لالاییافیونی
وقتی سراغ هادی کوچولو میرویم وی را در حال بازیگوشی میبینیم با چشمان تیزش به دوربین خیره میشود و به نوعی فیگور میگیرد، پسرک پاک است و نیاز به حمایت دارد. شاید روزی برسد که هادی را پشت میز دانشگاه ببینیم و شاید هم نه!!!
روزنامه ایران : میهمان کوچولوی کمپ ترک اعتیاد پسر بچهای 6 ماهه است!! حتماً شوکه شدهاید این پسرک هیچ آغوشی برای آرامش ندارد! مادری نیست تا دستی به سر و موهایش بکشد. گریههای شبانهاش اشک را به چشمان مددجویان کمپ هدیه داده است! میهمان کوچولو در بیرحمی مادرش معتاد شده است! حیرتآور است و ناراحتکننده! مادر به جای لالایی خواندن برای خواب راحت پسرک، وی را با اعتیاد هم آغوش کرده است. اینجا کمپ ترک اعتیاد زنان در پاکدشت است و هر میهمانی داستان غمانگیز و گاه باورنکردنی با خود دارد اما داستان هادی کوچولو شوکآور است!مددجویان روز نخست را هنوز به خاطر دارند، انگار همین دیروز بود که هادی را به آغوش گرفتند و شنیدند باید سمزدایی شود.
چه روزهای سختی بود. استخوانهایش درد میکرد، بیتاب بود و خماری کلافهاش کرده بود قرصها هم آرامش نمیکرد. گریه امانش را بریده بود و نالههایش همه را کلافه کرده بود. دیگر مهمانان کمپ از گریههای پسرک خسته شده بودند، گریه، گریه و گریه! نمیتوانست بگوید و از نامهربانیهای مادر فریاد زند. 20 روز طول کشید تا هادی کوچولو آرام شد، حالا دیگر معتاد نبود و به دنیای واقعی کودکان برگشته بود. این پسر بچه دیگر پاک پاک است و همه دوستش دارند، خندههایش و بازیگوشیهایش مرهمی برای تنهاییهای دیگر اعضای کمپ شده است و همه خوشحال هستند که پسرک از خانه افیون مادر نجات یافته است.
باور میکنید پسر 6 ماهه الان در لیست معتادان ترک کرده ثبت شده است. شاید هیچگاه نداند روزی معتاد بود و چگونه به زندگی پاک برگشته است.
پروندهای شگفتآور
ماجرای اینکه کودک 6 ماههای برای ترک اعتیاد در کمپ بستری شده است شوکآور بود. این کودک ناخواسته معتاد شده است اما مانند همه کسانی که با آگاهی معتاد شدهاند درد کشیده و دنیای خماری را پشتسر گذاشته است.
یک ماه پیش بود که هادی کوچولو در کمپ ترک اعتیاد بهارک در پاکدشت بستری شد و پس از سمزدایی بسیار سخت و پشتسر گذاشتن روزهای دردناک کاملاً از مواد افیونی پاک شد.
در این کمپ، زنان معتاد تحت سمزدایی هستند تا از جهنمی که برای خود ساختهاند رها شوند.
اما مهمان کوچولو نمیخواست افیونی باشد و نمیدانست چرا درد میکشد و باید گریه کند.
هادی کوچولو قربانی افیون مادر سنگدل شده بود، زن برای آنکه بتواند به راحتی مواد بکشد نیاز به سکوت پسرک داشت و نمیخواست گریههای کودکش را که دنبال آغوش گرم مادر بود بشنود و همین کافی بود تا با خوراندن مواد به هادی کوچولو وی را آرام کند!!!
مسئول کمپ که میخواهد نامش پنهان بماند و یکی از تلخترین تراژدیهای کارش در کمپ را سرنوشت همین پسرک میداند، از ناآرامیها و گریههایش میگوید و اینکه باور نداشت بیماری خردسال داشته باشد.
این زن خودش مادر است و باور ندارد مادر هادی کوچولو چنین سرنوشتی را برای وی رقم زده باشد. وی میگوید: هادی یک ماه پیش به همراه مادرش به کمپ آمد. مادر او یک کارتن خواب بود و یک سال است در خیابان میخوابد. مأموران پلیس مادر هادی را در حالی که اعتیاد داشت در گوشه پارکی پیدا کرده بودند و به همراه هادی به کمپ انتقال دادند.
مادرش برای سمزدایی به قرنطینه منتقل شد اما هیچکس نمیدانست این پسر شیرخواره نیز اعتیاد دارد. یک روز نگذشته بود که بیتابیهایش ما را در برابر یک درد حیرتانگیز قرار داد.
این پسر بچه مدام بیتابی میکرد و گریههای تمام نشدنی داشت. هادی را برای آزمایش به بیمارستان بردیم و آزمایشها نشان داد که این کودک اعتیاد دارد.
ترک دادن بچه 6 ماهه خیلی سخت بود. هادی باید همه مراحل سمزدایی را پشتسر میگذاشت باید درد خماری را تحمل میکرد.
