خامنه‌ای؛ مراجع تقلید درباری، بیگانه و سکولار

دیدار آیت‌الله خامنه‌ای با طلاب و روحانیون قم

اکبر گنجی (روزنامه نگار و پژوهشگر )

زمامداران جمهوری اسلامی به طور همزمان دو طرح را دنبال کرده‌اند. اول- دینی کردن دولت. دوم- دولتی کردن دین. طرح اول با خواست اکثریت مردم ایران در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ محقق شد و به پشتوانه درآمدهای دولتی و سرکوب تداوم یافت. درباره معنای «دینی کردن دولت/نظام سیاسی»، امکان‌پذیری یا امکان‌ناپذیری آن، شکست و موفقیت این طرح، پیامدهای آن برای ایران و ایرانیان و ... سخن گفته شده و می‌توان و باید سخنان سنجیده بسیار دیگری هم بیان کرد.
 
 
همین مسائل درباره طرح دوم قابل طرح است. دولتی کردن دین چه معنایی دارد؟ چه قلمروهایی را در بر می گیرد؟ آیا رژیم در رسیدن به این هدف پیروز شدا شکست خورد؟ پیامدهای این طرح برای اسلام، روحانیت و دینداران چه بود؟
 
یکم- دولتی کردن دین: در اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی سابق، «دفتر سیاسی حزب کمونیست» روایتی رسمی از مارکسیسم بر می‌ساخت و به عنوان آیین‌نامه دولتی به همه تحمیل می‌کرد. هیچ روایت دیگری از کمونیسم در شوروی امکان طرح و نشر نداشت. همگان همین تک روایت رسمی را آموزش می‌دادند و تبلیغ می‌کردند. دولتی کردن ایدئولوژی چنین معنایی دارد.
 
در ایران هیچ مرکز یا نهادی برای این امر وجود نداشت و ندارد. دین/اسلام به سه بخش اعتقادات، اخلاق و فقه تقسیم می‌شود. فقیهان ورود چندانی در اعتقادات و اخلاق نداشتند و ندارند. در فقه هم بنابر مدعا، اجتهاد را پذیرفته بودند و هستند. به همین دلیل نمی‌توانستند برخلاف سنت ۱۴۰۰ ساله، همه مراجع تقلید و فقیهان را به تبعیت از فقهی خاص (به عنوان مثال: فقه آیت‌الله خمینی) فرابخوانند. آیت‌الله خمینی در بسیاری از زمینه‌ها فاقد فتوا بود و برای حل مسائل، حکومت را به نظرات فقهی آیت‌الله منتظری ارجاع می‌داد.
 
در مورد اعتقادات کار بسیار دشوارتر بود و هست.
 
 
اولاً: در ابتدای رساله مراجع تقلید نوشته شده است: اصول عقاید تحقیقی است، نه تقلیدی. تفسیر موسع این مدعا این است که فرد باید تک تک باورهای دینی اثبات شده با دلایل عقلی را بپذیرد. تفسیر مضیق آن نیز این است که اگرچه نمی‌توان تک تک باورهای دینی را با دلایل عقلی اثبات کرد، اما اعتقادات تقلیدی نیستند و محققانه باید روشن کرد که حداقل «عقل ستیز» نبوده و از پس نقدهای ناقدان و معارضان بر می‌آیند.
 
ثانیاً: ریشه تقلید که زده شود، روایت‌های متفاوت و متعارض و متکثر از باورهای دینی زاده می‌شوند و زاده شده‌اند. اسلام فقیهانه، اسلام متکلمانه، اسلام فیلسوفانه،اسلام عارفانه و اسلام علمی (ساینتیفیک امثال مهدی بازرگان) مصادیق این مدعایند.
 
ثالثاً: نواندیشان دینی تفاسیری کاملاً متعارض با تفاسیر فقیهان از باورهای دینی ارائه کرده‌اند و خوشبختانه آرای دین‌شناسانه آنان در جمهوری اسلامی آزادانه منتشر شده است.
 
