امام زمان (عج) دارد می آید، شاه طهماسب، آخرین دولت قبل از ظهور!

انتخاب , رسول جعفریان : حیفم آمد نکته ای را که در مطالعات اخیر در باره صفویه متوجه آن شدم، به اختصار در اختیار خوانندگان عمومی قرار ندهم. برای ارائه این مطلب انگیزه خاصی وجود ندارد، چنان که قصد تطبیق تاریخی هم در کار نیست، بل هدف آن است که با رویه شاهان صفوی به ویژه در اینجا، شاه طهماسب که یکی از طولانی‌ترین سلطنت‌های تاریخ ایران را داشته (930 ـ 984) یعنی 54 سال آشنا شویم.

***

آنچه بنده در مطالعات اخیر دریافتم دو بند دارد:

نخست آن که اخیرا رساله‌ای مخطوط یافت شد که در آن با ادله و شواهد فراوان استدلال شده بود که ظهور مهدی (ع) در سال 963 هجری رخ خواهد داد. در این رساله که گویا سیزده سال پیش از آن یعنی در سال 950 تألیف شده، نویسنده که طوسی نامی است، با محاسبات نجومی، تطبیق برخی از احادیث، اشاره به شماری از حوادث مهم و پیروزی‌های سیاسی یا آشفتگی‌ها سعی می کند نشان دهد که سال ظهور همان 963 خواهد بود.

این رساله اثری است که طی آن شواهدی بر اساس برخی اظهار نجومی، گفته های خواجه نصیر، اشعار شاه نعمت الله ولی و شماری ماده تاریخ ساختگی به دنبال اثبات و تعیین زمان ظهور است.

پیش از این هم رساله دیگری با عنوان « شرح حدیث دولتنا فی آخر الزمان» از همین زمان طهماسب، منتشر کردم. در آنجا گرچه سالی معین برای ظهور تعیین نشده بود، اما اظهار شده بود که دولت صفویه متصل به حکومت حضرت مهدی شده و به خصوص قید شده بود که طهماسب آخرین پادشاهی است که پس از وی دولت مهدی (ع) شکل خواهد گرفت.

***

نکته دوم این است که آیا از لحاظ تاریخی در این باره گزارشی هست یا خیر؟ این که کسی مدعی مهدویت شده و چنین بحثی را مطرح کرده باشد.


در اشعاری که در آن روزگار رایج بود، همه جا طهماسب به عنوان «پیشوای مهدی صاحب زمان» که به معنای پیشرو صاحب الزمان بود، یعنی پیشگام و مقدمه و طلیعه، معرفی می شد:

پیشواى مهدى صاحب زمان طهماسب شاه / آنکه او ظرف زمان را پر ز احسان مى‏کند

با این حال، چندین گزارش تاریخی داریم که نشان می‌دهد سال 962 شماری از قزلباشان شاه طهماسب را به عنوان مهدی معرفی کردند. مسلما چنین ادعایی نباید با پیشگویی ‌های قبلی بی ارتباط باشد.

در این گزارشها آمده است که طهماسب که فردی متشرع ومتدین و فهمیده بود، به هیچ روی این ادعاها را قبول نکرد، بلکه بسرعت با آن برخورد کرده و دستور داد تا سران این جنبش را از میان بردارند.

این برخورد تند از ناحیه طهماسب با شخصیت دینی که از وی می‌شناسیم منطبق است. به خصوص، طهماسب از زمان روی کار آمدن با فقهای بزرگی چون کرکی محشور بود و به همین دلیل، از تفکرات صوفیانه و قصه گرایانه قدیمی فاصله گرفت.

به عبارت دیگر، تفکر دینی او فقیهانه بود و با این قبیل اظهار نظرهای غالبا عامیانه که از روی طلسمات و تنجیمات و اشعار و روایات دینی حاشیه ای بیان می شد فاصله زیادی داشت. این را باید اعتراف کرد که تا وقتی تفکر دینی مستحکمی از طرف فقیهان و متکلمان ارائه می‌شد این مطالب جایی نداشت، اما در اواخر صفوی که اخباری گری رواج یافت، زمینه برای برخی از این اظهار نظرها فراهم گردید. به همین دلیل است که ادعاهای مهدی گرایانه در دوره صفوی، جز در برخی از محافل صوفی ـ عرفانی یا نقطوی جایی نداشت. به هر حال این برخورد قاطع طهماسب جالب به نظر می‌رسد.

