پنج توصیه که خامنهای نباید به کار ببندد
علی خامنهای تصمیمات خود را همواره متکی میکرده است بر سه عامل: خطاهای راهبردی و نقاط ضعف طرف مقابل (مثل حملهٔ بوش به عراق، تنفر القاعده از غرب، عدم بهرهگیری مخالفان از فرصتها و تفرق و پراکندگی آنان) که وی از آنها با عنوان دشمن یا عوامل دشمن یاد میکند، ظرفیتهای واقعی حکومت در حوزهٔ قهر و آتشافروزی (با اتکا به روشهای ارتشهای نامنظم و هستههای خوابیدهٔ تروریستی با پمپاژ دلارهای نفتی)، و توصیههای مشاوران دستبوسی که البته دایرهشان از حیث تنوع بسیار کوچک شده است.
مشاوران نظامی و امنیتی خامنهای در سالهای اخیر پنج توصیه را همواره به وی ارائه دادهاند که همیشه موثر و موفق نبودهاند و خامنهای اگر بخواهد حکومت خود و نظامش را تداوم ببخشد در استفاده از آنها یا عمل بر اساس آنان باید تجدید نظر کند.
تهاجم به جای مصالحه یا دفاع
تهدید جمهوری اسلامی به بستن تنگهٔ هرمز، تهدید ناوهای آمریکایی برای باز نگشتن به خلیج فارس و تهدید قطع کامل فروش نفت به اروپا هر سه تهی از آب درآمدند. مقامات جمهوری اسلامی بالاخص فرماندهان نظامی بدون هماهنگی با علی خامنهای چنین تهدیداتی را به زبان نمیآوردند. خامنهای خود به صراحت از «تهدیدهایی که خواهند آمد» سخن گفته بود.
مشاوران امروز خامنهای از حدود پانزده سال پیش در انتقاد به سیاست تنشزدایی خاتمی از سیاست تهاجمی دفاع میکردند و استدلال آنها این بود که غربیهای لیبرال در صورت تهاجم طرف مقابل جا میزنند. موارد معدودی از این واکنشها بدین معنی نیست که همیشه چنین اتفاقی میافتد. همچنین در کشورهای غربی نیز عناصر استوار در مواضع خود یا نظامیگرا کم نیستند. تهاجم به جای مصالحه (و نه ضرورتا مدافعه) میتواند موجب گسترش تنش شده و حتی به جنگ بینجامد.
تهاجم به جای دفاع یا مصالحه در برابر مردم بیدفاع داخل ممکن است موثر واقع شود، اما در برابر قدرتهای خارجی که در میان آنها نیز عناصری سرسخت وجود دارد ممکن است کارگر نیفتد. تهدیدهای علی خامنهای نسبت به رژیم اسرائیل (حمایت علنی از هر گروهی که علیه این کشور بجنگد) برساختن جبهههای متحد علیه کشور را تسهیل میکند.
این سیاست در دهه اخیر تهدیدها نسبت به جمهوری اسلامی را افزایش داده است. در دورهٔ خاتمی کسی از جمع مقامات کشورهای غربی یا کارشناسان دولتی از تغییر رژیم یا حملهٔ نظامی سخن نمیگفت، اما یک دهه بعد که خامنهای دیدگاههایش را به طور کامل پیش برده این گونه سخنان هر روز شنیده میشود.
کاربرد بیدریغ عملیات تروریستی
این عملیات در کشورهای پرآشوب مثل افغانستان یا عراق علیه نیروهای آمریکایی موفقتر بوده است، چون دولت این دو کشور چندان بر اوضاع تسلط ندارد. اما در هند و گرجستان و تایلند و بسیاری دیگر از کشورها علیه دیپلماتهای اسرائیلی جواب نمیدهد. علی خامنهای باید در این گونه عملیات تجدید نظر کند، چون هزینههایش بسیار بیشتر از فواید آنهاست. به خاطر سه عملیات ناموفق در سه کشور فوق حدود یک هفته حکومت جمهوری اسلامی در راس خبرهای دنیا به عنوان یک حکومت تروریستی قرار گرفت که افکار عمومی را علیه این رژیم بسیج میکند و در شرایط زمینهسازی برای حملهٔ نظامی علیه آن عمل خواهد کرد.
این کاربرد بیدریغ در داخل نیز در دههٔ هفتاد به تدریج داشت برای علی خامنهای مشکلزا میشد. اگر به سرعت دست به کار نشده و سر سعید امامی را زیر آب نمیکردند وی رازهای نگفتهٔ بسیاری در مورد دستورات خامنهای به قتل مخالفان و منتقدان تحت عنوان مقابله با تهاجم و شبیخون فرهنگی داشت.
فراتر نشاندن سپاه نسبت به روحانیت
خامنهای برای حفظ قدرت منابع کشور را عمدتا به سپاهیان و روحانیت واگذار کرده است. خمینی با منع سپاهیان از دخالت در سیاست وزن روحانیت را برتر از سپاهیان قرار میداد، اما خامنهای هم در سیاست و هم در اقتصاد به تدریج وزن بیشتر را به سپاهیان داده است.
