رهروان مهر و کین 28 : روابط تهران - واشینگتن; «زنده باد مصدق!» یکشبه شد «مرگ بر مصدق!»
علیرضا طاهری
بسیاری از این نویسندگان از شعبان جعفری، از «یکه بزن» ها یا «بزن بهادران» جنوب شهر تهران، معروف به « شعبان بی مخ» و نیز از دکتر مظفر بقائی کرمانی، نماینده مجلس شورای ملی و از مدرسان دانشگاه تهران، به عنوان سردمدار نیروی براندازی دولت دکتر مصدق یاد کرده اند. در حالی که هر دوی آن ها همزمان با ناآرامی های ۲۸ مرداد، در زندان دولت بودند.
نمونه های شاخصی از چنین لغزش هایی را در یکی از پرفروش ترین کتاب های مربوط به این رویداد، در کتاب «همه مردان شاه ، ریشه های تروریسم در خاورمیانه» نوشته «استیون کینزر» می توان دید.
کتابی که درباره آن، از زبان نویسنده اش، در همین رشته برنامه ها حکایت ها شنیدیم.
دکتر علی موحد، یکی از پژوهشگران سرشناس رویدادهای مرداد ماه ۱۳۳۲، در شماره ۳۵ مجله فرهنگی- هنری «بخارا»، بتاریخ فروردین و اردیبهشت ماه ۱۳۸۳ ، در نقدی بر کتاب «همه مردان شاه» شماری از خطاهای نویسنده آن، «استیون کینزر»، را برشمرده است، و نادرستی آن ها را پیش روی خواننده گذاشته است.
دکتر موحد، با اشاره به اسدالله رشیدیان، یکی از سه برادری که نام آنها به عنوان جاسوسان انگلستان، و عوامل اصلی ایرانی کودتا در بسیاری از نوشته های مربوط به ۲۸ مردادماه آمده است، می نویسد:
«... کینزر معتقد است که آیت الله کاشانی روز ۲۸ مرداد ماه، ده هزار دلار پول گرفته بود تا مردم را بر ضد دکتر مصدق بیاغالاند، اسدالله رشیدیان نگران بود که مبادا اوباش به تعداد کافی در خیابان ها نیایند، و بنابر این، روزولت را بر آن داشت تا محکم کاری کند و در دقیقه آخر به معامله با پیشوایان دینی مسلمان دست بزند که غالب آنان مریدان بسیار داشتند و می توانستند جمعیت هایی را در کمترین فرصت به میدان بفرستند. و مهمترین آنان، آیت الله کاشانی، خود پیشتر به مخالفت با دکتر مصدق برخاسته بود، و مطمئن بودند که روی موافق نشان خواهد داد. رشیدیان پیشنهاد کرد که برای تشویق آیت الله (کاشانی) فوراًً پولی به او پرداخت شود و روزولت این پیشنهاد را پذیرفت، و روز چهارشنبه، بامداد پگاه، ده هزار دلار برای احمد آرامش - که از محارم کاشانی بود - فرستاد و دستور داد که آن پولها را به آیت الله برساند....»
دکتر موحد، سپس، همچنان از قول استیون کینزر، می نویسد:
«.... روزولت پس از آن که ده هزار دلار پول برای کاشانی بسته بندی کرد و پیک های خود رابه راه انداخت، کار دیگری نداشت. حالا دیگر وقت آن رسیده بود که دیگران کار بکنند.»
دکتر موحد با اشاره به سابقه چنین گزارشی در نوشته های دیگر مربوط به مرداد ماه ۳۲ از جمله نوشته های «مارک گازیوروسکی» و «ریچارد کاتم»، دو منبع دیگر بیشتر قلمزنی ها درباره مردادماه سی و دو، آن را «قصه» یی باور نکردنی می داند، دست کم به صورتی که نقل شده است.
دکتر موحد: «... قصه، بصورتی که کینزر می گوید، باور کردنش آسان نیست. صبح ۲۸ مرداد ماه (احمد) آرامش باید برخیزد و دنباله ماموریت را بگیرد و آن را ببرد تا خانه آیت الله و آیت الله با دریافت پول، به سراغ سردمداران اوباش بفرستد تا رفقای خود را خبر کنند. علم و کتل بردارند و بریزند در خیابان ها. این کارها وقت و فرصت لازم دارد و انجام (گرفتن) آنها در بامداد پگاه یک روز، بعید به نظر می رسد...»
