افغانستان و ایران، روایت مهمان و میزبان از هم - 2

بی بی سی : خبر ممنوع شدن حضور مهاجران افغان در استان مازنداران و خبری که در آستانه سیزده به در مبنی بر جلوگیری از حضور افغانها در پارکی در اصفهان منتشر شد، بحث هایی زیادی را در فضای مجازی انترنت، دامن زده است.

ما از چند تن از افغانها و همچنین ایرانی ها خواستیم، تا تجربه، دید و دریافت شخصی خود از زندگی در کشور دیگری را، روایت کنند. آنچه در این صفحه می خوانید، چند روایت شخصی است.

جایی در بالا شهر تهران؛ میان کاشی و دیوار


حمید فیدل

وبلاگ نویس

من آنجا، در شهر تهران و در منطقه جردن هنوز میان سنگ و سیمان نفس می کشم

 

رولان بارت می نویسد: "در زندگی حقیر من، جمله ها حادثه هایند." برای من اما، حادثه ها تبدیل به جمله‌ها می شوند و روایت مختصر از زندگی ام را در ایران تشکیل می دهند.

ناگزیری علت مسافرتم در ایران بود. از پاکستان با پاسپورت/گذرنامه جعلی وارد خاک ایران شدم. خیلی راحت و ساده به مشهد رسیدم. هنوز طعم مرغ سوخاری یادم هست، اولین بار بود که مرغ سوخاری می خوردم و تصویری که از مشهد دارم نه حرم امام رضا و شهر مشهد بلکه از مردان پشمالو، چاق و شکم افتاده ای است که درحمام عمومی متحیر ام ساخته بودند.

با قطار به سوی تهران رفتم. شبانه در سفر بودم و از مناظر اطراف محروم شدم. نه رویایی بود و نه شوقی؛ پیچیده در غم آنچه پشت سر گذاشته بودم؛ یعنی درسهایم در مکتب، به تهران رسیدم.

در دانشگاه تهران همراه با یکی از خواهر زاده هایم مشغول کار شدم؛ جایی که حس حسرت به گذشته و نفرت به وضعیت فعلی ام را تقویت کرد.

خواهر زاده ام اوستا کار بود و من شاگردش. روزهایم در ساختن ملات، آوردن سنگ، سیمان و سرامیک می گذشتند. قسمت هایی از ساختمان دانشگاه را بازسازی می کردند.

من مجبور بودم از زیر زمین سنگ پله های یک متری را بر پشت به طبقه ششم برسانم. زیر نگاه های دانشجویان تمیز و خندان دانشگاه، نفس زنان از پله ها بالا می رفتم و پایین می آمدم.

دلم می شد در دره ای تنها بودم و از عمق دلم فریاد می کشیدم،خدایا! کاش از افغانستان نبودم. لحظه هایی که در کنار اوستا کارم می ایستادم به دانشجویان دختر نگاه می کردم و سخت به زنده بودنم تاسف می خوردم؛ زیرا در مدرسه آخوندی منطقه ام به من آموخته بودند که نگاه کردن به دختران گناه دارد و من آن تابو را شکسته بودم و لحظه لحظه ای گذشته را جبران می کردم و امکانات تازه ای زندگی را می جستم.

تجربه هایم از کار در دانشگاه تهران منجر به تعهد درونی شد که باید روزی در دانشگاه کابل درس بخوانم.

بعد از یک ماه، کار در دانشگاه را رها کردم. چون عملا درک کردم که تا خودم اوستا کار نباشم نمی توانم پولی را که پسر عمویم به قاچاقبر داده بود را تهیه کنم.

در جردن، پهلوی تعدادی از دوستانم با این تعهد که اوستا کار شوم، دوباره مشغول کار شدم؛ اما فایده ای نداشت. آنان هیچ توجهی به این تعهد نداشتند، پس باید چاره ای دیگری می جستم؛ آنجا را ترک کردم و یک معمار ایرانی را پیدا کردم و بدون تجربه قبلی شروع کردم به چسپاندن کاشی. یک روز تمام چهار تا سرامیک چهل در چهل را روی دیوار حمام چسپاندم و اینگونه اوستا کار شدم.

شبها بعد از کار، ضبط صوت بود و موسیقی، تلویزیون بود و شو های ایرانی. اندک اندک وقتی با بچه ها، خوب صمیمی شدم رازهای دیگری از زندگی هموطنانم در تهران برایم آشکار شد؛ تماشای فیلم هایی در ایران که به آن "غیر اخلاقی" می گفتند. استمنا و رفتن دنبال روسپی‌ها، ناگزیزی های انسانی بود که محرومیت های نسل معلق ما را بی صدا، داد می زد.


