9 واقعیت درباره افسردگی

اگر قبلا یکی از اعضای خانواده تان دچار افسردگی گردیده است، شما جزو افراد در معرض خطر خواهید بود، اما این به آن معنا نیست که شما حتما دچار افسردگی خواهید گردید.

1- تشخیص افسردگی در مردان مشکل است.

یک پزشک نمی تواند به راحتی افسردگی یک مرد را تشخیص دهد، زیرا مردان کمتر از زنان، راجع به احساسات خود صحبت می کنند و حتی برخی مردان افسرده، غمگینی و ناراحتی خود را نشان نمی دهند.

مردان افسرده ممکن است تحریک پذیر، عصبی و یا بیقرار باشند. آنها ممکن است به طور غیر معمول پول خرج کنند.

مردان افسرده برای مقابله با افسردگی ممکن است رفتارهای بی پروا داشته باشند، الکل بنوشند و یا از مواد مخدر استفاده کنند.

 

2- هر کسی می تواند افسرده شود.

شاعر یا فوتبالیست، فرد خجالتی یا اجتماعی و به طور کلی هر کس در هر قوم و نژاد می تواند به افسردگی دچار شود.

زنان دو برابر مردان دچار افسردگی می شوند، اما زنان بیشتر دنبال درمان این بیماری هستند.

اغلب، افسردگی در اواخر نوجوانی و یا سن 20 سالگی ظاهر می شود، اما این بیماری در هر سن دیگری هم می تواند ایجاد شود.

تجارب سخت زندگی، می تواند باعث افسردگی و یا تشدید آن گردد.

 

3- افسردگی می تواند خود را پنهان کند.

افسردگی می تواند به تدریج علائم خود را نشان دهد و این باعث تشخیص دیررس آن می گردد.

نوعی از افسردگی به نام دیس تایمیا (افسردگی خفیف) می تواند سال ها به عنوان یک بیماری مزمن باقی بماند. این نوع افسردگی باعث تضعیف وضعیت شغلی و روابط اجتماعی شما می شود.

افسردگی می تواند شدید باشد و فرد قادر به انجام کارهایش نباشد.

 

4- سابقه خانوادگی موثر نیست.

اگر قبلا یکی از اعضای خانواده تان دچار افسردگی گردیده است، شما جزو افراد در معرض خطر خواهید بود، اما این به آن معنا نیست که شما حتما دچار افسردگی خواهید گردید.

افرادی که دارای سابقه خانوادگی ابتلا به افسردگی می باشند؛ علائم اولیه افسردگی را می شناسند و به همین خاطر روش های کاهش استرس را می آموزند، ورزش می کنند، با مشاور مشورت می کنند و درمان های حرفه ای را به کار می بندند تا دچار افسردگی نشوند.

برخی وقایع زندگی باعث ناراحتی و ناامیدی می شوند، اما این علائم بیماری افسردگی نمی باشد. پس از مرگ یک یا از نزدیکان، طلاق، از دست دادن شغل و یا بروز یک بیماری، احساس غمگینی امری طبیعی می باشد


5- افسردگی شبیه دمانس (زوال عقل) است.

در افراد مسن، افسردگی می تواند باعث مشکلات حافظه، گیجی و در برخی موارد هذیان شود.

پزشکان ممکن است این علائم را با علائم دیوانگی (زوال عقل) و یا مشکلات ناشی از افزایش سن اشتباه کنند.

روان درمانی برای افرادی که از دارو استفاده نمی کنند و یا قادر به استفاده از دارو نیستند، بسیار موفق آمیز می باشد.

 

6- افکار مثبت ممکن است به افسردگی کمک کند

این روش درمان به نام درمان شناختی- رفتاری نامیده می شود.

در این روش، افراد راه های جدید تفکر و رفتار را می آموزند و افکار خوش بینانه و روحیه مثبت جایگزین منفی ها می شود.

این روش درمان را می شود بدون تجویز دارو و یا با دارو استفاده کرد.

 

7- ورزش کردن یک درمان خوب برای افسردگی است.

مطالعات نشان داده است که ورزش کردن منظم با شدت متوسط می تواند باعث بهبودی علائم افسردگی شود.

ورزش کردن با یک گروه و یا با دوستان می تواند باعث بهبود روابط اجتماعی و خلق‌وخوی فرد شود.

 

8- احساس غمگینی همیشه علامت افسردگی نیست.

برخی وقایع زندگی باعث ناراحتی و ناامیدی می شوند، اما این علائم بیماری افسردگی نمی باشد.

پس از مرگ یک یا از نزدیکان، طلاق، از دست دادن شغل و یا بروز یک بیماری، احساس غمگینی امری طبیعی می باشد.

اما اگر این غمگینی مدت های طولانی ادامه داشت، نیاز به درمان دارید.

 

9- ناامیدی نسبت به روزهای بهتر، در افسردگی وجود دارد.

افراد افسرده هیچ امیدی برای زندگی بهتر ندارند. این ناامیدی، علامتی از بیماری افسردگی می باشد.

با درمان؛ افکار مثبت به تدریج جایگزین افکار منفی آنان می شود و نیز خواب، اشتها و خلق و خوی آنها بهتر می شود.

افراد افسرده ای که با روانشناس صحبت می کنند، برای مقابله با تنش ها و استرس ها، مهارت هایی را یاد می گیرند.  

