«میلی دالر» با لباسی سبز و پوشیده از پر برای اجرای نمایش بورلسک خود روی صحنه میرود. جمعیت تئاتر «اپستاین» در لیورپول شیفته زیبایی بدنی او شده است.
خانم میلی میگوید بورلسک به او اجازه میدهد با استفاده از لباسی که برای اجرای نقش به تن کرده، با مخاطب ارتباط برقرار کند. حتی او کلاهی برای لباس اجرای نقش خود برسر میگذارد. آنچه مخاطبان در سالن خبری از آن ندارند، این است که چقدر برای این اجرا کننده سخت است که با داشتن مشکل شنوایی، بتواند ریتم موسیقی در جریان رقص پر زرق و برق را حفظ کرده و اجرا را با موفقیت به پایان ببرد.
حضور افرادی با محدودیت جسمی و حرکتی روی صحنه
در سالهای گذشته، شماری از افرادی که دچار محدودیت جسمی و حرکتی هستند، راهی سالنهای نمایش شده تا برای مخاطب عام برنامه اجرا کنند. هرچند خانم دالر – برخلاف برخی دیگر – در جریان نمایش خود اشارهای به مشکل شنوایی خود یا مشکل افسردگی خود نمیکند اما با دانش و صداقت درمورد آن مینویسد.
«مت فریزر» مجری منظم و منضبط و شناخته شدهای است که مدتهاست ارتباط بین ناتوانی، سرگرمی و تمایلات جنسی را بررسی کرده است. او که در حال حاضر در نمایش تلویزیونی «داستان ترسآور آمریکایی» - آمریکن هارر استوری – بازی میکند، در یکی از آخرین گفت وگوهایش گفت: «وقتی شما ناتوان یا دچار محدودیت باشید، مردم فکر میکنند دو کار هست که از شما برنمیآید: مبارزه فیزیکی و داشتن سکس... ولی من کمربند مشکی در هنر رزمی دارم و رابطه جنسی خوبی هم دارم. داشتن لذت جنسی برای من در زندگی خیلی مهم است.»
مت فریزر تحقیقات نشان داده یک فرد ناتوان یا دچار محدودیت شانس کمتری برای پیدا کردن شریک دائمی در زندگی از سوی کسی دارد که دچار محدودیت نیست؛ هرچند خیلی بسته به نوع محدودیت است. در سال ۲۰۱۴ یک نظرسنجی در بریتانیا نشان داد حدود ۴۴ درصد از شرکت کنندگان در پاسخ به این که آیا تمایل برقراری رابطه جنسی با کسی که محدودیت دارد یا نه، این پاسخ را انتخاب کردهاند: «نه، و فکر هم نکنم چنین قصدی در آینده پیدا کنم.»
پس چطور میتوانیم این نگاه منفی که در جامعه در مورد تمایل جنسی با افرادی که محدودیت دارند وجود دارد را، عوض کنیم؟ چند دهه است افرادی که دچار محدودیت هستند در کنار همراهان خود کمپینی برای آن دنبال میکنند. هرچند کار راحتی نیست، اما تغییراتی هم در حال روی دادن است. هرچند نکات جنجالی خود را هم دارد.
تاریخچه سرکوب
در خلال قرنهای گذشته میل جنسی افراد دارای محدودیت سرکوب، استثمار و حتی برخی مواقع تخریب شده است. کل مسئله مشکوک تلقی میشد، حالا حتی اگر این که در کل نگاه به افراد دچار محدودیت متفاوت است را کنار بگذاریم.
دکتر «تام شکسپیر» یک فرد تحصیلکرده و آکادمیک که ناتوانی جسمی هم دارد، حدود ۲۰ سال پیش کتابی با عنوان «سیاستهای تمایلات جنسی مربوط به محدودیت» نوشت و هنوز یکی از کتابهای مرجع بر اساس بررسی با سند و مدرک در این حوزه است. او میگوید: «فکر میکنم تصویر ناتوانی (محدودیت جسمی) و تمایل جنسی در کنار هم غایب است. مردم افرادی که محدودیت دارند را یا بدون هیچگونه تمایل جنسی تصور میکنند یا منحرف و بیش از حد مشغول به تمایل سکسی میبینند.»
