رهروان مهر و کین 23 : روابط تهران - واشینگتن; آقای دکتر مصدق! این راهی که می روید به جهنم ختم می شود

علیرضا طاهری

در بخش پیشین دیدیم که دوایت دی. آیزنهاور، رییس جمهوری آمریکا در نامه ای به دکتر محمد مصدق، نخست وزیر ایران، در اوج درگیری او با قدرت استعمارگر بریتانیا، هرگونه امید این سیاستمدار کارکشته به دریافت یاری های مالی از واشینگتن را نقش بر آب کرد. ریشه دوری جستن آمریکا از دولت ملی گرای دکتر مصدق را در گسترش حملات چپ های ایران به آمریکا می توان یافت. چپ های ایران، با رهنمودهای موکد سرانشان، آمریکا را به چشم قدرت «استعمارگری بالنده» می دیدند که بزودی جایگزین قدرت های استعمارگر سنتی، از جمله بریتانیا خواهد شد.
 بابک امیرخسروی- از چهره های شاخص حزب توده در آن زمان- این واکنش منفی چپگرایان به آمریکا را «جنگ» می خواند.
 
بابک امیرخسروی: «آنها (آمریکایی ها در آن زمان طرفدار سیاست تقسیم پنجاه به پنجاه بودند. پنجاه درصد به پنجاه درصد.
 
برای این که با تمام شرکت هایی که در کشورهای عربی و خلیج فارس و دارای نمایندگی آرامکو بودند، معادلاتشان بر مبنای پنجاه به پنجاه بود. به همین نسبت نیز آن چیزی که بین شرکت نفت انگلیس و ایران مطرح بود، یک موفقیت نسبتاً بزرگی محسوب می شد.
 
آمریکاییان نمی خواستند بالاتر از این رقم بروند. چرا که ممکن بود مناسباتشان با شرکت هایی که در خلیج فارس با آنها کار می کردند، دچار مشکل شود.
 و این مساله، بطور عینی، حمایت از پیکاری بود که دکتر مصدق و دولت او برای استیفای حقوق ملت ایران انجام می داد.
 
می خواهم بگویم که ما واقعا بی خودی هم با دکتر محمد مصدق می جنگیدیم و هم با ایالات متحده آمریکا که آن روزها به هیچ وجه نه خطر اصلی محسوب می شد و نه واقعاً عامل اصلی مشکلاتی بود که در برابر دولت دکتر مصدق قرار داشت.»
 
می پرسم: «چگونه جنگی؟»
 
بابک امیر خسروی بی درنگ یادآوری می کند که آنچه جنگ حزب توده با آمریکا می خواند، از جنگی تبلیغاتی فراتر نمی رفت.
 
بابک امیرخسروی: «ما- که البته منظورم از این ما، همان وجه تبلیغاتی کارمان بود- و تبلیغاتمان متوجه آمریکا بود. فرض کنید مثلاً نیکسون از آمریکا به ایران می آمد، فرستاده آمریکا (اِیوِرل هریمن) به ایران سفر می کرد، مثلاً حادثه روز ۲۳ تیرماه در اعتراض به سفر فرستاده آمریکا برای مذاکره با ایران اتفاق افتاد.
 سفیر آمریکا می خواست به نوعی واسطه گری یا میانجیگری کند برای حل معضل نفت. برای این اتفاق یک تظاهرات خیلی گسترده یی صورت گرفت که به نام تظاهرات ۲۳ تیر معروف شد و خیلی هم کشت و کشتار شد.»
 
بابک امیرخسروی یادآوری می کند که حزب توده، به رغم آگاهی از پشتیبانی آمریکا از دکتر مصدق، حمله به واشینگتن را لازم می دانست، در حالی که، همزمان، بر سر این قضیه میان اعضاء حزب توده اختلاف نظر وجود داشت.
 بابک امیرخسروی: «اختلاف بود دیگر. اختلاف وجود داشت. یعنی جریانات ملی در آن زمان، بطور کلی، با توجه به روش و سیاستی که دکتر مصدق داشت، اساساً ضد انگلیسی بود.
 
واقعیتش هم این است که این انگلستان بود که با ایران طرف بود. این دولت انگلستان بود که از همان هفته اول روی کار آمدن دولت دکتر مصدق، برای سرنگونی او نقشه کشید.
 
