گزارشی تکاندهنده از زیر پوست شهر , دروازه غار؛ خرید و فروش فرزند به نرخ مخدر
تابناک می نویسد :
این روزها درکنار دست و پنجه نرم کردن با انواع متنوع مشکلات و مسائل گوناگون، بدمان نمیآید حس و حواسمان را به هیجان رقابتهای المپیک تابستانی سپرده و یا حتی برای دقایقی هم که شده، هیچ اهمّیتی به رخدادهای متأثر کننده پیرامونمان ندهیم، اما دعوت به یک افطاری آغازی است برای آشنایی با افرادی که تنها به دنبال راحتی خود نیستند ... .
به گزارش «تابناک»، در شبی که به دعوت جمعیت امدادی دانشجویی ـ مردمی امام علی(ع) برای صرف افطار و برپایی جشنی به مناسبت میلاد امام حسن مجتبی (ع) در محله مولوی حضور یافتیم، با نهادی آشنا شدیم که هسته اولیهاش با نیت کمک به نیازمندان و در دانشگاه شکل گرفته و تکیه بر همین اصل، سبب تداوم کارشان تا به امروز شده است.
طی گفتوگو با برخی اعضای قدیمی این نهاد، درمییابیم که نزدیک سیزده سال پیش، دانشجویانی نوع دوست که در یک دانشگاه صنعتی تهران تحصیل میکردند، تصمیم میگیرند تا به شیوهای جدید به یاری افراد و اقشار آسیبپذیر جامعه رفته و خدماتی به ایشان ارائه کنند و این اندیشه را با اهدای ژتون تغذیه روزانه خود به افراد نیازمند آغاز کردند. این کار با توجه به بضاعت و محدودیت اطلاعرسانی در یک محدوده جغرافیایی نه چندان وسیع عملیاتی و رفته رفته با استقبال بیشتری روبهرو شد تا منجر به تشکیل سازمانی برای شناسایی افراد بیمار، ناتوان، بیبضاعت و دستگیری از آنها از محل جمع آوری کمکهای مادی و معنوی شده و ماجرا شکل جدی تری به خود بگیرد.
امروز به لطف وجود افراد خیر و همچنین انسجام تیمی و مدیریت قابل توجه، این تشکیلات توانسته خدماتی مناسب به بخش کوچکی از انبوه خانوادههایی ارائه نماید که دچار بحرانهای جدی هستند؛ تا جایی که جدیتشان در کمکدرسانی، رسالت سازمانی و اهداف متولیان آن، موجب شده به مقام مشورتی در شورای اقتصادی ـ اجتماعی سازمان ملل متحد نیز برگزیده شوند.
اما شیوه عملکرد این نهاد دانشجویی ـ مردمی این گونه است که با تشکیل کمیتهها و تیمهای گوناگون داوطلب از بین اعضا خود (بیشتر دانشجویان و یا فارغ التحصیلان دانشگاههایی) نسبت به شناسایی افراد محروم در محلههای مختلف شهر که درجه محرومیتشان بیش از دیگر نقاط است، اقدام و پس از محرز شدن آسیب پذیری آنها بر حسب طبقهبندی تعریف شده، برای کمکرسانی به بخش تخصیص اعتبار برای رفع و کاستن از میزان محرومیت معرفی میشوند.
این حرکت انسان دوستانه آنجایی زیباتر میشود که بدون هیچ گونه توقع مالی نسبت به انجام درست تعهدات خود انجام وظیفه میکنند. البته این کمکرسانی همیشه مادی نیست بلکه جنبههای معنوی را نیز در بر میگیرد؛ از میان داوطلبین خیر به وفور میبینید جوانان شایسته با مهارتهای گوناگون از نقاط مختلف پایتخت که نسبت به آموزش این کودکان و نوجوانان مستعد و مددجو از هیچ کاری دریغ نمیکنند؛ از آموزش زبان و نجوم و علوم گوناگون گرفته تا آموزش موسیقی.