حالاتی که به طور کلیدی تام شکسپیر به آنها اشاره میکند، در روند افسانه و ادبیات و از زمان کلاسیک تا به امروز، شکل گرفته است. شخصیتهایی که دچار محدودیت جسمی یا حرکتی هستند در کتابهای داستانی به عنوان شخیصتهای منفی قدرتمند تصویر شدهاند.
برای مثال به افسانه «هفائستوس» نگاه کنید که گفته میشود «با پای لنگ» (ناتوان) از مادر به دنیا آمده و از همین رو از آسمانها رانده شد. او به ازدواج یک الهه به نام «آفرودیت» درآمد اما به دلیل ناتوانی او، همسرش به او وفادار نمیماند چرا که به دلیل ناتوانیاش او به مثل یک مرد نمیبیند. این تم بار دیگر در داستان «عاشق خانم چترلی» نوشته دی اچ لارنس هم دیده میشود. خانم چترلی چون شوهرش «ناقص» است، برای تمایل جنسی خود با یک شکاربان روی هم میریزد.
این افسانه که فردی که دچار محدودیت است از سوی دیگران به لحاظ جنسی ناتوان تصور میشود در خیلی جاها تکرار شده و از آن به نام «سندروم چترلی» یاد میشود.
آن طور که تام شکسپیر بررسی کرده، مردان ناتوان و دچار محدودیت (و البته تا حدودی در مورد زنانی که محدودیت دارند) بیشتر به شکل ناتوان و بدون جنسیت دیده میشوند و از همین رو هم غیرجذاب دیده شده و هم در مقابل مسخره کردن و زورگویی، آسیبپذیر هستند. همانطور که سیسرو نوشت: «در نقص عضو و یا مشکلات حرکتی، زمینههای خوبی برای درست کردن جوک و بساط خنده وجود دارد.»
شاید این توضیح دهد که چرا در گذشته بیشتر ترجیح داده میشد که افراد دچار محدودیت را در مورد این که ممکن است در درخواست رابطه جنسی پس زده شوند را، حفظ کرد. باور آن زمان این بود که میل جنسی افرادی که دچار ناتوانی یا محدودیت جنسی هستند را باید به کل نادیده گرفت چرا که یا نباید – و یا امکان این که ارضا بشوند، وجود ندارد.
اشاره دوم در استعارهها این بود که ناتوانی یا محدودیت نوعی مجازات و عقوبت یک گناه است و نتیجه میگرفت افراد دچار محدودیت، «اهریمن» بوده و در نتیجه خیلی تواناییهای (منفی) دارند. یکی از بهترین مثالهایش، نمایشنامه ریچارد سوم، نوشته ویلیام شکسپیر است که گفته شد «ذهن و جسمی منحرف و نامتوازن داشت، همان طور که خودش هم به آن معترف بود.»
این استیگما برای زنان دچار محدودیت هم مطرح بود. خیلی از زنانی که مشکل روحی و روانی به همراه دیگر زنانی که دچار فراموشی تدریجی بودند یا یک عضو آنها در بدن بیش از حد بزرگ شده بود، در قرن ۱۷ در اروپا قربانی شکارچیان ساحره و جادوگر میشدند. برای مثال «رجینالد اسکات» مینویسد: «آنها (زنان دچار محدودیت) بیشترشان پیر، لنگ، با سوی بینایی کم، رنگپریده، به خطا و پر چین و چروک هستند...کج و کولگی باعث شده درد و غم و هراس در صورت همهشان پدیدار شود.»
همچنین افرادی که دچار محدودیت جسمی هستند، به شکل بیش فعال در مورد تمایل جنسی و سکسی تصویر شدهاند. باوری که در خصوص زنانی که دچار ناتوانی یا مشکل در یادگیری هستند، بیشتر مطرح میشود. این باور اشتباه باعث شد برای قرنها زنان در برخی محیطها به شکل محیطهای سازمانی، قربانی تجاوز و آزار جنسی شوند. در قرن نوزدهم، شماری از افراد آگاه از این مسائل در نهادهای سازمانی، پرده برداشته و آن را علنی کردند.
