دموکرات بودن را به فردا محول نکنیم!
دکتر بهروز بهبودی
contact@bbehbudi.com
www.bbehbudi.com
اپوزیسیون ایرانی باید از آنچه به سبب اختلافات در مبارزان سوری اتفاق افتاده درس بگیرد و اختلافات را به اتفاق و همدلی تبدیل کند. بی شک ظرفیت های فراوان در میان اقوام گوناگون در فضایی دموکراتیک، بیشتر شکوفا خواهد شد زیرا در آن فضا کسی به چشم اقلیت در آنها نمی نگرد. آنها بخشی از تمامیت کشورند که در صورت انتخاب از سوی مردم اولویت های قومی را رها و به اولویت های ملی خواهند اندیشید
اتفاقاتی که در روزهای گذشته در ساختار شورای ملی سوریه افتاد از چند جهت قابل اعتناست. اول آنکه برهان غلیون از سمت خود استعفا داد زیرا به نظر منتقدان برای ایجاد پیوند میان جناح های مختلف اپوزیسیون سوریه و نیز پیوند میان رزمندگان داخل و خارج از کشور توان لازم را نداشت و نیز برای فعالیت اخوان المسلمین راه را بیش از اندازه باز کرده بود.
بی شک شورای ملی سوریه، شورایی یکدست نیست و نتوانسته ایده ها و حرف های مختلف را زیر یک بیرق جمع کند، به همین دلیل برخی از افراد و گروه ها از بدنه آن جدا شده و به تشکیل گروه و شورایی دیگر رو آورده اند. این منازعات بازگوکننده حکایت غم انگیز اپوزیسیون و فاصله ای است که میان آنها و واقعیت های موجود و جاری وجود دارد. در حالیکه این شورا به سبب زیر فشار بودن مردم و دادن کشته های فراوان، باید اختلاف ها را کنار بنهد و تمام هم و غمّ خود را رهایی مردم و کشور از رنج هایشان قرار دهد، نیروی خود را صرف دعواهای بر سر هیچ می کند. چگونه این مخالفان را که اکثر از مبارزان تبعیدی و زندان کشیده سال های گذشته هستند، باید به منزله مغز بدن مخالفت با نظام اسد تلقی کرد وقتی فرمان واحد از این مغز صادر نمی شود و یا گرفتار امواج منفی است؟
مخالفان سوریه و هر نظام مستبد دیگر که برای برقراری دموکراسی فعالیت می کنند، نیازمند روحیه ای دموکرات نیز هستند. رسیدن به دموکراسی با داشتن روح مستبد امکان پذیر نیست. چگونه بدون روحیه آزادی خواهی می توان برای حصول آزادی جنگید؟ بنابراین شورای ملی سوریه پیش از هرچیز باید تکلیف خود را با خود روشن کند. دعواهای درون شورایی هیچ چیز را عاید مردم سوریه نمی کند و تنها به نظام بعثی سوریه فرصت بیشتری برای زنده ماندن می دهد. امروز حدود نه ماه از سربرآوردن شورای ملی می گذرد، اما در عمل نهضت مخالفت با اسد به نتیجه ای مطلوب نرسیده است و مردم همچنان کشته می دهند.
رفتارشناسی مردم و گروه های مخالف ـ که همواره از قشر روشنفکران تحصیلکرده هستندـ نشان می دهد معمولاً مردم راه خود را از این روشنفکران جدا کرده و به آنان به چشم فرصت طلبانی نگاه می کنند که برای سهم خواهی پا به میدان نهاده اند و متاسفانه منازعات موجود میان مخالفان نیز باعث می آید تا این اندیشه تقویت شود. به همین دلیل است که معمولا مردم به این گروه ها اعتماد چندانی ندارند و با الفاظ گزنده از آنان یاد می کنند.
