توطئه سرقت دختر و پسر هم‌دانشگاهی

وطن امروز : دختر و پسر هم‌دانشگاهی توطئه چیدند تا از مردی پولدار سرقت کنند. خواستگاری کافی بود تا سناریوی این سرقت احمقانه کلید بخورد.

«سمیه» دختری 23 ساله و دانشجوی سال آخر مهندسی شیمی است، وی به دلیل دزدی از خانه دوست خانوادگی‌شان توسط پلیس تهران دستگیر شده است.

سر و وضع مناسبی دارد، لباس‌های شیکی پوشیده و با لحنی آرام و مودبانه پاسخ افسر تحقیق را می‌دهد، قابل تصور نیست که این دختر دزد باشد، چون چهره ساده‌ای دارد.

پدرت می‌داند الان دستگیر شدی؟

پدرم چند سال پیش فوت شده است.

مادرت چطور؟

بله، مادرم رفته تا از شاکی رضایت بگیرد.

شنیدم دانشجویی؟

بله، سال آخرم است.

کدام دانشگاه؟

دانشگاه آزاد.

شهریه هر ترمت چقدر است؟

حدود 900‌هزار تا یک میلیون تومان.

چه کسی خرج دانشگاهت را پرداخت می‌کند؟

برادرانم.

چند برادر داری؟

3 برادر دارم که همگی آنها تحصیلکرده هستند و در حال حاضر کارگاه بزرگ چوب دارند.

وضع مالیتان چطور است؟

متوسط، دستمان به دهنمان می‌رسد.

البته از ظاهرت پیداست، پس چرا دزدی کردی؟

نمی‌خواستم دزدی کنم، اشتباه کردم.

معمولا دانشجوها به فکر درس و تحصیل هستند چطور به فکر دزدی افتادی؟

راستش یکی از هم‌دانشگاهی‌های پسرم چند وقتی است پیشنهاد ازدواج به من داده و حتی خواستگاری هم آمده بود ولی برادر بزرگم گفت تا وقتی که تکلیف خدمت سربازی و شغل وی مشخص نشود خبری از ازدواج نیست.

پس به‌خاطر خواستگارت دست به دزدی زدی؟

نه، نه من نیاز به دزدی داشتم نه او، ماجرا این است یکی از دوستان پدرم که با ما رفت و آمد خانوادگی دارد وضعیت مالی بسیار خوبی داشته و میلیاردر است و چند روزی به دلیل بیماری در خانه‌اش خوابیده بود، وقتی به‌طور اتفاقی موضوع وضعیت مالی دوست پدرم را به خواستگارم گفتم، وسوسه‌ام کرد تا با همکاری همدیگر گاوصندوق خانه‌اش را خالی کنیم، ابتدا

همه ‌چیز را شوخی و مسخره‌بازی می‌دانستم ولی همکلاسی‌ام آنقدر در گوشم خواند تا تصمیم گرفتیم این کار را برای تفریح انجام بدهیم، فردای آن روز با یک برنامه‌ریزی به آپارتمان دوست پدرم رفتیم، زنگ زدم و او به زور جلوی در آمد، حالش خیلی بد بود، رفت و روی تختش دراز کشید، من هم آبمیوه به وی دادم، خیلی تشکر کرد که برای عیادتش آمده‌ام، ولی نمی‌دانست چه افکاری در سر من می‌گذرد، از قبل در را باز کرده بودم و «سیاوش» به همراه 2 جوان دیگر که تا آن موقع ندیده بودم، وارد خانه شدند و گاوصندوق را بلند کردند و بردند، من هم پس از نیم‌ساعت از خانه بیرون آمدم و سیاوش 200‌هزار تومان به من پول داد و به همراه دوستانش رفت.

 

کلا 200‌هزار تومان؟


بله، وقتی چند ساعت بعد به سیاوش زنگ زدم و پرسیدم داخل گاوصندوق چقدر بود، گفت پول زیادی نبوده و در کل 800 هزار تومان پول داخل گاوصندوق بود که تقسیم بر 4 شده است.

پشیمان نبودی؟

چرا، فکر می‌کردم خیلی پول دستم می‌رسد، به‌خاطر 200‌هزار تومان آبرویم رفت.

