امروز روز بزرگداشت مولاناست

در حدود سال ۶۴۲ هجری قمری شمس تبریزی به مولانا پیوست و چنان او را شیفته کرد، که مولانا درس و وعظ را کنار گذاشت و به شعر و ترانه و دف و سماع پرداخت و از آن زمان طبعش در شعر و شاعری شکوفا شد و به سرودن شعرهای پرشور عرفانی پرداخت. کسی نمی‌داند شمس تبریزی به مولانا چه گفت و آموخت که دگرگونش کرد.



هشتم مهرماه روز بزرگداشت جلال‌الدین محمد بلخی مشهور به مولاناست.


به گزارش ایسنا، مولانا ششم ربیع‌الاول سال 604 هجری در شهر بلخ که آن زمان جزوی از خراسان امروزی بود، به دنیا آمد و به سبب این‌که در سال 628 هجری در شهر قونیه از بلاد روم وفات یافت، به مولانای روم مشهور شد.


پدر او مولانا محمد بن حسین خطیبی معروف به بهاءالدین ولد و سلطان‌العلما، از بزرگان صوفیه و مردی عارف بود و نسبت خرقه‌ی او به احمد غزالی می‌رسید. در روایت‌ها آمده است، سلطان‌العلما احتمالاً در سال ۶۱۰ هجری قمری، هم‌زمان با هجوم چنگیزخان از بلخ کوچ کرد. روایت شده ‌است که در مسیر سفر با فریدالدین عطار نیشابوری نیز ملاقات داشت و عطار، مولانا را ستود و کتاب اسرارنامه را به او هدیه داد. او به قصد حج، به بغداد و سپس مکه و پس از انجام مناسک حج به شام رفت و تا اواخر عمر آن‌جا بود و علاءالدین کیقباد پیکی فرستاد و او را به قونیه دعوت کرد. مولانا در 19سالگی با گوهر خاتون ازدواج کرد. سلطان‌العلما در حدود سال ۶۲۸ هجری قمری جان سپرد و در همان قونیه به خاک سپرده شد. در آن هنگام مولانا جلال‌الدین ۲۴ سال داشت که مریدان از او خواستند که جای پدرش را پر کند.

مولانا در ۳۷سالگی عارف و دانشمند دوران خود بود و مریدان و مردم از وجودش بهره‌مند بودند تا این‌که شمس‌الدین محمد بن ملک داد تبریزی نزد مولانا رفت و مولانا شیفته او شد. در این ملاقات کوتاه وی دوره پرشوری را آغاز کرد. در این ۳۰ سال مولانا آثاری بر جای گذاشت که آن‌ها را ازعالی‌ترین نتایج اندیشه بشری می‌دانند.


در حدود سال ۶۴۲ هجری قمری شمس تبریزی به مولانا پیوست و چنان او را شیفته کرد، که مولانا درس و وعظ را کنار گذاشت و به شعر و ترانه و دف و سماع پرداخت و از آن زمان طبعش در شعر و شاعری شکوفا شد و به سرودن شعرهای پرشور عرفانی پرداخت. کسی نمی‌داند شمس تبریزی به مولانا چه گفت و آموخت که دگرگونش کرد.


شمس بیش‌تر از سه سال در شهر قونیه نماند و به عللی که تفصیل آن را باید در شرح احوال مولانا دید، در شبی در سال 645 این شهر را ترک کرد و ناپدید شد. مولانا در فراق او روزگاری سخت سپری کرد و در پی شمس به شام و دمشق رفت، اما شمس را پیدا نکرد و به قونیه بازگشت. اما او هر چند شمس تبریزی را نیافت، ولی گویی حقیقت شمس تبریزی را در خود یافت و دریافت که آن‌چه به دنبالش است، در خودش حاضر است. چندین سال گذشت، ولی یک بار دیگر حال و هوای پیدا کردن شمس تبریزی در سر مولانا افتاد، بنابراین به دمشق رفت؛ اما باز هم شمس تبریزی را نیافت و به قونیه بازگشت. مولانا، پس از مدت‌ها بیماری در پی تبی سوزان در غروب یکشنبه، پنجم جمادی الآخر ۶۷۲ هجری قمری درگذشت.


مثنوی معنوی، دیوان شمس و فیه ما فیه از آثار مشهور مولانا هستند. مولانا کتاب مثنوی معنوی را که مشتمل بر 26 هزار بیت می‌شود، با بیت «بشنو از نی چون حکایت می‌کند / از جدایی‌ها شکایت می‌کند» آغاز می‌کند، که این مثنوی را چکیده‌ی کل مثنوی معنوی می‌دانند. این کتاب از شش دفتر تشکیل شده و یکی از برترین کتاب‌های ادبیات عرفانی کهن فارسی و حکمت پارسی پس از اسلام است. این کتاب در قالب شعری مثنوی سروده شده ‌است که در واقع عنوان کتاب نیز هست. اگرچه قبل از مولوی، شاعران دیگری مانند سنایی و عطار هم از قالب شعری مثنوی استفاده کرده بودند، ولی مثنوی مولوی از سطح ادبی بالاتر برخوردار است که آن را به درخواست حسام‌الدین چلبی سروده است.

در مقدمه‌ عربی «مثنوی معنوی» نیز که نوشته خود مولاناست، این کتاب به تأکید «اصول دین» نامیده شده است: «هذا کتابً المثنوی، وهّو اصولُ اصولِ اصولِ الدین». مثنوی معنوی حاصل پربارترین دوران عمر مولاناست. او بیش از ۵۰ سال داشت که نظم مثنوی را آغاز کرد. مثنوی کتابی جامع درعرفان نظری و عملی است. مولانا خود در این‌باره گفته است: «مثنوی را جهت آن نگفتم که آن را حمایل کنند، بل تا زیر پا نهند و بالای آسمان روند که مثنوی معراج حقایق است، نه آن‌که نردبان را بر دوش بگیرند و شهر به شهر بگردند.» بنابراین، عرفان مولانا صرفاً عرفان تفسیر نیست، بلکه عرفان تغییر است.

عصر ایران

+108
رأی دهید
-28

be_pa_khaste - هارلم - هلند
همش در حال رقاصی بود این مردک الکی‌ الکی‌ معروف شدن
شنبه 8 مهر 1391 - 22:37
es_amini - لافايت - آمريکا
ﻣﺮﮒ اﮔﺮ ﻣﺮﺩ اﺳﺖ ﮔﻮ ﺳﻮﻱ ﻣﻦﺁﻱ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺶ ﺑﮕﻴﺮﻡ ﺗﻨﮕﺘﺮ. ﻣﻦ اﺯ اﻭ ﺟﺎﻧﻲ ﺳﺘﺎﻧﻢ ﺗﺎ اﺑﺪ اﻭ ز ﻣﻦ ﺩﻟﻐﻲ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﺭﻧﮓ ﺭﻧﮓ. ﺭﻭﺯ ﻣﻮﻻﻧﺎ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻣﺒﺎﺭﻙ.
شنبه 8 مهر 1391 - 23:04
سعید ایرانی - مشهد - ایران
هارلم واقن هالو هستی کاش میفهمیدی در مورد کی داری حرف میزنی. مثنوی معنویشو هنوز کسی واقن نتونسته تفسیر کنه. و بسیار زیباست. استاد شهبازی به حقه ک زیبا تفسیر میکنند اینو در شبکه گنج حضور علاقه مندان مطمعنم زندگیتونو تغیر میده استفاده کنید
شنبه 8 مهر 1391 - 23:12
حقیقتجو - دوسلدورف - آلمان
در متن بالا چند بار این جمله آمده" شمس تبریزی به مولانا چه گفت و آموخت که دگر گونش کرد" در فیلم مستندی که یک محقق اتریشی ایرانی تبار در باره زندگی مولانا ساخته است و در کانال فرهنگی مشترک آلمان و فرانسه ARTE نشان داده شد شاید بشود جواب این سوال بالا را داد که چرا مولوی یکهو دگرگون شد. دلیل اصلی خود شخص شمس تبریزی نبوده بلکه دختر تازه به بلوغ رسیده زیبای او بوده که وقتی چشم مولوی برای اولین بار به سر و سینه و هیکل دختر شمس تبریزی می افتد بدجوری عاشقش می شود طوریکه برای بدست آوردنش حاضر به نوکری برای پدرش شمس تبریزی میشود و اصلاً عشق این پیرمرد مولوی به دختر خیلی جوان وی را به جنون میکشاند و حتی خدا و دین را اواخر عمرش انکار میکند و حاضر است همه چیزش را برای این دختر جوان بدهد. شمس تبریزی هم از این جریان و حال عشق مولوی به دخترش خبر داشت حسابی از او که قبلاً رقیب شعری اش بود استفاده کرد. برای خود من قابل باور نبود که چطور مردی مثل مولوی که سالها عشق به دین و خدا داشت و تبلیغ میکرد عشق زمینی یک دختر بر او غلبه کرد و اواخر عمرش گویا شعر هایی در رد دین و خدا هم گفت.
شنبه 8 مهر 1391 - 23:37
sarbaz vatan - رم - ایتالیا
be_pa_khaste - هارلم - هلند بابا تو که فرق... و .... رو نمیدونی مجبوری همه جا اظهار فضل کنی .
یکشنبه 9 مهر 1391 - 00:41
اینترنت ندیده - کرمان - ایران
حقیقتجو - دوسلدورف - آلمان شاید هم چنین باشد که شما میگین امابهتر نیست اینقدر ساز مخالف نزنی؟ من معمولا نظرات شما را با جان و دل میخوانم اما اینبار نوعی در هم ریختگی درونی در شما یافتم ---- کتاب مولوی تو آمکریکا یکسال پرفروشترین کتاب بوده اینو برای بقیه دوستان گفتم
یکشنبه 9 مهر 1391 - 06:11
es_amini - لافايت - آمريکا
آقای حقیقتجو - دوسلدورف - آلمان، شما اگر فقط کمی از مثنوی معنوی رو خونده بودید (شکر خدا که فارسی زبان هم هستید) این حرف رو نمیزدید. گرچه شاید بعضی ها نمی تونن پرواز کنن و همه چیز رو از نگاه زمینی می بینند. مفاهیمی که در مثنوی هست نمی تونه از طریق نگاه به یک دختر ایجاد شده باشه همینطور که نمی شه با یک باتری 5 ولت یک اقیانوس پیما رو تغذیه کرد. من احتمال میدم اون کسایی که این حرف رو زدند یا قدرت تحلیل نداشتند یا اینکه میخواهند مشاهیر ما رو کوچیک می کنند که کشور و تاریخ ما و قدرت ما رو هم کوچک می کنند. به قول مولانا : ---- هر کسی از ظن خود شد یار من
یکشنبه 9 مهر 1391 - 04:09
jamshid_2100 - استکهلم - سوید
به ظرافت و دقت که مولانا موضوع انسان خصوصن مسایل روانی انسان را شکافته وتمامی راه درمان ونجات را واضح وصریح نشان داده حتا رانکاوان و روانشناسان امروز چنین روشن مسایل را نمی دانند. هارلم جان ما را ناراحت کردی من مولانا را در حد پرستش دوستدارم:( ولی عجب انسان ژرف نگر هستی هاهاها(وخلق النسان من اتفاوت) جمشید غزنوی ـ سوید.
یکشنبه 9 مهر 1391 - 08:39
سماع - پونا - هندوستان
جناب حقیقتجو - دوسلدورف - آلمان - استناد شما بر فیلمی است که در کانال کشورتان پخش شده . از نوشته شما بر می آید که سواد خواندن و نوشتن دارید و با استناد به حقیقت جویی تان بد نیست حداقل چند سطر از مثنوی را بخوانید به گمانم نظرتان عوض شود . خاطر جمع باشید که اگر این طور بود که شما در ان فیلم دیدید و پسندید این همه سال مانا نبود این هلهله که شما آن را فقط یک تمایل جنسی می دانید . در مکتب مولانا مذهب معنایی ندارد وحدت تنها سر عالم است . دوست عزیز . با پوزش اگر رنجیده شدید .
یکشنبه 9 مهر 1391 - 09:19
jasem dubai - دبی - امارات
حقیقتجو - دوسلدورف - آلمان حقیقتجو معنی بزرگی داره خرابش نکن برا دنبالش بدون مولانا زنی داشته که از شوهر قبلش دختری داشته که مولانا ان دختر را به عقد شمس در میارد نه اینکه شمس دختر داشته دوم اینکه برخورد اولشون در خیابون بوده که شمس از مولانا 1 سوال میپرسه و دختری در کار نبوده
یکشنبه 9 مهر 1391 - 11:22
jasem dubai - دبی - امارات
be_pa_khaste - هارلم - هلند ببند اون ... را . حضرت مولانا بعد ز 800سال هنوز بین دانشمندای دنیا محبوب است مثنویش را فارسی زبانها قران فارسی لقب دادن. مولانا باعث افتخار ایرانیها و فارسی زبانهاست . الان تو ... اینجور در بارش حرف میزنی . مثنویش اقیانوس حکمت و معرفت است . دیوانش بی نهایت عشق و عرفان. (( گر نهی پرگار بر تن تا بدانی حد ما حد ما خود ای برادر لایق پرگار نیست)).
یکشنبه 9 مهر 1391 - 08:33
مستانه شرق - هایدلبرگ - آلمان
مولانا برای من یک پیامبر الهی است او یکی از این انسانهای ویژه پروردگار میباشد که توانسته کمی پرده از اسرار حقیقت را برای دلهای حقیقت جو بردارد........روحش شاد
یکشنبه 9 مهر 1391 - 12:06
حقیقتجو - دوسلدورف - آلمان
با تشکر از دوستان ایرانی که در کامنتهای خود در بالا به خود زحمت دادند و انتقادتی را به سمت من مطرح کردند. خوشبختانه امروزه با در اختیار داشتن اینترنت لازم نیست که پاشم برم کتابخانه و کتاب مثنوی مولوی را بگیرم و بخوانم بلکه در برخی سایتهای ایرانی شعر و ادبیات خیلی راحت میشود به اشعار مولوی در اینترنت دسترسی پیدا کرد. دوستان مطمئن باشید با برخی اشعارش آشنائی دارم !! از آنجائی که سلیقه های آدمها متفاوت است حتی در پسندیدن یا نپسندیدن شعری یا شاعری من هم در مورد شخص عارف و درویش و صوفی مولوی نظری متفاوت و انتقادی دارم به دلایل مختلف. اول در باره فیلمی که صحبتش را در کامنتم کردم. فیلمسازش برای جلوگیری از یک اشتباه ذهنی برخی ترکهای ترکیه که مولوی را از خودشان میدانند آمده روشنگری کند که مولوی متولد بلخ ایران بوده و ایرانی. فیلمساز رفته ترکیه کلی زحمت کشیده و پول خرج کرده و تحقیق کرده تا بر اساس اسناد تاریخی بازمانده تصویری از شخص مولوی به ما بدهد که نمیشود غرض ورزی یا توطئه و ایران ستیزی و غیره درش پیدا کرد. حال اگر به مزاج و سلیقه طرفداران مولوی .. ادامه دارد
یکشنبه 9 مهر 1391 - 19:54
حقیقتجو - دوسلدورف - آلمان
حال اگر به مزاج و سیلقه طرفداران مولوی خوشایند نیست که نظرات خلاف نظر خود بشنوند که مبادا دیواری که به دور ذهنیت مثبت خود در باره مولوی کشیده اند دچار لغزش شود حرف دیگریست و دلایل مختلف دارد مثل فقر فرهنگی ما ایرانیها که بخاطر مبتلا بودن به فرهنگ سانسوری چند صد ساله رواج داشته در ایران قضایا و شخصیتهای ادبی و سیاسی یا هنری و غیره ایرانی آنقدر یکطرفه مثبت نشان داده میشوند که جائی برای شک کردن و سئوال برای بعضیها باقی نمی گذارد که به نظر من اشتباهست و باید از زوایای مختلف به یک قضیه نگاه کرد و نگذاریم سریع برایمان از نخبه های هنری و ادبی بت ساخته شود و ما هم بت پرست! به نظر من عشق زمینی مولوی به خود شخص شمس تبریزی که اینقدر دگرگونش کرد و تاثیر پذیر چرا نمی تواند حکایت از رابطه عاطفی بیشتر از فقط دوستی معمولی باشد؟ به اشعارش در مثنوی بعد از جداشدن شمس تبریزی از محل زندگی مشترکشان در قونیه روم ترکیه توجه کنید که حال غمگین و افسرده مولوی را از عشقش ( چه نوعی اش ؟ ) به شمس تبریزی ( یا شاید دخترش؟ ) گویا پیداست. ادامه دارد
یکشنبه 9 مهر 1391 - 20:30
حقیقتجو - دوسلدورف - آلمان
دلیل عدم علاقه من به شاعرینی امثال مولوی پیام و دعوتشان مکرر به دین پرستی و خداپرستی است که برای من امروزی با دلایل علمی و دانشی نامعقول و ناپذیرفتنی است. برای آندوران خود حیات مولوی شاید کلامش در باره خدا و دین گوهر بار بوده و سازنده. نگاهی به سایت ویکی پدیا فارسی بیاندازید تا ببینید که ایا او شاعر مبلغ دین بوده یا نه؟ عبدالرحمن جامی در باره مثنوی میگوید که مثنوی قران در زبان پارسی است.یا آمده: مولانا روحی وحی گیر و وحی شناسی داشته در مثنوی( گر نبودی روحهای غیب گیر--- وحی ناوردی زگردون یک بشیر ). من شخصاً وحی الهی را خرافی میدانم و خلاف عقل! حالا سینه چاکان ایرانی طرفدارش به این شعرش دقت کنند: پارسی گو گرچه تازی خوشتر است--- عشق را خود صد زبان دیگر است. مولوی تازی یا عربی را از زبان پارسی ما خوشتر میداند. چرا؟ در پیام آور عشق و محبت بودن مولوی شکی نیست: از محبت تلخها شیرین شود--- از محبت مس ها زرین شود. از محبت خارها گل میشود--- از محبت سرکه ها مل میشود. از محبت مرده زنده میشود--- وز محبت شاه بنده میشود. اما درود بر خیام!
یکشنبه 9 مهر 1391 - 21:11
saleh.s - میندن - میندن
. جناب مولانا می‌فرماید:. از خدا خواهیم توفیق ادب بی‌ ادب محروم ماند از لطف ربّ.
دوشنبه 10 مهر 1391 - 18:50
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.