معماران ما روزهای جمعه چند میلیون تومان را باخود می گرفتند و می رفتند شوش و مولوی، روز شنبه وقتی بر می گشتند؛ دیگر پولی نداشتند، اینگونه بود که باورهای متزلزل شده ام به یکباره فروپاشید و سرنوشت حجت الاسلامی ای را که برایم نوشته بودند، خراب شد

روزهای جمعه در خیابان انقلاب، جای پا برای ایستادن پیدا نمی شد؛ فکر می کردم هرچه مسلمان واقعی است در تهران دورهم جمع شده اند؛ اما دنیای زیر زمینی را که تازه کشف کرده بودم. تازه فهمیده بودم که زیر پوست این شهر بزرگ، دنیای عجیب دیگری است.

معماران ما روزهای جمعه چند میلیون تومان را باخود می گرفتند و می رفتند شوش و مولوی. روز شنبه وقتی بر می گشتند؛ دیگر پولی نداشتند، اینگونه بود که باورهای متزلزل شده ام به یکباره فروپاشید و سرنوشت حجت الاسلامی ای را که برایم نوشته بودند، خراب شد.

من بودم و آینده ای که خودم باید می ساختم، معلق بودم و دوستانم همه اینگونه بودند.

زمستان سال ۱۳۷۹ با اصرار مامایم/ دائی ام، به قم رفتم تا تحصیلات ام را در حوزه ادامه دهم، اما من آن حمید قبلی نبودم، ذوب شده بودم، شک ویرانگر مرا فرا گرفته بود، زندگی و ارزشهایی که به من داده بودند، بی معنا، مستهجن و دروغ می نمود؛ پس باید نقاب می زدم و خود نویافته ام را پنهان می کردم.

در قم، خیابان امام در منزلی که مامایم از سهم امام برای طلاب اجاره کرده بود اقامت گزیدم. زندگی برایم سخت ملال آور شده بود. در دو زمستانی که در قم ماندم فقط یک روز پای درس نمی دانم کدام آیت الله بود، رفتم که آن جلسه هم در پناه ستون و در خواب سپری شد.

تابستان ۱۳۸۰ دوباره تهران آمدم و در جنت آباد مصروف کار شدم. روی داربست، نمای ساختمان را سنگ گرانیت کار می کردم. شبها تا ساعت یک و دو موسیقی می شنیدم و با خودم می گریستم. مالیخولیایی شده بودم. ناگزیرها و بن بستهای زندگی بی کاره ام ساخته بود. از همه چیز بدم می آمد، جز تعدادی موسیقی بی کلام از کیتارو، ونجلس، یانی و ژان میشل ژار و آهنگ های مرحوم ناصر عبداللهی که دقیق خبر از وضعیت ام میداد: "این شفق است یا فلق مشرق و مغربم بگو/ من به کجا رسیده ام جان دقایق ام بگو" چیز دیگری نداشتم.

سال ۱۳۸۱ برادرم به ایران آمد و مدتی باهم کار کردیم تا من آماده برگشت به افغانستان شدم. یادم هست روزی سخت بی حال و ملول از همه چیز قطعه عکسم را میان پلاستیک/ مشما پیچیدم و میان دیوار و کاشی انداختم و بعد روی آن سیمان ریختم؛ با این قصد که اگر روزی کسی ساختمان را خراب کرد، حتما عکس مرا از میان سنگ، سیمان، کاشی و آشغال خواهد یافت و خواهد گفت که: "این ساختمان را یک افغانی کار کرده است."

من آنجا، در شهر تهران و در منطقه جردن هنوز میان سنگ و سیمان نفس می کشم.

از مظلومیت ها و حقارت هایی که آنجا کشیدم نمی گویم؛ زیرا آنها بهای شعارها، تظاهرات ها، جنگ و انقلاب ها و در مجموع دین و مذهبی است که درگیر آن بوده ایم و من صادقانه باور داشتم مرز، نژاد و... مردود است.

