پیرمرد قربانی هوس بازی شد

پیرمرد هوس باز که برای رسیدن به مقاصد شوم خود دو دختر جوان را طعمه قرار داده بود نمی دانست پولها و اتومبیلش را بر سر عشق پیری از دست خواهد داد.


پیرمرد 70 ساله ای که با اظهار تنگ دستی دو دختر جوان، خیالات دیگری را در سرش پرورانده بود، طعمه این دو دختر قرار گرفت. ملاقات اولیه پیرمرد با آنان در بین راه موجب آشنایی بیشترشان شده و در نتیجه در خانه پیرمرد به روی آنان باز می شود.
 
پیرمرد که دنیا را در این مدت دو ماه به کام خود دیده بود، دنیا طلبی موجب تضییع عقلش شده و زمینه را برای نقشه های این دو دختر مهیا می کند. هفته قبل این دو دختر در یک مهمانی شبانه، نسکافه پیرمرد را به قرصهای خواب آور قوی آغشته کرده تا جایی که در بستر مرگ قرار گرفته و در نتیجه پولها و همچنین اتومبیلش توسط این دو دختر به سرقت می شود.
 
پیرمرد که شدت دارو او را راهی بیمارستان  کرده بود، با شرمندگی پس از به هوش آمدن جریان را برای پسرش فاش کرده و مراتب نیز به پلیس آگاهی منعکس شد.
 
با شکایت مالباخته  کارآگاهان آگاهی گیلان پس از یک هفته تلاش شبانه روزی و بررسی مراودات آنان و همچنین سوابق مجرمان حرفه ای، موفق به شناسایی و دستگیری آن دو دختر جوان شده و پرونده نیز هم اکنون در حال بررسی است.(

+263
رأی دهید
-39

gharibe UAE - ابوظبی - امارات
ای ول عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند
یکشنبه 27 آذر 1390 - 16:40
Nur_ir - هامبورگ - المان
وای چقدر جالب . تا این پیرمرد هوسباز 70 ساله پولدار هوس چنین هوسهائی بسرش نیفتتد.
یکشنبه 27 آذر 1390 - 16:45
Neda02 - اتاوا - کانادا
احتمالا خیلی تنها بوده بیچاره، خیلی هم بعد از آشنا شدن با اون دو تا ختره احساس جوانی کرده. لوووووووووووووووووووووووووووووووووووول
یکشنبه 27 آذر 1390 - 16:40
آشی - لندن - انگلیس
آقایون مواظب باشید فریب این دخترخانمهای معصوم را نخورید. فلفل نبیند چه ریزه... پیرمرد بیچاره عکسش هم گرفتن با عصا داره در پارک راه میره.
یکشنبه 27 آذر 1390 - 17:40
red.boy - تهران - ایران
واقعا متاسفم. یه عده از عمل قبیه این دخترها حمایت میکنن. کی میگه پیرمرد 70 ساله حق رابطه جنسی مداره برای چی حقشه چه گناهی کرده بود؟؟؟
یکشنبه 27 آذر 1390 - 18:17
mm1313 - سنندج - ایران
پیرمردهای بیچاره ایران، مگه از پیرمردهای اروپائی چی کمتر دارند؟
یکشنبه 27 آذر 1390 - 19:09
gol andam - ژنو - سویس
دلبری٬ با دلبری دل از کفم دزدید و رفت. . هرچه کردم ناله از دل٬ سنگدل نشنید و رفت. . گفتمش: ای دلربا دلبر٬ ز دل بردن چه سود؟,,,,,,,,,,,,. . از ته دل٬ بر من دیوانه دل خندید و رفت. ,,,اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت / زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت. . دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی / دوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافت . .
یکشنبه 27 آذر 1390 - 18:54
khosh bavar - يزد - ايران
عجب شعری بامزه و پرمعنی سرودی !؟ پارمیدا عزیز، منو ببخش که این سوال را می‌کنم و ان اینکه، شما این شعر را با خواندن این خبر سرودی و یا اینکه قبلا سرودی و اینجا نوشتی‌ !؟
دوشنبه 28 آذر 1390 - 04:40
احمد تاجیک - دهلی جدید - هندوستان
مگه پیر مرد دل نداره! میگویند شراب که کهنه شود نشه ای دیگر دارد .
دوشنبه 28 آذر 1390 - 05:48
mahsa222 - مالمو - سوئد
ایولللللللللللللللللللللل بابا بزرگ زمونه در حال پیشرفته‌ها جوونها استوپ کردن حالا بابا بزرگها و مامان بزرگا بر سر صحنه هستن .ایول ولی‌ خداییش حقش هست برو هان سن خودتو پیدا کن تو چه به دختر جوان .سر اون دخترارو هم به دردسر انداخت .
دوشنبه 28 آذر 1390 - 09:31
gol andam - ژنو - سویس
فرهاد عزیز شما همیشه لطف دارین ،،، اینو نوشته بودم،،،با این جریان تطبیق میکرد ،،این جا نوشتم : ) عشق رو در هر زمان آدم می‌تونه حس کنه ،،،این اشتباه که جوانان ما فکر کنن فقط تا جوون هستی‌ می‌شه عاشق شد ،،،قلب گذشته از کار کرده فیزیکی‌ ،،،برای دوست داشتن و محبت به انسان هدیه شده ،،،دوست خوبم آرزو می‌کنم برای همه همیشه عشق و همیشه دوست داشتن رو ،،،شاد و عاشق باشیم،،،عشق یعنی قلم از تیشه و دفتر از سنگ / که به عمری نتوان دست در آثارش برد . .
دوشنبه 28 آذر 1390 - 08:58
khosh bavar - يزد - ايران
پارمیدا جون، چقدر قشنگ گفتی‌ ! من که حظّ می‌کنم و همیشه بخودم میگم : عجب جراتی داری که پیش چنین دانشمندان عزیزی عرض اندام میکنی‌ ( اظهار نظر میکنی‌ ) ! پس تا بعد دوست گرامی‌ و دانشمند من !
دوشنبه 28 آذر 1390 - 17:36
PARVANE1 - برنموث - انگلستان
یادم به داستانی افتاد.پیرمردی زنی‌ بسیار جوان رو به خرید یک انگشتر میبره. و کارت میگذار پیش فروشنده که دوشنبه از حسابش برداشت کنه. دختر هم خوشحال از این موضوع آخر هفته رو به عشق انگشتر سر می‌کنه. دوشنبه، فروشنده به پیر مرد با عصبانیت زنگ می‌زنه که تو یک ریال هم تو حسابت نداشتی‌. میتونی‌ بفهمی منو تو چه جهنمی گذاشتی؟ پیر مرد میگه: ولی‌ تو میتونی‌ بفهمی که من تو چه بهشتی‌ بودم.!!!!!!!!!!!!
‌سه شنبه 29 آذر 1390 - 11:12
khosh bavar - يزد - ايران
پروانه عزیز، شما چرا کم پیدایی !؟ ولی‌ عجب داستان بامزه گفتی‌ ! ولی‌ من با اینکه خوش باورم، نمیتونم این داستان را باور کنم ! پس تا داستان بعدی خدا یارت پروانه خانم " شیرین " زبان !
‌سه شنبه 29 آذر 1390 - 17:44
morgan123 - واشینگتن - امریکا
khosh bavar - یزد - ایران - مشکوک میزنی!!!.
‌چهارشنبه 30 آذر 1390 - 10:11
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.