پرسش هایی درباره اپوزیسیون خارج از ایران
مجید محمدی ( جامعه شناس ایرانی ساکن آمریکا)
در این نوشته پس از ذکر برخی سخنانی که در مورد مخالفان جمهوری اسلامی گفته شده صرفا انبوهی از پرسشها را برای کسانی که در مورد اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج کشور نظراتی را ابراز کردهاند مطرح می کنم.
فکر می کنم این پرسشها برای نشان دادن مشکلات و ابهامات شش باور مطرح شده در این نوشته کافی باشد مگر آن که صاحبان این ایدهها توضیح قانع کنندهای در مورد باور خود ارائه کرده و به پرسشهای زیر پاسخ دهند. این گونه باورها هستند که به تفرق، بی عملی، یاس، احساس دست بسته بودن و عدم توجه به ظرفیتها منجر شدهاند.
اپوزیسیون خارج کشور باید پیرو مخالفان داخل کشور باشد
این تصور که مخالفان خارج کشور باید دنباله روی مخالفان داخل کشور باشند چه منطقی دارد؟ چرا باید کسانی که عاقل و بالغ هستند از گروهی دیگر پیروی کنند؟ مگر در عالم سیاست گروهی دارای مرجعیت سیاسی است؟ اگر آنها ایدئولوژی و باورها و تاکتیکها و سلیقههای متفاوتی نسبت به مخالفان داخل کشور داشته باشند چه مشکلی دارد؟ اگر استدلال این باشد که گروههایی که قدرت بسیج کمتری دارند باید از گروههایی که قدرت بسیج بیشتری دارند دنباله روی کنند (معلوم نیست چرا) از کجا می دانیم که اپوزیسیون داخل بالقوه قدرت بسیج بیشتری دارد؟ در کدام نظر سنجی یک مرکز مستقل این نکته روشن شده است؟ نیروهای سازمان دهی شده در تظاهرات میلیونی پس از انتخابات سال 88 چقدر نقش داشتند؟
چرا مخالفان خارج از کشور نباید صدای خاص خود را داشته باشند؟ مگر مخالفان خارج از کشور صاحب نظر نیستند که باید صرفا بلندگوی مخالفان داخل کشور باشند؟ مگر همهی ایدههایی که مخالفان داخل کشور عرضه می کنند مطلوب و موثر است؟ بدون نقادی چگونه می توان چنین احکامی را صادر کرد؟
اپوزیسیون خارج کشور نباید آلترناتیو سازی کند
چرا نباید اپوزیسیون آلترناتیو سازی کند؟ اگر کارکرد احزاب و گروههای سیاسی کسب قدرت باشد (که هست) در صورتی که یک حزب یا جبههی سیاسی در خارج از کشور شکل بگیرد و در صورت فراهم شدن شرایط انتخابات آزاد، رقابتی و سالم در انتخابات شرکت کند و قدرت را در کشور به دست بگیرد چه اشکالی دارد؟ چه اشکالی دارد که گروههای سیاسی خارج از کشور برای براندازی رژیم و تمهید مقدمات انتخابات آزاد، رقابتی و سالم (که برگزاری آن در جمهوری اسلامی عملا غیر ممکن است) اقداماتی را انجام دهند؟
چرا جمهوری اسلامی نباید آلترناتیوی در خارج کشور داشته باشد؟ چگونه و بر چه مبنایی اقامت در خارج از کشور گروههایی را از بدیل رهبران امروز بودن محروم می کند؟ مگر تنها مدل تغییر نظام مدل سال 1357 است که یک نفر از مخالفان از یک هواپیما پیاده شده و قدرت را به دست گیرد؟ آیا آلترناتیو سازی فقط حق گروهی خاص است؟
بدیل جمهوری اسلامی تنها در داخل شکل خواهد گرفت
آیا کسانی که چنین باوری دارند به علم غیب دسترسی دارند؟ مگر مقامات بدیل رژیم پهلوی و صدام و بسیاری دیگر از رژیمهای سیاسی دیکتاتوری (مثل تونس) در خارج کشور مستقر نبودهاند؟ اگر قرار است پس از سقوط جمهوری اسلامی مردم در یک انتخابات آزاد رهبران خود را انتخاب کنند از کجا می دانیم که مردم نیروهای سیاسی مقیم خارج را انتخاب نخواهند کرد؟ مگر قرار است در ایران مثلا کودتای نظامی بشود که صرفا نیروهای داخل کشور بدیل حکومت موجود باشند؟ آیا بدیلی که در یک جامعهی باز و دمکراتیک شکل می گیرد ظرفیت بیشتری برای پیشبرد دمکراسی دارد یا بدیلی که در اختناق و در شرایط سرکوب شکل می گیرد؟