+162
رأی دهید
-37

cheshmansiyah - ایران - ایران
هر کس یه درد وغصه ای دارد خواه ایرانی خواه افغانی و خواه هر کس دیگری می خواهد باشد.
‌پنجشنبه 7 ارديبهشت 1391 - 08:39
pari paskoye ghaf - ویکتوریا - کانادا
بله عزیزم "نژاد و.. مردود است" اما فقط از نگاه منو تو، آیا در دنیای واقعی هم مردود است؟ چیزی که ما تجربه کردیم متضاد این باور است.
‌پنجشنبه 7 ارديبهشت 1391 - 08:45
esfarjani - تهران - ایران
دمت گرم برادر افغان
‌پنجشنبه 7 ارديبهشت 1391 - 09:25
esfarjani - تهران - ایران
دمت گرم برادر افغان
‌پنجشنبه 7 ارديبهشت 1391 - 09:25
be_pa_khaste - هارلم - هلند
حالا خوبه میگید افغانی بابا اینا..از مردم خود ایران هم بدشون میاد از کردها لرها هم بدشون میاد اینقدر ترسو هستن
‌پنجشنبه 7 ارديبهشت 1391 - 09:37
Alone - تهران - ایران
متاسفانه در ایران برای خود ایرانی ها امکانات رفاهی اجتماعی تحصیلی شغلی به میزان کافی وجود ندارد چه برسه به دوستان عزیز افغانی.
‌پنجشنبه 7 ارديبهشت 1391 - 10:08
perser68 - فلوریدا - امریکا
درود به مردم رنج کشیده افغان.ننگ به خامنه‌ای منفور،ننگ به جمهوری متعفّن اسلامی خمینی.
‌پنجشنبه 7 ارديبهشت 1391 - 10:29
mountainman - استکهلم - سوئد
من یک مهاجر بودم البته تو ایران و الان تو سوئد زندگی میکنم . تو محله ی پایین شهر بودیم جایی که اسممان افغانی سگ بود . بالاشهر هم افغانی میگفتند با این لهجه (یارو افغانیه). ولی خاطرات خوش و بدی دارم. بدترین چیز اینه که تو ایران به دنیا اومدم با محیط با فرهنگ و کلا تو حامعه ای ایرانی بزرگ شدم ولی جامعه ای که ما رو نمیخواست . درسم رو تا سوم راهنمایی تو مدرسه های خودگران خوندم بعد اول دبیرستان رو تو مدرسه ی دولتی خوندم چو قبلا منو ثبت نام نمیکردن چون افغانی بودم این دفعه بخش نامه اومده بود که میتونیم درس بخونیم و باید پول بدیم پول هم دادیم ولی سال بعد دوباره گفتند افغانیا و عراقیا نمیتونن درس بخونن . دوباره رفتم مدارس خودگردان. چه مصیبتایی که نکشیدیم . ما تو ایران برگه ی اقامت داشتیم که هر دوره مبلغ های مختلفی میپرداختیم که هر دوره بیشتر میشد و به خاطر کارت کار هم پول میدادیم . بعد میگن مفت میخوریم
‌پنجشنبه 7 ارديبهشت 1391 - 11:22
sarguruhban - دلیجان - ایران
کسی افغانی به ایران دعوت نکرده بود که ... اینجا کسی برای افغانی های وطن فروش دل نمی سوزونه بهتره بیرون. کسایی که به وطن خودشون رحم نمی کنن و ناموس و زندگی شونو میذارن و فرار می کنن ایران دیگه دل سوزوندن ندارن...
‌پنجشنبه 7 ارديبهشت 1391 - 09:38
perser68 - فلوریدا - امریکا
shamuk66لندن انگلستان. این مزخرفاتو برو برای رهبر نکبتت تعریف کن!ننگ به جمهوری فاشیست اسلامی خمینی ملعون.
‌پنجشنبه 7 ارديبهشت 1391 - 10:36
sepherdad - سیدنی - استرالیا
مونتینمن - استکهلم - سوئد. دوست عزیز همون سوئد هم ۴۵۰,۰۰۰- دانش آموز خارجی رو نمیتونه خدمات بده !!چه برسه به ایران، اگر ایران بد بود برای این مهاجرین, الان ۵ میلیون خارجی‌ اونجا نبود!
‌پنجشنبه 7 ارديبهشت 1391 - 14:58
sepherdad - سیدنی - استرالیا
پری پسکی قاف - ویکتوریا - کانادا. معلومه که نمیشه هر کسی‌ شب از خونه باباش راه بیفته بره کشوره دیگری زندگی کنه!!! اگر اینجور باشه چین و هنده دنیای رو میخورن! که البته به هر حال هم میخورن!
