یادداشتی اعتراضی از فائزه هاشمی درباره مدیریت زندان اوین
فائزه هاشمی، زندانی سیاسی محبوس در بند زنان زندان اوین در یادداشتی اعتراضی درباره ی مدیریت زندان اوین می نویسد: هر چند تمام فشارهای فوق برای کنترل بیشتر و امنیتیتر کردن فضای زندان است اما آنها نمیتوانند، ابزار زندانی سیاسی یعنی اندیشه و قلم را با این اقدامات از او بگیرند که اگر قابل کنترل بود محمدرضا پهلوی هرگز سقوط نمیکرد.
به گزارش کلمه، دختر آیت الله هاشمی رفسنجانی که دوره ی حبس ۶ ماهه ی خود را سپری می کند پیش از این نیز در نامه ای به تشریح فضای زندان پرداخته و در توصیف آنجا به دانشگاه، مدرسه ی عشق و گنجینه ای از انسان های ارزشمند نوشته بود: شاید بد نباشد همه کسانی که آرمانی دارند و هدفی و برای آن مبارزه میکنند برای مدت کوتاهی هم که شده به زندان بیایند، البته شاید آمدنتان را بتوانید برنامه ریزی کنید ولی خروجتان از اینجا را خدا میداند.
دختر رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام روز گذشته نیز در اعتراض به رفتار ماموران زندان و عدم صدور مجوز برای ملاقات حضوری با خانواده، از حضور در سالن ملاقات کابینی خودداری کرد.
فائزه هاشمی اول مهر ماه سال جاری ساعت ۱۲ شب به طور ناگهانی در منزل مسکونی اش بازداشت و نیمه شب به بند زنان زندان اوین منتقل شده بود.
حکم شش ماه حبس و پنج سال محرومیت از عضویت در احزاب و گروه ها و فعالیت های رسانه ای وی که به اتهام اهانت به جمهوری اسلامی صادر شده بود، در فروردین ماه سال جاری از سوی دادگاه تجدید نظر مورد تایید قرار گرفته است.
نماینده دوم تهران در مجلس پنجم، در مصاحبه ای که منجر به محکومیت او شد، گفته بود: از «ملتی سرکوب شده، پر از خشم و احساس مظلومیت» می گوید؛ «مردمی که خود را هر چه بیشتر با دروغها، سوء مدیریتها، عوامفریبیها، زورگوییها، اوباشگری، ظلمها، نابودی منابع و ثروت ملی، از دست رفتن فرصتهای بینالمللی، تخریب بیشتر کشور از طرف جریان حاکم روبرو میبیند.»
دختر دربند رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام پیش از این در نامه ای ضمن تاکید بر عدم استفاده از مرخصی گفته بود که اگر دادستان مرحمت دارد، با مرخصی زندانیانی موافقت کنند که ماهها و بلکه سال هاست با دلایل واهی در زندان به سر میبرند. نه من که با محکومیت شش ماهه فقط دو ماه است در زندان هستم و خود را اساسا مستحق استفاده از مرخصی در مقابل این زنان ستم دیده نمیبینم.
من کامل یادداشت فائزه هاشمی که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
سه ماه ازدوران حبسم در زندان اوین میگذرد، بند زندانیان سیاسی زن را میبینم با سومدیریتها، ناکار آمدیها، کاغذ بازیها، بیبرنامه گیها، تصمیمات غیر کارشناسی و فی البداهه، لجاجت و بیاختیاری مدیران میانی و تمرکز قدرت.
به اینها اضافه کنید، بیکفایتی رئیسها، سلیقهای عمل کردن خارج از چارچوب قانون و البته اگر بیانصاف نباشم به صورت استثنایی عقل و تدبیر هم مشاهده میشود که احتمالا از دستشان در میرود.
هرگاه اعتراض زندانیان در مقابله با چنین شرایطی نتیجه میدهد، سعی میکنند یا انتقام گیری و لجاجت و انجام کارهای بیمنطق عقب نشینی خود را که با مقاومت زندانیها حاصل شده تلافی کنند. به چند نمونه از آنها اشاره میکنم تا با نوع مدیریت زندانها در جمهوری اسلامی بیشتر آشنا شوید:
سیستم بازرسی را تا حدودی پس از آن بازرسی وحشیانه و غیر قانونی که موجب صدور بیانیه جمعی زندانیان سیاسی زن و همچنین اعتصاب غذای تعدادی از آنان شد تغییر دادند، ولی در عوض زندانبانان را عوض کردند تا فشار بیشتری بر زندانیان وارد کنند.