اینجاست که حاصل این تفکر پاک، رویدادهایی معجزهگونه میشود؛ از جمله مددکار شدن مددجوی دیروز. همان کودک و نوجوانی که دیروز در معرض تهدید و یا حتی آسیب دیده از ناملایمتهای روزگار بوده، امروز به لطف دیدن این همه مهرورزی، به یاری کودکان و نوجوانانی میشتابد که بیش از هر کس، درد آنها را لمس میکند و خوب میداند خدمت به این قشر آسیب دیده چه لذت و برکاتی دارد.
حوزه فعالیت این جمعیت در تهران بیشتر در مناطق مولوی، خاوران، خاک سفید، دروازه غار، شهر ری، شوش، خزانه، علی آباد، جوانمرد قصاب، شهرک کاروان، دوراهی قپان، فرحزاد و ورامین متمرکز بوده و در سایر استانهای پرجمعیت و دارای مناطق بسیار محروم از جمله البرز، کرمانشاه، فارس، اصفهان، خراسان رضوی، سیستان و بلوچستان، گیلان، چهارمحال و بختیاری، خوزستان و آذربایجان شرقی گسترش مییابد.
این فعالیت آنها در حالی ادامه یافته و رو به گسترش است که نه تنها مورد کم محلی رسانههای جمعی قرار گرفتهاند، بلکه گاهی حتی سالن های خالی آمفی تئاتر دانشگاه و تریبون دانشجویی را هم از ایشان دریغ میورزند.
از سوی دیگر، هم گاه با کپی برداری و مصادره خلاقیتشان در اجرای کمکرسانی و جلب توجه مردم به امر اهدای کمک به نیازمندان، مورد بی مهری سازمانهای همکارشان قرار می گیرند، اما خستگی ناپذیر در راه شناسایی قربانیان معضلات اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و اقتصادی سخت کوشش میکنند.
نقطه عطف این هماهنگی و انسجام تیمی و در رأس آن مدیریت هوشمند، شفافیت در مسائل مالی و اعتباری است، به گونهای که هر خیری در هر زمان میتواند نسبت به میزان و نحوه مساعدتش به این جمعیت از وضعیت چگونگی صرف اعتبار اختصاص داده شده ـ چه نقدی و یا غیر نقدی ـ آگاهی کامل به دست آورده و از کیفیت مدیریت آن با خبر شود و چه بسا، همین موضوع نقش موثری در جلب اعتماد خیرین با این نهاد ایفا کرده باشد.
با یکی از عوامل اجرایی این نهاد گفتوگویی داشتیم که خواندش خالی از لطف نیست؛ صحبتی که از وضع اسفناک محلهای قدیمی در تهران آغاز شد تا بعد به زیر پوست محلات دیگر هم کشیده شود؛
در سالهای گذشته، تصاویر و گزارشهای میدانی بسیاری از وضعیت اسفناک دروازه غار منتشر شده است؛ اما آیا با توجه به رسانهای شدن این نابسامانیها، معضلات فراوان این محل و خطراتی که در کمین ساکنین و شهروندان وجود دارد، ساماندهی مناسبی برای جمع آوری فروشندگان مواد مخدر و اوباش انجام شده است؟
شاید در طرحهای مقطعی و زماندار تغییراتی موقتی حاصل شده و یا در پوشش عملیات نیروی انتظامی برای پاکسازی محل و دستگیری مجرمین اقدام صورت گرفته باشد، ولی مظاهر فساد و پلیدی، دوباره به صورت قارچ گونه رشد کرده و در مدت زمان کوتاهی وضعیت به سطح قبلی بازمیگردد.