‌پنجشنبه 7 ارديبهشت 1391 - 15:01
Ahmed parsi - دهلی - هند
sarguruhban : دوست و هم زبان عزیز جطور میشود برجسب وطن فروش را بر همه مردم کشور افغانستان بزنید شاید باشند کروهی یا اشخاصی جنایت کار و خاین اما این که بی آییم بر همه مردم کشوری جنین حرفی بزنیم اصلا منطقی ندارد و خود نمایانکر ضعف فکری کوینده را به نمایش می کذارد .صاحب خردی جنین فرموده : کاسه جینی که صدا می کند - خود صفت خویش ادا می کند
‌پنجشنبه 7 ارديبهشت 1391 - 15:30
adamalaf - هاوگوسوند - نروژ
دوستان افغانی عزیز من هم بابت این همه ظلمی که بهتون شده چه در ایران و چه در کشور خودتون واقعا متأسفم ولی‌ باید این را هم در نظر گرفت که ، قیاس ایران با کشورهای اروپای اولا مردود و بیخود هست پس خواهشاً هئ نگید تو اروپا به مهاجران چه امکاناتی میدند این کشورهای اروپایی کشورهای پیشرفت و ثروتمندی هستند با وجود امکانات عالی‌ جمعیت کمی‌ دارند ولی‌ ایران یک کشور جهان سومی‌ و فقیر هست که درامد نمایندگان مجلسش نصف درامد یک رفتگر نروژی هست پس خواهشاً مقایسه هم اگر می‌کنید ایران را با یه کشوری در حد و اندازهای کشوری مثل پاکستان یا آذربایجان و خلاصه اینها .
‌پنجشنبه 7 ارديبهشت 1391 - 16:13
Saajan - تورکو - فنلاند
sarguruhban - دلیجان - ایران.فقط میتونم برات بنویسم که در چی دنیای اسف باری زندگی مکنی.
‌پنجشنبه 7 ارديبهشت 1391 - 19:19
kurosh-h - گوتنبرگ - سوئد
استبداد، دیکتاتوری، فقر ، تحقیر، بیکاری، خرافات، قوم گرایی، جنگ، فرهنگ دو کشور ایران و افغانستان را آلوده کرده. اگه ایرانی‌‌ها هم به صورت میلونی به افغانستان مهاجرت میکردند همین حکایت بود، هر قتل و جنایتی میشود به مهاجران نسبت میدادند. من بعد از سالها چند روز در تهران بودم و استثمار عریان را از مهاجران زحمتکش افغان دیدم.
‌پنجشنبه 7 ارديبهشت 1391 - 21:05
adamalaf - هاوگوسوند - نروژ
sepherdad - سیدنی - استرالیا خدا بگم چیکارت نکنه کشتی‌ مارا از خنده. ولی‌ در کّل می‌شه بگی‌ شما تو استرالیا چیکار داری نکنه شما اصالتا استرلیأی تشریف دارید
‌پنجشنبه 7 ارديبهشت 1391 - 21:37
mehran-b - لایدن - هلند
حالا خوبه که از ایران بد میگید و اینهمه رو بیرون کرده که هنوز هم ۴تا۵میلیون تاتون اونجا هستید ! ! ! اگه خوب بود چی‌ میشد ؟ ! فقط زار بزنید و طلب کار باشید . والله افاغنه در اروپا هم به جرم و عقب افتاده گی‌‌ معروف شدند . اصلا اگه ایران بده چرا بر نمیگردید خودتون و ما رو راحت نمیگذارید ؟
جمعه 8 ارديبهشت 1391 - 08:39
erfan-iran - تهران - ایران
به نظرم ما ایرانی ها عیب و ایرادهای زیادی داریم . من خودم بشخصه چندین بار در همین سایت نظرات نامناسبی نسبت به مهاجرین افغانی مقیم ایران دادم که البته همین جا معذرت خواهی میکنم . به نظرم همه جای دنیا آدم خوب و بد پیدا میشه . هر چند واقعا ما در برابر مهاجران افغانی کم لطفی های زیادی مرتکب شدیم . منظورم دادن امکانات نبود که اغلب این افراد حتی چشم داشتی هم به این موضوع نداشتند اما رفتار و کرامت انسانی را رعایت نکردیم و نمیکنیم که جای بسی تاسف داره... برای نمونه و برای پی بردن به کرامات خودمان تنها کافی است نگاهی به ستایش های هموطنان باکمالات خودمان در پست جشن تولد هیتلر بیندازیم که چگونه برای این جانی و آدم کش هورا میکشند ! .. واقعیت این است که در بین مهاجرین افغانی انسانهای فرهیخته ایی وجود داشتند که ما هرگز با انها آشنایی نداشتیم و شرایط اجتماعی و حتی سیاست های حکومت موجب بروز بداندیشی و بدرفتاری با این عزیزان میشد . امیدوارم افغانستان هرچه زودتر سروسامان بگیره و. مردم این کشور نیز پا به پای سایر ملت ها رشد کنند..