محمود طلوعی، نویسنده کتاب «پدر و پسر» نیز که خود رویداد ۲۸ مرداد را به چشم دیده، یادآوری کرده است که مخالفت با دکتر مصدق از نخستین ساعت های بامداد آن روز سرنوشت ساز، آغاز شد:
«.... مصدق روز چهارشنبه ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲ خود را به دست سرنوشت سپرد. و تظاهراتی که با حرکت دسته های چند صد نفری در خیابان های تهران آغاز شده بود، و نویسنده خود شاهد حقارت آن در ساعات اولیه صبح در خیابان های مرکزی شهر بودم، تا ظهر آن روز، با پیوستن افراد پلیس و نظامیان به جمع تظاهر کنندگان، به تصرف ایستگاه فرستنده رادیو و شهربانی و سایر مراکز حساس دولتی و نظامی انجامید.
از ده ها و صدها هزار نفر تظاهر کنندگانی که در روزهای قبل از آن به نفع مصدق، در خیابان ها شعار می دادند، اثری در خیابان ها دیده نمی شد، و این خواست خود او بود. تنها در خانه مصدق، افسران و سربازان محافظ او در برابر مهاجمان مقاومت کردند. که آن هم چند ساعتی بیش به طول نینجامید و شب هنگام، از این خانه، که بیش از دو سال بود مرکز ثقل سیاست ایران، بلکه جهان بود، ویرانه یی بر جای نمانده بود.....»
شمار مخالفان دکتر مصدق، و هواداران محمدرضاشاه در نخستین ساعات روز چهارشنبه، بیست و هشتم مردادماه، از چند صد نفر فراتر نمی رفت. در حالی که از ده ها هزار، و حتی صدها هزار تن دوستداران جان بر کف دکتر مصدق، در خیابانهای تهران کوچکترین نشانی نبود... شعارهای "پیوند شاه و ملت ناگسستنی است»، "زنده باد شاه" جای شعارهای آتشینی مانند "از جان خود گذشتم، با خون خود نوشتم: یا مرگ یا مصدق" را گرفته بود. کجا بودند آن هزاران فدائی دکتر مصدق؟
اما براستی چرا در خیابانهای تهران، در روز چهارشنبه ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲ از ده ها هزار یا بگفته یی، صدها هزار هوادار دکتر مصدق نشانی به چشم نمی خورد؟ پاسخ به این پرسش شاید این باشد که دکتر مصدق از بیم خودنمایی های حزب توده، هر گونه تظاهراتی، از جمله تظاهرات یاران و پیروان خود را ممنوع کرده بود. و نیز پاسخ به همین پرسش، شاید چنین باشد: هواداران نخست وزیر محبوب و ملی گرای ایران، سازمان یافته نبودند. اما با توجه به ساعت ها مقاومت نگهبانان خانه دکتر مصدق در برابر مهاجمان، این دو پاسخ چندان به دل نخواهد نشست. چون، در این مدت، هواداران نخست وزیر مردمی و قهرمان ملی کردن نفت، می توانستند به خیابانها بریزند و شماری- به گفته یی معدود - را سرکوبی کنند.
در این حال، پرسش مهمتر این است که چرا حزب توده، منضبط ترین و سازمان یافته ترین تشکیلات سیاسی ایران در آن روزگار، برغم برخورداری از شاخه یی نظامی نیز، به دفاع از دکتر مصدق برنخاست؟
به این پرسش، بابک امیر خسروی، یکی از اعضاء حزب توده در آن زمان پاسخ می دهد:
«شما وارد بحثی می شوید که خیلی ظریف و در عین حال خیلی هم مفصل است. من خودم در کتابی که سالها پیش در نقد خاطرات نورالدین کیانوری (از سران حزب توده) نوشته ام و در ایران نیز چاپ و منتشر شد، توضیح داده ام که در روز ۲۸ مرداد، کودتا به معنای واقعی کلمه، واقعاً صورت نگرفت.
«کودتایی که واقعاً صورت گرفت در روز بیست و چهارم یا بیست و پنجم مرداد ماه بود و نه در روز بیست و هشتم مردادماه .