در تمام این مدت، همواره تمام نقشه هایی که برای کودتا و ضربه زدن و فلج کردن دولت دکتر مصدق کشیده می شد، از طرف دولت انگلستان صورت می گرفت.
 
تا لحظه آخر هم که آیزنهاور بر سر کار آمد و آخرین پیشنهاد مشترک از سوی انگلستان و آمریکا داده شد، که متاسفانه دکتر مصدق آن را نپذیرفت، هنوز این ها (آمریکایی ها) مایل به این نبودند که بر علیه دکتر مصدق کودتا شود.
 
آن ها (آمریکایی ها) می ترسیدند که با کودتا علیه دکتر مصدق، به جای حل ماجرا، چپ ها، که همان حزب توده ایران بود و خیلی هم در ایران قدرتمند بودند، بر سر کار بیایند و نسبت به این مساله، به خاطر نگرانی هایی که از نفوذ شوروری ها داشتند، حساس بودند.
 
آن ها (آمریکایی ها) می خواستند به یک نحوی دولت دکتر مصدق که به هر حال یک دولت ملی و آزدیخواه بود بر سر کار باقی بماند.»
 
توده ای ها به آتش شعارهای ضد آمریکایی دامن می زدند، و در عمل، این پچ پچ بریتانیایی ها را در گوش دولت پرزیدنت آیزنهاور کارگر می ساختند که اگر واشینگتن همچنان دست به دست کند و دست در دست لندن نگذارد تا دولت محمد مصدق را سرنگون کنند، دیری نخواهد پایید که درفش های سرخ کمونیستی بر فراز ایران به اهتزاز درخواهد آمد.


 
در حلقه یاران دکتر مصدق:        


دکتر محمد مصدق

 

آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی؟ غایب!... سرلشکر زاهدی؟ غایب!... دکتر مظفر بقائی کرمانی ، حسین مکی، سرباز فداکار وطن؟ غایب!... ابوالحسن حائری زاده؟ عبدالقدیرآزاد، از بنیادگذاران جبهه ملی ایران؟ هر دو غایب!...
 
آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی، روحانی سیاست پیشه با نفوذ... حسین مکی با لقب افتخارآفرین «سرباز فداکار وطن»...، دکتر مظفر بقائی کرمانی، نماینده آتشین سخن و تندخوی مردم تهران و کرمان در دوره های پانزدهم،‌ شانزدهم و هفدهم مجلس شورای ملی ایران، ابوالحسن حائری زاده،‌ عبدالقدیر آزاد از نمایندگان مجلس و از بنیادگذاران جبهه ملی ایران، سرلشکر فضل الله زاهدی پرنشان ترین سردار ارتش ایران در دوران پادشاهی رضاشاه و فرزندش محمد رضا پهلوی؛ این ها همه از یاران نزدیک دکتر مصدق بودند که یکان یکان از او دوری گزیدند. نه تنها از او دوری گزیدند که حتی در برابرش ایستادند.
 
اما در میان هواداران بر جای مانده نخست وزیر کهنه کار ایران نیز بودند کسانی مانند دکتر خلیل ملکی - بریده از حزب منحله توده- و از بنیادگذاران حزب زحمتکشان ملت ایران و نیز «نیروی سوم» که بی پرده پوشی،‌ راه دکتر مصدق را خطا می دانستند، اما تاکید می کردند که تا «آخر خط» دوشادوش او خواهند ماند.
 
دکتر خلیل ملکی: «آقای مصدق! این راهی که شما می روید به جهنم است. ولی ما تا جهنم هم به دنبال شما خواهیم آمد!»
 
گام های دکتر مصدق و دولتش در مسیری که به گفته احساساتی دکتر خلیل ملکی به جهنم ختم می شد، در اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۲ شتاب بیشتری گرفت.
 
در این ماه، عده ای ناشناس سرتیپ محمود افشارطوس - رئیس شهربانی منصوب دکتر مصدق – را ربودند. پیکر بی جان او، چند روزبعد، در یکی از غارهای منطقه لشکرک (غار تلو)، در نزدیکی تهران پیدا شد.
 
