ضعف حاکمیت جمهوری اسلامی در حمایت از منافع کلان کشور
دکتر بهروز بهبودی
متاسفانه تاریخ دوران معاصر برگ های زرینی از تعاملات میان ایران و اعراب را در خود ثبت نکرده است. می گویم متاسفانه از آنرو که ایران خود جمعیت بزرگی از اعراب ایرانی را در خود دارد و بیشتر همسایگانش نیز کشورهای عربی هستند. آنچه در گذشته بر اختلافات ایران و همسایگان عرب دامن می زد ظهور ناسیونالیسم بود که گاه شکل افراطی به خود می گرفت. از آنجایی که اسلام هم به دست اعراب به ایران آورده شد، موضوع اسلام و عرب با هم درآمیخته و عرب ستیزی یکی از گفتمان های عمده گردید. در آنسو اعراب نیز از ناسیونالیسم به دور نبودند، در نتیجه روابط ایران و کشورهای عربی به رغم ظاهر خوب در باطن چندان قابل اتکا نبود.
در دوران جمهوری اسلامی نیز این مسئله به شکل دیگری ادامه یافت. هرچند سران ایران موضوع ملی گرایی را درست نمی پنداشتند، کشورهای عربی را که اکثر اهل سنت بودند در مقابل تفکر شیعیانه خود می دیدند. سران ایران به سبب نظریه ولایت فقیه اکنون حمایت از شیعیان ساکن در کشورهای اهل سنت را نیز وظیفه خود می دانستند و همین موضوع اختلافات میان دو طرف را زیاد می کرد. تا جایی که تعامل جای خود را به تخاصم داد.
رقابت های میان طرف ایرانی و اعراب تا بدانجا پیش رفت که اعراب تمام دانشمندان، شعرا و ادیبان ایرانی را تنها به صرف نوشتن کتاب هایی به زبان عربی ـ که در آن روزگارها زبان رسمی دنیای اسلام به شمار می رفت ـ عرب خواندند. سکوت ایران و نیز خلاءهای رسانه ای در ایران کار را تا بدانجا پیش برد که متاسفانه مجامع علمی و غیر علمی دنیا هم کمابیش این موضوع را پذیرفتند. سیاست سکوت و تساهل جمهوری اسلامی کار را تا آنجا کشید که خلیج همیشه فارس نیز خلیج
ع –ر-ب- ی خوانده شد.
کشورهای عربی با صرف هزینه های بسیار رسانه های دنیا را هم با خود همراه ساختند و متاسفانه امروز بسیاری از کشورهای دنیا تنها به ذکر نام خلیج بسنده کرده و حق تاریخی ایرانیان را نادیده می گیرند.
سیاست های نادرست جمهوری اسلامی باعث گردید که کشور کوچک امارات، خود را مالک جزایر ابوموسی، تنب کوچک و تنب بزرگ بداند و در این ماجرا مقصر اصلی سران ایران بوده و هستند. جمهوری اسلامی پیش از این در ماجرای دریای خزر نشان داده بود تا چه اندازه نسبت به تمامیت ارضی ایران بی اعتنا و تا چه پایه در احقاق حقوق مسلم ایرانیان ناتوان است. از همین رو بود که امارات دست درازی به منابع گازی ایران را در منطقه پارس جنوبی آغاز کرد و جمهوری اسلامی باز هم سکوت پیشه کرد. در واقع عملکرد و دیپلماسی ضعیف ایران در مسائل مختلف پله پله راه را برای اعراب هموار ساخت تا امروز گستاخانه مدعی مالکیت بخشی از خاک ایران باشند. این نکته ای دردناک است که در همه جای دنیا کشورها در پی یافتن سنگی یا چوبی هستند تا با ثبت آن خود را صاحب تمدن کهن نشان داده و با شور و هیجان فراوان در نگهداری از آن می کوشند، اما در ایران با وجود آثار تمدن چند هزار ساله، همه چیز نابود می گردد. تاریخ پادشاهان از کتاب های درسی
حذف می شود، آثار و بناهای ملی تخریب می شود، دزدان و غارتگران گنجینه های چند هزار ساله را از کشور خارج می سازند و به قیمت گزاف می فروشند و .... اساساً به نظر می رسد سران ایران آمده اند تا همه چیز را نابود کنند و از ایران ویرانه ای باقی بگذارند، همین و بس. جمهوری اسلامی به بهانه حفظ اسلام، کمر به حذف ایران بسته و عامدانه پیوندهای تاریخی ایران را از میان می برد ـ هرچند رفتار آنان از اسلام هم چیزی باقی نگذاشته است ـ و طبیعتاً چنین رفتاری باعث گستاخی می شود، گستاخی کشور یا کشورهایی کوچک که قدمتشان حتی به چند دهه هم نمی رسد.