«آن کودتا هم شکست خورد. برای اینکه اتفاقاً حزب توده ایران آن را فاش کرد و به دکتر مصدق بموقع اطلاع داد، یعنی همان شبی که قرار بود در نیمه شبش کودتا بشود به دکتر مصدق اطلاع داد و دکتر مصدق توانست از بروز آن پیشگیری کند.
«دکتر مصدق توانست جلوِِ سرهنگ نصیری را که مامور این کودتا بود و با نامه یی که برای عزل دکتر مصدق در ساعت یک و نیم بعد از نیمه شب ، با تانک و توپ آورده بود، بایستد و آن را خنثی کرد.
«ولی بعد از آن و در آن فاصله، حوادثی رخ داد که توضیح آن واقعا ًمفصل است و احتیاج به یک بحث مستقل دارد، اوضاع بسیار بهم خورد و مردم خیلی نگران شدند.
«باز هم متاسفانه، بسیاری از چپ رویهایی که رهبران حزب توده از خودشان نشان دادند، در این ترساندن مردم نقش داشت. حزب توده قدرت نمایی کرد و مردم را ترساند از اینکه توده یی ها ، پشت سر شورویها می خواهند روی کار بیایند و مصدق قادر به اداره امور نیست.
«در نتیجه، یک ضعف، بی طرفی و نگرانی عمومی دست داد که با اقدامات بسیار کوچک عده یی از آشوبگران در روز بیست و هشتم مرداد چون عملاً یک نوع غافلگیری در میان بود، حزب توده هم غافلگیر شد. مصدق هم غافلگیر شد. در نتیجه کودتایی که صبح برای شلوغ کردن و بهم زدن اوضاع شروع شده بود، بعد از ظهر همان روز به یک اقدام مسلحانه برای ساقط کردن دولت دکتر مصدق تبدیل شد.»
بابک امیر خسروی- عضو بلند پایه حزب توده در مرداد ۱۳۳۲- بدین ترتیب، گفته های کرمیت روزولت، رئیس سی.آی.ای در خاورمیانه را درباره نقش اصلی او در براندازی دولت دکتر مصدق، لاف و گزاف می داند:
«به تمام معنا این حرف (گفته های کرمیت روزولت) گزاف است. برای اینکه من تمام جزئیات این ماجرا را توضیح داده ام. (کرمیت روزولت چنان گزافه گویی می کند که) مثل این که یک خانه مخفی بوده و (او) از پنجره (آن به بیرون) نگاه می کرده تا ببیند که در بیرون چه می گذرد؟
(در حالی که، در واقع، همه چیز خودجوش بود، یعنی) این جوری نیست که خود زاهدی کودتا کرد، زاهدی هم خودش ناظر بود. کودتا انجام شد، یعنی مصدق را برداشتند و بعد آقای سرلشکر زاهدی را از خانه اش آوردند و سوار تانک کردند و رفت در سمت نخست وزیری نشست.
تمام جزئیات این واقعه وجود دارد. خود سرلشکر زاهدی و همراهانش دو روز قبل از بیست و هشتم مرداد بکلی مایوس شده بودند و حتی قصد داشتند از ایران خارج شوند.
من قبل از این هم جزئیات این ماجرا را گفته ام که درآن زمان، و آنجا پسرش به دیدن یکی از سرهنگ ها به اصفهان می رود و بعد هم به کرمانشاه می رود. در آن زمان هم سرهنگ بختیار که بعدها (عنوان و) سمتش به تیمسار (سرلشکر، رئیس سازمان امنیت و اطلاعات کشور یا باختصا ساواک) ارتقاء یافت در کرمانشاه بود .
«به کرمانشاه رفتند تا بررسی کنند، ببینند که آیا می توانند به آنجا بروند؟ سرلشکر زاهدی برود به آنجا و آنجا را به مرکز فعالیت های بعدی تبدیل کنند؟ که دیدند نشد.
«می خواهم بگویم که آنها در فکر این بودند که راهی پیدا کنند تا از تهران خارج شوند و بروند به اصفهان یا کرمانشاه و از آنجا مبارزات بعدی (بر ضد دکتر مصدق) را آغاز کنند.»