باور عمومی دیگر به گفته تام شکسپیر، آگاهانه یا ناخودآگاهانه در مورد افرادی که محدودیت دارند، مربوط به توانایی انتقال ژنتیکی است. خیلیها فکر میکنند افراد محدود، ممکن است ناقل این نارسایی باشند و آن را به نسل بعدی منتقل کنند.
افرادی که دچار محدودیت جسمی یا حرکتی هستند، از چند سو این قضیه را به چالش کشیدهاند: برای مثال، رابطه جنسی فقط برای تولید مثل نیست، خیلی از افرادی که محدودیت دارند، این ناتوانی خود را قبول دارند و احتمال این که ممکن است به نسل دیگری منتقل شود را میدانند و از آن مطلع هستند. برای مثال افرادی که دچار محدودیت شنوایی یا کم شنوایی هستند، آن را به جای ناتوانی، یک فرهنگ دیده و باور دارند که مثل دیگر فرهنگها باید پذیرفته شده و مورد قبول باشد.
مسئله اصلاح نژادی – که در حال حاضر به لحاظ اجتماعی دیگر معتبر نیست - را «فرانسیس گالتون» تا انتهای آن دنبال کرد. او و پیروانش معتقد بودند کسانی که مشکل یا نقص یا ناتوانی دارند (به همراه دیگر افراد فقیر و «نامناسب» در جامعه) نباید اجازه تولید مثل داشته باشند.
جنبش اصلاح نژادی که در بریتانیا شروع شد، با اشتیاق عدهای در آمریکا روبرو شده و از سوی آنها دنبال شد. در سال ۱۹۱۴، نزدیک به دو سوم ایالتهای آمریکا به افرادی که «مشکل عقلی (ناتوانی ذهنی یا عقبماندگی و کند ذهنی)» و «مجنون» بودند، اجازه ازدواج نمیدادند. این قوانین ابتدا در سالهای ۱۸۸۰ وضع شد و طبق قوانین مصوب، اعلام شد چیزی که «چشم نواز» نیست نباید در خیابانها دیده شود. بین سالهای ۱۹۰۷ تا ۱۹۲۸ هزاران تن در آمریکا با همین نگرش، سترون شدند.
جنبش اصلاح نژادی که در اروپا شروع شده و به آمریکا رسیده بود، در اروپا و در آلمان نازی به نتیجه بسیار هراسناکی رسید. هزاران تن از افراد دچار محدودیت جسمی و ناتوانی بدنی در ۱۹۳۳ توسط دولت حاکم آلمان سوزانده شدند. تا پایان جنگ جهانی دوم، حدود ۲۰۰ هزار تن از افراد دچار محدودیت جسمی به قتل رسیده و از بین رفتند.
غیرجنسی، بیش از حد جنسی، منحرف و آلوده: این چهار عامل به جای مانده از تاریخ باعث شده داستان تلخی برای افراد دچار محدودیت شکل داده است.
شکلگیری جنبش افرادی که محدودیت دارند
جنبش مبارزه با این باورها در میانههای ۱۹۶۰ در آمریکا شکل گرفت. نخستین افراد دچار محدودیت از جنگ ویتنام به آمریکا بازگشته و خواهان قبول خود در جامعه بودند. دانشجویان هم بخش کلیدی این جنبش مدنی بودند.
«اد رابرتس» نخستین دانشجویی با محدودیت جدی بود که توانست در دانشگاه برکلی در کالیفرنیا، حضور یابد. در اوایل سالهای ۱۹۶۰ او و دیگر دوستانش که محدودیت حرکتی و جسمی داشتند، گروهی تاسیس کرده تا دانشگاه برکلی را دعوت کنند تا اولین دانشگاهی باشد که اجازه حضور افرادی با محدودیت را میدهد. از این مطقع دیگر سازمانهای دواطلب از جمله در بریتانیا، همین روش را الگوبرداری کرده و خواستار دستیابی افرادی با محدودیت به مراکز درسی و دانشگاهی و برخورداری از حق زندگی مستقل شدند.