متأسفانه بیشترین قربانیان این وضع کودکان و نوجوانانی هستند که والدین معتاد به مواد مخدر دارند. جمعیت آنها به قدری زیاد است که توانایی تحت پوشش قرار دادن همه آنها با توجه به بضاعت محدودمان برای نهاد شدنی نیست، ولی هر هفته اطلاعات جدیدی از شناسایی عدهای دیگر از دست قربانیان به دست میآوریم که حاوی نکاتی اسفناکتر از پیش است.
توضیح بیشتری میدهید؟
بسیاری از این کودکان و نوجوانان اغلب از سوءتغذیه رنج میبرند؛ یعنی قطعاً مبالغ دریافتی از راه ارتکاب به جرم و بزهکاری آنها و حتی مشاغل کاذبی مانند تکدیگری و دستفروشی یک راست صرف هزینه خرید مواد مخدر برای والدینشان میشود و کمترین بهره از درآمدشان نصیب خودشان میشود.
بسیاری از این کودکان از غذای گرم هفتگی و حتی گاه ماهانه محرومند، در نتیجه بستر مناسبی برای ایجاد بیماریهای مزمن و حاد در آنها فراهم میشود؛ افزون بر این، شمار زیادی از آنها مورد خشونت بیرحمانه و آزار جسمی از سوی سرپرستانشان قرار میگیرند و به وفور آثار جراحت روی بدنشان به چشم میخورد. البته ای کاش همه ماجرای سوء مصرف مواد والدین به همین جا ختم شود، اما وضعیت بسیار دردناک تراز عدم تغذیه با مواد غذایی گرم یا تنبیه بدنی و مجروح شدن آنهاست، به گونهای که موارد متعددی از تجاوز محارم معتاد به فرزندان کم سن و سال خانواده وجود دارد و در نتیجه، زمینه برای کسب درآمد از این دست افراد در خانههای فحشا پدیدار میشود.
اطلاعات این افراد را چگونه گردآوری میکنید؟
بهترین منابع اطلاعاتی ما همین قربانیانی هستند که با بیمهری و بیرحمی خانوادهٔ خود روبهرو شده و هیچ گونه تمایلی به اجابت خواستههای آنها ندارند و البته شدیداً به آموزش صحیح علاقه نشان داده و در میان آنها افرادی مستعد و بسیار باهوش نیز یافت میشوند.
این قربانیان گاهی مورد تبادل (خرید و فروش) و اجاره به دلالان نیز قرار میگیرند؛ به این صورت که در ازای مبالغی اندک به فروشندگان مواد اجاره داده و در پارهای مواقع مورد سوء استفاده جنسی همان دلالان قرار گرفته و سپس در ازای دریافت مبالغ گوناگونی به خدمت سایرین واگذار میشوند. البته گاهی هم والدین معتاد در ازای مبالغی بالاتر حتی فرزندان خود را میفروشند و به هیچ وجهی نگران اینکه چه بر سر آنها میآید، نیستند تا در مدت زمان کوتاهی نسبت به بچه دار شدن اقدام کنند!
شنیده میشود که بسیاری از این کودکان از داشتن شناسنامه و هویت محرومند؟
بله؛ بسیاری از نوزادان در خانه همین افراد معتاد متولد شده و کار به ترتیبی پیش میرود که اصلاً پای زنان باردار به مراکز درمانی و بیمارستان باز نمیشود و بیشتر به دلیل ازدواج موقت زنان و باردار شدنشان از این وصلت نافرجام و طبعاً مشخص نبودن پدر واقعی نوزادان، بناچار بدون هویت شناسایی رها شده و هیچ گاه کسی در پی شناسنامهدار کردن آنها نمیرود.
در برخی موارد هم تعدد موالید و سستی والدین برای نامنویسی و دریافت شناسنامه از ثبت احوال، سبب میشود که این نوزادان بدون شناسنامه به حال خود رها شوند. البته به تازگی تعدادی هم با وجود موالید زیاد اقدام به دریافت شناسنامه میکنند تا در دریافت یارانه و کمکهای دولتی سهم بیشتری عایدشان شود. البته مواردی هم داریم که نداشتن شناسنامه به این دلیل رخ داده که پدر و مادر ـ که گاه سن خودشان از پانزده سال هم بالاتر نمیرود ـ هم بدون شناسنامه و هویت هستند.