دو تن از شاخص ترین رهبران جناح مخالف دکتر مصدق،‌ سرلشکر فضل الله زاهدی،‌ وزیر کشور در یکی از کابینه های پیشین دکتر مصدق و دکتر مظفر بقائی کرمانی، نماینده مردم تهران در مجلس شورای ملی ایران، باتهام قتل سرتیپ افشار طوس، رئیس شهربانی وقت، رسماً تحت تعقیب قرار گرفتند.
 
سرلشکر زاهدی، با تایید آیه الله کاشانی - رئیس وقت مجلس - در آن جا متحصن شد. عبدالعلی لطفی،‌ وزیر دادگستری کابینه دکتر مصدق- در نامه یی به مجلس، درخواست سلب مصونیت پارلمانی دکتر بقائی را کرد تا باتهام معاونت یا همراهی و یاری در قتل رئیس شهربانی ، بازداشت و محاکمه شود.
 
آیت الله کاشانی با پناه دادن به سرلشکر زاهدی در مجلس شورای ملی ایران، خشم دکتر مصدق را بیش از پیش،‌ و چندان برانگیخت که از هواداران خود خواست این روحانی سیاست پیشه تکرو را از کرسی ریاست مجلس شورای ملی به زیر کشند.     
 

 

 

به گزارش محمود طلوعی در کتاب «پدر و پسر»، این خواست دکتر مصدق نیز پذیرفته شد و در روز دهم تیرماه ۱۳۳۲ دکتر عبدالله معظمی- از نزدیکان دکتر مصدق- با اکثریت چهل رای در برابر سی و یک رای آیت الله کاشانی، به ریاست مجلس رسید.
 
ده روز بعد،‌ در همان مجلس، علی زهری، از یاران دیرین دکتر بقائی، از دولت دکتر مصدق استیضاح کرد.
 
دکتر مصدق از بیم آین که مجلس به او رای عدم اعتماد بدهد، سرنگونش کند، و میدان پیکار در راه ملی کردن نفت ایران خالی بماند، به فکر انحلال مجلس افتاد اما نه از راه معمول و همیشگی...
 
دکتر مصدق که احساس می کرد در اکثریت بودن نمایندگان هوادارش در مجلس شورای ملی ایران به خطر افتاده است، با عزمی جزم تر از گذشته،‌ در راه انحلال آن گام برداشت. با این حال، او، بی اعتناء به سابقه و رویه، حاضر نبود از محمدرضاشاه بخواهد که فرمان انحلال مجلس را صادر کند. او می خواست، با نادیده گرفتن این سابقه و «دور زدن» شاه، مجلس را منحل کند؛ مجلسی که نمایندگانش، البته، در دوران نخست وزیری خود او به کاخ بهارستان راه یافته بودند.
 
همه این کنش ها و بیشتر واکنش های دکتر مصدق، از دریچه نگاه آمریکا، که خود را رهبر جهان هوادار مردمسالاری می خواند و بسیاری نیز رهبریش را پذیرفته بودند، این سیاستمدار ملی گرای آشتی ناپذیر را بیش از پیش در قد و قامت دیکتاتوری جلوه گر می ساخت که تنها تشنه دستیابی به قدرت هر چه بیشتر است.
 
در این گیر و دار،‌ عده یی که دکتر مصدق و یارانش آن ها را «توده ای نفتی» می خواندند،‌ یعنی کسانی که خود را توده یی و چپگرا جلوه می دادند اما در باطن، سرسپرده بریتانیا بودند و فرمان های لندن را مو به مو به کار می بستند،‌ در دمیدن به کوره ناآرامیها و درگیریها - باز هم به گفته معتقدان به فرضیه توطئه، از جمله بسیاری از یاران و همراهان جبهه ملی- نقشی چشمگیر داشتند.
 
آیا به راستی توده ای - نفتی ها،‌ وجود خارجی داشتند؟ اگر هم داشتند،‌ در رقم زدن سرنوشت ایران،‌ به راستی نقششان تعیین کننده بود یا نه؟ به درستی نمی دانیم. اما به درستی می دانیم که بریتانیا،‌ آشکارا،‌ روز به روز آمریکا را بیشتر در فشار می گذاشت و تهدید می کرد که اگر حکومت دکتر مصدق سرنگون نشود،‌ ایران و در پی آن سراسر سرزمین های نفتخیز خاورمیانه در قلمرو مسکو، در پشت پرده آهنین جای خواهد گرفت.
 
