ناپدید شدن گروگان 5 ساله در اسارتگاه مرد کودکربا
ساعت 6 عصر روز 16 شهریورماه هنگامی که مادر «پرهام» کوچولو سر خود را برگرداند تا پسرش را صدا کند، هر چقدر چشمانش را این طرف و آن طرف چرخاند خبری از وی نیافت، وی که بسیار نگران شده بود به همراه همسرش همه جای پارک را زیر پا گذاشت ولی هیچ اثری از پسرش نیافت.
براین اساس پدر پرهام کوچولو با تماس به پلیس 110 شهر رشت گمشدن پسرش را اطلاع داد که با اعزام تیمی از کلانتری 14 به مقابل خانه این مرد وی به ماموران گفت: پسرم کنارمان در حال بازی بود که پس از چندین دقیقه متوجه غیبتش شدیم، هرچقدر پارک را گشتیم اثری از وی نیافتیم، البته پسرم هرکجا رفته باشد نشانی خانه را میداند و میتواند به خانه بازگردد ولی تا حالا سابقه نداشته وی حتی چند لحظه از خانه دور شود. زمانی که وی ناپدید شد تیشرت زرد لیمویی آستینکوتاه، شلوار لی و کتانی تابستانی قهوهای رنگ بر تن داشت.
با مخابره شدن عکس پرهام کوچولو به کلانتریهای رشت، رسیدگی به ماجرای ناپدید شدن مرموز این پسربچه در دستور کار پلیس قرار گرفت و آنان تلاش خود را برای پیدا کردن وی به کار بستند.
همچنان که پلیس در حال تحقیقات بود پدر پرهام کوچولو با تیم کارآگاهان تماس گرفت و ادعا کرد پسرش توسط مرد ناشناسی ربوده شده است. وی پس از حضور در پلیس آگاهی گفت:پس از 24 ساعت با بیخبری از پسرم، ساعتی پیش زنگ خانهمان به صدا درآمد و راننده آژانس یک جعبه شیرینی به من داد و گفت که جعبه را مرد ناشناسی برایشان فرستاده است، خیلی تعجب کردم، جعبه شیرینی را باز کردم و از داخلش نامهای را که روی شیرینیها بود برداشتم که نوشته شده بود؛ بچه 35 میلیون تومانی شما پیش ما جا مانده است، اگر پسرتان را میخواهید ماجرا را نباید به پلیس خبر بدهید و شماره تلفن کسی را که میخواهد با ما مذاکره کند را روی یک کاغذ بنویسید و به یکی از باجههای پستی در میدان شهدای ذهاب رشت بچسبانید تا محل دقیق مبادله که ساعت 4 عصر است را تعیین کنیم. با ادعاهای پدر وحشتزده، کارآگاهان پیش از هر کاری به پارک محل زندگی پرهام کوچولو رفتند و همه دوربینهای مداربستهای که در آن اطراف بود را تحت تجسسهای ویژه قرار دادند و موفق شدند تصویری از پشت سر مرد آدمربا را که دست پرهام کوچولو را گرفته بود به دست آورند، سپس سریع به آژانسی که جعبه شیرینی را برای خانواده کودک ربوده شده آورده بود رفتند و تصاویر دوربین آنجا را نیز بررسی کردند و موفق به یافتن تصویری از وی شدند. کارآگاهان که مدت زیادی برای دستگیری مرد آدمربا زمان نداشتند راننده را نیز تحت بازجویی گرفتند که وی به آنان گفت: امروز مردی جوان حضوری به آژانس آمد و با پرداخت کرایه درخواست کرد تا جعبه شیرینی را به آدرسی که به ما داد، ببرم، من نیز جعبه شیرینی را به آنجا بردم.
تصاویر دوربینهای کنار پارک و آژانس نشان میداد راننده راست میگوید و مرد مراجعهکننده همان کسی است که دست پرهام را گرفته و وی را ربوده است.
تیم ویژه در گام بعدی تصاویری از مرد آدمربا تهیه کرد و در اختیار چند تیم دیگر گذاشت تا با گشتزنی نامحسوس و لباسهای مبدل چنانچه کسی را با آن مشخصات شناسایی کردند با هماهنگی با آنان دستگیر کنند.
کارآگاهان بلافاصله به محلی که مرد آدمربا خواسته بود شماره موبایل شخص مذاکرهکننده را روی صندوق پستی بچسبانند، رفتند و منطقه را تحت کنترل گرفتند و به پدر پرهام نیز آموزش دادند تا به بهانه تهیه پول کمی زمان از مرد گروگانگیر بخرد.
