جزئیات قتـل تازه​دامــاد به​دسـت برادر عـــروس

برادرزن جنایتکار که تازه‌داماد را با ضربات چاقو به قتل رسانده و فراری شده بود، با پای خود نزد پلیس رفت و تسلیم شد.
 عصر سه‌شنبه 28 شهریور ماه در یکی از خیابان‌های مهرشهر کرج جنایت تلخی رخ داد. پسر جوان که «خشونت» و «حس انتقام» چشمانش را کور کرده بود، در حمله به داماد 4 روزه در برابر دیدگان وحشتزده همسایه‌هایش وی را هدف ضربات چاقو قرار داد و به قتل رساند.  

ناصر 24 ساله وقتی گلایه‌های خواهرش را که یک روز بعد از مراسم عروسی با قهر به خانه پدرش برگشته و از بداخلاقی تازه‌داماد می‌گفت، شنید، کینه به دل گرفت و با حس انتقام وقتی فرامرز به در خانه‌شان رفت، در اقدامی خشن وی را به قتل رساند.
 گفت‌و‌گوی شوک با ناصر (عامل جنایت)
چند ساله داری؟
24 ساله هستم و بعد از سربازی تا الان کنار پدرم در مغازه‌اش کار کرده‌ام.
چند خواهر و برادر هستید؟
یک خواهر و یک برادر دارم.
چی شد که تصمیم گرفتی شوهرخواهرت را بزنی؟
سارا در یک سالی که با فرامرز نامزد بود، همیشه مورد بداخلاقی وی قرار می‌گرفت، بعد از جشن عروسی وقتی گریه‌های سارا را دیدم، نتوانستم آرام باشم، برای همین تصمیم گرفتم از دامادمان انتقام بگیرم، در همین حد که وی بترسد و دیگر خواهرم را اذیت نکند.
 پس نمی‌خواستی فرامرز را به قتل برسانی؟
چاقویی که در جیبم بود بیشتر در مغازه از آن استفاده می‌کردم. آن روز نیز در جیبم بود و وقتی با فرامرز درگیر شدم، دیگر ندانستم چه کار می‌کنم، در یک لحظه متوجه شدم که کار از کار گذشته و دستانم غرق خون بود.
 چرا از صحنه حادثه فرار کردی؟
وقتی دیدم فرامزر غرق خون است، حسابی ترسیده بودم و صدای آژیر خودروی پلیس را که شنیدم بلافاصله فرار کردم، نمی‌دانستم کجا بروم، فقط می‌خواستم از صحنه دور شوم.
 چه شد که خودت را به پلیس معرفی کردی؟
عذاب وجدان تنها چیزی است که باعث شد من الآن اینجا باشم.
الآن چه حسی داری؟
خیلی پشیمان هستم. آن لحظه اصلاً فکر نمی‌کردم که دارم چه کار می‌کنم، اما آیا پشیمانی من الآن سودی دارد!! حس انتقام عقل را از ذهنم دزدیده بود، از خدا می‌خواهم که مرا ببخشد.
 با خواهرت حرف زده‌ای؟
هیچ حرفی برای گفتن ندارم و منتظر مجازات هستم. من نباید فرامرز را می‌کشتم!
به گزارش شوک، ماجرای این پرونده به اینجا ختم نمی‌شود، چرا که سارا نیز حرف‌هایی برای گفتن دارد، بر‌اساس تحقیقات به دست آمده دعوای سارا با فرامرز بر سر گرفتن مهریه بوده و این در حالی است که مهریه تنها ظاهر ماجراست. سارا در این خصوص به خبرنگار شوک گفت: من به اجبار با فرامرز ازدواج کردم، اما هرگز راضی به مرگ وی نبودم!
 چند سال داری و چطور با فرامرز آشنا شدی؟
20 سالم است. ما به واسطه یکی از آشناهایمان با خانواده فرامرز آشنا شدیم. آن موقع به لحاظ مالی پدرم سخت به مشکل برخورد کرده بود، وقتی آنها به خواستگاری من آمدند، پدرم حسابی با پدر فرامرز گرم گرفته بود با این‌که من اصلاً از فرامرز خوشم نمی‌آمد، من را مجبور کرد بله بگویم. در ابتدا دلیل اجبارش را نمی‌دانستم تا اینکه متوجه شدم پدرم پول زیادی را از پدر فرامرز گرفته و در ازای آن قول داده که حتماً من را راضی می‌کند با فرامرز ازدواج کنم. قبل از فرامرز پسرخاله‌ام به خواستگاری‌ام آمده بود و قرار بود با وی ازدواج کنم برای همین اصلاً راضی به ازدواج با فرامرز نبودم و به اصرار پدرم با این پسر ازدواج کردم.
 فرامرز رفتار بدی نداشت؟
در دوران نامزدی فرامرز اصلاً رفتار خوبی با من نداشت و من همیشه مورد اهانت قرار می‌گرفتم و وقتی به پدرم می‌گفتم، اصلاً گوشش بدهکار نبود، اما برادرم ناصر همیشه از من طرفداری می‌کرد. بعد از یک‌سال نامزدی مراسم ازدواج‌مان برگزار شد، من به فرامرز گفتم که باید مهریه من را بدهی تا زیر یک سقف با تو زندگی کنم.
 چرا قضیه گرفتن مهریه را مطرح کردی؟
من با درخواست مهریه می‌خواستم به فرامرز ثابت کنم که اصلاً از وی خوشم نمی‌آید و به این طریق وی دلش از من زده شود.
 دعوای بعد از روز عروسی فقط به دلیل مهریه بود؟
مهریه فقط یک بهانه بود برای من، احساس می‌کردم در خانه فرامرز به قفس افتادم، این بود که به هر بهانه‌ای تلاش کردم با فرامرز دعوا کنم. وی هم مرا کتک زد و من از خانه بیرون رفتم و هرطوری بود خودم را به خانه پدری‌ام رساندم. وقتی ناصر مرا با چهره کبود شده دید، حسابی ناراحت و عصبانی شد. من نمی‌دانستم که وی در ذهن خود برای انتقام از فرامرز برنامه‌ریزی می‌کند...
 عامل اصلی این واقعه تلخ کیست؟
به نظر من پدرم مسئول همه این بدبختی‌ها است. اگر حالا فرامرز کشته شده و دستان برادرم به خون وی آلوده شده، مقصر فقط پدرم است. وی به​خاطر پول آرامش زندگی‌مان را برهم زد.
 بنابراین گزارش، وقتی فرامرز بعد از 3 روز ترک خانه سارا برای برگرداندن وی به خانه پدرزنش رفت، در بین راه ناصر وی را می‌بیند و در یک درگیری کمتر از 10 دقیقه فرامرز با ضربات چاقوی ناصر کشته می‌شود.
 ناصر بعد از دو روز فراری بودن تسلیم وجدان شده و خودش را به پلیس معرفی می‌کند. هم‌اکنون پرونده وی برای بررسی بیشتر در اختیار بازپرس جنایی کرج قرار گرفته است.

+43
رأی دهید
-131

gharibe UAE - ابوظبی - امارات
پول مادیات زندگی را اینگونه تلخ میکند که دیگر خروارها پول هم آنرا شیرین نخواهد کرد
شنبه 1 مهر 1391 - 11:16
bardia.kaviani - زوریخ - سوییس
ریشه همه نابسامانی ها در فقر و تنگدستی است .همه به جان هم افتادند غیر از خود اخوندهای پلید
شنبه 1 مهر 1391 - 11:41
bardia.kaviani - زوریخ - سوییس
چرا در این بین اخوندها همدیگر را با چاقو به قتل نمی رسانند؟
شنبه 1 مهر 1391 - 11:43
پرفسور - دن هاق - هلند
بعضی از آدمها چقدر وحشی شدن!.. دعواهایی که ده سال پیش در حد بگو مگو بود و زود حل میشد حالا راحت میشه قتل!!...
شنبه 1 مهر 1391 - 11:50
فرزاد ف - شیراز - ایران
تف به روی چنین پدری که دخترش رو فروخت
شنبه 1 مهر 1391 - 12:07
yashainiran - ایران - ایران
امان از این داداشهای به اصطلاح خشکه باغیرت!! می گویند: زن و شوهر دعوا کنند احمق ها باور!. داداش همین خانوم هم باور کرده بود که کار به اینجا رسید. خب خیال خواهره راحت شد و داداش هم باید راهی آن دنیا شود. آقای با غیرت روسیاهی در زمستان برای ذغال می ماند. خواهر و دامادمان با هم دعوایشان می شود و من به عنوان برادر بزرگتر کاری می کنم که نتیجه به صلح ختم می شود و دامادمان هم خجالت زده شده و بامن هم صمیمی می شود. آدم باید سیاست داشته باشد نه آتش بیار معرکه
شنبه 1 مهر 1391 - 12:30
fdsa60 - تهران - ایران
همیشه پای یک زن درمیان است
شنبه 1 مهر 1391 - 12:48
poriyaye_vali - دوحه - قطر
عامل اصلی این واقعه تلخ کیست؟. به نظر من پدرم مسئول همه این بدبختی‌ها است.. کثافت مقصر تو هستی اشغال...تو که تنت رو دادی ودلت رو ندادی فاحشه ای بیشتر نیستی...به قول زنده یاد "صادق هدایت"تن بدی ،دل ندی فاحشه ای..بابام منو اجبار کردرو برو به بی بی جانت بگو ..شعله این اتش رو تو روشن کردی بی همه چیز..چه راحت داره میگه به هربهانه ای تلاش میکردم فرامرز مرا کتک بزند
شنبه 1 مهر 1391 - 14:25
shahab46 - هانوفر - المان
fdsa60 - تهران - ایران - اینم حرف که میزانی‌ بی‌ سرو ته یعنی پای هیچ مردی در کار نبوده
شنبه 1 مهر 1391 - 15:28
man-malaysia - كوالالامپور - مالزي
چقدر چهره مظلومی داره این دختر! معلومه که چی کشیده از دست این نامردمان
شنبه 1 مهر 1391 - 16:41
paydar22 - لاهه - هلند
جالب دعوا را عرس خانم شروع کرده بهانه بوده برادر طرف هم یک کوش مالی کوچولو داد ولی اما از شوک می پرسم از خانواده داماد تحقیق شده که به علت طلب کار بود از خانواده عروس این ازدواج صورت کرفته من فکر میکنم نه فکر میکنم حرفهای صدتا یک غازه
شنبه 1 مهر 1391 - 19:43
ramin.s - رستم آباد گیلان - ایران
دختره یه فاحشه به تمام معنا بوده به خاطر رسیدن به پسرخالش هم زندگی اون پسر بیچاره رو انقدر سیاه کردی و هم برادرتو به دار مجازات رسوندی.اگه راست میگی و به خاطر پول نبود چطور یک روز بعد از ازدواج جلوی همه وایسادی و برگشتی خونه ولی موقع خواستگاری مجبور بودی.تقصیر اون پسر بیچاره چی بود که قربانی حساب و کتاب تو و پدر احمقت شد.
شنبه 1 مهر 1391 - 20:40
*Fanoos* - ايران - ايران
poriyaye_vali - دوحه - قطر. دوست عزیز حرف دل منو زدید با کامنت شما صد در صد موافقم. liiiiiiiiike
یکشنبه 2 مهر 1391 - 00:06
*Fanoos* - ايران - ايران
yashainiran - ایران - ایران. +++++++ عالی گفتید استاد عزیز
یکشنبه 2 مهر 1391 - 01:24
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.