تصمیم گرفتند که پاگرد کوچک و باز بین فضای بند و بخش دیگری از زندان از جمله تعدادی از سرویسهای بهداشتی را که به عنوان هواخوری قالب کرده بودند بر اساس مقررات هواخوریها در ساعات عصر ببندند که با اعتراض جمعی و تحصن زندانیان مجبور به انصراف از این تصمیم شدند. بار بعد در تغییراتی که در ساختمان بند زنان با هدف کنترل بیشتر ایجاد کردند پیش بینی پنجرهای بزرگ مشرف به بند (برای نشستن ماموران و نگریستن زنان زندانی، مشابه آکواریوم) را کردند. این در حالی است که بند زنان دارای دوربینهای مداربستهای است که دائما زندانیان را در معرض تماشا قرار میدهد و اصولا نیاز به چنین نظارتی نبود. همچنین کرامت و حرمت انسانی نیز با این روش خدشه دار میشد. این تصمیم نیز بار دیگر با مقاومت زنان زندانی متوقف و نیمه کاره رها شد، ولی متعاقبا به جای آن دری پیش بینی کردند، که هنوز پس از دو هفته نصب نشده و با آویزان کردن یک پتو تا حدی توانستهایم از ورود نسبی سوز و سرمای زمستان به داخل بند جلوگیری کنیم. همچنین محدودیت هایی را در مراجعه به بهداری برای زندانیان ایجاد کردهاند.
اما نکته دیگری هم باید به نکات فوق اضافه کنم که از همه عجیبتر است و آن تصمیم به تیغه کردن در اضطراری بند بود، دری که محل عبور بیماران اورژانس، فرار زندانیان در شرایط اضطراری مثل آتش سوزی، گاز گرفتگی و هر گونه حادثه دیگری بود. همچنین برای انتقال زبالهها به بیرون هم از همین در استفاده میشد.
این بار نیز زندانیان با به خطر انداختن خود مانع ساخت دیوار (به جای در اضطراری) شدند و رئیس زندان در کمال جوانمردی! دستور قفل کردن در اضطراری را صادر فرمودند! این عمل ایشان نه تنها احساس ناراحتی شدیدی را برای زندانیان فراهم کرده که زبالههای این جمع ۳۶ نفره نیز از پنج شنبه تاکنون در بند تلنبار شده و راه خروج ندارد. و حالا ما ماندهایم و انتقام گیری و لجاجت رئیس زندان و بوی گند زبالهها.
به موارد فوق اضافه کنید تعدد فرماندهی (ماموران سازمان زندانها، مقامات دادستانی، وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی) که سبب گیر افتادن زندانیان سیاسی در آش شله قلمکار موازی کاری و تداخل مدیریتها شده است.
اما این همه راههای مقابله با زنان زندانی نیست و فشار آوردن به آنها به دلیل تنبیه دسته جمعی آنان (با هدف ایجاد تفرقه) از راههای دیگری هم انجام میشود راههایی که عمدتا تنبیه آنان به دلیل درز اخبار به بیرون از زندان است. فشارهایی مثل ۱- قطع ملاقات های حضوری مادران با فرزندان ۲- قطع تلفنهای گاهگاه زندانیان با پدران مادران سالمند و مریض که قادر به آمدن برای ملاقات نیستند. ۳- قطع تلفن مادران با فرزندانشان که به دلیل اقامت در شهرستانها ملاقاتی ندارند. ۴- قطع ملاقات های زنان با همسرانشان که هر دو زندانی هستند.
غافل از آنکه هر چند تمام فشارهای فوق برای کنترل بیشتر و امنیتیتر کردن فضای زندان است اما آنها نمیتوانند، ابزار زندانی سیاسی یعنی اندیشه و قلم را با این اقدامات از او بگیرند که اگر قابل کنترل بود محمدرضا پهلوی هرگز سقوط نمیکرد.