مفهوم پنج بار تاکید احمدی نژاد بر مذاکره با آمریکا چیست؟
محمود احمدی نژاد در جریان سفر به نیویورک، حداقل در پنج اظهار نظر جداگانه بر آمادگی خود برای مذاکره با آمریکا یا اهمیت گفتگوهای دوجانبه تاکید کرد
حسین باستانی
بی بی سی
تعداد دفعاتی که محمود احمدی نژاد در سفر اخیر به نیویورک از آمادگی برای مذاکره با آمریکا سخن گفت، بیش از آن بود که بتوان آن را برنامه ریزی نشده تلقی کرد.
آقای احمدی نژاد در مصاحبه با شبکه های تلویزیونی سی بی اس و پی بی اس از مسئولان آمریکایی پرسید: "چرا توان خود را صرف تعامل با یکدیگر نکنیم؟" و در ارتباط با اختلاف ایران و غرب برسر پرونده هسته ای گفت: "اگر آمریکایی ها اراده کنند که این مساله تمام شود کمک بزرگی به تفاهم خواهد بود." او در اظهار نظر دیگری در مصاحبه با شبکه ان اچ کی ژاپن، با تاکید بر اینکه روابط خصمانه میان ایران و آمریکا "باید در جایی پایان یابد"، بدون توضیح بیشتر گفت که "روند امور به سمت حل و فصل شدن مسائل جریان دارد".
رئیس جمهور در مصاحبه با آسوشیتد پرس اعلام کرد که گفتگو با واشنگتن را رد نمی کند و افزود: "اگر بنا به مذاکره در آمریکا باشد، مسائل زیادی برای گفتگو وجود دارد." او در مصاحبه با نیویورک تایمز تکرار کرد: "در شرایط عادلانه و بر اساس احترام متقابل، برای حل مسائل آماده گفت و گو هستیم." رئیس دولت ایران، در دیدار با جمعی از دانشجویان و اساتید آمریکایی هم با ذکر اینکه "ایران آمریکا را به رسمیت می شناسد و معتقد است می توانیم با یکدیگر رابطه داشته باشیم" اظهار داشت: "جمهوری اسلامی ایران آمادگی دارد تا چنانچه دولت آمریکا قدمی برای ایجاد تفاهم بین دو کشور بردارد در ذهنیت منفی خود نسبت به آمریکا تأمل کرده و کمک کند تا سریع تر روابط دو کشور بهبود یابد."
اگر در پی اولین اعلام آمادگی محمود احمدی نژاد برای مذاکره با آمریکا، ممکن بود ناظران آن را در چهارچوب تمایل رئیس جمهور برای بیان مواضع خبرساز تحلیل کنند، تکرار چند باره این موضع توسط وی، و همزمان با آن اتخاذ مواضع تجدیدنظرطبانه دیگر (در حد بیان این توضیح راجع به سخنان قبلی خود در نفی هولوکاست که: "میپذیرم که در برخی موارد نباید سخنانی بیان میشد")، به تدریج ناظران مسائل ایران را متوجه وجود "اتفاقی جدید" در ارتباط با رئیس دولت ایران کرده است.
پیش از این، در بسیاری از موارد مشخص شده که موضع گیری های جنجالی محمود احمدی نژاد در زمینه موضوعات داخلی و خارجی، همسو با دیدگاه های رهبر جمهوری اسلامی ایران بوده است. حتی در آبان ۱۳۸۹ از آقای خامنه ای نقل شد: "امروز وقتی رئیس جمهوری یا مسئول ارشدی از دولت به خارج از کشور میرود، من نگرانی ندارم؛ اما قبلا نگران بودم که مسئولان در خارج از کشور میخواهند چه بگویند." شاید به همین دلایل بود که در پی نخستین اظهارنظرهای جنجالی رئیس دولت در نیویورک در استقبال از ارتباط با آمریکا، تنها ۳۵ نماینده مجلس نامه اعتراض آمیز به این اظهارات را امضا کردند؛ نمایندگانی که احتمالا بعضی از آنها هنوز تردید داشتند که آیا باید سخنان رئیس جمهور را به حساب تغییر موضع مقام مافوق او بگذارند یا نه.
با این حال، تنها یکی – دو روز زمان لازم بود تا سخنگویان آیت الله خامنه ای هم به اعلام موضع در مورد اظهارات رئیس قوه مجریه در مورد رابطه با آمریکا بپردازند، تا این گمانه زنی تقویت شود که صحبت های خبرساز آقای احمدی نژاد در نیویورک، همچون سرسختی فروردین ماه ۱۳۹۰ بر سر تغییر مدیریت وزارت اطلاعات، احتمالا ریشه در بلندپروازیهای متفاوتی دارد.
علی اکبر ولایتی مشاور بین المللی آیت الله خامنه ای، یکی از کسانی بود که در ارتباط با دورنمای تجدیدنظر در رابطه تهران – واشنگتن تذکر داد: "سیاست کلی جمهوری اسلامی مثل گذشته است و هیچ تغییری نکرده و هر تغییری هم در این زمینه بخواهد صورت گیرد باید از طرف مقام معظم رهبری اعلام شود." در واکنشی صریح تر، روزنامه کیهان که زیر نظر آیت الله خامنه ای قرار دارد، تاکید کرد که اتخاذ تصمیم درباره مذاکره یا رابطه با آمریکا در حوزه مسئولیت و اختیارات قانونی رهبر است و نه رئیس جمهور و افزود: "رهبر معظم انقلاب بارها به صراحت و با ارائه دلایل منطقی و مستندات خالی از ابهام، مخالفت خود را با مذاکره و رابطه ایران و آمریکا اعلام کرده اند." کیهان به رئیس دولت یادآوری کرد که دولت آمریکا هم به همین دلیل بوده که پیشنهاد مذاکره وی را "بدون پشتوانه" تلقی کرده و اساسا به آن پاسخی نداده است.
مشابه همین تذکر را، ناظران دیگری هم به طور مستقیم و غیرمستقیم خطاب به محمود احمدی نژاد مطرح کرده اند. ناظرانی که نکته اصلی استدلال آنها این است که دولت ایالات متحده، با آگاهی از اینکه تصمیم گیر اصلی سیاست خارجی ایران آیت الله خامنه ای است و نشانه ای وجود ندارد که وی در موضع خود نسبت به آمریکا تجدیدنظر کرده باشد، پیشنهادهای آقای احمدی نژاد برای مذاکره را جدی نمی گیرد.
در این استدلال، البته حقایق مهمی وجود دارد. اما در ارتباط با آن، ابهام هایی مهم نیز قابل طرح است: آیا محمود احمدی نژاد و مشاورانش، واقعا در این امیدواری به سر می برده اند که سخنان رئیس دولت ایران در نیویورک، منجر به اعلام آمادگی متقابل دولت آمریکا برای مذاکره با دولتمردانی شود که در آخرین سال مسئولیت خود به سر می برند، در داخل حکومت ایران "جریان انحرافی" لقب گرفته اند و هیچ تضمینی وجود ندارد که توافق با آنها از سوی رهبر جمهوری اسلامی به رسمیت شناخت شود؟
آیا تیم آقای احمدی نژاد واقعا در این تصور بوده است که ارائه پیشنهاد مذاکره به دولت اوباما، در ماه های آخر عمر این دولت و در شرایطی که این دولت متهم به مماشات با ایران است، منجر به اقدام سریع این دولت برای مذاکره با تهران خواهد شد؟
البته احتمال دارد کسانی با "ساده اندیش" لقب دادن محمود احمدی نژاد و مشاورانش، به سادگی به تمام پرسش های فوق پاسخ مثبت بدهند. اما واقعیت تغییر مسیر جنجالی رئیس دولت در زمینه یکی از مهمترین خط قرمزهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی، ممکن است به این سادگی نباشد.
رئیس قوه مجریه در جریان سفر به نیویورک، در مصاحبه با پایگاه خبری ال مانیتور تاکید کرد که بعد از انتخابات ریاست جمهوری آینده "بهخاطر درخواست دیگران در عالم سیاست باقی خواهد ماند"؛ در حالی که در خرداد گذشته، در مصاحبه با روزنامه آلمانی "آلگماینه سونتاگ زایتونگ" به صراحت گفته بود که قصد دارد پس از پایان دوره ریاست جمهوری اش از فعالیت سیاسی کناره گیری کند.
اگر این فرض را بپذیریم که آقای احمدی نژاد و تیمش قصد کناره گیری از سیاست ایران را ندارند و حداقل یکی از وابستگان این تیم خواهد توانست در انتخابات آینده به رقابت بپردازد، آنگاه اصرار رئیس جمهور بر انتشار پیام مذاکره با آمریکا در خاک آن کشور، در هشتمین سال ریاست جمهوری خود و در آستانه انتخابات بعدی ایران، معنایی متفاوت می یابد.
احتمالا انتشار چنین پیامی به مذاکره دولت های فعلی ایران و آمریکا نمی انجامد، اما می تواند پیامی به نخبگان سیاسی ایالات متحده - و دولت پیروز در انتخابات بعدی آمریکا - باشد که یک گروه "عملگرا" که در انتخابات بعدی ایران حاضر خواهد بود، مایل به مذاکره و برقراری رابطه با واشنگتن است.
در شرایط فعلی کشور، البته به سختی قابل تصور است که جلب حمایت غرب در انتخابات آینده، برای هیچ جریان سیاسی داخل حکومت و از جمله تیم محمود احمدی نژاد مزیتی نسبی به همراه داشته باشد. اما در صورتی که حکومت ایران، با ادامه فشارهای بین المللی بر سر پرونده هسته ای ناگزیر به بررسی راهکارهای جدیدی در سیاست خارجی باشد، امیدواری جریانات سیاسی به نقشآفرینی در "فضای جدید" احتمالی، قابل فهم خواهد بود. این امیدواری به ویژه در شرایطی معنا می یابد که فشارهای بین المللی، باعث شده تا مثلا وضعیت اقتصادی اکنون ایران، حتی با وضعیت سه ماه پیش به شدت تفاوت داشته باشد.
شاید "فضای جدیدی" که باعث تجدیدنظر حکومت ایران در سیاست خارجی شود، هرگز به وجود نیاید و شاید تاکیدات پی در پی آقای احمدی نژاد بر آمادگی خود برای مذاکره با آمریکا، مبتنی بر تحلیل هایی یکسره غلط باشد.
اما مشکل می توان تصور کرد که تاکیدات رئیس دولت در نیویورک، این نگرانی را در میان گروهی از محافظه کاران رقیب به وجود "نیاورد" که او با هدفی غیر از جلب حمایت دشمنان خارجی حکومت ایران، دست به چنین اقدام پر هزینه و خبرسازی زده باشد.
در صورتی که آقای احمدی نژاد چنین برداشتی را در نهادها و مقام های ارشد حکومت ایران نیز ایجاد کرده باشد، احتمالا هزینه هایی شدید در انتظار او و همکارانش خواهد بود.