پرزیدنت آیزنهاور، که همراه حزب جمهوریخواه بر مسند قدرت در آمریکا تکیه زده است، اندک اندک با اندیشه ضرورت براندازی دولت دکتر مصدق، با لندن هماوا می شود اما تاکید می کند که "باید یک فرصت دیگر به دکتر مصدق داد...
از سوی دیگر، بابک امیر خسروی تاکید می کند که در توطئه، بگفته او "ناکام" براندازی دولت دکتر مصدق در روزهای ۲۴ و ۲۵ مردادماه ۱۳۳۲، آمریکا با انگلستان همراه می شود.... چگونه همراه می شود؟ ... بابک امیر خسروی توضیح می دهد:
«همین هم یکی از شگردهای انگلستان است. تمام این مدت چندین طرح متعدد برای ساقط کردن دکتر مصدق برنامه ریزی شد. تدارک کودتا از مدتها پیش یعنی از همان هفته اول یا ده روز اولی که دکتر مصدق روی کار آمد، از سوی انگلیسی ها ریخته شده بود و از همان اول اینها نقشه برانداختن او را ریخته بودند.
«منتهی بتدریج آمریکا را قانع کردند که او هم در این کودتا شرکت کند و این کار وقتی انجام شد که آیزنهاور در آمریکا به روی کار آمده بود و چرچیل هم در لندن بر مسند کار نشسته بود. این مساله واقعاً مربوط به هفت یا هشت ماه قبل از ماجرای کودتای بیست و هشتم مردادماه بود.
«حتی بعد از اینکه چرچیل یا (انتونی)ایدن (وزیر خارجه بریتانیا) با آیزنهاور گفت و گو می کنند و می گویند که آقا! فایده ندارد. باید مصدق را از حکومت برانداخت. آیزنهاور اما می گوید ما باید یک شانس دیگر هم به دکتر مصدق بدهیم.
«بعد از آن، پیشنهادی به دولت دکتر مصدق می شود که آن پیشنهاد مشترک، می توانست قابل قبول دولت ایران باشد. یعنی آن پیشنهاد مغایر با موضوع ملی شدن صنعت نفت نبود. به طوری که آقای فواد روحانی درکتابش با ذکر جزئیات در مورد این پیشنهاد نوشته است، در ابتدای امر دکتر مصدق موافق پذیرش این پیشنهاد بود.
فواد روحانی در بیان این خاطره می گوید که ما هم در شرکت ملی نفت شیرینی و میوه گذاشتیم تا این ماجرا را جشن بگیریم و قرار بود ما برویم و آخرین مشورت را با دکتر مصدق بکنیم و آن نظر نهایی را اعلام کنیم.
«خانه دکتر مصدق به شکلی بود که فقط دو اتاق داشت. در یک اتاق می خوابید و اتاق دوم هم حکم اتاق انتظار را داشت و معمولاً کسانی که می خواستند با او ملاقات کنند در آن منتظر دیدار می نشستند. آقای روحانی می گوید که ما در همان اتاق انتظار نشسته بودیم که دیدیم دو نفر از انجا آمدند بیرون. از آنها اسم نمی برد اما من برداشت کردم که این دو نفر آقایان (مهندس کاظم) حسیبی و (دکتر سیدعلی) شایگان (از نزدیکترین رایزنان دکتر مصدق) بوده اند. اینها نظر او را تغییر می دهند، و می گویند که آقا شما کجای کارید؟ چه جور فکر می کنید؟ اینها (انگلیسها) باز هم می خواهند سر ما کلاه بگذارند. و از این قبیل حرف ها...
«فواد روحانی می گوید ما که وارد شدیم دیدیم نظر مصدقی که دیروز با پذیرش پیشنهاد مورد نظر موافقت کرده بود و آن روز قرار بود با ما آخرین پاراف را بکند و ما موضوع را اعلام کنیم، تغییر کرده و مساله به هم خورد. و کار به مرحله یی رسید که دیدیم آمریکاییها به جایی رسیدند که در برابر انگلیسی ها لنگ می اندازند.»
در این جا باید پرسید که آمریکا، پس از توافق با لندن، بر سر براندازی دولت دکتر مصدق، دقیقا چه می کند؟
بابک امیر خسروی معتقد است:
«کرمیت روزولت را سه ماه یا چهار ماه قبل از کودتا به ایران می فرستند. آن وقت کرمیت روزولت، مسئولیت و برنامه این نقشه یی را که قبلاًً انگلیسی ها کشیده بودند، بر عهده می گیرد و از این جا به بعد آمریکاییان عملاً بازیگران اصلی این کودتا شدند.
