مظلومیت زن متهم در پرونده قتل
جام جم آنلاین : آنچه میخواهم برایتان تعریف کنم خاطرهای است که از یک پرونده قتل و باید بگویم مظلومیت زن جوانی که متهم به قتل شوهرش شده بود را در این پرونده دیدم. او از طرف خانواده شوهرش متهم شده بود.
چون آنها نمیخواستند قبول کنند درگیری بین دو برادر بوده و قصد داشتند عروسشان را مقصر نشان دهند تا کمتر عذاب بکشند و با گرفتن انتقام از این زن، آرام شوند اما همه چیز نشان میداد او زنی وفادار به شوهر بوده و بسیار در زندگی مدارا میکرده است و شاهدان هم این موضوع را تائید کرده بودند.
با اینکه دادسرا هم تشخیص داده بود که این زن جرمی مرتکب نشده و او را با وثیقه آزاد کرده بود اما او باید محاکمه میشد، این زن متهم بود به اتفاق برادر شوهرش دست به قتل زده است.
ابتدای جلسه محاکمه بعد از اینکه نماینده دادستان، کیفرخواست را خواند مادر مقتول در جایگاه حاضر شد و گفت که از پسرش که قاتل است گذشت میکند اما خواهان قصاص عروسش است چرا که از پسرش شنیده که ضارب عروسش بوده است و میخواهد او را مجازات کند.
گفتههای مادر مقتول من را نسبت به ماجرا بیشتر مشکوک کرد. این حرفها بوی توطئه علیه زن جوان را میداد. من متهم ردیف اول را احضار کردم و او را مورد پرس و جو قرار دادم و خواستم که بیشتر در مورد قتل صحبت کند.
او برخلاف آنچه پیش از این گفته بود قتل را منکر شد و گفت قاتل، همسر برادرش است. در حالی که این مرد در بازجوییهای اولیه قتل را گردن گرفته بود و ادعا میکرد که این قتل کارخودش است و تمام جزئیات را هم توضیح داده بود.
از او پرسیدم، قبلا گفتهای که برادرت را کشتهای. اگر دروغ است پس چرا این کار را کردی؟ حرفی برای گفتن نداشت و مرتب تکرار میکرد که برادرش را نکشته و حرفهایی که قبلا گفته است تحت فشار بوده است.
من دوباره به متهم تذکر دادم که واقعیت را بگوید. او باز هم حرف قبلی را تکرار کرد و گفت همسر برادرش عامل قتل است.
گفتههای این مرد با حرفهایی که روز حادثه گزارش شده بود و گفتههای فرزندان مقتول اصلا مطابقت نداشت.
در گزارش پلیس آمده بود که همسر مقتول به همراه فرزندانش در آشپزخانه بوده که این اتفاق افتاده است و شکستگی وسایل خانه نشان میدهد که مقتول و عامل قتل که برادرش بوده است با هم درگیر شدهاند.
وقتی متوجه شدم متهم اصلی پرونده نمیخواهد واقعیت را بگوید همسر مقتول را به جایگاه دعوت کردم و از او خواستم تا دوباره همه چیز را تعریف کند.
این زن گفت: آن شب برادرشوهرم مهمان خانه ما بود. با هم شام خوردیم و بعد من برای شوهرم و برادرش چای آوردم. دیروقت شده بود و برادرشوهرم میخواست در خانه ما بماند. ما یک اتاق بیشتر نداشتیم و او به این موضوع توجهی نمیکرد، آن شب در خانه ما ماند. من و دو پسرم برای خواب به آشپزخانه رفتیم و در آنجا خوابیدیم. من برای شوهرم و برادرش رختخواب پهن کردم تا آنها هم بخوابند اما برادرشوهرم میخواست فیلم ببیند. شوهرم صبح زود سر کار میرفت و شبها زیاد بیدار نمیماند اما آن شب برادرش نمیگذاشت که او بخوابد. نیمههای شب بود که من دوباره با نور تلویزیون بیدار شدم با این حال چیزی نگفتم چند دقیقه بعد صدای فریاد و درگیری شنیدم. شوهرم با برادرش درگیر شده بود و آنها داشتند همدیگر را میزدند. دعوا سر خاموش کردن تلویزیون بود. برادر شوهرم به من حمله کرد. در این درگیری شیشه آشپزخانه شکست. شوهرم من را به داخل آشپزخانه هل داد و در را بست. من نمیدانم دیگر بین آنها چه اتفاقی افتاد فقط صدای آخ گفتن شوهرم را شنیدیم و بعد هم او را غرق در خون دیدم.
بلافاصله با پلیس تماس گرفتم و موضوع را گفتم و ماموران آمدند و برادرشوهرم را بردند.
چند روز بعد یکی دیگر از برادرشوهرهایم در مراسم ختم به من گفت: تو نباید از خانواده ما بیرون بروی و از من خواست که با او ازدواج کنم. من قبول نکردم و گفتم این کار را نمیکنم و از او خواستم در این باره حرفی نزند. وقتی آنها دیدند فشار آوردن به من باعث نمیشود که تسلیم شوم به من تهمت زدند و ادعا کردند شوهرم را کشتهام چون عاشق برادرش بودم، در حالی که بچههای من شاهد بودند من در این درگیری هیچ نقشی نداشتم.
به هر حال من بعد از آنکه با همکارانم مشورت کردم و مدارک را بررسی کردیم زن جوان را از اتهام معاونت در قتل تبرئه کردیم و او دوباره به سوی فرزندانش برگشت.
زن جوان بعد از پایان جلسه محاکمه در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود از ما تشکر کرد و گفت که خانواده شوهرش خیلی او را تحت فشار میگذارند که با برادرشوهرش ازدواج کند اما او قبول نکرده است و همین هم باعث اتهام زدن علیه او شده است. او میخواست کنار بچههایش باشد و نمیخواست جای شوهرش کس دیگری را ببیند.
نورالله عزیزمحمدی - رییس شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران