امواج انتقادات از خامنه ای - جنبشی که درون نظام وزیدن گرفته است
زمان زیادی از دعوت محمد نوری زاد از چهره های درون نظام برای پیوستن به جنبش نامه نگاری به آیت الله خامنه ای نگذشت که امواجی از انتقادها نسبت به وضعیت فعلی کشور و شیوه اداره آن برخاست.
از نامه بسیار شدید اللحن ابوالفضل قدیانی، عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در اوین که بگذریم، یادداشت حسین علایی، بنیانگذار نیروی دریایی سپاه و بیانیه های کسانی چون علی صنیع خوانی و غلامعلی رجایی در تایید و حمایت از او و نیز حرف های صریح اللحن عماد افروغ ، موارد قابل تامل دیگر بوده اند.
نکته مشترک همه این افراد، قرار داشتن در صف درونی نظام و عدم تردید در دلبستگی شان به آرمان های جمهوری اسلامی است. با این حال لحن انتقادی آنها از رهبر جمهوری اسلامی ایران بی سابقه خوانده شده است.
عماد افروغ، چهره سرشناس جناح راست در برنامه ای به نام «پارک ملت» در صدا و سیمای جمهوری اسلامی حاضر شد و سخنانی گفت که توجه بسیاری را به خود جلب کرد و اعتراض عده ای دیگر را برانگیخت.
عماد افروغ: وقتی قدرت تغییر پیدا می کند به قدرت رسمی، اینها آفت استراتژیک و انقلابی یک جامعه است. یعنی ما همه را می دهیم به این قدرت رسمی. تخم مرغ ها را در سبد قدرت رسمی می گذاریم و حاصل اش این می شود که از نقادی و از نظارت غافل می شویم و بالاخره این را به شما بگویم که هر کسی اگر در معرض نقد قرار نگیرد، در معرض نظارت قرار نگیرد، حسب مردمسالاری دینی، چرخش قدرت صورت نگیرد، مطمئن باشید که دیر یا زود از آن وجه منضبط و قاعده مند خارج می شود و شخصی می شود.
مجری برنامه پارک ملت: ما که مدعی هستیم اتفاقا جریان نقد در کشور بسیار با نشاط و در حال رشد دارد اتفاق می افتد. حالا شما که مزاح نمی فرمایید که؟ حالا بدمان هم نمی آید که گاهی شوخی کنیم.
پرسشی که در مواجه به این گسترش نقدها مطرح می شود این است که این انتقادها به چه معناست؟ آیا این فقط یک نمایش ظاهری از سوی وابستگان نظام برای افکار عمومی است و یا واقعا حرکتی جدی است در فضای سیاسی مسدود شده ایران؟
دکتر حمید دباشی، جامعه شناس و تحلیلگر مسائل ایران می گوید که برای درک این موضوع باید به دو نکته توجه کرد
حمید دباشی: به نظر من دو نکته قابل تامل است. یکی این است که امروز نه فقط مردم ایران بلکه جمهوری اسلامی در یکی از خطرناکترین مراحل تاریخ سی و اندی ساله خود قرار دارد.
یعنی الان این تحریم ها دارد فشارهای خودش را وارد می کند، تهدیدهای نظامی وجود دارد. دانشمندان هسته ای دارند ترور می شوند. عکس العملی که ما از سوی کسانی مثل آقای علایی یا دیگران می بینیم بازتاب احساس خطری است که پاسداران دارند حس می کنند درباره اضمحلال رژیم و فروپاشی کشور.
بخش دیگرش به نظر من این است که کسانی که به خصوص سابقه های طولانی تری در سپاه دارند، اینها به دلیل اعتقادات ایدئولوژیک و مذهبی بوده است که به این رژیم وفادار و معتقد بوده اند.
الان اینها آیده ال های شان را در معرض خطر می بینند. در نتیجه به اعتقاد من مجموعه دو فاکتور در این جریان اهمیت دارد. یک فاکتور عینی و مادی و فوری، که همان خطر اضمحلال جمهوری اسلامی و خطر تجزیه کشور است.
و دیگری هم بخش فروپاشی ایدئولوژیک و اعتقادات مذهبی و عقیدتی عده ای است که به نظام اعتقاد داشته اند.
ولی این که از درون خود رژیم این پایه های مذهبی و اعتقادی فرو بپاشد، نشان دهنده این است که چیزی در رژیم به مخاطره افتاده است و خود اینها که به ساختار سیستم نزدیک هستند، متوجه شده اند. اینها دیگر به اپوزیسیون و اصلاح طلب ها و جنبش سبزی ها و مقوله هایی از این دست ارتباطی ندارد.
علی افشاری، تحلیلگر سیاسی نیز در توضیح بالا گرفتن نقدهای آشکار از شیوه اداره کشور چنین می گوید:
علی افشاری: پس از اقدام شجاعانه محمد نوری زاد، ما در روزهای اخیر اتفاقی را شاهد بودیم که بخشی از جریان اصولگرا که منتقد وضع موجود هستند به نوعی و بر اساس روش های خودشان به این مسئله پرداختند.