«تمام عناصر کودتا، تا آن زمان، انگلیسی ها بودند. همه چیز در نقشه آنها طراحی شده بود. منتها، همان طور که عرض کردم، در ماه های آخر آمدن کرمیت روزولت به ایران، عملا رهبری اسمی این کودتا به نام آمریکایی ها ثبت شد.
بعد از کودتا هم، انگلیسی ها خودشان را با زرنگی پشت پرده نگاه داشتند.
کار خودشان را کرده بودند. مصدق را از کار انداخته بودند. به منافع خودشان در مورد نفت دست پیدا کرده بودند، آمریکاییها هم در این میان لاف می زدند که بله! ما در ا یران کودتا کردیم! مصدق را از کار برکنار کردیم، در گواتمالا کودتا کردیم، دولت را از کار انداختیم!.. و همین جور لاف های بی خودی می زدند.
«بعد هم این کودتا به نام آمریکاییان ثبت شد. البته مسوولیت داشتند. همان طور که عرض کردم در آن اواخر، آمریکاییها واقعاً موافقت کردند که با یک کودتا، باید دکتر مصدق را برانداخت.
«ولی اساس داستان و اساس کار در تمام این دو سال و هشت ماهی که دکتر مصدق روی کار بود، تمام این تحریکات با برنامه انگلیسی ها بود، ولی در نهایت ماجرا به نام آمریکاییها تمام شد.
«این ماجرای روز بیست و هشتم مردادماه طبعاً به نام کودتا ضبط شده است در تاریخ. به اسم آمریکا هم تمام شده است. (البته) این جور (هم) نیست که آمریکاییان کاملاً دستشان از این مسئله پاک و بی آلودگی است. نه! همان طور که عرض کردم (آمریکایی ها) در آخرین ماهها ، وارد میدان شدند. ولی عملاً تمام بازیگران این کودتا، عناصری مانند رشیدیان ها، آیت الله بهبهانی و باقی عناصری که در این کودتا به هر نحوی از جمله در تحکیم اراذل و اوباش نقش مستقیم داشتند، تمامی شان از عوامل انگلستان بودند، منتها به نام آمریکایی ها تمام شد.»
برخلاف نظر هواداران محمدرضاشاه، و نیز شماری از چپگرایان، از جمله بابک امیرخسروی، بسیاری از سران انقلاب اسلامی معتقدند که براندازی دولت دکتر مصدق، صرفاً حاصل کودتای آمریکا و دست نشاندگانش در ایران بوده، و انگلستان در آن نقش چندانی نداشته است.
دکتر ابوالحسن بنی صدر، نخستین رئیس جمهوری اسلامی که بزودی ناگزیر از فرار از ایران و زندگی در تبعید، در پاریس شد، یکی از مخالفان سرسخت کسانی است که رویداد ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲ را نه «کودتا»، که «قیام ملی» می خوانند و تاکید می کند که شمار این عده بسیار اندک است.
ابوالحسن بنی صدر: "من خودم کتاب منتشر کرده ام، به عنوان «نهضت ملی و دشمنانش به روایت اسناد».(شخصاً) هم تمام این اسناد آمریکایی و انگلیسی (مربوط به رویدادهای مردادماه سی و دو) را دیده ام، کتابها و نوشته های دیگران در این مورد را هم خوانده ام و می دانم که چه واقع شده است.
"بله در روزهای بیست و پنجم و بیست و ششم مرداد ماه ، آن کودتا شکست خورد. وزارت خارجه آمریکا هم دستور داد که برگردید. اما در محل کودتا جور دیگری اتفاق افتاد. دو آیت الله، بهبهانی و کاشانی کودتا را بازسازی کردند. از آن جایی که بانکی هم در دسترس نبود که دلارها را به ریال تبدیل کنند، به چماقداران و چاقوکشان دلار می دادند."
ابوالحسن بنی صدر، در برابر این گفته که خود کرمیت روزولت هزینه آنچه را «ضد کودتا» برای براندازی دولت دکتر مصدق خوانده، چند هزار دلار بیشتر ندانسته است، می گوید:
ابوالحسن بنی صدر: "بله! آن رقمی که ایشان می گوید ، برای این است که خودش را قهرمان جلوه دهد، و بگوید که رقم، بیشتر از اینها نبوده است.