مسئول کمپ در ادامه افزود: مادر هادی از خانوادهای اهل دماوند بود و آنطور که خودش گفته است از آنجا که همسرش اعتیاد داشته پس از ازدواج معتاد شده است. اعتیاد مادر و پدر هادی به اندازهای
زیاد بود که از سوی بستگانشان طرد شده و همین باعث شد که پدر و مادر کارتن خواب شوند.
از پدر هادی خبری نداریم و مادرش که سمیه نام دارد ادعا میکند او در خیابان با تزریق مواد مرده است. وی گفته زمانی که تصمیم به مصرف مواد داشت چون هادی گریه میکرد و اجازه نمیداد او راحت باشد برای اینکه هادی را بخواباند، هنگام مصرف کراک دود آن را به صورت هادی فوت میکرده و همین باعث میشد که هادی بخوابد و مادرش راحت باشد، با همین کار سمیه بود که کودکش اعتیاد شدیدی پیدا کرد. هادی کوچولو وقتی دو ماه بیشتر نداشت با این روش میخوابید و در واقع از دوماهگی معتاد شده است. پسرک تا وقتی به کمپ انتقال یافت و از مادرش دور شد یک افیونی کامل شده بود.
مسئول کمپ میگوید: سمیه در روزهای نخست با استفاده از روش انباری با خودش مواد به داخل کمپ آورده بود. (انباری روشی است که بعضی از معتادان برای حمل مواد مخدر از آن استفاده میکنند.) آنها مواد را در بستههای کوچکی بستهبندی میکنند و آن را میبلعند تا پس از مدتی آن را تخلیه و از آن استفاده کنند.
از آنجا که مادر هادی مدام دچار تهوع میشد به او شک کردم و پس از آنکه دو سه روزی داخل قرنطینه مانده بود مواد را دفع کرد و از آن زمان سعی کردیم مراحل سمزدایی را در خصوص وی نیز انجام دهیم.
مادر هادی در بررسیهای روانکاوانه مددجویان گفته که همه داروندارشان را به خاطر مواد مخدر از دست دادهاند.
چندباری به خانه پدرش پناه برده اما پدر و مادرش از پذیرفتن وی و بچهاش امتناع کردهاند به همین دلیل پس از مرگ پدر هادی نیز جایی برای زندگی نداشتهاند و مجبور بودهاند مادر و کودک در خیابانها بمانند.
سرپرست کمپ ترک اعتیاد زنان در ادامه گفت: هادی کوچولو همه علائم ترک معتادان را داشت. تبولرز، خماری، ضعف، بیحالی، آشفتگی، همه از علائمی بود که هادی هنگام ترک کردن داشت. پوست صورت او چروک شده بود و
بدنش جای زخم داشت. باید همه را رفع میکردیم. در نخستین مرحله مادر هادی را از او جدا کردیم تا او نتواند شیر مادرش را بخورد و مجبور شدیم به او شیر خشک بدهیم.
در کمپ همه کمک میکردند تا هادی زجر کمتری بکشد، حتی زنان که دوره ترک خود را میگذراندند، شبها هرکدام هادی را نگهمیداشتند تا مواظب پسرک باشند. سعی میکردیم از مسکنهای مجاز برای آرام کردنش استفاده کنیم. پسربچه سختی زیادی کشید تا بعد از 20 روز آثار مواد مخدر کاملاً از بدنش پاک شد و یک بچه خندان و بازیگوش پیش رویمان قرار گرفت و همه را خوشحال کرد.
وی میافزاید: مادر هادی را پس از آنکه کاملاً سمزدایی شد به خانه پدرش بردیم تا خانوادهاش را شناسایی کنیم.
در همه مدتی که مادر هادی و او داخل کمپ بودند با هم ملاقات نداشتند در واقع مادر او بود که نمیخواست پسرش را ببیند. پس از آنکه مادر هادی در کمپ مواد را ترک کرد ابتدا خواستیم او را به خانوادهاش تحویل دهیم و بعد هادی را با او همراه کنیم.
بیمیلی مادر
وقتی مأموران بهزیستی مادر هادی را به خانه پدرش بردند، مادر سمیه او را پذیرفته بود اما بعد از گذشت بیش از 10 روز هیچ سراغی از هادی نگرفته است و در این مدت هادی در کمپ زندگی میکند. هادی از روز اولی که به کمپ آمده کاملاً فرق کرده است. زخمهای پوستش بهتر شده و خشکی پوستش از بین رفته است. او حالا کاملاً سرحال است.
اما تکلیفش مشخص نیست. در مدتی که مادرش از کمپ مرخص شده نمیدانیم چه کنیم و این کودک در کمپ شرایط خوبی نخواهد داشت و اگر شرایط تغییری نکند باید او را به بهزیستی تحویل دهیم. چند روز دیگر هم منتظر میمانیم از آنجا که احتمال میرود مادر هادی دوباره
پس از ترک کردن، به سمت مواد مخدر رفته باشد. او را به بهزیستی تحویل میدهیم شاید بتوانیم آینده بهتری برای هادی رقم بزنیم.