اپوزیسیون خارج کشور نباید با دول بیگانه تماس داشته باشد
مگر هر فرد و گروهی حق ارتباط گرفتن با هر کسی را که مورد نظر آنهاست ندارد؟ مگر ملاقات با اعضای دول خارجی جرم یا کاری خلاف اخلاق است؟ مگر کسانی که چنین می کنند راه ارتباط گیری دیگران را بستهاند؟ اگر قرار باشد مردم ایران در یک انتخابات آزاد پس از جمهوری اسلامی رهبران سیاسی خود را انتخاب کنند مگر خود صاحب صلاحیت برای انتخاب از میان مخالفان (چه کسانی که با مقامات دول خارجی دیدار داشتهاند و چه کسانی که نداشتهاند) نیستند؟
از کجا می دانیم که مردم ایران در یک شرایط آزاد چهرههایی را که با سران دول خارجی دیدار داشتهاند به کسانی که دیدار نداشتهاند ترجیح نمی دهند؟ فرض نادرست بودن ملاقات آشکار فعالان سیاسی با مقامات سیاسی دیگر کشورها از کجا ناشی شده است؟ اگر جمهوری اسلامی این را نادرست می داند این ناشی از غریزهی بقای آن است یا ناشی از نادرستی این عمل؟ مقامات جمهوری اسلامی از کجا مشروعیت سیاسی به دست آورده اند که با مقامات خارجی دیدار می کنند و صدای اعتراض کسانی که باور فوق را در مورد اپوزیسیون دارند در نمی آید؟ اگر دیدار با مقامات خارجی مساوی با وطن فروشی باشد مقامات دولت جمهوری اسلامی که بیشتر این کار را انجام می دهند؟
اپوزیسیون خارج کشور نباید برای داخل نسخه بپیچد
اگر نسخه پیچی به معنای ارائهی پیشنهادهایی در حوزههای قانونگزاری، سیاستگزاری و تصمیم گیریهاست چرا مخالفان کشور نباید برای کشورشان پیشنهاد ارائه کنند؟ جدای از ایرانیان، چرا افراد غیر ایرانی نباید این حق را داشته باشند که در این زمینهها پیشنهاداتی عرضه کنند؟ مگر فعالان سیاسی و سیاستمداران در داخل برای کشور و مردم نسخه نمی پیچند؟ آیا هر تصمیم که مقامات جمهوری اسلامی می گیرند نوعی نسخه پیچی نیست؟ اگر چنین است چرا این امر را باید به مقامات نظام منحصر کرد؟ اگر نسخه پیچان بر اجرای نسخهی خود اصرار می ورزند چه گروهها و افرادی بر نسخهی خود اصرار نمی کنند؟ اگر نسخه پیچی مخالفان خارج کشور بدون خشونت و صرفا کلامی است نسخه پیچی مقامات داخلی بر قدرت قوای قهریه مبتنی است: کدامیک بهداشتی تر است؟ اگر تک تک شهروندان در تعیین سرنوشت خود حق دارند چرا نباید در تصمیم گیریها و سیاستگزاریها نیز اظهار نظر کنند؟
اپوزیسیون باید پیشنهادات واقع بینانه بدهد
آیا واقع بینی در عالم سیاست مثل واقع بینی در حوزهی اقتصاد و جامعه است؟ آیا در عالم سیاست نیز می توان دیکتاتوریهای چند ده ساله را مثل فقر و فحشا و تورم به عنوان واقعیتهایی که باید با آنها کنار آمد و تنها هر ساله درصدی از آنها کاست پذیرفت؟
آیا رژیمهای دیکتاتوری که تصور فروریزی آنها نمی رود یکباره فرو نمیریزند؟ آیا خواست براندازی رژیمهایی که فرو ناریختنی به نظر می آیند توهم و خیال است؟ آیا آزادی کالایی است که ما باید به اندکی از آن حتی در جایی که مانعی وجود ندارد قانع باشیم؟ آیا امید به آزادی در ایران و سقوط حکومت مذهبی در ایران سوپر آزادیخواهی است؟ دعوت به واقع بینی و پرهیز از "سوپر آزادیخواهی" در خارج کشور که دستگاه ولایت قدرتی ندارد چه مبنایی دارد؟