دوم- دولتی کردن حوزه‌ها: دومین معنای دولتی کردن دین، «دولتی کردن حوزه‌ها» است. این پروژه از همان ابتدا دنبال شد. آیت‌الله خمینی مراجع تقلید ناقد جمهوری اسلامی (از آیت‌الله شریعتمداری تا آیت‌الله منتظری) را بر نمی‌تافت. همه روحانیت باید در خدمت جمهوری اسلامی قرار می‌گرفت. طرح دولتی کردن حوزه‌های علمیه و روحانیت در دوران ولایت فقیهی آیت‌الله خامنه‌ای به شدت تشدید شد. حکومت نه تنها بودجه‌های عظیم ده‌ها میلیارد تومانی  به حوزه‌ها اختصاص داد و می‌دهد، بلکه مدیریت حوزه‌ها را در دست گرفت. آیت‌الله خامنه ای در ۲۹ مهرماه ۸۹، در این خصوص به طلاب و اساتید حوزه علمیه قم گفته است:
 
«در حوزه‌ها هزینه‌هایى وجود دارد که جز با کمک بیت‌المال مسلمین و کمک دولتها امکان ندارد آن هزینه‌ها تحقق پیدا کند. دولت‌ها موظفند این هزینه‌ها را بدهند، دخالتى هم نباید بکنند. بسیارى از مدارس مهم در شهرهاى گوناگون به وسیله امرا و سلاطین و بزرگان ساخته شده...حوزه پشتیبانى‌هاى گوناگون را از سوى نظام می‌پذیرد، با عزت و با مناعت. این پشتیبانى‌هایى که امروز نظام از حوزه‌هاى علمیه می‌کند و باید هم بکند و باید هم بیشتر بشود، اینها وظایفى است که دارد. فقط هم پشتیبانى مادى نیست.»[سخنرانی]
 
سوم- دشمن قلمداد کردن مراجع غیرهمراه: آیت‌الله خامنه ای در ۲۰ شهریورماه ۷۳، اعلام کرد مرجع تقلیدی که در خدمت رژیم نباشد، «یک عنصر بیگانه است». بیگانه در گفتمان او همیشه با دولت های خارجی و دشمنان متراداف است. او گفت:
 
«حوزه علمیه، باید در صف اول حرکت عظیم جامعه قرار داشته باشد. همچنان که ملاحظه کردید، مراجع بزرگ ما مثل مرحوم آیة‌الله‌العظمى گلپایگانى، مرحوم آیةالله‌العظمى [مرعشی] نجفى و امروز آیةاللَّه‌العظمى اراکى، چه در زمان امام رضوان‌اللَّه علیه و چه بعد از زمان امام تا امروز، در صف اوّل قرار داشتند. در هر حادثه مهمى که در جامعه اتفاق مى‌افتاد، اینها مقدّم بودند. روز رأى‌گیرى، اوّل صبح، مرحوم آقاى گلپایگانى و مرحوم آقاى مرعشى، اوّلین کسانى بودند که رأى مى‌دادند. کار اینها، یک کار رمزى و نمادین بود. خوب؛ رأى را عصر هم مى‌شود داد. اما اوّل صبح رأى دادن، یک کار رمزى است. امام، رضوان‌الله‌علیه را دیده بودید که چقدر مقید بودند! حالا وضع ایشان که معلوم است. مراجع قم این‌طور بودند. در کارهاى اساسى؛ جنگ، حضور در جبهه‌ها، تحریض بر حضور در جبهه‌ها، کارهاى اقتصادى و غیره، همیشه در صف مقدّم بودند. حوزه، باید این‌طور باشد. کسى که در حوزه باشد و به نظام اسلامى و احکام قرآن - که در این نظام عملى مى‌شود - و به حکومت اسلامى - که به برکت مجاهدت مردم سر پا شده است - با چشم غیرجدّى نگاه کند، یک عنصر بیگانه است؛ هر کس مى‌خواهد باشد.»[۲]
 
چهارم- مرجع سازی: «مرجع سازی» یکی دیگر از طرح‌های رژیم بود که با اعزام نیروهای وزارت اطلاعات و سپاه و محاصره جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، آیت‌الله خامنه ای را هم به عنوان یکی از مراجع تقلید اعلام کردند. وقتی آیت‌الله منتظری در ۱۳ رجب ۱۳۷۶ به این گونه اقدامات آیت‌الله خامنه‌ای و رفتارهای سلطنتی او اعتراض کرد، سپاه و اطلاعات و لباس شخصی‌ها به بیت آن مرجع آزاده یورش برده و تا کشتن او پیش رفتند. در پنجم آذر ۷۶، هزاران بسیجی را جمع کرد و طی یک سخنرانی مبسوط بدترین اهانت‌ها و تهدیدها را نسبت به آیت‌الله منتظری ابراز داشت و بدین ترتیب زندان پنج ساله آن مرجع در بیت خود آغاز شد.
 
