فلاکت کره شمالی
واتسلاو هاول و کیم جونگ ایل تقریباً با هم مرده اند. در جمهوری چک آب ازآب تکان نخورده، اما در کره شمالی سیل اشک به راه افتاده. مردم گریه می کنند، نظامیان چاقو تیز می کنند، رژه می روند و موشک هوا می کنند. بنا به تبلیغات کره ای ها ظاهراً شدت "وظیفه شناسی" و مردم دوستی و صرف تمام وقت و انرژی برای خلق علت مرگ بود. اما بنا به تبلیغات غرب علت آن مصرف زیاد کنیاک و کشیدن سیگار برگ عنوان شد.
البته رهبر کره شمالی ۶۹ ساله بود و سه سال پیش هم موقع سکته اجل به سراغش آمده اما دست خالی برگشتهبود. کرهایها همه جا دارند به سر و سینه میزنند و گریه میکنند.
رهبر کره رسماً "رهبر محبوب" لقب داشت. حالا مردم هرجا که اینرهبر قبلا ظاهر شده بود، جمع میشوند و شیون میکنند. از جمله پای پله برقی یک فروشگاه که کیم جونگ ایل همین چندی پیش از آن بالارفته بود. بخت با کرهای ها یار بوده که رهبر کره زیاد در انظار ظاهر نمیشد. وگرنه باید مردم در هر سوراخ سنبه ای جمع میشدند گریه میکردند.
ظاهرا نه فقط سلاح هستهای، بلکه گریه هم از سلاح های استراتژیک کره شمالی است. گریه در میان مردم این کشور نهادینه شده است. اگر از آنها بپرسی چرا گریه میکنند، تازه بغضشان پاره میشود و های های گریه میکنند:"فلاکت و مصیبت فت و فراوان است!"
به نوشته روزنامه آلمانی "زود دویچه سایتونگ" کشور تا دندان مسلح، اما به غایت گرسنه است. در مورد شرایط زندگی مردم در کره شمالی گزارشهای مختلفی وجود دارد که بعضی از آنها خصمانه و اغراقآمیز جلوه میکنند. از جمله قتل میلیونها نفر از مردم در اردوهای کار یا در اثر گرسنگی کشیدن.
با این حال حتی با یک دید منصفانه هم زندگی مردم تحت یک حکومت توتالیتر زبان نفهم غیر قابل تحمل است. مردم در یک محیط کاملاً بسته زندگی میکنند. اکثراً به نان شب محتاجند. به وسایل عادی زندگی هم دسترسی ندارند، چه رسد به اینترنت. اتومبیل هم مال از ما بهتران است. روزنامه و رادیو و تلویزیون، دولتی، و دولت نظامی-پلیسی است. راهبهراه مردم را میگردند. هر که هرجا به دنیا آمده باید بماند تا بپوسد.
انتقال به شهر یا روستای دیگر مجوز قانونی میخواهد، همچنانکه - چنان که بعضی منابع مدعی میشوند - عشق و عاشقی و هر گونه فعالیت و تحرکی که خصوصی تلقی میشود. مسافرت به خارج، به جز چین و روسیه آنهم برای خواص، ممنوع است. حتی دریافت کمک غذایی برای مردم گرسنه از ترس ورود فرهنگ بیگانه ممنوع اعلام شده. تماس با توریستهای خارجی هم ممنوع است. هر چند توریست های خارجی کمتر رغبت یا جرأت میکنند آن طرفها آفتابی شوند.
یک سایت دولتی کره شمالی وابسته به شرکت هواپیمایی آن کشور (Air koryo) یک تابلوی عریض و طویل را در پیشانی صفحه گذاشته که به طور مصور خلاصهتاریخ کشور را نشان بدهد: یک گوشه تابلو چند تایی تفنگ به دست دارند، آنطرفتر یک عده مشتهایشان را گره کردهاند و جلوی تابلو هم دختری به شکل و شمایل "دختر گلفروش" کشیده اند، که فیلمش در سالهای دهه شصت اشک مردم را درمیآورد . یک دست لباس روستایی تن این دختر بینوا کرده و یک دسته گل بزرگ هم دستشداده و نیشش را تا بنا گوش به خنده باز کردهاند.
این سایتضمن شرح گل و بلبل احوال کشور و تبلیغ تاریخ مبارزات آن، از انواع موزهها و جاذبههای توریستی هم چیزهایی گفته و عکس چند تا درخت کنار رودخانه و چمنزار را چاپ کرده تا دهان توریستها را آب بیاندازد و سر کیسه را شل کنند. اما چون حرفی برای گفتن ندارد و حرفها همه از بالا دیکته میشود، نوشته: اینکه میگویند کره شمالی کشور بستهای است، حرف مفت است. مردم ما همه مهمان نوازند. ماهیها در رودخانههایمان شنا میکنند و در پارکها پرندگان پروازکنان آواز میخوانند!
