۲۰۱۲، سالی برای زنان آمریکایی
رویای کریمی مجد
هفته گذشته رقابتهای انتخاباتی در آمریکا در صدر خبرهای جهان بود. زنان زیادی در سراسر جهان این اخبار را پیگیری میکردند زیرا می دانستند این که جمهوریخواهان به قدرت برسند یا دموکراتها در قدرت باقی بمانند،چه تاثیری بر زندگی آنها خواهد داشت.
اما انتخابات آمریکا فقط انتخاب رییس جمهور آن کشور نبود بلکه اعضای مجلس سنای آمریکا هم در این انتخابات تعیین شدند و مردم در مورد چند قانون ایالتی هم آرایشان را به صندوقها ریختند.
لیلا موری، کارشناس مسایل زنان ساکن نیویورک در مورد تفاوت های میت رامنی و باراک اوباما که سبب شد ۶۰ درصد زنان آمریکایی به باراک اوباما رای بدهند، می گوید:
در مقایسه دو کاندیدا باید ببینیم هر یک از آنها چه وعده هایی دادند و در مورد چه مواردی صحبت کردند که سبب شد زنان بیشتری به اوباما رای بدهند.
اولین نکته، بهداشت عمومی و بیمه عمومی است که در تمام طول مدت کمپین مخالفان و موافقان زیادی درباره آنها صحبت کردند.
بسیاری از زنها موافق برنامه بیمه عمومی اوباما هستند چون با برنامه ای که او ارائه داد زنان بیشتری تحت پوشش بیمه قرار میگیرند. علاوه بر این مواردی مثل خشونت علیه زنان و یا مسایلی که خاص زنان است و قبلا بیمه آنها را پوشش نمی داد، بر اساس قانون تازه بیمه عمومی مورد توجه قرار میگیرد. یکی از موارد دیگری که به نظر من مهم بود و زنان آمریکایی نیز رویش پافشاری داشتند جلوگیری از بارداری بود. در آمریکا سازمانی وجود دارد که به زنها در زمینه بارداری و بهداشت جنسی مشاوره میدهد و هزینه های این سازمان را دولت فدرال تامین میکند. میت رامنی برنامهای داشت که این کمک مالی را قطع کند و این برنامه زنانی را که از کمکهای این سازمان استفاده میکردند ناراحت کرد. و همین سبب شد که زنان بیشتری به باراک اوباما رای دهند.
یکی از مشاوران آقای رامنی هم در مورد ممنوعیت سقط جنین صحبتهایی کرد که تاثیر زیادی بر رای ندادن خانمها به آقای رامنی داشت.
بله، موضوع سقط جنین در کمپین ریاست جمهوری آمریکا خیلی موضوع جنجالی شد. برخی از نمایندههای جمهوریخواه نظراتی دادند که خشم خیلی از زنها را به دنبال داشت. خود میت رامنی هم به شدت مخالف سقط جنین بود. نکته دیگری که بر رای زنان به آقای رامنی تاثیر گذاشت،تغییر جهت فکری او بود. رامنی ده سال پیش از موافقان سقط جنین بود ولی الان در این انتخابات به شدت با سقط جنین مخالفت کرد. این یکی از دلایل دیگری بود که به نفع اوباما تمام شد. یعنی زنهای بیشتری به نفع اوباما رای دادند.
بسیاری معتقدند که انتخابات ریاست جمهوری و مجلس سنای آمریکا یک نقطه عطف تاریخی برای زنان آمریکاست. چه نکاتی در مجلس سنای جدید آمریکا وجود دارد که میتواند نقطه عطفی برای زنان آمریکا باشد؟
همانطور که گفتید انتخابات ریاست جمهوری و سنای آمریکا همزمان بود. رسانه ها در آمریکا می گویند که در این انتخابات زنان درخشیدند. مثلا اولین زن همجنس گرای آمریکایی از ایالت ویسکانسین به سنا رفت. در ایالت میسوری آقای اکین - که درباره تجاوز مشروع صحبت کرده بود- به خانمی به نام کلر مک کین باخت. اولین زن آمریکایی- آسیایی نیز از ایالت هاوایی به سنا راه پیدا کرد. در ایالت ماساچوست و نبراسکا هم برای اولین بار زنان توانستند نماینده سنا شوند.
وضعیت سنای آمریکا پیش از این چگونه بود؟
در دورههای قبل ۱۷ زن در سنای آمریکا بودند که اکنون به سی نفر افزایش پیدا کردهاست. حضور این تعداد زن در تاریخ ۱۳۲ ساله سنای آمریکا بیسابقه است. با اینکه نیمی از رایدهندههای آمریکایی زن هستند ولی تا به حال سهم زنها در قانونگذاری و سیاست فقط ۱۷ درصد بوده. در کنگره آمریکاهم ۴۳۵ نماینده وجود دارد که تا پیش از این تنها ۷۳ نفر زن درآن حضور داشتند. ولی این انتخابات تعدادشان را به ۷۷ نفر افزایش داد. افزایش تعداد نمایندگان زن به خصوص در مجلس سنا باعث شده که در آمریکا سال ۲۰۱۲ را سال زنان بنامند.