+67
رأی دهید
-20

setayeshz565 - وین - اتریش
من خیلی افسرده هستم و هیچ امیدی برای زندگی ندارم دلم میخواد بمیرم ودیگه این زندگی ادامه پیدا نکنه.....
‌چهارشنبه 19 مهر 1391 - 13:36
حقیقتجو - دوسلدورف - آلمان
setayeshz565- حالا نمیدانم که کامنتت تا چه حد جدی یا شوخی است ولی من فرض را براین میگذارم که جدی گفته باشی. اولاً این مقاله بالا خیلی آبکی و کلی گویی است و غیر علمی چونکه اشاره ای به دلایل مختلف افسرده گی نمی کند که چند نوعش را داریم. مهمترین دلیلش اختلالات هورمونی است و کمبود نورو ترانسمیترها بین سیناپسهای نورونهای مغز است که پیامها درست بین عصبها برقرار نمی شود. مثلاً اگر زروتونین ( هورمون خوشبختی ) به اندازه کافی ترشح نشود و کمبودش در بدن حس شود فرد دچار افسرده گی میگردد. البته من خودم سالها دچارش بودم و حتی دکتر داروهای مختلف نوشت ولی عوارض جانبی شان وحشتناک بود و سعی کردم با ورزش کردن از افسرده گی بیرون بیایم که ورزش مثل دو و دوچرخه سواری و شنا و غیره کمک میکند. تو حتماً پیش متخصص بودی یا نه؟ ولی خواستم به تو توصیه کنم که تجربه من با خوردن دو چیز خیلی خوب بود و حتماً امتحان کن! اول صبح قبل از هر صبحانه 4 لیوان آب ( یک لیتر ) بنوش! بعد سعی کن بیشتر غذاهای امگا 3 یا 6 دار بخوری مثل ماهی و گردو یا نه از روغنهای امگا سه روزی چند قاشق در سالادی یا چیزی استفاده کن.. ادامه دارد.
‌چهارشنبه 19 مهر 1391 - 15:25
حقیقتجو - دوسلدورف - آلمان
setayeshz565- خصوصاً تاثیر مثبت امگا 3 را حتماً امتحان کن! خودم زیاد به روانکاوی معتقد نیستم و بیشتر این بیماری افسرده گی ( Depression) را در اختلالات بیوشیمی بدن میبینم تا روحی و روانی برای همین مراجعه به روانپزشک بهتر است تا روانکاو یا روانشناس. البته اگر دلایل ناهنجاریهای دوران کودکی مثل سوء استفاده جنسی شدن و بد رفتاری والدین و غیره است و پسیک آنالیز باید شود روانکاوی بهتر است. ولی در کنار عوامل منفی محیطی و بیرونی بیشتر باید دلایل درونی متابولیک بدن و هورمونی مثل کمبود زروتونین ( Serotonin ) و نور ادرنالین ( Noradernalin ) و دوپامین ( Dopamin ) را مقصر دانست. اما فاکتورهای درمانی بیرونی موثر: مثل فقط موزیک شاد گوش دادن و رقصیدن، ورزش کردن، مثبت اندیشی و رفت و آمد با اطرافیان شاد نه افسرده ، تغذیه متنوع و سالم نه فست فود ، دوری از استرس ( چونکه استرس میزان هورمن آدرنالین را بالا میبرد و هورمون برعکسش که نور ادرنالین باشد ترشح اش کم میشود و باعث افسرده گی )، هر چیزی که باعث ترشح اندورفین و اوپایته میشود را هم امتحان کن مثل سکس یا پرنوگرافی ( بدون خجالت!! ).
‌چهارشنبه 19 مهر 1391 - 16:38
نفر قبلی - تهران - تهران
و واقعیت دهم اینکه افسردگی به شدت مسری است.سعی کنید دور و برتون رو با ادم های شاد و مثبت پر کنید
‌چهارشنبه 19 مهر 1391 - 18:10
setayeshz565 - وین - اتریش
حقیقتجو - دوسلدورف - آلمان-دوست عزیز،بسیار ممنون و سپاسگذارم از راهنمایی شما،کامنت من کاملا جدیه اما منشآ این مسآله حداقل در مورد من اختلالات بیوشیمی نیست وناشی از مشکلات زندگی خانوادگیه منه و متآسفانه برای حل این مشکلات هیچ راه حلی پیدا نمیکنم ، زندگی من پر از استرسه و این همه استرس باعث میشه امید به زندگی و آینده هر روز کمتر بشه.
‌پنجشنبه 20 مهر 1391 - 00:32
خسته ای از این کویر - نیو اورلینز - آمریکا
ستایش جون همه مشکل دارند.من خودم دچار یه مشکل پوستی‌ شدم که در عرض دو ماه رنگ صورتم برگشت(همون لک و پیس یا ویتیلیگو).فقط هم صورتم.اخلاقم عوض شد .با چند تا از مشتریها درگیری لفظی پیدا کردم.شغلم رو از دست دادم.نزدیک یک سال خانه نشین شدم.شمایی که خارج هستی‌ میدونی‌ خانه نشینی اینطرف با ایران فرق میکنه.خودتی و خودت.ولی‌ باید جنگید.برای خودت یه سرگرمی پیدا کن. من شروع کردم به دویدن الان هر روز ۲ مایل میدوم.الان بهترم(دروغ نمیگم که همه چیز برگشته جای قبلش)ولی‌ انصافاً بهترم.سعی‌ کن توی جمع باشی‌.من بخاطر مشکلم از جمع فراری هستم.تو که نیستی‌.پس برو با مردم قاطی‌ شو.
‌پنجشنبه 20 مهر 1391 - 08:16
setayeshz565 - وین - اتریش
خسته ای از این کویر - نیو اورلینز - آمریکاـم منونم از همدردیتون و واقعآ ناراحت شدم به خاطر مشکلی که براتون پیش اومده،خدارو شکر میکنم که تونستید با شرایط کنار بیاین،مسلمآ شما انسان خیلی قوی هستید،به نظر من آدما با مشکلات به اندازه ظرفییتشون کنار میان و آدمای ضعیف که شاید خود من از اون دسته باشم خیلی زود کم میارن.
‌پنجشنبه 20 مهر 1391 - 13:14
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.