رهروان مهر و کین 12 : روابط تهران- واشینگتن؛ پایان جنگ جهانی دوم

هری ترومن در کنار محمد رضا پهلوی، آخرین شاه ایران

علیرضا طاهری

ایرانیان، بلطف اعلامیه تهران، دلگرم شده اند. دلگرم از این که نیروهای متفقین بر پایه پیمان سه جانبه یی که در تهران بسته اند، در پایان جنگ، حداکثر پس از شش ماه، به خانه هایشان باز خواهند گشت. اما بازی روزگار به آنان نشان می دهد که این دلگرمی شتابزده بوده است.
 
چنین بر می آید که «خرس بزرگ»، آنچنان که بسیاری از ایرانیان از همسایه قدرتمندشان اینچنین یاد می کنند، سر رفتن از ایران ندارد.
 
«از روس منحوس به که باید پناه برد؟» ایرانیان هوادار تمامیت ارضی سرزمین پدریشان، شکوه می کنند... «به که باید پناه برد؟ از که باید یاری خواست؟»
 
نگاه ها بار دیگر به آمریکا دوخته می شود. متقفین در راه پیروزی قاطع چهار اسبه پیش می تازند. «اما آیا این یاران همراه در عرصه پیکار با دشمن، روزی گریبان یک دیگر را هم خواهند گرفت؟.... روزی در برابر هم خواهند ایستاد؟ آن هم بر سر خطه رنجدیده فقرزده یی مانند ایران، که می گفتند از یاد خدا هم رفته است؟»
 
«.... و اگر هم روزی آمریکا در دفاع از تمامیت ایران در برابر روس منحوس ایستادگی کند، از آن قدرت برخوردار هست که چرخ ماشین جنگی استالین را چنبر کند؟» بسیاری از اندیشه مندان و میهندوستان ایرانی از خود می پرسیدند.
 
پاسخ به این پرسش ها را بازی روزگار، همراه «پسرک» و «گامبوخان» یا «آقا خیکی» داد.
 
ایران جز به آمریکا، امیدی نداشت. امید به آلمان، با شکست نازی ها، در دل ایرانیان، یکسره فرو مرده و رنگ باخته بود. فرانسه، در عرصه شطرنج آن روزگار، ارزش مهره پیاده یا بیدقی ناچیز را نیز نداشت. پس می ماند آمریکا. از همین رو، شماری از اندیشه مندان ایرانی، این بیت مسعود سعد سلمان را زیر لبی می خواندند:
 «گیرم که برکنم دل و بردارم از تو مهر
 آن مهر بر که افکنم ؟ آن دل کجا کنم ؟»
 
*خاطره مرگبار و ترسناک «گامبو خان» و «پسرک» آمریکایی به یاری ایران سر از پیکر جدا گشته می شتابد
 
ایرانی جنگزده، خسته جان، و از نفس افتاده، هیچ غنیمتی از جنگ جهانی دوم، که برغم بیطرفیش بر او تحمیل شد، نمی خواهد، مگر آنکه تمامیت ارضیش را حفظ کند. ایرانی جنگزده یی که، نام کشورش، دست کم بگونه رسمی، و اگر نه عملی، در شمار نام پیروزمندان جنگ جهانی دوم جای گرفته بود.
 
در چنین چارچوبیست که از دیدگاه بسیاری از ایرانیان، مگر آنان که قبله شان مسکو بود، «آمریکایی زیبا» تنها کسی بشمار می رود که می تواند بیاری ایران برخیزد.
 
بسیاری از ایرانیان ترازنامه روابط واشینگتن و تهران را بسود ایران می دانستند. امروز نیز می دانند.
 
جعفر مدنی،‌ سردبیر بخش خارجی روزنامه اطلاعات در آخرین سال هایی که به انقلاب اسلامی در ایران انجامید، در شمار همین «بسیاران» است:
 
"ایران از روابط خوبش با آمریکا همیشه سود برده، و از روابط بدش با آن همیشه زیان دیده است. یک نمونه از اثرهای روابط خوب ایران با آمریکا، در جریان ادامه اشغال آذربایجان بوسیله نیروهای شوروی پس از جنگ جهانی دوم بود، که گرچه در خروج نهائی ارتش شوروی از آذربایجان بایستی از نقش شایسته احمد قوام (قوام السلطنه) نخست وزیر آن زمان هم یاد کرد، ولی به اعتقاد کارشناسان، اُلتیماتوم (هری اس.) ترومن، رئیس جمهوری آمریکا بود که استالین را وادار کرد که نیروهایش را از ایران بیرون ببرد، و بدین ترتیب، تمامیت ارضی ایران حفظ شد."
 

رد پای این اشارات را، همچنان که جعفر مدنی بر آن ها تاکید دارد، در ماجرای آذربایجان ایران می توان دید. در تلاش ماجراجویانه شوروی و کمونیست ها در راه جدایی عضوی از پیکر ایران که «سر ایران» خوانده می شد، و خوانده می شود.
 روس های سرخ و بریتانیایی ها، و سپس آمریکایی ها،‌ به ایران آمده اند اما نه روس ها و نه بریتانیایی ها ،‌ تمایلی به خروج از ایران ندارند. روس های سرخ،‌ بخصوص،‌ در آذربایجان خوش نشسته اند و آرزوی پیوند زدن «سر ایران» به «پاشنه روسیه» را دارند.
 
بریتانیایی ها نیز از بیم از دست رفتن نفوذشان در عرصه نفت و سیاست،‌ در اندیشه ماندن در ایران اند، دست کم با گسترده تر ساختن سایه بلند نفوذشان در این سرزمین کهن. رضاشاه را ناگزیر از کناره گیری کرده اند، پس جوهر نفوذ بی چون و چرای لندن در رگ رگ سرنوشت سیاسی ایران باید بار دیگر روان شود. این ها را ایرانیان بروشنی به چشم می بینند و با پوست و گوشت و استخوانشان حس می کنند، و نیز بروشنی می بینند که تنها آمریکاییان سودای ماندن در ایران در سر ندارند. ماجرای آذربایجان، و اصرار روس ها در ماندن در آن جا، گوشه یی دیگر از همراهی ایران و آمریکا در شاهراه مهر را به نمایش می گذارد.
 
امیر طاهری- سردبیر روزنامه کیهان در آخرین روزهای پادشاهی خاندان پهلوی- و نویسنده کتاب «شب ایرانی» نیز، ماجرای آذربایجان و تلاش در راه جدا کردن سر از پیکر ایران را نمایشگر روابط واشینگتن و تهران،‌ و متمایز بودن آن با روابط کلاسیک دیپلماتیک دولت های جهان می داند.
 
"به صورت شاخص از طرف ایرانی هم اگر بخواهیم مثال بزنیم و در عین حال نخواهیم به آغاز مناسبات برگردیم، می توانیم به واقعه آذربایجان اشاره کنیم.
 می بینیم بعد از جنگ جهانی دوم، نیروهای متفقین ایران را اشغال کرده بودند، نیروهای اتحاد شوروی، بریتانیا و پس از آن نیروهای ایالات متحده آمریکا - که پس از ورود به جنگ به آنها پیوسته بود؛ و البته در سطح محدود، و بیشتر برای مقاصد لجستیکی – بتدریج از ایران خارج شدند؛ بجز نیروهای اتحاد جماهیر شوروی که در آذربایجان باقی ماندند.
 
"در این زمان شوروی کوشش کرد که آذربایجان را از ایران تجزبه کند، همچنین کردستان را که در آنجا، با حمایت اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری مهاباد تشکیل شده بود.
 
"این تحولات تمامیت ارضی ایران را تهدید می کرد و ایران در آن زمان نمی توانست روی هیچ یک از قدرت های بزرگ حساب کند. برای اینکه ایرانی ها به یاد داشتند که بریتانیا در قرن نوزدهم دلال دو عهدنامه بسیار دشوار برای ایران و روسیه تزاری بود؛عهدنامه «ترکمان چای» و «عهدنامه گلستان».
 
"از همین رو ایران فکر نمی کرد که می تواند با مراجعه به انگلستان، شوروی را مجبور یا تشویق به ترک خاکش کند. تنها قدرت بزرگی که باقی می ماند ایالات متحده بود."
 
همه تحلیلگران سیاسی ،‌ چه ایرانی و چه غیر ایرانی،‌ در این گفته، همآوای یک دیگرند که نقش آمریکا در حفظ آذربایجان، حفظ سر ایران بر پیکر آن،‌ سرنوشت ساز بوده است.
 
*آمریکا با حمله اتمی و با خاک یکسان کردن دو شهر پر جمعیت هیروشیما و ناگازاکی، دروازه های دوزخ را به روی ژاپنی ها می گشاید، و بر تارک قدرتمداری جهان می ایستد
 
آمریکا هنگامی توانست این نقش سرنوشت ساز را بازی کند که با فرو افکندن دو بمب اتمی بر شهرهای «هیروشیما» و «ناگازاکی» ژاپن، تارک نشین قدرتهای جهان شد.
 
یکی از این دو بمب را «پسرک» خواندند، و دیگری را «خیکی خان» یا «خپل آقا».
 «پسرک» و «خیکی خان» یکی پس از دیگری دروازه های دوزخ را به روی ژاپنی ها گشودند. و همزمان،‌ آینده انسان،‌ اشرف مخلوقات را نیز دگرگون ساختند.
 
جنگ جهانی دوم ۱۹۴۵،‌ برابر با سال ۱۳۲۴ به مراحل پایانیش نزدیک می شد.
 در پی شش ماه بمباران پیوسته شصت و هفت شهر در گوشه و کنار ژاپن،‌ دولت وقت در توکیو، اتمام حجت و ضرب الاجل معروف به «اعلامیه پوتسدام» را نادیده انگاشت و تن به تسلیم بی چون و چرا به «متفقین» نداد.
 
بدنبال بی اعتنایی به این اتمام حجت و ضرب الاجل، هری اس. ترومن،‌ رئیس جمهوری آمریکا، به نیروی هوایی آن کشور فرمان داد که برای نخستین بار در تاریخ، دو شهر ژاپن،‌ هیروشیما و ناگازاکی، را به ترتیب با دو بمب اتمی هدف بگیرند.
 
بمب اتمی «لیتل بوی» یا «پسرک»، روز دوشنبه ششم اوت ۱۹۴۵ شهر هیروشیما را در هم کوبید. سه روز بعد، نهم اوت همان سال،‌ دومین بمب اتمی،‌ موسوم به «فَت من» یا «خیکی خان»، شهر ناگازاکی را زیر و زبر کرد.
 
در فاصله دو تا چهار ماه پس از این بمباران،‌ آثار شدید ناشی از انفجار آنها، نود هزار و یکصد و شصت و شش هزار تن را در هیروشیما،‌ و شصت هزار تا هشتاد هزار تن را در ناگازاکی به کام مرگ فرو برد. تقریباً نیمی از این عده در دم یا در همان روز انفجار کشته شدند.
 
نیروهای متفقین استدلال کردند که اگر یاری این دو بمب اتمی نبود، جنگ جهانی دوم، ای بسا، سالها بیشتر به درازا می کشید و قربانیانی بمراتب بیشتر می گرفت.
 
دولت ژاپن، شش روز پس از نابودی شهر ناگازاکی، تسلیم بی قید و شرط خود به نیروی متفقین را در روز پانزدهم اوت سال ۱۹۴۵، رسماًاعلام کرد. و عملاً به جنگ در اقیانوس آرام، و کلاً به جنگ جهانی دوم پایان داد. اندکی پیشتر، در روز هفتم ماه مه همان سال، آلمان هیتلری در برابر متفقین سر فرو آورده و رسماً تسلیم شده بود، باز هم بی هیچ گونه قید و شرطی.
 
بحث و اختلاف بر سر «حقانیت» متفقین، و البته در صدر آنها آمریکا، در کاربرد این دو بمب، تا روزگار ما همچنان ادامه دارد اما بر سر این که «پسرک» و «خیکی خان»، آمریکا را به قدرت بلامنازع جهان بدل کردند، هیچ گونه بحث و اختلافی نیست.
 آمریکا در آن زمان،‌ تنها کشوری بود که در زرادخانه اش سلاح های اتمی داشت. تهدید هر کشوری با چنین بمب های مرگباری برای تسلیم آن کشور بسنده بود.
 
داریوش همایون،‌ روزنامه نگار،‌ تحلیلگر،‌ و یکی از وزیران دوران محمد رضا شاه پهلوی،‌ معتقد است که هری ترومن، رئیس جمهوری آمریکا، از همین حربه تهدید بهره گرفت تا شوروی و رهبرش استالین را از سودای بریدن سر ایران، استان آذربایجان، و نهادن آن در دامان اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیسی باز دارد، و باز هم داشت:
 "در این که آمریکا می تواند دوست ما باشد، تردیدی نیست. برای اینکه همسایه ما نیست، داعیه ارضی هم به کشور ما ندارد. حتی علاقه های نفتی آمریکا (به نفت ایران) چندان هم نیست که تاثیر قاطعی در سیاست هایش نسبت به ایران داشته باشد.
 
"آمریکا به نفت بسیاری از کشورها دسترسی دارد ، مقداری هم به نفت ایران دسترسی دارد. اینها هیچ کدام مساله جدی آمریکا نیست.
 
"گرفتاری از اینجا پیدا شد که ما به دلیل همسایگی مان با کشور شوروی سابق و روسیه فعلی، همیشه ناگزیر بوده ایم به کشور سومی اتکا داشته باشیم.
 
"از این جهت که انگلستان همواره ما را از سویی تهدید کرده و در امور داخلی ایران مداخله کرده است و طبعاً نمی توانسته متحد ما باشد. این کشور سوم زمانی کشور فرانسه و زمانی کشور آلمان بود و بعدها به آمریکا تبدیل شد.
 
"آمریکا وقتی در صحنه جهانی ظاهر شد با یک امپراطوری نه تنها نظامی و جغرافیایی، که با یک امپراطوری ایدئولوژیک (روسیه شوروی) روبرو شد که توانسته بود بخش های بزرگی از مردم و نیروهای فعال سیاسی جامعه ایران را به خود جذب کند."
 
سرانجام، در چنین چارچوبی بود که آمریکا با به رخ کشیدن نیروی اتمیش توانست روسیه را به پس کشیدن از خاک ایران وادارد.
 
البته، همچنان که همه تحلیلگران معتقدند: بند بازی های سیاسی استادانه احمد قوام (قوام السلطنه) را در بیرون راندن نیروهای ارتش سرخ از ایران،‌ و باز گرداندن آذربایجان، باز گرداندن سر به پیکر ایران را نیز هرگز نباید از یاد برد.
 
.... و چون قصه بدین جا رسید، شهرزاد لب از داستان فرو بست. دنیا زاد، خواهر کهتر شهرزاد، گفت: ای خواهر طرفه حکایتی گفتی. پس شمه یی نیز ما را بازگوی از کشمکش غرب و شرق در ایرا نزمین....
 
شهرزاد گفت: شب بسر آمده، سپیده می دمد. اگر از هلاک رهایی یابم، عجایبها ترا خواهم گفت از همین کشمکش که بدان اشارت کردی.........
 دردنباله این رشته برنامه های ویِِژه خواهیم دید که با آغاز جنگ سرد، آمریکا جای پایی ثابت و استوار در ایران و سراسر منطقه خاورمیانه یافت.
 

لینکهای مرتبط :

رهروان مهر و کین 1: تاریخچه‌ای از روابط ایران و آمریکا

رهروان مهر و کین 2: تاریخچه‌ای از روابط ایران و آمریکا

رهروان مهر و کین 3: آمریکا، ایرانزمین

رهروان مهر و کین 4 : چه طرفه ملتی هستند این آمریکایی‌ها

رهروان مهر و کین 5 :آمریکا و نخستین پیشنهاد کشیدن راه آهن در ایران

رهروان مهر و کین 6 :یک آمریکایی شهید راه مشروطیت در ایران

رهروان مهر و کین 7: کشف نفت و آمدن شوستر به تهران

رهروان مهر و کین 8 : از آمدن میلسپو تا قتل ماژور ایمبری

رهروان مهر و کین 9 : امید میلسپو به انقلاب اقتصادی در ایران

رهروان مهر و کین 10 : تعلیق روابط با فرمان رضاشاه

رهروان مهر و کین 11 : روابط تهران- واشینگتن؛ آمریکایی زیبا، آمریکایی زشت! 

+70
رأی دهید
-73

ekman - شیراز - ‫ایران
‫واقعا ما تمامیت ارضی کشورمان را مدیون آمریکا(اولتیماتومِ ترومن) هستیم،وگر نه امروز آذربایجان عزیز را نداشتیم،کمک های غذاییکه آمریکا بعد از جنگ دوم جهانی به ملت ما میرساند و سایر کمکها را نباید فراموش کرد،مثلا یک قلم از کمکهای غذایی که خصوصا در مدارسِ مناطق محروم مانند سیستان و بلوچستان توضیح میشد،شیر خشک بود که بصورت شیر گرم و ماست بین دانش آموزان که دچار فقر غذایی شدید بودند پخش میشد.
‌سه شنبه 22 فروردين 1391 - 23:01
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.