جمعه 8 ارديبهشت 1391 - 08:49
us.vs.iran - هامبورگ - آلمان
مهران‌ب - لایدن - هلند. اگر افغانی بیجا کرده مهاجرت کرده تو هم بیجا کردی مهاجرت کردی اروپا شما ایرانیها هم اینجا کم گند نمیزنید از تجاوز به دختر ۴ ساله تا قتل و کلاه برداری پس اینجا نیا منم منم کن.... بابا شما دیگا چه رویی دارین خودتم مهاجر استی اصلا اروپایی هم تو رو نمیخوان برگر برو پیش آخوندا هلند برای هلندی ایرانی‌ بره همون ایران
جمعه 8 ارديبهشت 1391 - 14:58
nikiniki12 - ماينز - المان
erfan iran باهاتون موافقم، شرم آور بود که این همه ایرانی‌ از جنایت وحشتناکه هیتلر طرفداری کردند و نظر دادن راجع افگانها که هم زبان ما هستند، و همش دم از فرهنگ والائی ایرانی‌ میزنند اگر کوروش بزرگ که شاهی عادل بود می‌دونست سرزمین پارس به کجا میکشه و اینهمه توهینها به افغانی، یهود و ......میگریست.
جمعه 8 ارديبهشت 1391 - 17:37
oghab - هلسينكي - فنلاند
من عاشق میهنم هستم و هرکس با ایران و ایرانی خصومت داشته باشه دشمن من است . واین خصومت را من دراکثر افغانها دیدم .پس ..... گلایه نکنید .
جمعه 8 ارديبهشت 1391 - 20:59
sepherdad - سیدنی - استرالیا
ادملف - هاوگوسوند - نروژ. خوشم میاد میفهمی :)) اصالت و تشخیص میدی!
شنبه 9 ارديبهشت 1391 - 01:28
sepherdad - سیدنی - استرالیا
با توجه به میزان برکت زیاد در ایران!! کشور جمهوری اسلامی ایران مهاجر و نیروی غیر متخصص می‌‌پزیرد!!! کسانی‌ که سواد خواندن و نوشتن ندأشته باشن در اولویت هستن، متاسفانه شما که این راه خواندید واجد شرایط نیستید!!:((.
شنبه 9 ارديبهشت 1391 - 01:37
mehran-b - لایدن - هلند
us.vs.iran - هامبورگ - آلمان - منکه از هلند بد نمیگم ، تازه از سر گشنگی هم نیومدم اینجا . مثل شماها که ۵ میلیون ریختید توی ایران و دائماً هم زار میزنید ! تو و امثال تو برگردید مملکتتون ! تازه رسم دزدی ، آدم کشی ، قاچاق ،تجاوز به بچه‌ها که مال افاغنه است ! فقط دروغ بگید و پر رویی کنید . به امید اون روز که ایران همگیتان را برگردونه جای خودتون .
شنبه 9 ارديبهشت 1391 - 09:57
us.vs.iran - هامبورگ - آلمان
mehran-b - لایدن - هلند. آره تو گفتی‌ ما باور کردیم فکر کنم جنسای که تو کافه‌های آمستردام زادی خوب بودن توّهم کردی. مثل اون رهبر چلاقت هاهاهاها میاین اینجا با صد دوز و کلک و ننه من غریبم با زی‌ اقامت میگیرین بد میاین ادعا می‌کنین . خودتم میدونی‌ اون چند صد هزار دختر ایرانی‌ که با افغانها ازدواج کردن بخاطر فقر و گشنگی بود پس نیا اینجا ادعا کناگر خلاف رسم افغانهاست پس چرا هر روز در همین سایت اخبار قتل تجاوز و کلاه برداری هموطن‌های تو در میاد یا نکنه سود نداری بخونی انشالله اروپا ایرانی‌های مفت خور مثل تو رو رو اخراج کنه که مردم یه نفس راحت بکشن جهان سومی‌
شنبه 9 ارديبهشت 1391 - 16:31
us.vs.iran - هامبورگ - آلمان
عقاب - هلسینکی - فنلاند. میهنتو دوست داری عاشقشی چرا فرار کردی امدی اینجا ؟
شنبه 9 ارديبهشت 1391 - 16:35
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.