"بر اساس تحقیقاتی که خود آمریکاییها منتشر کرده اند، این رقم موجود است و معلوم بوده که چقدر است.
"اما مساله فقط آن پول نیست، پول آمریکاییها بوده، پول انگلیسی ها بوده، که پول انگلیسی ها از طریق رشیدیانها خرج می شد. و البته پول هایی هم بود که از طریق خود (سرلشکر) زاهدی پخش می شد.
"به عنوان مثال، فقط یک رقم پنجاه هزار تومان - که در آن زمان هم پول قابل توجهی بود - توسط صادق نراقی، شوهر خواهر زاهدی، از ناحیه آقای زاهدی به آیت الله کاشانی تقدیم شده است.
"می خواهم به شما بگویم که پول های متعددی، از مجاری متعددی، به این دو آیت الله رسیده است و آنها وقتی شهر را شلوغ کردند، پس از آن، نظامی ها وارد عمل شدند. در اصل کودتا را نظامیان انجام دادند، نه چماقدارها و چاقوکشانی که از جنوب شهر به سمت شمال شهر راه انداختند."
بار دیگر، پاسخی دیگر به این پرسش: « ده ها هزار و شاید صدها هزار تنی که در روزهای پیش از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲،بخصوص در سی ام تیرماه سال پیش از آن، با فریاد « یا مرگ یا مصدق»، خیابانهای تهران و حتی ایران را به لرزه در می آوردند، در روز چهارشنبه ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲، چه شدند و کجا بودند؟» این بار ابوالحسن بنی صدر، نخستین رئیس جمهوری اسلامی به این پرسش پاسخ می دهد:
"این مساله ای است که در همان کتاب « کودتای ملی و دشمنانش به روایت اسناد» بدقت به آن پرداخته شده و این مساله باعث شد که در روز بیست و یکم بهمن و بیست و دوم بهمن ماه (۱۳۵۷) از آن درس گرفتیم که تکرار نشود.
"به پیشنهاد من، آقای خمینی اعلامیه داد و از مردم درخواست کرد که خیابان ها را ترک نکنند تا راه بر کودتای نظامی بسته شود. آن زمان، بنا بر آن چه که اسناد می گویند، سفیر آمریکا به دیدار آقای مصدق رفته و از او نسبت به عملیات حزب توده که در شب های روز بیست پنجم و بیست و ششم مرداد ماه که اینها خیلی شلوغ می کردند، اظهار نگرانی کرده است.
"مصدق هم به قوای مسلح دستور داده که اینها را متوقف کنند. این حزب توده که روز بیست و پنجم و بیست و ششم مرداد ماه می گفته است که «پرولتاریا خودش تصمیم می گیرد و منتظر نظر بورژاوزی نمی ماند»، در روز بیست هشتم مردادماه ناگهان غایب شد. مثل اینکه اصلاً حتی یک توده یی، دیگر در شهر تهران پیدا نمی شد. رهبران نهضت ملی هم سراغ این مردم نرفتند تا از آنها بخواهند که صحنه را ترک نکنند."
و باز پرسشی دیگر از دیدگاه کسانی که رویداد ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲ را «قیام ملی» به هواداری محمدرضاشاه می دانند و نه کودتا... این پرسش که اگر آمریکا با چند ده هزار دلار توانست دولتی محبوب مردم در ایران را براندازد، چه گونه پس از نزدیک به نیم قرن از پس حکومت کوبا برنیامده است؟ و چه گونه است که برای براندازی حکومت نا محبوب صدام حسین، ناگزیر از لشکرکشی به عراق با هزینه یی کلان شده است؟
پاسخ، باز هم از دیدگاه نخستین رئیس جمهوری اسلامی...
ابوالحسن بنی صدر: "باید به یادتان بماند که اولاً در عراق هم همین آقای صدام حسین در ارتباط با سی.آی.اِی در این کشور کودتا کرد.
ثانیاً: آنهایی که این حرف ها را می زنند متاسفانه نمی خواهند واقعیت را آنچنان که هست ببینند.