پنجم- عزل از مرجعیت: آیت‌الله خمینی از طریق جامعه مدرسین حوزه علمیه قم آیت‌الله شریعتمداری را از مرجعیت عزل کرد. آیت‌الله خامنه‌ای هم از طریق جامعه مدرسین حوزه علمیه قم آیت‌الله صانعی را از مرجعیت عزل کرد. این هم نمای دیگری از دولتی‌سازی مرجعیت است.
 
ششم- حوزه علمیه سکولار: از نظر او، حوزه‌های علمیه اگر در خدمت رژیم و خادم او نباشند، سکولار هستند. در سخنرانی ۱۹ مهرماه ۹۱ برای روحانیون خراسان شمالی می‌گوید:
 
«حوزه‌هاى علمیه باید خود را سربازان نظام بدانند، براى نظام کار کنند، براى نظام دل بسوزاند، در خدمت تقویت نظام حرکت کنند...حوزه‌هاى علمیه نمی‌توانند سکولار باشند. این که ما به مسائل نظام کار نداریم، به مسائل حکومت کار نداریم، این سکولاریسم است.»[۳]
 
یک روحانی می‌تواند خامنه‌ای را قبول نداشته باشد، و سکولار هم نباشد. یک روحانی می‌تواند جمهوری اسلامی را قبول داشته باشد ولی ولایت فقیه را قبول نداشته باشد، او هم سکولار نخواهد بود. یک روحانی می‌تواند حکومت اسلامی را قبول داشته باشد، اما جمهوری اسلامی را قبول نداشته باشد، او هم سکولار نیست. «آخوند سکولار»، روحانی معتقد به جدایی نهاد دین از نهاد دولت است.
 
هفتم- حرام بودن قطعی تضعیف نظام: آیت‌الله خمینی می‌گفت حفظ نظام از اوجب واجبات است،آیت‌الله خامنه‌ای هم مدعی است که مراجع تقلید تضعیف جمهوری اسلامی را حرام قطعی به شمار می‌آورند. می‌گوید:
 
«این که یک آقایى در یک گوشه‌اى عبایش را بکشد به کول خودش، بگوید من به کارهاى کشور کار ندارم، من به نظام کار ندارم، افتخار نیست؛ این ننگ است. روحانى باید از وجود یک چنین نظامى که پرچمش اسلام است، قانونش فقه اسلامى است، با همه وجود استقبال کند. مراجع تقلید کنونى، مکرر متعددى‌شان به بنده گفتند که ما تضعیف این نظام را به هر کیفیتى حرام قطعى می دانیم.»[۴]
 
چرا تضعیف نظام ستمگر فاسد حرام قطعی است؟ نکند برخی از مراجع تقلید ظلم و سرکوب و فساد به نام اسلام را واجب شرعی به شمار می‌آورند که تضعیف نظام مرتکب این اعمال را حرام قطعی قلمداد می‌کنند؟
 
هشتم- ثناگویی: به فقیهان اطلاع می‌دهد که مراجع تقلید در حال دعاگویی او هستند. ثناگویی خود را عین ثناگویی نظام به شمار می آورد. می‌گوید:
 
«خیلى‌شان[مراجع تقلید] از روى لطف به من پیغام می‌دهند یا می‌گویند که ما تو را مرتباً دعا می‌کنیم. این نشان‌دهنده قدرشناسى از نظام اسلامى است. حالا یک معممى یک گوشه‌اى بیاید خودش را از نظام کنار بگیرد؛ بهانه هم این است که ما فلان انتقاد را داریم. خیلى خوب، صد تا انتقاد داشته باش... در مقابل این صد تا اشکال، هزار تا حُسن وجود دارد. در کسر و انکسار مصالح و مفاسد است که انسان می‌تواند خط مستقیم را پیدا کند.»[۵]
 
نهم- آخوند حکومتی: آیت‌الله خامنه‌ای در سخنرانی ۲۹ مهرماه ۸۹، می‌گوید دشمنان روحانیت را به دو نوع «آخوند حکومتی» و «آخوند غیرحکومتی» تقسیم کرده و می‌گویند اولی بد/منفی/ضد ارزش و دومی مثبت/منزه است. می‌گوید:
 
«تقسیم روحانى به حکومتى و غیرحکومتى و ارزش و ضد ارزش قلمداد کردن اینها هم یک غلط فاحش است... اگر روحانى حکومتى به آن کسى گفته می‌شود که براى اداى دین خود، براى اداى مسئولیت شرعى خود، براى خاطر خدا از نظام اسلامى حمایت می‌کند یا از مسئولینى حمایت می‌کند، این ارزش است، این ضد ارزش نیست؛ نداشتن این حالت، ضد ارزش است.»[۶]
 