این فعالان دانشجو خواستار برخورداری از حق داشتن سکس هم بودند. در نزدیکی دانشگاه کالیفرنیا، به این خواسته پاسخ داده شد و مرکزی با عنوان «محدودیت و تمایل جنسی» تاسیس شد تا دواطلبان بتوانند کمک کرده، مشاوره دهند و یا احتمال نماینده رفع نیاز را تسهیل کنند.
هرچند هرگونه حرفه با عنوان کارگر جنسی در تمامی ایالتهای آمریکا ممنوع بود، اما «نماینده رفع نیاز جنسی» عنوانی حقوقی و مبهم بود. معنای آن این است که کسی بتواند تحت این عنوان خدمات جنسی بدهد که طبق تعریف حقوقی نه قانونی است و نه غیرقانونی.
«مارک اوبراین» نویسنده دارای محدودیت جسمی و حرکتی که زبان انگلیسی و روزنامهنگاری در دانشگاه برکلی خوانده بود، در سالهای ۱۹۸۰ از سوی یک مجله مامور شد تا با افرادی که دارای محدودیت هستند مصاحبه کرده و در مورد زندگی جنسی آنها اطلاعاتی جمعآوری کند.
مارک اوبراین در مجله «سان» نوشت: «دلم میخواست کسی مرا دوست داشته باشد...بغلم کند، نوازش کند و قدرم را بداند. اما تنفرم از خودم و ترسی که داشتم غیرقابل مهار بود. من از این بابت که آیا شایسته دوست داشته شدن هستم، دچار تردید شدم...خیلی از کسانی که دچار محدودیت حرکتی یا جسمی بودند و من در برکلی میشناختم، زندگی سکسی فعالی داشتند. حتی کسانی که به اندازه من از کار افتاده بودند. با این حال، هیچ اتفاقی نیفتاد.»
مارک در نهایت یک نماینده رفع نیاز جنسی پیدا کرد. نامش، «شریل کوهن گرین» بود و نخستین تجربه جنسی در زندگیاش را با مارک داشت. دو فیلم درباره او ساخته شد؛ فیلم کوتاه برنده جایزه اسکار با نام «درسهایی برای تنفس» و فیلمی دیگر با نام «جلسهها». مارک اوبراین به مدت پنج سال پیش از مرگ در سال ۱۹۹۹، با «سوزان فرنباخ» که نویسنده بود زندگی شادی را تجربه کرد. تلاش و فعالیت مارک اوبراین برای تثبت حقوق جنسی خود، به نمادی برای حقوق جنسی افراد دچار محدودیت تبدیل شد.
به سمت شهروندی جنسی
دکتر «تاپی اونس» سکس تراپیست و نویسنده کتاب «افرادی با محدودیت و زندگی جنسی آنها» میگوید: «از افرادی که دارای محدودیت هستند حمایت کنید که جفت پیدا کرده، از رابطه جنسی لذت برده و بتوانند خوشی بیپایان و لذت آن را تجربه کنند.»
این خانم دکتر برای ۲۰ سال کمپینی را دنبال کرد تا افرادی که دارای محدودیت هستند، بتوانند به خدمات جنسی دسترسی داشته باشند. او در کنار دیگر پروژههای خود، مرکز تلفن اضطراری با عنوان «کمک به افراد با محدودیت» در وبسایت «تیالاسی» راه اندازی کرده که افراد دچار محدودیت را به خدمات جنسی ممکن، متصل میکند. همچنین کلوپی اجتماعی با نام «اوتسایدرز کلاب» دارد که در آن افرادی که دچار محدودیت هستند، میتوانند دنبال جفت مناسب بگردند. جعبه ابزاری هم با نام «مجموعه احترام جنسی» تهیه کردهاند که به تامین کنندگان خدمات درمانی یا مجموعههای خدمات اجتماعی کمک کند یاد بگیرند چطور در مورد رفتارهای جنسی، بتوانند گفت وگو کرده و ارتباط برقرار کنند.