یعنی به عنوان مثال مطلب جسورانه سردار حسین علایی در روزنامه اطلاعات و یا صحبت هایی که آقای عماد افروغ در برنامه «پارک ملت» کرد و بسیار راحت مسئله حق استیضاح رهبری را مطرح کرد، و حمایت هایی که به طور تلویحی از سوی احمد توکلی در مورد این افراد صورت گرفت که مباحث مطرح شده از سوی آقای افروغ را کاملا قابل دفاع و درست دانست و همچنین از حمله ای که توسط برخی از نیروهای وابسته به رژیم به منزل سردار علایی شده بود انتقاد کرد، نشان می دهد که ما شاهد بروز یک روند جدید در نظام جمهوری اسلامی هستیم.
البته سمت و سوی این انتقادات در خطاب قرار دادن رهبری با انتقادات نیروهای اپوزیسیون و جنبش سبز متفاوت است. ولی این افراد معتقد هستند که به هر حال رهبری مسیر درستی را طی نمی کند و تلویحا نسبت به این مسئله اعتراض خودشان را ابراز می کنند.
حسن شریعتمداری، دیگر تحلیلگر اوضاع سیاسی ایران معتقد است که این واکنش ها نتیجه احساس خطر جدی در درون حلقه ای است که خود، همواره و تا کنون از ارکان نظام محسوب می شده است.
حسن شریعتمداری: به هیچ وجه قابل قیاس با انتقادات پیشین نیست. برای اینکه منتقدین این بار آقای خامنه ای از اصولگرایانی هستند که تا چندی پیش از وابستگان ایشان و از وفاداران به ایشان بوده اند و این بار اینها هستند که زبان به طعنه و نقد و انتقاد گشوده اند.
این امر نشان می دهد که از یک سو احساس خطر به درونی ترین حلقه های نظام رسیده است و مسئول این ندانم کاری و از هم پاشیدگی اوضاع کشور را شخص رهبر می دانند و از سوی دیگر؛ علاوه بر احساس خطر، اغلب شان آینده ای برای جمهوری اسلامی تحت رهبری آقای خامنه ای متصور نمی شوند. بنابر این پیشنهاد می کنند که یا ایشان را رفرم کنند و یا اینکه فکر می کنند ابراز این انتقادات باعث تضعیف و در نتیجه جا به جایی ایشان با زمامداری است که بتواند مملکت را بهتر اداره کند، خواهد انجامید.
البته برای همه این افراد این ریسک وجود دارد که با رفتن آقای خامنه ای، نظام جمهوری اسلامی در شکل فعلی باقی نخواهد ماند. ولی به قدری آشفتگی وضع اینها را به وحشت انداخته است که اینها با قبول این ریسک در صدد تضعیف کسی برآمده اند که تا چندی پیش او را عمود خیمه انقلاب می دانستند و فکر می کردند که بدون او نه انقلاب و نه جمهوری اسلامی باقی نخواهد ماند.
عماد افروغ ، نماینده پیشین مجلس و از چهره های جناح راست در بخشی دیگر از سخنانش در صدا و سیما گفت:
عماد افروغ: فقهای ما باید مطمئن شوند که مثلا مقام معظم رهبری کشور را دارد فقهی اداره می کند. یعنی باید سوال کنند که به هر حال حضرت آیت الله خامنه ای، این تصمیمی که شما گرفته اید منبع و ادله آن کجاست؟ به هر حال به تدریج یادمان می رود که ما وکیل ایم. قیم نیستیم. قرار نیست که ما در واقع مطلق العنان و بدون توجه به حق مردم، زمامدار امور باشیم.
من الان واقعا تفاسیری می بینم که عنهو مردم واجد هیچ حقی نیستند. صرفا از سر تکلیف به آنها نگاه می شود. ولی وقتی امام علی می فرماید که مرا بر شما حقی است و شما را بر ما حقی است. حق من بر شما این است که از من اطاعت کنید و مرا در نهان و آشکار نصیحت کنید. یا می فرمایند که «با من مثل جبابره سخن نگویید من مثل کسی نیستم که خودم را عاری از خطا بدانم» اینها چیست؟ این حرف هایی که معصوم اش می گوید؟ امام می فرماید که اگر احدی از آحاد جامعه بخواهد رهبر را استیضاح کند حق دارد و رهبر باید پاسخ بگوید و اگر پاسخ نداشت خود به خود معزول است.
ما مکانیزم را باید درست کنیم. نه که روز به روز محدودترش کنیم. من واقعا روز به روز احساس می کنم که نظام قیمی بر نظام وکالتی می چربد و این خطر است و می بایستی درباره آن فکری کرد.»