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است. همین یک نمونه از تبلیغات دولتی کافی است که بفهماند آنجا اوضاع از چه قرار است.
این کشور همه اش ۶۳ سال از تأسیسش میگذرد، اما پایتختش پر از موزههای یادبود و مجسمههایی است که شق و رق ایستادهاند. ذرهای انعطاف در این مجسمهها دیده نمیشود. درهای کشور را به روی دنیا بسته و مدام خود را در تهدید میبینند. اتکایشان به روسیه و چین است و امیدشان به اینکه سلاح هسته ای بتواند دشمنان (در رأسشان کره جنوبی و آمریکا) را از حمله باز بدارد. خوب میدانند که سلاح هستهای بسم اللهی است که جن ها را میتاراند. همین است که تمام هم و غمشان را صرف دستیابی به آن کردهاند.
هر چند به گفته منابع رسمی کره شمالی کیم جونگ ایل شنبه 17 دسامبر مرده، اما بر اساس زندگینامهای که روزنامه "زود دویچه سایتونگ" منتشر کرده، نه تاریخ دقیق مرگ او معلوم است، نه تاریخ دقیق تولد او. حتی در مورد محل تولدش هم شک وجود دارد. این ابهامات البته در مورد بسیاری از دیکتاتورها وجود دارد.
هاله قدسی اینگونه رهبران عمداً در ابهام نگه داشته میشود تا آنها بعض آدمیزاد و فرازمینی جلوه کنند. هاله قدسی که دور سر اینگونه "قدیسین" میچرخد، با باتری توهم و ابهام کار میکند. همین ابهامات در مورد کیم جونگ اون که جانشین پدر شده نیز وجود دارد. او را گویا در جوانی مدتی با اسم مستعار به سوئیس فرستاده اند تا انگلیسی یاد بگیرد، اما او مدتی بعد - یاد گرفته، نگرفته - برگشته و مدتی بعد ژنرال چهارستاره شده و در آب نمک خوابانده شده تا امروز جانشین پدر شود. عجیب اینجاست که یک کشور کمونیست که خود را "جمهوری دمکراتیک" میخواند، هیچگونه درکی از دمکراسی ندارد و موروثی اداره میشود.
در این اداره موروثی بقیه فک و فامیل خاندان "کیم" از جمله دایی و زن دایی هم که در میان ارتشیان نفوذ و بروبیا دارند،شریکند، و ترس غرب هم از همین است.
آمریکا عجالتأ هنوز تسلیت نگفته. به نوشته اشپیگل غرب از کودتای نظامیان میترسد و امیدش به این است که چین که میانهاش با کره ایها خوب است، آنها را سربهراه کند.
به گزارش رویتر بعد از مرگ کیم جونگ ایل بازارهای بورس آسیا به خصوص در تایلند، سنگاپور، هنگ کنگ و کره جنوبی به طرز فاحشی افت کرد. چون با مرگ دیکتاتور جا افتاده که بازارها به وجودش عادت کرده بودند، تبات به هم خورده بود. از این گذشته موشکی که چند روز پیش نظامیان کره شمالی شلیک کردند تا دیگران را بترساند، اثر کرد و همه جا خوردند. بازارهای بورس خیلی حساسند و به کوچکترین تغییرات واکنش نشان میدهند، شلیک موشک که دیگر جای خود دارد.
به نوشته اشپیگل ترس غرب از این است که رهبر جدید کره "جوان و بی تجربه" است و ممکن است یک دفعه به سرش بزند برای تسویه خرده حسابهای گذشته )بعد از جنگ بین دو کره در سالهای ۵۳-۱۹۵۰ هنوز معاهده صلح امضا نشده ( به همسایه جنوبیاش حمله کند و در این هیروویر سلاحهای استرتژیک را به کار ببرد.
این ترس بیجا نیست: همین پارسال بود که کره شمالیها در پاسخ به آن چه "تحریکات دشمن" مینامیدند،یک کشتی کره جنوبی را غرق کردند و به یک جزیره تحت مالکیت آن کشور هم گلوله توپ شلیک کردند. این است که غربیها چشمشان ترسیده و خوب دارند به افراد دور و بر رهبر جدید التاسیس نگاه میکنند ببینند کدام تند رو، کدام میانه رو و کدام اصلاا نرو است. این مطالعه میتواند مدتها ادامه پیدا کند، تا غرب خوب سبک سنگین کند ببیند آنجا چه کاسهای زیر نیمکاسه است. مردم بینوای کره شمالی باید در این مدت به همین زندگی طاقت فرسا ادامه بدهند.
به نوشته "زود دویچه سایتونگ" مردم چنان در تاریکی زیسته اند که معنی نور را نمیدانند. مردمی که از کره شمالی به کره جنوبی فرار میکنند، مدتها طول میکشد تا چشمشان به نور عادت کند و زندگی را بیبند.
پیآمدهای مرگ دیکتاتور کره شمالی
اکبر فلاح زاده
منبع: رادیو زمانه