حسینی استرآبادی در تاریخ سلطانی گوید: گویند در این سال جمعى از قلندران بد اعتقاد به هم رسیده، نواب خاقان جنت مکان را به حضرت صاحب العصر و الزمان مخاطب کردند و «امام عصر» مى‏خواندند. نواب خاقان ایشان را طلب کرده سئوال فرمودند همگى اظهار عقیدت و اخلاص نمودند و اسناد مهدویت به آن حضرت دادند و سر ارادت بر خاک قدم او گذاشتند. نواب خاقان به دلایل عقلى و برهان نقلى خاطر نشان نتوانست نمود و از این عقیده فاسد باز نگشتند. بالاخره سر ایشان را به تخماق خرد کردند. (از شیخ صفی تا شاه صفی «تاریخ سلطانی»، ص 80)

همین خبر در تاریخ جهان آرای عباسی به این شرح آمده است: جمعى از قلندران اسناد مهدویت به آن حضرت نموده در این امر اصرار داشتند و بالاخره به سیاست رسیدند. (تاریخ جهان آرای عباسی، ج 1، ص 68)

چنان که در عالم آرای عباسی هم چنین آمده است:


وقایع متنوعه ایام فرخنده فرجام در شهور اثنى و ستین و تسعمائة جمعى قلندران بیسر و پا و لوتیان قلندر نما لوتهاى بنگیانه بکار برده در ییلاق سورلق سلطانیه بنظر انور شاه جنت مکان درآمده در لباس عقیدت و حسن اعتقاد بد اعتقادى خود را بمنصه ظهور آورده اسناد مهدویت بآن حضرت کردند هر چند آن حضرت خواستند که بدلائل قاطعه ایشان را ازین عقیده فاسده باز آورند رجوع نکرده مبالغه بسرحد افراط رسانیدند و منجر بدان شد که پادشاه دین‏دار شریعت پرور در مقام سیاست آن گروه بد اعتقاد درآمده سر یکیک را فراشان بضرب تخماق کوفته بدیار عدم میفرستادند و دیگرى بهمان کلمات لاطایل زبان گشوده از آن عقیده فاسده رجوع نمیکردند تا چهل نفر از قلندران بنگى بدینجهت سیاست یافتند. (عالم آراى عباسى، ‏ج‏1، ص: 117)

در ریاض الفردوس خانی هم آمده است که شماری از قلندران مدعی مهدویت طهماسب شدند. در جامع مفیدی آمده است:‌ در شهور سنه اثنى و ستین و تسعمائه جمعى قلندران بى‏سروپا و لوته‏خواران هرزهدر ادرییلاق سورنق سلطانیه در لباس عقیدت و حسن اعتقاد اسناد مهدویت به خاقان فریدون حشمت کردند. هرچند آن حضرت به دلایل قاطعه خواستند که ایشان ازین عقیدت فاسده باز آیند رجوع نکردند. آخر الامر منجر به آن شد که پادشاه دین دار شریعت پرور در مقام سیاست آن گروه در آمده مقرر فرمودند تا فراشان سر یک یک را به ضرب تخماق کوفته به دیار عدم مى ‏فرستادند، و دیگرى به همان کلمات لاطایل زبان گشوده از آن عقیده فاسده رجوع نمى ‏کردند تا تمامى آن جماعت که چهل نفر بودند به سیاست رسیدند. (جامع مفیدی، ج 3، ص 840)

در روضه الصفا نیز آمده است: در زمان شاه طهماسب صفوى امر سیاست شرعى بسیار قوت داشت و او از مبتدعان جاهل و مخترعان ساهل انتقام می ‏کشید، چنان که در عهد او چند کس از قلندران نادان به او نسبت مهدویت دادند، بعد از نصیحت و موعظه و تحقیق چون‏ فایده‏اى نداد به قدر سى چهل (30- 40) کس از آن طایفه غالیه ضالّه بکشت. (تاریخ روضة الصفا فى سیرة الانبیاء و الملوک و الخلفا، ج‏8، ص 6667)

+70
رأی دهید
-97

donald - هاسلت - بلزیک
پس این طور که معلومه گندش در اومد
‌سه شنبه 31 مرداد 1391 - 11:35
مجید خان - تهران - ایران
با درود. خود شاه طهماسب می دانست که پدرانش چه آشی پخته اندکه قبول نمی کرد آخرین امام است و سر ارادتمندان جاهلش را به تخماق می کوبید. به هر حال این در بابی است که بعدها هم می بایست از قبل آن نان بخورند و به شاهی و رهبری برسند و تسمه از گرده ی ملت بکشند.وگرنه طهماسب خرافاتی ترس و که نه دل و جرات پدر و پدرانش را داشت و نه سواد سیاسی و مملکتداریش مانند سلاطین عثمانی هم عصرش بود و نه آگاهی از دسته بندی های سیاسی جهان داشت تنها روش حکومتی اش همین استناد به موارد شرعی و فقهی و خشونت لجام گسیخته در قالب مقدس نمایی می توانست باشد.چنانکه وقتی از دنیا رفت البته آن هم با دسیسه حتی یک جانشین لایق در خاندن ملعون صفوی وجود نداشت که بتواند سکان مملکت را بدست بگیرد و این حکومت شاه -مذهبی را به درستی هدایت کند.
‌سه شنبه 31 مرداد 1391 - 11:42
Rezgar - لینشوپینگ - سوئد
پدیده ای به نام امام مهدی نا حالا و نا هیچگاه وجود طبیعی وغیره طبیعی نداشته و نخواهد داشت بلکه بعضی مثل اخوندهای شیعه برای فریب مردم و سواری گرفتن از مردم استفاده از نام امام مهدی و ظهورش را کرده اند. در زمان صفویه از ترس اینکه مردم اکثرا" سنی ایران ان زمان وابستگی دینی و مذهبی به دولت عثمانی ترکیه پیدا نکنند. دولت صفویه قدرت کامل دولتی را در اختیار اخوندها شیعه گذاشت و اخوندهای شیعه ایران هم شروع به فعالیت تبلیغاتی کردن و توانستند مذهب بیشترمردم بخصوص فارس وترک ایران را از سنی به شیعه تغیر دهند و انقدر دیگر نام ظهور دروعین مهدی را برای فریب مردم تازه شیعه شده ان زمان رواج بدهند که حالا هم ان فریب بزرگ ادامه دارد!
‌سه شنبه 31 مرداد 1391 - 12:13
*پسر شجاع* - تهران - ایران
1)شاه طهماسب اول یکی از بهترین شاهان ایران بود که در بیش از 50 سال حکومتش در ایران امنیت و آبادی کامل بود ..در زمان او یک نوع دموکراسی بود که از افراد خردمند در تمام کارهای مهم کشور نظرخواهی میشد ..یکی از وقایع مهمی که در زمان شاه طهماسب اتفاق افتاد که کاملا نشان میده که چقدر یک دموکراسی در حکومت صفوی بود این بود .که ولیعهد شاه طهماسب که فرزند دومش اسماعیل دوم بود و شاه طهماسب خیلی به او علاقه داشت. با یک سردار ایرانی هر کدام با لشکری جدا برای جنگ با امپراطوری عثمانی حرکت میکنند که بسیاری از شهرهای مرزی ایران را مورد تجاوز قرار میداد .. قرار بر این بود که ولیعهد کاملا مطیع فرمانهای سردار ایرانی باشد چون او تجربه زیادی داشت و سرداری لایق بود ..
‌سه شنبه 31 مرداد 1391 - 13:11
*پسر شجاع* - تهران - ایران
2)..بعد از آنکه جنگ شروع میشود و ارتش ایران پیروزیهایی بدست می آورد .ولیعهد برای اینکه افتخارات پیروزی را به نام خود ثبت کند بدون هماهنگی با سردار ایرانی لشکر خود را برای تصرف ارز روم حرکت میدهد ..که باعث به خوردن نقشه های ارتش ایران و ناهماهنگی میشود ..و پیروزیهای اولیه هم از دست می رود ..شاه طهماسب دستور میدهد که یک دادگاهی تشکیل شود تا ولیعهد و سردار هر کدام دچار اشتباه شدند مجازات شود دادگاهی از سرداران و خردمندان تشکیل میشه ..و آنها سردار ایرانی رو تبرئه میکنند و به او بخاطر خدماتش حقوق و پاداش زیادی در نظر میگیرند ..و ولیعهد رو مقصر میدانند و محکوم به حبس ابد میشه ..و همین اسماعیل دوم 20 سال در قلعه قهقهه آذربایجان تا زمان مرگ شاه طهماسب زندانی بود و با مرگ او از قلعه فرار میکنه و با کمک عده ای از شاهزادگان صفوی با نام شاه اسماعیل دوم به سلطنت میرسه و سلطنت او با اینکه 2 سال بیشتر نبود و مسموم میشه ولی باعث یک اختلافات و جنگهای داخلی در ایران و اشغال آذربایجان و خراسان توسط عثمانیها و ازبکها شد.
‌سه شنبه 31 مرداد 1391 - 13:12
*پسر شجاع* - تهران - ایران
3)..که در نهایت با به سلطنت رسیدن شاه عباس اول و با شکستهای بزرگی که امپراطوری عثمانی و ازبکها و تاتارها و مغولها و پرتغالیها وارد میکنه دوباره صفوی رو به یک امپراطوری بزرگ تبدیل میکنه و به شاه عباس کبیر معروف هست ..در زمان سلطنت بیش از 50 ساله شاه عباس هم در ایران امنیت و آبادانیها زیاد بوجود میاد و اصفهان زیبا توسط شاه عباس ساخته میشه و هزاران کاروانسرا و قنات و حمام عمومی در زمان او احداث میشه ..در مورد شیعه گری واقعا من خیلی مطالعه کردم تا جایی که فهمیدم شیعه گری در حقیقت برای مخالفت با اسلام عربی رواج داده شد و اصلا صفویها قابل مقایسه با حکومت آخوند نیستند ..اولا هر حکومت و زمانی رو باید با زمان خودش و کشورهای همزمان آن مقایسه کرد ..من میتونم با قاطعیت بگم هیچ کشوری در زمان صفویه متمدن تر و با فرهنگ تر از آنها نبوده و در هیچ کشوری در زمان آنها مردم طبقات مختلف اینطور از حقوق یکسان برخوردار نبودند ارمنیها و گرجستانیها و کردها با اینکه مسیحی و سنی بودند ولی در حکومت صفوی نقش بزرگی داشتند و خود را قزلباش میدانستند و جنگهای زیادی با دشمنان ایران کردند ..
‌سه شنبه 31 مرداد 1391 - 13:14
*پسر شجاع* - تهران - ایران
4)..دوما با این خرافات حکومت آخوند زمین تا آسمان فاصله داشتند بزمهای رقص زنان و مردان و شراب نوشیدن و مسابقات و آیینهای زیبا و شاد در زمان صفویه باعث حیرت و شگفتی خارجیها و اروپاییها بود ..صدها باغ و عمارتهای باشکوه عمومی در اصفهان و شهرهای دیگر وجود داشتند که مردم در آیینهای مختلف به شادی و پایکوبی می پرداختند ..ولی متاسفانه بعد از صفویه و در دوران قاجار اعتقادات دینی هر روز خرافات جدیدی بر آن افزودند و بدتر از همه وارد حکومت کردند مثل مسیحیت که کشیشها دین مسیح رو به مرحله غیر تحمل رسانده بودند ..من به هیچ وجه از شیعه گری دفاع نمیکنم به نظر من همه ادیان بیشتر خرافات هستند ولی اگر شخصی باشند مشکلی نداره و باید دین از سیاست جدا باشه ..
‌سه شنبه 31 مرداد 1391 - 13:15
*پسر شجاع* - تهران - ایران
5)..ولی هدف من این بود که بگم صفویها گرچه شیعه گری رو برای مبارزه با اسلام عربی و اتحاد ایرانیها رواج دادند و با اینکار موفق شدند ایران را بعد از قرنها تجاوز عربها دوباره متحد کنند و دوباره هویت ایرانی بسازند ..ولی در عمل کمتر به خرافات دینی عمل میکردند و به هیچ وجه در قید دستورات دینی یا اجبار به دیگران نبودند ..یک مثل معروف در زمان همین شاه طهماسب بود که . یک روز شاه طهماسب از خوردن شراب توبه کرد و گفت هر کسی که صوفی هست او هم توبه کند ..بسیاری از سران و مردم توبه کردند و شراب نخوردند ..ولی به مرور زمان خیلیها توبه خود را شکستند و دوباره شراب میخوردند ..و کم کم این مثل در بین مردم رواج پیدا کرد تنها صوفی که هنوز توبه خود را نشکسته شاه طهماسب هست ..
‌سه شنبه 31 مرداد 1391 - 13:16
ARTEMIS-SW - .پاريس - فرانسه
افلیج‌های ذهنی‌--بر فرض که شخصی ۱۲۰۰ سال ته چه زنده باشد آن هم برای عرب عربستان که اگر نان شب نباشد زیر شکم باید تامین باشد----بوی گند ته چاه چی‌!!!!!!