در ایران قدرت خارجی یک پایگاه ثابت داشت که این پایگاه، همان دربار بود. در جاههای دیگر مثل کوبا این پایگاه را نداشت.
سوم اینکه روحانیت، که ستونپایه دوم قدرت را در ایران تشکیل می داد، در آن زمان جانب کودتا را گرفت. گرچه بسیاری از روحانیان در آن زمان نسبت به مصدق وفادار بودند، از مرحوم (آیت الله سید حسن طباطبائی، مرجع مسلم تقلید شیعیان در آن زمان، مستقر در قم) بروجردی خواستند که در این مورد فتوا صادر کند، اما صادر نکرد.
ولی در عمل آن مجموعه، حافظ ساختار قدرت شد، نه حافظ نهضت ملی ایران."
دیدگاه سران بعدی و امروزی جمهوری اسلامی درباره آمریکا بر همین پایه، همچنان استوار مانده است.
در دنباله این رشته برنامه های ویژه ، به منزلی دیگر در مسیر رهروان مهر و کین می رسیم.... به منزلی که در آن مهر تابان و فروزان است و کوره کین کور، ولیکن، ای بسا، در نهان....
لینکهای مرتبط :
رهروان مهر و کین 1: تاریخچهای از روابط ایران و آمریکا
رهروان مهر و کین 2: تاریخچهای از روابط ایران و آمریکا
رهروان مهر و کین 3: آمریکا، ایرانزمین
رهروان مهر و کین 4 : چه طرفه ملتی هستند این آمریکاییها
رهروان مهر و کین 5 :آمریکا و نخستین پیشنهاد کشیدن راه آهن در ایران
رهروان مهر و کین 6 :یک آمریکایی شهید راه مشروطیت در ایران
رهروان مهر و کین 7: کشف نفت و آمدن شوستر به تهران
رهروان مهر و کین 8 : از آمدن میلسپو تا قتل ماژور ایمبری
رهروان مهر و کین 9 : امید میلسپو به انقلاب اقتصادی در ایران
رهروان مهر و کین 10 : تعلیق روابط با فرمان رضاشاه
رهروان مهر و کین 11 : روابط تهران- واشینگتن؛ آمریکایی زیبا، آمریکایی زشت!
رهروان مهر و کین 12 : روابط تهران- واشینگتن؛ پایان جنگ جهانی دوم
رهروان مهر و کین 13 : روابط تهران- واشینگتن؛ ورود نخستین کشتی جنگی آمریکایی به خلیج فارس
رهروان مهر و کین 14 : روابط تهران- واشینگتن؛ شاه را در برابر دانشگاه به گلوله بستند
رهروان مهر و کین 15 : روابط تهران- واشینگتن؛ نخستین سفر شاه ایران به آمریکا در نوامبر سال ۱۹۴۹
رهروان مهر و کین 16 : روابط تهران- واشینگتن؛ نخست وزیری سپهبد رزمآرا و کشمکش پیرامون نفت ایران
رهروان مهر و کین 17 : روابط تهران- واشینگتن؛ همه در مقابل استعمارگر پیر
رهروان مهر و کین 18: روابط تهران- واشینگتن؛ نفت را ملی کنید، اگر نشد، گردن مرا بزنید
رهروان مهر و کین 19: روابط تهران- واشینگتن؛ روزی صدها تبهکار را قرین تیرهروزی خواهم کرد
رهروان مهر و کین 20 : روابط تهران- واشینگتن؛ اگر به ایران حمله کنید، ساکت نخواهیم نشست
رهروان مهر و کین 21 : روابط تهران- واشینگتن؛ دکتر مصدق: شاه جرات برکناری مرا ندارد
رهروان مهر و کین 23 : روابط تهران - واشینگتن; آقای دکتر مصدق! این راهی که می روید به جهنم ختم می شود
رهروان مهر و کین 24 : روابط تهران - واشینگتن; مصدق: کودتاچی ها را با لگد بیرون می کنم
رهروان مهر و کین 25 : روابط تهران - واشینگتن; پیام چرچیل به شاه: مصدق را سرنگون کنید
رهروان مهر و کین 26 : روابط تهران - واشینگتن; شاه فرمان برکناری مصدق را امضا کرد
رهروان مهر و کین 27 : روابط تهران - واشینگتن; مصدق: شاه حق عزل و نصب وزیران را ندارد