با این همه، و به رغم وجود نشانه هایی از استبدادزدگی در میان صفوف مخالفان سوری، انتخاب عبدالباسط سیدا حکایت از آن دارد که این شورا از استشمام نسیم دموکراسی محروم نیست. عبدالباسط سیدا هرچند به دنیا آمده سوریه است، و زبان عربی را به خوبی می داند، عرب نیست. شورای ملی فردی غیر عرب را به عنوان رئیس جدید معرفی کرد و این اتفاق نشانه مبارکی است. به یقین سیدا که زندگی در دنیای آزاد را تجربه کرده است این مهم را می داند که او اکنون نماینده مردم سوریه است مردمی با ملیت های مختلف اما گردآمده در سوریه و مگر خود شورا این تنوع را در خود ندارد؟ عبدالباسط سیدا مبارزات خود را با دفاع از حق و حقوق کردها آغاز کرد و به همین دلیل نیز رنج ها و مصائب فراوانی را متحمل گردید اما از روز انتخاب به سمت ریاست شورای ملی، دیگر او تنها یک کرد به حساب نمی آید که او اکنون یک مخالف سوری است که باید در اندیشه تامین منافع و وحدت ملی باشد. سیدا دیگر فعال و مبارز سیاسی کرد خوانده نمی شود، او امروز رهبر گروه مخالفان نظام بشار اسد است.
این مهم را پیش از این جلال طالبانی در عراق به اجرا گذاشت. طالبانی که از سیزده سالگی وارد مبارزه با رژیم صدام علیه تبعیض ها علیه کردها شده بود، برای برپایی دموکراسی و جلوگیری از تجزیه عراق، کردها را هم بخشی از مردم آن کشور دید و به رغم بنیانگذاری و دبیر کلی حزبی به نام حزب میهنی کردستان و جنگیدن های سال های متمادی برای احقاق حقوق کردها، در مقام رئیس جمهور، خود را متعلق به همه مردم عراق، عرب و غیر عرب دانست. امروز خدمات طالبانی اهل سنت و غیر عرب را در وحدت بخشی عرب و غیر عرب، سنی و شیعه در عراق نمی توان با نوری مالکی عرب و شیعه در کنار هم نهاد و با یکدیگر مقایسه نمود. اینها همه تمرین های دموکراسی است و اقوام و اپوزیسیون ایرانی هر دو ناگزیر از توجه به آنها هستند، توجه به همه چیزهایی که در فردای ایران آزاد باید موضوعاتی از پیش حل شده باشند.
اگر نظام جمهوری اسلامی منفعت خود را در پراکندگی و از هم گسیختگی اقوام ایرانی می بیند، زیرا با این رویه به راحتی از پس مهار آنان برمی آید، اقوام، در عین داشتن موجودیت و شخصیت جدا، باید خود را اعضای یک پیکره ببینند. دست شکل قفسه سینه را ندارد، اما از آن جدا نیست و در کنارش به وجه مشترکی به نام بدن کمال می بخشد. کردهای ایران نیز سال هاست چون کردهای عراق برای احقاق حقوق از دست رفته خود مبارزه و محرومیت های فراوانی را تحمل کرده و می کنند، امّا در ایران آینده اگر مردم به این نتیجه رسیدند که یکی از همین کردها در مقام شخص اول کشور انجام وظیفه کند، اولویت اول شخص منتخب، ایران و همه مردم خواهد بود نه فقط کردها چنانکه طالبانی در عراق چنین کرد و به همه نشان داد عراق با این رفتار مشق دموکراسی می کند.
بی شک ظرفیت های فراوان در میان اقوام گوناگون در فضایی دموکراتیک، بیشتر شکوفا خواهد شد زیرا در آن فضا کسی به چشم اقلیت در آنها نمی نگرد. آنها بخشی از تمامیت کشورند که در صورت انتخاب از سوی مردم اولویت های قومی را رها و به اولویت های ملی خواهند اندیشید. این سخن به معنای بی توجهی به اولویت های اقوام نیست، بل دیدن همه اقوام در یک جایگاه و در کنار هم برای رفع همه تبعیض ها و محرومیت هاست. چنانکه آمد این همان سیاستی است که طالبانی در عراق در پیش گرفت و سیدا آن را در سوریه دنبال خواهد کرد، نوبت ایران هم دور و دیر نخواهد بود.
اپوزیسیون ایرانی باید از آنچه به سبب اختلافات در مبارزان سوری اتفاق افتاده درس بگیرد و اختلافات را به اتفاق و همدلی تبدیل کند. در سوی دیگر اقوام ایرانی هم از نوع نگاه و دیدگاه امثال سیدا و طالبانی، مبارزان کرد دیروز و رهبران ملی امروز باید بیاموزد تا ایران آینده در سایه همدلی ها به آنچه استحقاقش را دارد برسد.
دکتر بهروز بهبودی