دهم- نتیجه: تبدیل روحانیت به آخوندهای درباری و دولتی کردن حوزه‌ها، برای روحانیت منافع دنیوی بسیاری داشته است. منابع کمیاب قدرت و ثروت در اختیار آنان قرار گرفته است. تمامی تربیون‌ها و رسانه‌ها در اختیار آنان است تا در کنار مجیزگویی، «اسلام فقاهتی» را بپراکنند. اما روحانیت اینک فاقد آن «منزلت اجتماعی» است که پیش از انقلاب داشت. اگر چه گروهی از فقیهان به عنوان مراجع تقلید قلمداد می‌شوند، اما حقیقت این است که فاقد مرجعیت‌اند (مقاله «نامرجعیت مرجعیت»، رادیو فردا، ۲۶ آذر ۸۹، معطوف به این مدعاست[۷]). خامنه‌ای آنان را با جمهوری اسلامی هم سرنوشت کرده و به صراحت آنان را تهدید کرده و به پیامدهای سرنگونی جمهوری اسلامی توجه می‌دهد. می‌گوید:
 
«حقیقت این است که این دو جریان عظیم - یعنى جریان نظام اسلامى و در دل آن، جریان حوزه‌هاى علمیه - دو جریانى هستند که به هم مرتبطند، به هم متصلند، سرنوشت آنها یکى است؛ این را همه بدانند. امروز سرنوشت روحانیت و سرنوشت اسلام در این سرزمین، وابسته و گره خورده‌ى به سرنوشت نظام اسلامى است. نظام اسلامى اندک لطمه‌اى ببیند، یقیناً خسارت آن براى روحانیت و اهل دین و علماى دین از همه‌ى آحاد مردم بیشتر خواهد بود.»[۸]
 
مرجعی چون آیت‌الله منتظری نمی‌خواست که روحانیت و حوزه‌ها چنین سرنوشتی داشته باشند. فقیه شجاعی چون احمد قابل هم نمی‌خواست روحانیت و حوزه‌ها چنین سرنوشتی داشته باشند. هر دو فقیه از حقوق مردم دفاع کرده و در برابر سلطان ستمگر ایستادند. قابل شاگرد راستین آیت‌الله منتظری بود. اما در ادامه راه، قلمرو دین را محدودتر از آن کرد که استاد به او آموخته بود. اسلام را به حوزه‌هایی محدود ساخت که جای خردورزی نبود و نیست. به تعبیر دقیق‌تر، عقل در آنجا فاقد حکم بود.
 
این شجاعت نظری قابل، بسیار مهم‌تر از شجاعت عملی او در ایستادن در برابر آیت‌الله خامنه‌ای، زندان رفتن‌های مداوم و مرگ زودرس بود. در درون سنت به حکم توصیفی/تبیینی/توصیه‌ای کانت رسید که روشنگری برون آمدن از صغارت و روی پای عقل ایستادن است. به دنبال رهایی بود، اما نه از راه سنت‌گریزی یا سنت‌ستیزی، بلکه رهایی را در درگیری نقادانه با سنت جست‌وجو می‌کرد. وقتی صورتی ایدئولوژیک از سنت/دین برساخته می‌شود، وقتی برای دین مفسران رسمی برساخته می‌شود، وقتی هر دو به خدمت سلطان و ستم و سرکوب و فساد و تباهی در می‌آیند، نه تنها خود را ویران می‌سازند، بلکه آدمیان را قربانی می‌کنند.

---------------------------------------------------------------------------------------------
پاورقی:
۱، ۶ و ۸ - رجوع شود به سخنرانی در جمع طلاب قم / پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله خامنه‌ای
 ۲ - رجوع شود به سخنرانی در آغاز درس خارج فقه / پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله خامنه‌ای
 ۳، ۴ و ۵ - رجوع شود به سخنرانی در جمع روحانیون خراسان شمالی / پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله خامنه‌ای
 ۷ - رجوع شود به مقاله «نامرجعیت مرجعیت» / وب‌سایت رادیو فردا

+62
رأی دهید
-21

machan - لس انجلس - آمرکا
طبق قرآن آخوندها و مراجع تقلید همه کافر و از اسلام خارج هستند
‌چهارشنبه 10 آبان 1391 - 13:54
ARTEMIS-SW - .پاريس - فرانسه
تصویر گویائی از طویله با سوسمار اعظم !!!!!!!!
‌چهارشنبه 10 آبان 1391 - 15:11
anti-US - مونترئال - کانادا
طبق قرآن؟!
‌چهارشنبه 10 آبان 1391 - 21:22
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.