‌سه شنبه 31 مرداد 1391 - 13:24
ابولولو - توکیو - ژاپن
او میاید.
‌سه شنبه 31 مرداد 1391 - 13:41
dadrooz - تهران - ایران
در تمام ادیان ساختگی نظیر اسلام ، یهود یا مسیحیت که گنده لات های ادیان هستند تا بودا و بهائیت که جزو جیره خوارها محسوب می شوند به آمدن یک منجی اشاره شده؟. حالا پرسش اینه که چرا؟ چون همشون پدرسوخته بودند و مردم هم دور از جون شماها پفیوز و الدنگ. وقتی منجی قراره بیاد یک نائب بر حق هم میخواد که هرکدوم از این مفتخورهای این ادیان میگن مائیم دیگه. اما قضیه از این قراره که کلا سر کاریم هممون و منجی در کار نیست. بلکه یک بیلاخ گنده نصیبمون شده در طول تاریخ. عوام ایرانی که اکثریت جامعه ایران را دستکم در طول 200 سال گذشته تشکیل دادند اعم از فقیرها و پولدارها برای تخلیه هیجانات مذهبی خودشون که بهش میگن اعتقادات ، به آخوندای هر مذهب بال و پر دادند. نتیجه این شد که اسلام از وقتی وارد ایران شد رفت تا ...... قربون آتاتورک برم که جماعت مذهبی رو ریخت به دریا. قربون آدولف خان برم که متاسفانه سرمای سیبری امونش نداد وگرنه اگر این دو عزیز زنده بودند الان از شر هرچی مسلمون و یهودیه راحت شده بودیم
‌سه شنبه 31 مرداد 1391 - 14:02
*پسر شجاع* - تهران - ایران
مجید خان - تهران - ایران. من کاری به خرافات دینی ندارم ..ولی شما ظاهرا اطلاعاتی در مورد تاریخ صفوی و شاه طهماسب ندارید ..چون او یکی از قدرتمندترین و محبوب ترین شاهان زمان خودش بود ..اتفاقاخیلی هم اطلاعات داشت و خیلی هم شجاع لایق بود و در زمان او ایران خیلی آباد و قدرتمند بود ..در مورد جانشینی او بهتره تاریخ رو بخونی تا بدونی چطور شد که اختلافات داخلی در ایران بعد از مرگ او بوجود آمد و دسیسه هاییی که باعث این اتفاقات شد . در تایید هوش و سیاست شاه طهماسب همینقدر کافی هست که او پسر اول و پسر دوم خود را از جانشینی خودش عزل کرد چون آنها را لایق سلطنت نمیدانست ..ولی با دسیسه های پشت پرده همین 2 پسر بعد از او به سلطنت رسیدن و ایران را تا مرز نابودی پیش بردند ..که در نهایت شاه عباس اول نوه شاه طهماسب توانست دوباره اوضاع را سر و سامان دهد و دشمنان را از ایران خارج کند ..و دوران طلایی فرهنگ و تمدن ایران را بوجود آورد ..
‌سه شنبه 31 مرداد 1391 - 14:24
masoud31 - هامبورگ - آلمان
این خدایی که تو اسلام معرفی میکنن را ۲زار قبول ندارم.تو این هاگیر واگیر دنیا یه ناجیرو توی چاه حبس کرده.فرضاً اگر این حضرت وجود خارجی‌ هم داشتن الان بعد از هزار سال که دیگه فسیل شده و یکیو می‌خواد که اینو زفت و رفت کنه!یه خدای ظالم و بی‌ فکر که تمایل شدیدی نسبت به جنس مونث داره.ای خدا.. که هرچی‌ بلا و مصیبته میذارن رو حساب تقدیر الهی!!آخه چه حکمت و تقدیریه که یه بچهٔ ۲ماه زیر آوار می‌مونه و میمیره!؟پس چرا بدنیا اومد؟..
‌سه شنبه 31 مرداد 1391 - 15:18
rastgu - دوسلدورف - آلمان