آیا در میان مددجویان و یا حتی نوزادان متولد شده، موارد مبتلا به ایدز هم هست و آیا مواردی از این دست برایتان قابل شناسایی هستند؟
خوشبختانه تا کنون گزارشی از افراد تحت پوشش که آلوده به این ویروس باشند، دریافت نکردهایم؛ اما هر از چند گاهی بنا به دلایلی نسبت به انجام آزمایش خون از مددجویان اقدام میکنیم تا نسبت به آلودگی آنان به ویروس اچ آی وی و یا هپاتیت مطمئن شویم، اما با توجه به دسترسی نداشتن به همه افراد و تمایل نداشتن این قشر به انجام آزمایش و از سویی، هزینه بالای کیت تشخیصی یاد شده، کسب اطلاع دقیق از میزان مبتلایان بسیار دشوار است؛ بنابراین، بدیهی است با توجه به استفاده از سرنگهای آلوده برای تزریق مواد و تماسهای جنسی پر خطر در میان معتادان و فرزندانشان، احتمال ابتلا به این ویروس در آنها بالا باشد.
وضعیت دختران جوان در میان این خانوادهها به چه گونه هست؟
گاه دختران نوجوان و حتی کودکانی که به دلایل گوناگون با بلوغ زودرس در تیررس هوسرانی بزرگسالان قرار دارند و تمایل به اجرای خواستههای نامشروع خانوادهشان ندارند، فرار را بر قرار ترجیح میدهند؛ هرچند یدک کشیدن لقب فراری هم سبب نمیشود که بتوانند سرنوشت بهتری برای خود رقم بزنند. برای نمونه، زنانی هستند که با عنوان دادن سر پناه به این دختران، نخست اعتمادشان را جلب میکنند و بعد آهسته آهسته آنها را به سمت فحشا کشانده و نهایتا در قبال دریافت مبلغی، فراریهای از هوس را در اختیار مردان هوسران میگذارند.
البته ماجرا همیشه هم به این صورت نیست؛ در میان مددجویان دختری بود که با انتخاب خود و از روی ناچاری و البته بیفکری، برای تهیه مواد غذایی مناسب و حتی توپ فوتبال برای برادر کوچکترش تن فروشی کرده بود. البته باید بگوییم که موارد متعددی از تجاوز به پسران و مورد آزار و اذیت قرار دادن جنسی آنان نیز وجود دارد و نمیتوان گفت تنها این دخترانند که در معرض سوء استفاده جنسی هستند.
برای آخرین پرسش، وضعیت این نوجوانان و کودکان از نظر ابتلا به مواد مخدر چگونه است؟
نرخ سن اعتیاد به شدت کاهش داشته است؛ برای نمونه، همین که وارد محله میشوید، فروشندگان کم سن و سال مواد مخدر پس از اینکه مطمئن شوند، بیآزارید با تکرار اصطلاح «شیشه و کرکره» به سراغتان میآیند تا شما را متوجه کنند که در کنار یک فروشنده «شیشه و کراک» هستید؛ البته خودشان نیز مصرف کننده این مواد هستند و... .
اکنون کافی است که بدانید: در اینجا مصرف مواد مخدر تنها منوط به داخل خانه و زیر سقف هم نیست، بلکه استعمال آن گاه در ملأ عام، از جمله داخل بوستان محل و در کنار کودکان و خردسالان هم انجام میپذیرد.
این در حالی است که بسیاری از دختران فراری هم که بعد به دام بانیان خانههای فساد میافتند، پس از مدتی به اعتیاد گرایش پیدا کرده و حتی با سن و سال کم برای تأمین نیاز مالی برای خرید مواد مخدر، دست به هر جرمی از جمله تن فروشی میزنند.