چه موقع دستگیر شدی؟

امروز صبح.

سیاوش چطور؟

خبری ندارم، گوشی‌اش خاموش است.

به نظر خودت در شأن یک دانشجو است که دزدی کند؟

سرش را به زیر انداخت{ نه!}

امسال مهندس می‌شوی؟

به آرامی می‌گوید{ بله!}

می‌دانی این کاری را که کردی برای خانواده‌ات خیلی سنگین تمام شد؟

بغض می‌کند و جواب نمی‌دهد.

اگر با مادر و برادرانت روبه‌رو شوی می‌توانی به چهره آنها نگاه کنی؟!

قطره‌های اشک از گوشه‌های چشمش جاری می‌شود و باز سکوت!

می‌دانی چه مجازاتی در انتظار است؟

سر را به سمت بالا تکان می‌دهد؛ یعنی نه!

زندان؛ اگر رضایت ندهد، می‌دانی زندان چگونه جایی است؟

گریه امانش نمی‌دهد و می‌گوید{ تو را به خدا کمکم کنید، اشتباه کردم و... .}

می‌دانی در زندان مجرمان بسیار خطرناکی هستند که معاشرت با آنها می‌تواند زندگی‌ات را نابود کند؟

سمیه بسیار ترسیده و مدام گریه می‌کند.

آیا قبل از دزدی به عاقبت کارت فکر کرده بودی؟

نه، همه چیز را شوخی و مسخره‌بازی می‌دانستم.

می‌دانی اگر این دزدی برایت سابقه شود از دانشگاه اخراج می‌شوی؟

نه، نمی‌دانستم، تو را به خدا برایم کاری کنید.

به فرض هم اگر دانشگاه متوجه سابقه‌ات نشود، وقتی مهندس شدی به تو کار نمی‌دهند؟

به خدا اگر می‌دانستم کار به اینجا می‌کشد، غلط می‌کردم این کار را انجام بدهم.


حرف آخر؟

 
اول به خودم قول می‌دهم و بعد به شما که اگر آزاد شوم و شاکی رضایت بدهد دیگر این افکار را به سرم راه ندهم و به فکر درس و کار باشم.

+124
رأی دهید
-57

milad bandar - بندرعباس - ایران
حماقت هم حدی داره دختر...
‌چهارشنبه 21 دي 1390 - 22:28
KOROSH2500 - برمینگام - انگلستان
پروردگارا تحصیل کرده مملکت شوخی شوخی دزدی میکند شوخی شوخی با آبروی خانواده اش بازی میکند شوخی شوخی به لجن کشیده میشود. با این اوضاع و احوال تو را سوگند به همین باور به داد ما(البته بنده) بیسوادان برس . ببین تا کجا این فقر فرهنگی نفوذ کرده است !!!
‌چهارشنبه 21 دي 1390 - 23:18
porharfi - آرنم - هلند
رشته مهندسی شما چیه؟؟...پاسخ ..:.مهندس دزد ی هستم!!!///
‌چهارشنبه 21 دي 1390 - 23:28
massoudoslo - اسلو - نروژ
اشتباه کرده و اگه آزادش کنند کار درستی کرده اند . اینقدر دزد و متجاوز و قاتل در اندازه های بزرگ و کوچک در ایران هست که اگر این چنین مواردی را ببخشند کار بدی نکرده اند .
‌پنجشنبه 22 دي 1390 - 05:11
yalda-uae - دبی - امارات متحده عربی
شوخی شوخی جدی میشود اما به جه قیمتی...........
‌پنجشنبه 22 دي 1390 - 07:37
Royan - بوخوم - آلمان
جوانی کرده کشش ندید.
‌پنجشنبه 22 دي 1390 - 16:47
ranande taxi - منچستر - انگلستان
وضع مالی شما چگونست؟ دستمون بدهنمون میرسه به جیب دیگران هم بله!!!!!!!فردا اگه کار گیرش نیاد ناراحت نیست خدا بده رفیق ناباب (دانشگاهی یا معمولی) بعد یه زیر زمین بعد هم چون شیمی‌ خونده تولید شیشه و.......
‌سه شنبه 27 دي 1390 - 03:58
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.