همین چند هفته پیش بود که با خبر شدیم مردی در سوئد به همسر سابقش حمله کرده، لبهای او را با تیغ جراحی بریده و خورده تا دیگر هیچ مردی نتواند لبهای او را ببوسد. و حالا در اتفاقی دوباره این بار در برلین این بار هم زنی ایرانی مورد حمله قرار گرفته و به گونهای آسیب دیده که دیگر هیچ مردی نتواند از بدن او لذت ببرد.
شیرین فامیلی،همکار رادیو فردا در برلین در مورد جزییات این حادثه میگوید:
داستان از آنجا آغاز شد که مردی که بعدا معلوم شد امید رمضانی یا عبدالله رمضانی است و پاسپورت هلندی داشته با زنی به نام بنفشه حدود ۳۶ ساله در شونبرگ، منطقهای نسبتا متوسط در برلین زندگی میکرد و چند ماهی بوده به این منطقه اسباب کشی کرده بودند. آن طور که همسایهها میگویند روز ۳۰ اکتبر همسایهها صدای فریاد هولناک زنی را میشنوند که کمک میخواهد و ناله میکند.
خانه این زن در طبقه اول ساختمان بوده و شخصی سواربر دوچرخه از پنجره نگاه میبیند که یک چهره خونآلود داخل آپارتمان کنار پنجره است و به پلیس اطلاع میدهد. پلیس و اورژانس که به محل حادثه رسیدند به رسانهها گفته بودند که تا به حال چنین موردی را ندیده بودند. اولین برداشت پلیس هم این بود که این حادثه از روی حسادت بوده.
خانم فامیلی، آیا پلیس و پزشکان در مورد جزییات مثله کردن بنفشه هم اطلاعاتی منتشر کردهاند؟
پلیس حتی در اطلاعیهای که روزهای اخیر منتشر کرده در مورد جزییات سکوت کرده است . ولی پزشکان به رسانهها گفته بودند که بینی و سینههای او را با چاقو بریده، و اندام تناسلی او را مثله کرده است. پزشکان به برخی از رسانهها گفته اند که معالجه و مداوای او به سختی صورت خواهد گرفت.
آیا هیچ جزئیاتی در مورد زندگی بنفشه و امید منتشر شده؟ گویا دختر بچه ای هم موقع وقوع حادثه در خانه بوده است.
بله. حادثه از این بابت هم بسیار تکاندهنده است. بنفشه یک دختر ده ساله داشته. همزمان که این اتفاق در یک اتاق این آپارتمان کوچک میافتد، در اتاق دیگر هم دست های دختر بنفشه مثل مادرش به شوفاژ بسته شده بود. دخترک در واقه می شنیده که بر مادرش در اتاق مجاور چه میگذرد.
در مورد امید یا عبدالله رمضانی دادستانی برلین خبر داده که او حدود ۴۵ سال دارد و مدیر صفحه اینترنتیای برای کمک به زنان ایرانی بوده. همسایهها گفتهاند که شاهد بودهاند که تا یکی دو روز قبل از جنایت،این دو با هم بیرون میرفتند و قدم میزدند. البته از همسایههای دیگرخیلی فاصله میگرفتند ولی ظاهرشان طوری نبوده که نشان بدهد بینشان اختلافی هست.
آیا از این دست اتفاقات در آلمان زیاد میافتد؟
نه، نمیشود گفت زیاد میافتد. هر چند سال یک بار خبرهایی در این زمینه منتشر میشود ولی به طور مشخص اگر بخواهم بگویم سال ۲۰۰۴ در برلین اتفاقی افتاد که از جهاتی مشابه مورد اخیربود. از این نظر که این اتفاق هم بین زن و مردی افتاد که ازدواج نکرده بودند و رابطه دوستانه داشتند. حدود سنیشان هم خیلی بیشتر بود. مرد حدود ۵۹ سال داشت و زن ۴۸ ساله. آن دو نیز مدتی با هم زندگی میکردند تا اینکه رسانهها خبر دادند ضارب با تهیه کردن مقدار زیادی سنگ گرانیت،زمانی که معشوقهاش در خواب بود او را به قتل رسانده. بدین ترتیب که سنگها را روی سر او میریزد و او در خواب کشته میشود. اینها را خودش بعدا در دادگاه درباره نحوه کشتن زن مورد علاقهاش توضیح داد.
در واقع میشود گفت به نوعی زن موردعلاقهاش یا معشوقهاش را سنگسار کرده.
بله. رسانههای آلمان هم آن موقع از واژه سنگسار استفاده کردند. این هم از روی نوعی حسادت و یک حالت روحی روانی بوده که نمیتوانسته فکر کند. بعدها روشن شد که آن مرد اساسا تعادل روانی نداشته است.