نارضایی روحانیت از این موضوع خود را در سکوت اکثر روحانیون پس از اعتراضات سال ۸۸ نشان داد. همچنین سپاهیان و امنیتیهایی که همه از دل سپاه متولد شدهاند آن قدر قدرت یافتهاند که سکان بیت رهبر را نیز در اختیار دارند و خامنهای بدون موافقت ضمنی آنها نمیتواند تصمیمی اتخاذ کند. مشاورانی که خامنهای را به افزایش قدرت سپاه در ساختار سیاسی کشور تشویق کردهاند او را از ایستادن بر فراز دستهبندیها و اقشار محروم ساخته و قدرتش را به بند ناف نیروهای نظامی وابسته ساختهاند.
اختصاص منابع کشور به سپاهیان ممکن است برای خامنهای اندکی وفاداری و اطمینان به ورود ماشین سرکوب به منازعات داخلی را خریده باشد، اما فرماندهان سپاه را به عنوان فاسدترین قشر در میان مرم معرفی و روحانیت رانتخوار و امتیازجو را به آنان بدبین کرده است.
اتکا به روستاییان و مناطق حاشیه شهری
حمایت خامنهای از طرح هدفمند کردن یارانهها با این دیدگاه صورت گرفت که پایگاه از کف رفتهٔ حکومت در جامعهٔ شهری را به روستاها و مردمی که تازه از روستاها به حواشی شهرها مهاجرت کردهاند انتقال دهد. اما خامنهای متوجه نبوده و نیست که حمایت خریده شده توسط پولپاشی و صدقهدهی صرفا به میزان پولی که ماهانه دریافت میشود یا مقطع دیدار مسئولان و پرداختهای به نامهها و عریضهها وابسته است.
روستاییان ایرانی به دلیل تخصص پایینتر و دسترسی کمتر به نهادهای دولتی و جمعیت رو به کاهش (حدود سی درصد) نقشی تعیینکننده در فضای فرهنگی و اجتماعی جامعه ندارند. حکومت دینی تنها میتواند از فقر و بیکاری در میان آنها برای استخدام نیرو در نیروهای نظامی و لباس شخصی و حوزههای علمیه استفاده کند و نه بیشتر.
واردات فراوردههای کشاورزی در سالهای اخیر میلیونها روستایی را از کار بیکار کرده و زمینه را در میان آنها برای ورود به بخشهای نظامی و تبلیغاتی آمادهتر کرده است. روستاییان ایرانی که قرنها از دسترنج خویش روزی میخوردند اکنون باید چشم به دستان حکومت داشته باشند.
دستهای از آنها به علت فقر و بیکاری در فضای عموی و سیاسی تنها نقش پیچ و مهرههای ماشین سرکوب را بازی میکنند و نه ژنرالهای جنگ نرم، انتظاری که خامنهای از برخی از آنها دارد. به همین علت خامنهای از جنگ نرم دشمن شکایت میکند، در حالی که وی با در اختیار داشتن نیروی نظامی و شبهنظامی و انتظامی کافی هیچ گاه از عدم توانایی در سرکوب فیزیکی شکایت نکرده است.
خاصهخرجی در خارج
تجربهٔ بوسنی میتوانست درس آموزندهای برای خامنهای و فرماندهان نظامیاش باشد. در دوران جنگ در بوسنی، جمهوری اسلامی تلاش کرد با اعزام نیرو و صرف هزینهٔ بسیار جای پایی برای خود در اروپا باز کند، اما بلافاصله بعد از جنگ بوسنیاییها علی خامنهای و احمد جنتی (او به بوسنی سفر کرد) را فراموش کردند. اکنون حکومت همین تجربه را در سوریه تکرار میکند: نیروهای شبیهه با اتکا بر حمایت مالی و تدارکاتی جمهوری اسلامی کودکان و زنان را قتل عام میکنند تا جمهوری اسلامی بتواند همپیمانان خونریز خود را حفظ کند. فرماندهان سپاه نیز بدون هیچ گونه شرم و پردهپوشی از بیان حمایت نظامی رژیم اسد ابایی ندارند.
طرحهای انبوه خانهسازی در سوریه یا آمریکای لاتین با کمکهای مالی جمهوری اسلامی به برخی دولتهای ظاهرا چپ نیز در روز مبادا چندان به کار حکومت نخواهد آمد. تغییر یک رئیس جمهور (مثلا از سیلوا به روسف در برزیل) میتواند هر آن چه را علی خامنهای و دستیارش در قوهٔ مجریه (رئیس دولت) میخواسته در یک دوره بنا کند به باد دهد.
مشکل این خاصهخرجیها در خارج، فقر و بیکاری فزاینده در داخل است. اکثریت جامعه که از منابع نفتی کشور برخوردار نمیشوند از این خاصهخرجیها ناراضیاند، حتی اگر در مواردی مثل لبنان و فلسطین جرات ابراز آن را نداشته باشند. این خاصهخرجیها علی خامنهای و سپاهیان همراه را به صورت مزدورپرور به جامعهای فقیر و مستاصل معرفی میکند.
مجید محمدی (جامعهشناس)