جو گیر شدن و گریه واقعی اهالی یزد در مانور زلزله

تا خر در جهان است مفلس در امان است !!! از سال دیگه همین روز در یزد مردم میان خیابانها عزاداری می‌کنند !!! البته هفته و چهلم این کشته شدگان فرضی‌ هم در مصلی شهر یزد برگزار میشود با شرکت خود در این مراسم باعث شادی روح آن مرحومان فرضی‌ شوید!!!

حالا اگه همین جوگیری‌ها برای قبر حسین و جنازهٔ عبا عبدالله بود این مجریه دیگه انقدر نمک نمیریخت!

یعنی سگ ادم رو بگیره ،جو نگیره!!!!!!

تو ایران مانورها هم خرکیه. قبلش اعلام نمیکنن که این مانور. خوب بدبختها انقدر خاطرات و بدبختی دارند که فکر میکنن یکی دیگه هم بهش اضافه شد. از کجا معلوم شاید اون بیچاره که رو زمین افتاده بود عزیزانشو قبلا تو زلزله از دست داده حالا یاد اون زمان افتاده

razmandeh - استکهلم - سوئد. اینقدر به خر پیله نکنید, زبون بسته چیکارتون کرده اخه به یک مشت ابله نسبتش میدید.

هیچیمون به آدم نمی‌‌بره .

جو گیر نشدند یاد بدبختیهاشون افتادند.

آدم از شتر لب بگیره ولی جو گیر نشه!

اصل تربیت حکومت ولایت فقیه ، اصل هیچ فرعی یا خرافات و بیراهه همه چیز/ آموزش برای مرثیه سرایی و منبرداری با نمایش تعزیه ، جهل و فساد تا استخوان حکومت را گرفته و به مردم هم سرایت کرده این تجلّی آموزه‌های آخوند است.

مملکته جمهوری همینه دیگه

یه بابایی مریض میشه میره دکتر. دکتر ازش میپرسه چته؟میگه ریشم درد میکنه!!. دکتر میگه غذات چیه؟. میگه نون و یخ!!. دکتر میگه برو بمیر نه مریضیت به آدم میخوره نه غذا خوردنت!!!!!!!!!.

گدائی احوال خو یش بر کاغذی نوشته ومقابلش نهاده گدائی میکرد هر از گاهی خودش نوشته را میخواند و های های میگریست رهگذری سبب را پرسید گدا گفت میدونستم بدبختم ولی نه اینقدر که اینجا نوشته.

بعضی ها حرامزادگی رو خیلی خوب از آخوند یاد گرفته اند و با خودشون هم به گور میبرند. مثل فاطی کماندوهایی که سر قبر قربانیان جنگ میرفتند و با گریه و زاری مصنوعی ادعا میکردند که چند فرزند خود را در جبهه های جنگ با عراق از دست داده اند و آماده اند تا همه فرزندان شون رو هم فدای خمینی و جنگش با صدام بکنند. البته شاید هم چند تا فرزند از دست داده بودند ولی نه در جنگ بلکه از راه کورتاژ.

فریدفرید۵۳ - رامسر - ایران - جان خیلی‌ جالب بود کلی‌ خندیدم . زنده باشی‌

من نمیدونم که بخندم یا..... فقط این رو میدونم که این دیگه به دولت و اخوندهای درپیتی ربطی نداره....بابا این مردم زمان شاه فقید هم در کارناوال عاشورا همین بساط را پیاده میکردنند .. باور کنید من در همین لندن یک بار به کلیسای ایرانیان رفتم دقیقا همین بساط بود یکی زانو زده بود گریه کنان میگفت پدرررر تو مرا نجات دادی ای ناجی... یکی دیگه غش کرد روی زمین.. یکی دیگه دستهایش رو بطرف سقف بلند کرده بود و هر کی هر چی میگفت این هم تائید میکرد و میگفت بله پدر بله پدر... خلاصه یعنی سینما بود..... و متاسفانه این داستان تا رسیدن به خرد و رشد فکری مردم همچنان ادامه دارد.......

یه مشت حیوان =))

مصدق السلطنه - لندن - انگلیس*** ممنون که به واقعیات اشاره کردی.

ای لعنت به همین حرامزادگان که در هر جوی و معرکه ای خیلی زود جوگیر می شوند و کار دست خودشون و دیگران می دهند. همین یابو ها هستند که در مسجد و حسینیه ها زود تحت تأثیر مزخرفات این ملاها قرار می گیرند.

چیزی که انتها ندارد خریت است