داستانهایی که مطرح میشود، به واقع تکان دهنده است. یکی از مددکاران درخواست کرده بود حل کاتتر او عوض شود. این خانم گفته بود: «کاتترم طوری بود که میتوانستم بکینی بپوشم اما برای مواقع ارتباط جنسی جای مناسبی نبود. وقتی به مشاورم گفتم ترجیح میدهم به جای این که بتوانم حمام آفتاب بگیرم، بتوانم سکس داشته باشم، او موافقت کرد و گفت باشد، بگذار جای کاتتر را عوض کنیم. نتیجه این شد که همسرم و من خیلی زندگی شادتر و بهتری داریم.»
کتاب اونس، نکات جالبی در مورد صحنههایی که برای افراد دچار محدودیت جسمی و حرکتی و رابطه جنسی آنها ممکن است پیش بیاید و یا اسباببازیهای جنسی مورد نیاز برای محدودیتهای متفاوت، معرفی میکند. از جمله بالشهای لرزاننده، دستگاههایی برای خودارضایی با کنترل از راه دور و لرزانندههایی با دستههای بزرگ برای کسانی که حتی ممکن است دستهای کوتاهی داشته باشند.
اونس از کسانی است که در میان دیگر افراد در جهان تلاش میکنند تا خدمات جنسی برای افراد دچار محدودیت را تسهیل کنند. «ریچل واتون» یک کارگر جنسی از استرالیا، پایهگذار یک مرکز خدمات خیریه به نام «تاچینگ بیس» است که از سال ۲۰۰۰، ارتباط خدمات جنسی برای افراد دارای محدودیت را فراهم میکند. مشابه چنین خدماتی در کانادا و نیوزیلند هم راه افتاده است.
خانم واتون موضع مدافعانهای از صنعت سکس و نقش آن در ارائه خدمات به افراد دارای محدودیت دارد: «برای برخی از افرادی که محدودیت دارند، زندگی همین است و این امکان که کسی بخواهد برای مثال با کسی که فلج مغزی دارد رابطه جنسی داشته باشد، خیلی خیلی کم و حتی نزدیک به صفر است. اگر آنها (افرادی که محدودیت دارند) بخواهند من را ببینند، من مشکلی ندارم. جامعه هم باید راهش را تغییر دهد. کسانی که محدودیت دارند هم باید مثل بقیه از حقوق برابر برخوردار باشند. نمیشود گفت یا همه چیز داشته باشید، یا هیچ چیز.»
در برخی از کشورها مانند هلند، آلمان، دانمارک و یا سوییس که قوانین مجاز در خصوص کارگران جنسی وجود دارد، انعطافی هم در مورد خدمات جنسی به افراد دارای محدودیت میشود. در هلند یا دانمارک، مددکاران اجتماعی از افرادی که دچار محدودیت هستند میپرسند که آیا برای رفع نیاز جنسی نیاز به حمایت یا کمک دارند یا نه. حتی به شکل محدود هزینههایی برای برخورداری آنها از تماس با کارگران جنسی هم پرداخت میشود.
پیشروی مددکاری جنسی، خانمی به نام «نینا دو ریس» در هلند است. او در گفت وگویی اسکایپی از خانهاش در پتسدام، میگوید چگونه در سالهای ۱۹۹۰، افرادی که دچار محدودیت بودند، در جریان دریافت ماساژ، درخواست میکردند برخی حرکتها که امکان اروتیسم دارد، روی بدن آنها اجرا شود (منظور البته ارضای دهانی یا ارتباط جنسی نبود). این کار همین طور ادامه یافت تا از نینا خواسته شد در کنفرانسی با رسانهها در مورد این مسئله صحبت کند.
در سال ۲۰۰۳، موسسه خیریهای با نام «پرو اینفرمیس» از او خواست مدلی از کار خود را برای تربیت شبکهای از «مددکاران جنسی» در زوریخ تربیت کند که باعث واکنش قابل ملاحظه گروههای مذهبی و برخی از موسسات مرتبط با حقوق افرادی دارای محدودیت بود. این موسسه خیریه از اجرای این طرح عقب نشینی کرده و از آن صرفنظر کرد اما سازمان دیگری در سوییس این طرح را اجرا کرده و سازمان مشابهی هم در فرانسه فعال شده است. خدماتی از نوع خودارضایی کلینیکی هم با نام «دستهای سفید- وایت هندز» در ژاپن از سال ۲۰۰۳ راه افتاده و خدماتی به شمار معدودی از مردانی که دچار محدودیت هستند، ارائه میدهد.