به دوستانی که جویای حقیقت هستند یک کتاب بسیار با ارزش بنام " شیعه گری و امام زمان " از دکتر روشنگر ( دکتر مسعود انصاری )- نشر نیما آلمان- را توصیه میکنم که کار تحقیقاتی جالبی است و خواندنش از خوردن نان شب واجبتر!! بعداً خواهید دید که اصلاً جریان برپا کردن امام زمان از کجا شروع شد و چه هدفی را ملایان برای فریبکاری مردم داشتند. خواندن این کتاب برای همه ایرانیان حقیقتجو واجب است نه تنها لازم!!! کتاب " باز شناسی قرآن " این دکتر و دیگر آثارش هم جالب است. حیف که مردم توی ایران دستشان به این کتابهای افشاگری اسلام نمی رسد و مردم یکطرفه یک چیزهایی را در باره اسلام شنیده اند و توانائی و برخورد انتقادی نسبت به اسلام نمی توانند داشته باشند. تا ببینند که ریشه اصلی بدبختی 1400 سال ایرانیها از کجاست و یکشبه درست نشده. هدف بی دین کردن مردم نیست بلکه آگاهی مردم نسبت به چیزی که باور غلط یا درست دارند. اگرچه یکسری هم سرشان را زیر برف کردند و هزارتا فاکت علمی و اثبات دانشی و غیره هم بیاوری کمکی به مغز بیمارشان نیست و به نوعی راحتند با اعتقادات اسلامی خودشان و برایشان امتیازاتی و منفعتی دارد.
‌سه شنبه 31 مرداد 1391 - 15:53
Cyrusiii - لیدز - انگلستان
ای بابا ، حالا یکی‌ پیدا نشه بگه من امام زمانم، یه چنتا ماژیک تریک هم بلد باشه کارمون ساختست لول
‌سه شنبه 31 مرداد 1391 - 17:16
the sniper - دبی - امارات
بس این مورد یک جیز جدید نیست, ما ایرانیا از همون قیدیما **خل بودیم
‌سه شنبه 31 مرداد 1391 - 17:29
persiangulf2535 - لند‌ن - انگلیس
rastgu - دوسلدورف - آلمان-کاملآ با نظر شما موافقم دوست عزیز٬مشگل ملت جهل وخرافات که توسط این ملاها تو مخ ملت فرو کردن.
‌سه شنبه 31 مرداد 1391 - 19:46
kitaro - تهران - ایران
انگار یه عده از این جماعت زنده موندن!!
‌سه شنبه 31 مرداد 1391 - 20:10
derafshe kavyani - بیرمنگام - انگلستان
پسر شجاع،مرسی‌ از مطلب جالبی‌ که ذکر کردی،از قدیم گفتند که اگر کسی‌ تاریخ و گذشته رو ندونه آینده رو نمیتونه بسازه
‌چهارشنبه 1 شهريور 1391 - 03:08
massoudoslo - اسلو - نروژ
پسر شجاع .تهران .ایران . ممنون برا کامنتت . درمورد امام زمان و ناجی بشر به دست یه نفر ،باید اعتراف کنم که این مسخره ترین خرافه و حرف مفت است ! اشکال بزرگ امام زمان این است که هر سیستم و حکومتی که به اسم یه نفر و به دست یک نفر درست بشه و اداره بشه به حتم دوباره به دست گروهی دیگر از بین خاهد رفت . تازه این مرتیکه هم هزاران سال داره قایم موشک بازه میکنه !!!
‌چهارشنبه 1 شهريور 1391 - 07:22
rastgu - دوسلدورف - آلمان
ببینیم یک بیت شعر شاعر بزرگ میهن خواه ما فردوسی چه زیبا این داستان امام زمان را تحلیل میکند : خردمند کین داستان بشنود .. به دانش گراید ز دین بگسلد. واقعاً که آدم خردمند و عقل دار داستان امام زمان را بشنود باید در خرد باختن مردم به شیادان مذهبی به گریه و سوگواری بنشیند!!- " هر اندازه که انسان کمتر از حقایق آگاهی داشته باشد، بیشتر پذیرای خرافات خواهد بود. " از Arnold H. Glascow. " اگر کسی فکر کند که احکام اسلام باید با عقل برابر باشد، در اشتباه است و خود را محکوم کرده است." از محمد جواد مغنییه- زمامدار آینده- صفحه های 92-93. جالب اینجاست که امام یازدهم حسن عسگری بر اثر بیماری زود هنگام مرد و اصلاً نازا بوده و هیچ بچه ای از خود باقی نگذاشت حالا ببینید که داستان امام مهدی را گویا فرزند او بوده چطوری ملاهای آنزمان با هزار جور کلک سرهم بافتند . این کتاب بالا را که توصیه کردم حتماً بخوانید که داستان جالبی است از رمان جنایی هم بهتر است.
‌چهارشنبه 1 شهريور 1391 - 14:49
qeshmboy - قشم - ایران
حتما این کتاب رو بخونید تا بفهمید این مذهب دروغی و خرافات چه جور به وجود امده ممنون آقای راستگو -دوسلدورف-آلمان .
‌سه شنبه 7 شهريور 1391 - 08:46
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.