اما چرا به رغم آنچه که تا چند ماه پیش شاهد بودیم، تیغ تیز انتقادها نه متوجه دولت احمدی نژاد، بلکه مستقیم و غیر مستقیم متوجه ناظر بر شخص رهبر جمهوری اسلامی شده است؟
علی افشاری، تحلیلگر سیاسی در این باره چنین می گوید:
علی افشاری: نوع سیاستی که آقای خامنه ای در پیش گرفته است که سیاست دفع حداکثری و جذب حداقلی است و این امر مرتبا دارد راس نظام را باریک تر و لاغرتر می کند و افراد بیشتری را در نقش آفرینی در نقد سیاسی دور می کند.
این مسئله حکومت را عملا به سمت تک حزبی هدایت می کند. خود این امر باعث می شود که همه انتقادها و اعتراض ها هم معطوف به شخصی شود که در راس این سیاست قرار دارد. طبیعی است که پس از این روند انتقادها و اعتراض ها بیشتر به سمت آقای خامنه ای روانه خواهد شد. خود او و نوع زمامداری که در پیش گرفته است به شکل نهادی بستر این انتقادها را فراهم می کند.
برخی شنیده ها حکایت از بالا گرفتن شکاف ها در درون سپاه پاسداران می کند.
علی افشاری: از گذشته هم این بحث مطرح بود که سپاه جریان یکدستی نیست. این شکاف درون سپاه با اتفاقاتی که اخیرا افتاده است، کمی فعال تر و جدی تر شده است.
آقای عزیز جعفری، فرمانده سپاه هم سال قبل به صراحت عنوان کرد که جنبش سبز که او با ادبیات خودش آنها را «فتنه گر» خطاب می کند، حامیانی در سپاه داشتند که ما مصلحت را در این دیدیم که با بحث های اقناع کننده آنها را منصرف کنیم.
مثلا این که آقای علایی این جسارت را به خرج می دهد و آن مطلب را می نویسد و بعد هم حداکثر ۱۲ فرمانده سپاه که هیچ کدام از آنها قابل مقایسه با آقای علایی نیستند، در اعتراض به اظهارات آقای اعلایی نامه می نویسند و چهره هایی مثل ذوالقدر، وحید، رشید و رحیم صفوی در این نامه غایب هستند.
با این حال پرسش نهایی این است که آیا اساسا آیت الله علی خامنه ای گوش شنوایی برای شنیدن و عمل به نگرانی های این چهره های سرشناس و منتقد وضع فعلی کشور دارد یا خیر؟
حسن شریعتمداری: به نظر من آقای خامنه ای همه پل های پشت سر خودش را خراب کرده است. فقط یک تهدید بین المللی فوق العاده یا یک انذار بسیار قوی و یکپارچه از سپاه و نیروهای واقعا موجود در جامعه ایران است که می تواند او را وادار به عقب نشینی کند؛ آن هم در شرایط خاصی که در حقیقت هیچ شانس دیگری برای خودش نتواند تصور کند. مانند اغلب دیکتاتورهای خاورمیانه که دیدیم که این پیام ها را تا لحظه آخر نشنیدند.
من شانس زیادی برای درک و دریافت این واقعیت از سوی آقای خامنه ای نمی بینم و فکر نمی کنم که ایشان چنین درایتی در این لحظات بسیار حساس از خودشان نشان بدهند.
حمید دباشی، استاد دانشگاه کلمبیا و جامعه شناس می گوید بیش از آنچه که مهم باشد که آیا آیت الله علی خامنه ای پذیرای منتقدان خودی خواهد بود یا خیر، همین پدید آمدن عده ای منتقد از دل سپاه و جناح راست؛ خود، نکته بسیار قابل تاملی است.
حمید دباشی: به طور قطع ایشان این صداها را می شنود و اینکه حالا گوش می دهد یا خیر، حرف دیگری است.
ولی من فکر می کنم الان و در این مرحله مهم نیست که آقای خامنه ای به این صداها گوش می دهد یا گوش نمی دهد. مسئله این است که الان عده ای پیدا شده اند که جان خودشان را کف دست شان گذاشته اند و در ملاء عام دارند ابراز نگرانی می کنند نسبت به مسئله ای که بسیار فراتر از شخص رهبری و حتی نظام جمهوری اسلامی است. اینها متوجه مسائل اساسی تری هستند.
در نتیجه به نظر من این عکس العمل هایی که ما می بینیم منحصر به این نیست که زعمای نظامی جمهوری اسلامی که به آن اعتقاد دارند، الان متوجه خطر عظیمی شده اند. بلکه به نظر من حتی اعتقادات مذهبی و ایمان آنهاست که الان به مخاطره افتاده است. مثلا در نامه خواهر شهید باکری به آقای علایی شما به وضوح این مسئله را می بینید.
ما هر چه که راجع به جمهوری اسلامی فکر کنیم، واقعیت این است که یک عده ای از انقلابیون صدر بهمن ۵۷ با اعتقاد و اعتماد به دنبال این انقلاب رفتند و جانشان را کف دست شان گذاشتند و این اعتماد و اعتقاد و ایمان است که الان در خطر افتاده است.