با وجود تمدن کهن، موقعیت استراتژیک در منطقه و جمعیت چندین میلیونی اعراب در ایران می بایست یکی از اعضای تاثیرگذار شورای همکاری خلیج فارس می بود که این پایگاه نیز به سبب سوء مدیریت ها در جمهوری اسلامی بر باد رفت. داشتن نماینده در شورا که با اتخاذ سیاست های درست می توانست عملی باشد، از یک سو وزن شورا را بیشتر می ساخت و از سوی دیگر از ادعاهای واهی کشوری در همسایگی و همراهی کشورهای عربی دیگر با آن جلوگیری می کرد و به هر رو منافع ملی را تامین می نمود.
با وجود کمکاری های جمهوری اسلامی امروز امیران امارات باید بدانند دادن حق سکونت به برخی از اتباع امارت در بخش جنوبی جزیره ابوموسی به معنای حق مالکیت امارات بر این جزیره نیست، چنانکه ایران نیز به صرف حضور و سکونت سرمایه گذاران ایرانی در امارات نمی تواند مدعی مالکیت بر امارات باشد. امیران امارات و دیگر کشورهای عربی باید بدانند ضعف جمهوری اسلامی به سبب فشارهای جهانی نمی تواند بهانه و عاملی برای سوءاستفاده و ادعاهای واهی نسبت به تمامیت ارضی ایران باشد.
امیران امارات به نیکی آگاهند که جمعیت عرب ایران به تنهایی بیشتر از چند کشور عربی حوزه خلیج فارس است، آنها از رشادت های اعراب ایرانی در طول جنگ با صدام و تعداد شهدای آنان اطلاع دارند. آنان به خوبی می دانند که اعراب ایرانی به رغم وجود جنگ خانمانسوز و ویرانگر، خاک کشورهای عربی را بر ایران ترجیح ندادند و همواره خود را پاره ای از ایران خواندند و گفتند چو ایران نباشد تن من مباد، و گواه این ادعا 12000 شهید و دها هزار مجروح در دوران جنگ با عراق است . نه تنها اعراب ایران که اقوام دیگر ایرانی نیز هیچگاه اجازه گستاخی نسبت به خاک ایران را به کشورهای همسایه نداده و نخواهند داد.
امروز به رغم ضعف جمهوری اسلامی و وادادگی های سیاسی سران آن، مردم ایران همچنان به ریشه های خود پایبندند و اگرچه به سران ناتوان خود امیدی ندارند، به بخش عمده ای از ارتش و سپاه ـ که آلوده جنایت های جمهوری اسلامی نشده و همچنان خود را فرزندان ایران می خوانند ـ امیدوارند، همان کسانی که با تمام وجود از تمامیت ارضی کشور دفاع می کنند و به هیچ مدعی از راه رسیده ای اجازه تکه تکه کردن خاک پاک ایران را نمی دهند. بی شک نه تنها امروز که ایران آزاد آینده نیز به وجود این نظامیان شریف و پاک نیازمند است و دستان آنان را به گرمی می فشارد. هرچند امیدی به جمهوری اسلامی در دفاع از ایران وجود ندارد، مردم اعم از اقوام، پیروان ادیان و مذاهب گوناگون و طبقات مختلف از وظیفه تاریخی و ملی خود باخبرند.
بهروز بهبودی
ونکوور – شنبه 28 اپریل 2012