یافتههای پلیس نشان میداد که تبهکار جوان برای ردیابی پدر پرهام در اطراف میدان شهدای ذهاب است و به صورت غیرآشکار وی را تحت کنترل خواهد گرفت. بدین ترتیب با به همراه بردن راننده آژانس که با مرد گروگانگیر روبهرو شده بود تصمیم گرفتند وی را دستگیر کنند.
بازداشت گروگانگیر
عقربههای ساعت 5:30 عصر 17 شهریور را نشان میداد که تیم ویژه که راننده آژانس را نیز همراه داشت مرد جوانی را که شبیه مرد گروگانگیر بود در اطراف محل قرار شناسایی کردند، این مرد که با گریم کردن سعی کرده بود چهرهاش را تغییر دهد در عملیات ضربتی پلیس دستگیر شد. این مرد 34 ساله که «محمد» نام داشت در ابتدا ادعا کرد به اشتباه دستگیر شده و از ماجرای آدمربایی اطلاعی ندارد ولی هنگامی که موبایل اعتباری وی تحت بررسی قرار گرفت مشخص شد وی دروغ میگوید و با اظهارات ضدونقیض قصد گمراه کردن کارآگاهان در مسیر تحقیقات را دارد. در ادامه مرد گروگانگیر با روبهرو شدن با یافتههای پلیس به ناچار لب به اعتراف باز کرد و گفت که از سوی مرد و زنی جوان اجیر شده است و وظیفه داشته با خانواده پرهام مذاکره کند.
وی در ادامه افزود: این زن و شوهر پسربچه را پس از دزدیدن به باغی در روستای «سما» در حوالی شهر صومعهسرا بردهاند و در ازای همکاری با آنان و مذاکره وعده 4 میلیون تومان دادهاند. براین اساس کارآگاهان سریع خود را به باغ رساندند و آنجا را تحت بازرسی قرار دادند ولی اثری از پرهام نیافتند و مطمئن شدند محمد به آنان دروغ گفته است. با این وجود دوباره از وی بازجویی کردند که مرد تبهکار ادعا کرد پسربچه را از ترس اینکه صاحب باغ متوجه ماجرا شود ساعت 4 صبح 17 شهریورماه به مغازهاش در ابتدای جاده لاهیجان انتقال داده است. وی در ادامه افزود: زن و مرد جوانی در کار نیستند و با توجه به ورشکستگی و آشنایی کمی که از خانواده پرهام داشتم وی را تحت کنترل گرفتم و با استفاده از غفلت پدر و مادرش با وی ارتباط برقرار کردم و پسربچه را سوار تاب کرده و اعتمادش را نسبت به خودم جلب کردم و برایش بستنی خریدم و به بهانه خریدن هندوانه برای خانوادهاش وی را به باغ بردم و دست و پایش را بستم ولی از ترسم دوباره وی را به مغازهام انتقال دادم. با ادعای این مرد کارآگاهان به مغازه وی رفتند ولی دوباره هیچ سرنخی از پرهام نیافتند، محمد که خود نیز از این ماجرا شوکه شده بود به پلیس گفت پسربچه داخل مغازه بوده و نمیداند چه اتفاقی افتاده است؟
دقایقی بعد پدر پرهام با پلیس تماس گرفت و گفت که پسرش به خانه بازگشته است و ادعا میکند زن و مردی جوان وی را در برابر خانهاش رها کردهاند!
کارآگاهان در شاخه دیگر تحقیقات خود دریافتند که چند تماس با موبایل مرد آدمربا بین ساعات 5 تا 7 عصر گرفته شده است بنابراین شماره را ردیابی کردند و متوجه شدند تماسگیرندگان برادر و خواهر محمد هستند و نفر سوم زن جوانی است که در مغازه مرد آدمربا مشغول به کار بوده است. با دستگیری این 3 تن، کارگر مغازه محمد در بازجویی گفت: روز گذشته محمد با من تماس گرفت و گفت که چند روزی به مغازه نیایم، من هم به ناچار قبول کردم ولی امروز برای برداشتن مدارک شناسایی که داخل مغازه بود به آنجا رفتم، کرکره پایین بود، قفل را باز کردم و وارد شدم، ناگهان متوجه شدم پسربچهای با دست، پا و دهان بسته پشت میز افتاده است، هنگامی که دهانش را باز کردم، پسرک زیر گریه زد و گفت که توسط صاحب مغازه ربوده شده است، من نیز با محمد تماس گرفتم ولی وی جوابگو نبود و ماجرا را به برادر و خواهر وی خبر دادم که آنان نیزآمدند و پسربچه را به خانهاش بردند. بنابراین گزارش با توجه به رها شدن پسربچه 5 ساله کارآگاهان با تکمیل تحقیقات، پرونده را به بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب شهر رشت فرستادند که با دستور بازپرس مرد آدمربا زندانی شد.