نینا در حال حاضر مشغول کار با افرادی است که دچار زوال عقلی هستند و یا برای یادگیری مشکل دارند. او اعتراف میکند که مسئله اجازه دادن یا گرفتن با کسانی که کار میکند، مطرح است: «من با کسانی کار میکنم که توانایی گفت وگو ندارند اما میتوانند با حرکت بدنی، بله یا نه را بگویند و یا از حرکات صورت برای این کار استفاده کنند.» او تصمیم گرفته در شهرهایی که به گفته او «برای خدمات او ارزشی قائل نیستند» فعالیت نکند.
در استرالیا، نهاد خیریه «تاچینگ بیس» با افرادی که دچار زوال عقلی هستند و در قالب قوانین سازمان گسترش کمک به افرادی مبتلا به زوال عقلی یا «دیمنشیا» کار میکند. خانم واتون میگوید: «در حال حاضر بحثهای زیادی در حاشیه اجازه گرفتن و اجازه داشتن مطرح میشود. در مورد کسانی که به زوال عقلی هستند، ما سعی میکنیم از توانایی فعلی آنها در هر مرحلهای از زوال عقلی که هستند، کمک بگیریم.»
او میافزاید: «ما خیلی در مورد تصمیم و اجازه آگاهانه حرف میزنیم که میشود این که شما با اراده آزاد، اجازه انجام کاری را بدهید. مسئولیت ما این است که بدانیم از چه راهی – چه واژه باشد، چه عکس و یا استفاده از ماشینهای ارتباطی – مردم میتوانند پاسخ داده و ارتباط برقرار کنند.»
هر تصمیمی در مورد ما، باید با حضور ما گرفته شود
نبرد برای دستیابی به شهروندی جنسی فقط محدود به جنبش حقوق افرادی که محدودیت دارند، نیست. کمپینهای مختلفی هستند که نشان میدهند چطور اقلیتهای جنسی کنار گذاشته شده و از حقوق دستیابی رایگان کنار رفته و یا حتی در برخی از کشورهای به در فهرست افراد مجرم قرار میگیرند. اما هرچند یک هدف مشترک به عنوان حقوق جنسی مشترک است، وسیله اما از سویی هنوز محل بحث دارد.
جالب است که بحث بیشتر در حوزه اخلاق پزشکی به بحث گذاشته میشود و کمتر از آن در مورد حقوق جنسی شهروندی حرفی زده میشود. البته مباحثات اخلاقی در حوزه دسترسی افراد محدود به خدمات جنسی خریدنی، مطرح است.
یک بحث است که میگوید چون افرادی که دچار محدودیت هستند نمیتوانند به جز پرداخت مالی از خدمات جنسی بهرهمند شوند، پس کارگر جنسی در این حوزه باید از قانون مستثنی شده و کار او غیرقانونی قلمداد نشود – حتی نظاممند شده و جدولی برای بها و پرداخت منصفانه در ازای کار تدوین شود. آن سوی دیگر بحث میگوید دسترسی به خدمات جنسی بالفعل از حقوق یک فرد نیست و فقط یک نیاز است، در بهترین حالت میشود به برخی از دواطلبان و سازمانها کمک کرد با افراد نیازمند ملاقات کرده و خدمات جنسی برای آنها فراهم کنند. یک کارشناس اخلاقی نتیجه گرفته که شاید با قانونی کردن کارگران جنسی، مزایای کمی به سمت «حق» برخورداری از لذت جنسی فراهم شود.
اما نظر کسانی که دچار محدودیت هستند، چیست؟ به قول یکی از فعالان حقوق افراد محدود، اگر در مورد ما دارید بحث میکنید، باید ما هم در آن بحث حضور داشته باشیم.
