشت. او در سال ۸۶ مقابل احمد جنتی ۸۶ رای و در سال ۸۷ مقابل محمد یزدی - رییس کنونی این مجلس - ۵۱ رای داشت.
سخنرانی علی خامنهای در خرداد ۸۸ را اما میتوان آغازی برای کنارگذاشتن وی از کانون قدرت سیاسی ایران دانست. رفسنجانی از همان تاریخ تریبون نماز جمعه را از دست داد و در پی آن به گفتهی رهبر جمهوری اسلامی دیدارهای این دو به ماهی یکبار کاهش یافت. او پس از حضور مهدویکنی در خبرگان٬ ریاست این مجلس را به وی تحویل داد و صلاحیتاش در انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ توسط شورای نگهبان رد شد. دو فرزند وی نیز راهی زندان شدند. رایزنیهای رفسنجانی درباره محاکمهی فرزندش مهدی٬ نیز به نتیجه نرسید. او خواسته بود که این پرونده به جای وزارت اطلاعات توسط قوه قضاییه بررسی شود اما این پرونده به دست قاضی مقیسه که نزدیک به اطلاعات سپاه است٬ سپرده شد.
با توجه به این دادهها به نظر میرسد که هاشمیرفسنجانی توان چانهزنی و تاثیرگذاری در عرصهی سیاسی ایران را از دست داده و با توجه به زمزمههای انتخاب جانشین برای رهبر جمهوریاسلامی٬ تفکر وی در خبرگان در اقلیت قرار گرفته است.
هاشمی نود و چهار/ مرتضی کاظمیان، تحلیلگر سیاسی
هرچند نشستن محمد یزدی بر صدر مجلس خبرگان مهم و معنادار بود اما شکست هاشمی رفسنجانی از رقیب دیرین و منتقد تندرو، غیرمترقبه نبود. هاشمی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ در موقعیتی قرار گرفته که خوشآیند هسته اصلی قدرت و شخص رهبر جمهوری اسلامی نیست. و اینچنین، امکان ریاست وی بر خبرگان رهبری در عمل منتفی بود. اما نمیتوان شکست اخیر هاشمی را به معنای پایان یافتن کنش موثر وی در سیاست دانست. چنانکه نقش معنادار وی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ به نفع پیروزی روحانی، قابل اشاره است.

نام هاشمی رفسنجانی با تکوین و تداوم نظام جمهوری اسلامی گره خورده است. او هنوز در متن برخی مناسبات موثر و روندهای تصمیمساز مهم در حاکمیت فعال است. نیز در طیف گستردهای از مدیران ارشد و کنشگران سیاسی و کارگزاران مرتبط با قدرت، هاشمی به عنوان یک مرجع سیاسی خبره و سیاستمدار مدبر مورد توجه است. اینگونه، هاشمی با وجود از کف دادن ریاست مجلس خبرگان و حکم فرزندش، همچنان یکی از بازیگران سیاسی مهم در جمهوری اسلامی خواهد ماند. این همه نباید موجب ارزیابی غیرواقعبینانه از حد مانور و گستره تأثیر وی شود. دست بالا در جمهوری اسلامی از آن اقتدارگرایان و تندروهاست.
اما واقعیت این است که با وجود شکستهای گوناگون در انتخاباتها (ازجمله مجلس ششم، ریاست جمهوری ۱۳۸۴، رد صلاحیت در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲، و این آخری، ریاست خبرگان رهبری)، بازیگری سیاسی هاشمی به مثابه یکی از کارگزاران مهم نظام، منتفی و متوقف نشده است. و این در حالی است که او هنوز نخواسته با تکیه بر خاطرات و اطلاعاتش، کردار سیاسی متفاوتی را مبتنی بر پایگاه اجتماعیاش و نیز نقش افکار عمومی، آغاز کند. هاشمی در همان موقعیت "رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام" ایستاده و به احتمال فراوان خواهد ایستاد.
راهی سخت برای بازگشت به قدرت/ ساقی لقایی، روزنامه نگار
اکبر هاشمی رفسنجانی در نظام سیاسی جمهوری اسلامی دو وجه متفاوت دارد. یکی آن سردار سازندگی سمبل ثروت و قدرت که در واقع مرد "در سایه" نظام به شمار میآمد؛ و دیگری سیاستمداری که پس از دور شدن از قدرت سعی کرده به مردم نزدیک شود و اظهارنظرهای دینی و سیاسی او در پیشگیری روشی معتدلانه را نشان میدهد. حمایت آشکار او و فرزندانش از اعتراضهای مردمی در جنبش سبز فاصلهاش را از قدرت بیشتر کرد و حتی اگر در آن زمان هم جایگاه مهمی در نظام سیاسی حاکم نداشت، اما پس از آن بیش از پیش رانده شد.
رد صلاحیت او به بهانه کهولت سن در انتخابات ریاستجمهوری گذشته نشان از جایگاه مردمی کنونی اوست، هرچند انتخابات چند روز پیش ریاست مجلس خبرگان و شکست او نشان داد همچنان جایگاه قابل توجهی در نظام برای او در نظر گرفته نشده است.
پرونده مهدی هاشمی، فرزند او، به لحاظ حقوقی هر چه که هست، کاربرد سیاسیاش دستاویزی علیه پدر است. او و محمد خاتمی دو شخصیت درونساختاری معترض به شکل کنونی حاکمیت هستند که با ادبیات درون حاکمیت سعی در ایجاد تغییرات اصلاحطلبانه دارند و هرچند از جایگاه مردمی نیز برخوردارند، اما بازگشتشان به قدرت ساده به نظر نمیرسد؛ چرا که اهرمهای نظارتی و حذفی نظام به دقت و شدت فعالند و اجازه حضور به آنها نخواهد داد.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان