عقب نشینی دردسر ساز مرد پولدار در ازدواج با دختر کینه جو
هموطن امروز : عقب نشینی یک مرد در ازدواج با دختر آشنا کافی بود تا سناریوی انتقامجویی عجیبی رقم بخورد این پسر ثروتمند وقتی خودروی مدل بالایش را مورد حمله گروهی ناشناس دید , باور نمی کرد پلیس دختری را که روزی با هم قرار عروسی گذاشته بودند مجرم بشناسد.
پسر پولدار در ادعاهایش به پلیس گفته بود هیچ دشمنی ندارد و نمی داند چه کسی و با چه انگیزه ای دست به چنین انتقامجویی زده است.
با گذشت زمان یک هفته ای برای دومین بار بنز سیاه رنگ در همان کوچه مورد تخریب قرار گرفت و ماموران خود را برابر سناریوی پیچیده ای دیدند. هر کسی پشت این ماجرا بود خانه عموی پسر تازه داماد را می شناخت و می دانست وی خودرویش را جلوی در آن پارک می کند . با تجسس های تخصصی , پلیس پی برد داخل کوچه دفتر شرکتی وجود دارد که جلوی در ورودی آن دوربین مدار بسته ای نصب شده است . با بررسی فیلم ها مشخص شد ساعتی که خودرو مورد حمله قرار گرفته تنها پژو 206 سفیدی که راننده آن یک زن بوده در محل وجود داشته است . پلیس وقتی پی برد در این سناریوی عجیب عامل تخریب یک زن است شروع به تحقیق از پسر جوان کرد. در این شاخه تحقیقات پلیس پی برد که پسر جوان مدتی پیش با دختری آشنا شده بود که خیلی زود به خاطر اصرار این دختر برای ازدواج و خواستگار ی , حمید تصمیم به پایان دادن به این رابطه گرفته و سپس دختر عمویش را عقد کرده است. با اطلاعات به دست آمده , پلیس برای دردست داشتن مدارک بیشتر خانه نامزد پسر جوان را زیر نظر گرفت . هنوز 24 ساعت نگذشته بود که ساعت 5 عصر دختر جوان سوار بر پژوی سفید رنگ در چند قدمی خانه پسر پولدار توقف کرد اما خبری از بنز گرانقیمت نبود . با گذشت یک ساعت حمید سوار بر بنز سیاه رنگ و به همراه نامزدش وارد کوچه شد وبعد از پارک کردن خودرو جلوی در , پسر جوان به داخل خانه رفت. بعد از نیم ساعت راننده 206 سفید که دختر جوانی بو با چهره ای عصبانی از خودرویش پیاده شد و به سمت صندوق عقب خودرویش رفته و چوب بیس بالی را برداشت و با کفش های پاشنه دار با عجله به سمت بنز سیاه رنگ رفت اما پیش از اینکه برای سومین بار خودروی بنز را تخریب کند از سوی پلیس دستگیر شد.
مهشید که فکر نمی کرد دستگیر شود وقتی در برابر حمید قرار گرفت شروع به گریه کرد و فریاد زنان گفت : اگر دوستت نداشتم زندگی ات را سیاه می کردم.
گفت و گو با دختر عاشق پیشه
مهشید 27 ساله که دانشجوی کامپیوتر است هنوز از کارش پشیمان نیست اما اشک می ریزد.
چرا عصبانی هستی ؟
خوشحال باشم , تا به امروز برای شکایت هم به کلانتری نرفته بودم اما حالا باید دستبند به دست در کلانتری باشم.
حمید را می شناسی؟
بله , مرد رویاهایم بود اما حمید را ازمن گرفتند.
مرد رویاهایت ؟!
حدود یک سال پیش در یک میهمانی با حمید آشنا شدم و بعد از مدتی وابستگی زیادی به حمید پیدا کردم , در حالی که از روز نخست گفته بود قرار است با دختر عمویش ازدواج کند اما دیگر دیر شده بود و دلبسته شده بود.
چه طور مگه ؟
روزهای نخست چون می دانستم حمید قرار است با دختر دیگری ازدواج کند فقط از روی تنهایی با وی دوست شدم و خیلی کم همدیگر را می دیدیم اما نمی دانم چه شد ک علاقه ام نسبت به حمید روز به روز بیشتر شد تا حدی که اگر صدایش را نمی شنیدم بهم می ریختم.
چرا خودرویش را تخریب کردی ؟
بعد از اینکه حمید با دختر عمویش عقد کرد , شماره موبایلش را عوض کرد و دیگر صدایش را هم نمی توانستم بشنوم . نمی توانستم ببینم در خودرویی که بهترین دوران زندگی ام را در کنار حمید بودم دختر دیگری نشسته باشد.
در زمان تخریب چه حسی داشتی ؟
وقتی شیشه های خودرو را خرد می کردم حس خوبی داشتم و آرام می شدم.
پشیمان نیستی ؟
نه ! خوشحالم که فقط جرات پیدا کردم به خودرویش آسیب برسانم و بلایی سر حمید نیاوردم.
دوست داری زندگی حمید را خراب کنی ؟
نه ! من خودم زندگی خودم را خراب کردم و حمید از روز نخست گفته بود نمی تواند برای همیشه در کنارم باشد .
فکر می کنی حمید رضایت بدهد ؟
نمی دانم , هر کاری کند حق داردو امیدوارم بتوانم روزی فراموشش کنم.
اگر آزاد شوی باز مزاحمت ایجاد می کنی ؟
نمی دانم , امیدوارم این دستبند ها برایم درس عبرتی شود که بتوانم از حمید فاصله بگیرم.
خانواده ات خبر داشتند؟
فقط خواهر کوچک ترم می دانست که عاشق شده ام.
نقشه تخریب خودرو را چطور کشیدی ؟
معمولا شب ها فیلم های خارجی می بینم که در یک از فیلم ها ماجرای انقامگیری یک دختر با شکستن شیشه های خودروی مرد مورد علاقه اش به پایان رسید که من هم به این فکر افتادم.