برخی از افرادی که دچار محدودیت جسمی هستند، میگویند دولت باید خدمات کمک دسترسی به لذت جنسی را قانونی کرده و اجازه دهد کسانی که نمیتوانند به طور مستقل دسترسی داشته باشند، به شکل قانونی این اجازه را پیدا کنند. برخی دیگر، به دنبال اشکال دیگری از کمک هستند. از جمله کمک و حمایت به افراد و آموزش این که پس از ابتلا یا گرفتاری در هرگونه محدودیت حرکتی، چطور میشود باز اعتماد به نفس لازم را پیدا کرد. توافق جمعی این است که باید آموزش جنسی بازتر شده و افرادی که دچار محدودیت هستند را هم دربرگیرد. افراد دارای محدودیت هم میخواهند این تصویر که از نظر عموم اینها شاید به عنوان پارتنر جنسی محسوب نشوند، شکسته شود.
در سال ۲۰۰۵، مجلهای به نام «دیسبیلیتی ناو» اعلام کرد ۳۷.۶ درصد از مردان دارای محدودیت، تمایل دارند برای دریافت خدمات جنسی پول بپردازند. ۱۶ درصد از زنان دارای محدودیت هم همین نظر را داشتند. هرچند این درصد چه در مردان و چه زنان اقلیت محسوب میشود، اما این آمار ممکن است بالاتر از این باشد. هرچند برخی از فعالان حقوق افراد دارای محدودیت در آمریکا و بریتانیا، خیلی با این که خود را در طبقه کسانی تعریف کنند که حاضر است برای دریافت خدمات جنسی پول پرداخت کند، راحت نیستند.
دکتر «کریستی لیدیارد»، جامعهشناس دانشگاه شفیلد که خود دارای محدودیت است، به تازگی با شماری از افراد دارای محدودیت که گفتهاند حاضر به پرداخت پول برای دریافت خدمات جنسی هستند، گفت وگو کرده است. دلایلشان (برای پرداخت پول برای دریافت خدمات جنسی) این بود که بتوانند مهارتهای عشقورزی و تجربه کسب کنند، جسم خود را تقویت کرده، چیز مشترکی داشته باشند که با دیگر مردان دچار محدودیت در مورد آن صحبت کنند و این که حس استقلال را این طور تجربه کنند.
خانم لیدیارد میگوید، چنین نتایجی ما را فراتر از این که مردان – به ویژه مردان دچار محدودیت نیاز به سکس دارند، میبرد. بیشتر مردان رابطه جنسی با رابطه عاطفی را قاطی میکنند و از این که (بعد از پایان) تنها گذاشته شوند در حالی که دلشان بیشتر میخواهد، راضی نیستند.
هرچند خانم لیدیارد میگوید قانونی کردن بازار کارگران جنسی، بازار کار را حتی برای زنان امنتر میکند، اما اضافه میکند: «دلیل تمرکز بر بازار سکس این است که ما در جامعهای پتریارکی (مرد برتری) حضور داریم که خواستههای مردها را بیشتر مورد توجه قرار میدهد. تحقیق من نشان میدهد مردانی که دچار محدودیت هستند، در زندگی خود خیلی بیشتر از زنانی که دچار محدودیت هستند، میتوانند در مورد سکس حرف بزنند و فضای این گفت وگو برای آنها بیشتر بوده است. زنان شاید حتی چنین فضایی را نداشته باشند.»
«آلن گنیس» یک فعال آمریکایی حوزه حقوق افراد دارای محدودیت و نویسنده سابق ستون ارتباط و قرار گذاشتن در یک روزنامه، هنوز قانع نشده و آن را قبول ندارد. «من فکر میکنم با این کار فقط کارگران جنسی را قانونی میکنیم که مردها بروند و از آن استفاده کنند. فکر نمیکنم کسانی که دارای محدودیت هستند، بتوانند این طور به بازار جنسی دسترسی داشته باشند. ضمن این که به جای تغییر رفتار جامعه فقط با حال ما (افرادی با محدودیت) دلسوزی میکنند و بغلمان میکنند که حس بدی نداشته باشیم. ولی باید رفتار را عوض کرد.»