لندن برای تشدید فشار بر واشینگتن تا جایی پیش رفت که وزیر خارجه بریتانیا- اَنتونی ایدن- را با ماموریت جذب پرزیدنت آیزنهاور به جمع نیروهای معتقد به ضرورت براندازی دولت دکتر مصدق، روانه کاخ سفید واشینگتن کرد.
 
در بخش آینده این رشته برنامه های ویژه خواهیم دید که دم گرم «انتونی ایدن»، وزیر خارجه و فرستاده «وینستن چرچیل» به واشینگتن بر دل سرد آمریکایی ها کارگر افتاد، و آن ها را به این نتیجه گیری واداشت که دولت دکتر مصدق را باید برانداخت.

لینکهای مرتبط :

رهروان مهر و کین 1: تاریخچه‌ای از روابط ایران و آمریکا

رهروان مهر و کین 2: تاریخچه‌ای از روابط ایران و آمریکا

رهروان مهر و کین 3: آمریکا، ایرانزمین

رهروان مهر و کین 4 : چه طرفه ملتی هستند این آمریکایی‌ها

رهروان مهر و کین 5 :آمریکا و نخستین پیشنهاد کشیدن راه آهن در ایران

رهروان مهر و کین 6 :یک آمریکایی شهید راه مشروطیت در ایران

رهروان مهر و کین 7: کشف نفت و آمدن شوستر به تهران

رهروان مهر و کین 8 : از آمدن میلسپو تا قتل ماژور ایمبری

رهروان مهر و کین 9 : امید میلسپو به انقلاب اقتصادی در ایران

رهروان مهر و کین 10 : تعلیق روابط با فرمان رضاشاه

رهروان مهر و کین 11 : روابط تهران- واشینگتن؛ آمریکایی زیبا، آمریکایی زشت!

رهروان مهر و کین 12 : روابط تهران- واشینگتن؛ پایان جنگ جهانی دوم

رهروان مهر و کین 13 : روابط تهران- واشینگتن؛ ورود نخستین کشتی جنگی آمریکایی به خلیج فارس

رهروان مهر و کین 14 : روابط تهران- واشینگتن؛ شاه را در برابر دانشگاه به گلوله بستند

رهروان مهر و کین 15 : روابط تهران- واشینگتن؛ نخستین سفر شاه ایران به آمریکا در نوامبر سال ۱۹۴۹

رهروان مهر و کین 16 : روابط تهران- واشینگتن؛ نخست وزیری سپهبد رزم‌آرا و کشمکش پیرامون نفت ایران

رهروان مهر و کین 17 : روابط تهران- واشینگتن؛ همه در مقابل استعمارگر پیر

رهروان مهر و کین 18: روابط تهران- واشینگتن؛ نفت را ملی کنید، اگر نشد، گردن مرا بزنید

رهروان مهر و کین 19: روابط تهران- واشینگتن؛ روزی صدها تبهکار را قرین تیره‌روزی خواهم کرد

رهروان مهر و کین 20 : روابط تهران- واشینگتن؛ اگر به ایران حمله کنید، ساکت نخواهیم نشست

رهروان مهر و کین 21 : روابط تهران- واشینگتن؛ دکتر مصدق: شاه جرات برکناری مرا ندارد

رهروان مهر و کین 22 : روابط تهران- واشینگتن؛با فریاد «یانکی گو هوم» توده‌ای‌ها، آمریکا از مصدق نومید شد


 

+77
رأی دهید
-55

pahlave - پاوه - ایران
این مردک هم دیوانه ای بیش نبود و با آخوند و آخوند زاده سر در یک آخور داشت
‌پنجشنبه 25 خرداد 1391 - 04:38
invincible - مینستا - آمریکا
فقط درود بر مصدق و دکتر حسین فاطمی و مرگ و نفرت بر شاه و خمینی!!! حکومت فقط دموکراسی‌ نه شاه نه سیخ!!! فقط مردمی!!
‌پنجشنبه 25 خرداد 1391 - 04:12
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.