«میک اسکارلت»، یک مجری تلویزیونی که خود دارای محدودیت حرکتی است و نوازنده موسیقی هم هست، در حال حاضر در یک نهاد کمک به افراد دارای محدودیت در بریتانیا فعال است. کارشان اداره سایتی به نام «لاو لاونژ» است که در مورد نکتههای جنسی به افرادی که دچار محدودیت هستند، مشاوره میدهد. آقای اسکارلت میگوید: «فکرش را بکنید، من ناتوان هستم، در «لاوتون» بزرگ شدهام و حالا قانونی است که بروم به جایی که کارگران جنسی هستند و در ازای خدماتشان، پول بپردازم. چرا؟ چون این تنها راهی است که میتوانم فعالیت جنسی را در زندگی تجربه کنم.»
او اضافه میکند: «رابطه من با حوزه جنسی خیلی به هم ریخته است. کسی که مرا ببیند میگوید، این رو ببین، معلول است، یعنی این که برای هرگونه فعالیت جنسی باید پول بپردازد. این تفکر تقویت کننده این است که اگر کسی میتواند آن را به دست بیاورد، نباید هم در دسترسش قرار داد. ما این ایده را حمایت میکنیم که اگر کسی دچار محدودیت است، این قدر ضایع است که حتی نمیتواند مثل دیگران (کسی که محدودیت ندارد) سکس داشته باشد. در نتیجه این آدمها (یی که محدودیت دارند) باید برای برخورداری از سکس، پول بپردازند. چرا راستی این قدر باید زنها را تحقیر کردن که بدن آنها به یک کالا تبدیل شود؟ من دلم میخواهد در دنیایی زندگی کنم که هرچند من هم روی صندلی چرخدار مینشینم، به عنوان یک پارتنر جنسی برای افراد مختلف محسوب شوم.»
راهی به پیش
«میک اسکارلت» هم مثل خیلیهای دیگر وقتی به او گفتند قطع نخاع شده، فکر کرد که زندگی جنسی او هم سرآمده است. بعد در جریان یک جلسه زنان همجنسگرا، با «دایان والاس» آشنا شد. میک و خانم والاس نزدیک به ۲۰ سال است با هم هستند.
میک میگوید: «من میدانم رابطه جنسی فقط عمل سکس نیست و خیلی بیشتر از آن است. خیلی از افرادی که دچار محدودیت هستند، روزانه شاید حتی رابطه جنسی داشته باشند، ولی شاید شکل آن متعارف به آن شکلی که همه در ذهن دارند، نباشد.»
دایان والاس اضافه میکند: «در مورد رابطه جنسی خیلی نادانی رایج است. خیلیها فکر کردند وقتی میک قطع نخاع شد، دیگر رابطههایش تمام شده است در صورتی که این طور نیست. و راحت و با اعتماد به نفس است.»
در سال ۲۰۰۳، «پنی پپر» مجموعه داستانی با عنوان «امیال به دنیا نیامده» نوشته که داستانهایی اروتیک با حضور افراد دارای محدودیت است.پنی پپر میگوید: «من فکر میکنم دیگر باید به سطحی برسیم که برای افرادی هم که محدودیت دارند، حق داشتن ارتباط جنسی را در نظر بگیریم.»
در دانشگاه برکلی کالیفرنیا، اتحادیه دانشجویانی که دچار محدودیت هستند،هنوز در حال فعالیت است. آنها پنلی با عنوان «آیا افراد معلول بایگانی شدهاند» راه انداخته و از کارشناسان و استادهای علمی خواستهاند در مورد این موضوع و حقوق جنسی افرادی که محدودیت دارند، تحقیق و سخنرانی و مباحثه کنند.
خانم لیدیارد در تحقیق خود اعلام کرده «ناتوانی و محدودیت، باعث میشود احساسات جنسی، تقویت شود و نُرمهای معمول جنسی را به هم میزند. بدنهایی که تغییر کردهاند باعث میشوند درباره سکس متفاوت فکر کنیم نه آنطور که هالیوود برای ما ساخته و پرداخته و در ذهنمان فرو کرده است.»
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان