پنج الگوی حمله نظامی به ایران
هر حمله محدود علیه ایران، می تواند زنجیره ای از اقدامات نظامی متقابل و تلافی جویانه را در پیش داشته باشد و به یک درگیری گسترده بینجامد
حسین باستانی
بی بی سی
در پی انتشار گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی و تاکید آن بر امکان وجود اهداف نظامی در برنامه هسته ای تهران، گمانه زنی در مورد وقوع حمله نظامی علیه ایران بالا گرفته است.
گروه بزرگی از فعالان و روشنفکران ایران - حتی بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی - از احتمال بروز چنین حمله ای ابراز نگرانی کرده و نسبت به تبعات آن هشدار داده اند.
ظاهرا جای تردید وجود ندارد که حمله نظامی، به لحاظ انسانی دارای تبعات جبران ناپذیری بوده و به لحاظ حقوقی نیز، با انتقادات فراوانی در سطح جهان رو به رو خواهد بود.
اما گذشته از جنبه های انسانی و حقوقی، این حمله تا چه اندازه ممکن است برای انجام دهندگان آن "نتیجه بخش" باشد؟
برای پاسخ دادن به این سوال، مرور چند الگوی "موفق" عملیات نظامی غرب در سالیان اخیر و مقایسه شرایط هر یک از آنها با وضعیت موجود ایران مفید خواهد بود:
۱- حمله به لیبی
۲- حمله به عراق در جنگ اول خلیج فارس
۳- حمله به عراق در جنگ دوم خلیح فارس
۴- حمله به صربستان
۵- ضربه نظامی به ایران در آخرین سال جنگ هشت ساله
۱- الگوی حمله به لیبی
در این الگو عملیات نظامی علیه کشور هدف برای تقویت اپوزیسیون مسلح و کمک به سقوط حکومت انجام می شود.
این روش اخیرا در مورد کشور لیبی مورد استفاده قرار گرفت و در پی تصرف مناطقی از لیبی توسط مخالفان، نیروهای ناتو با پشتیبانی هوایی، اطلاعاتی و تدارکاتی، به سرنگونی حکومت کمک کردند.
اما به نظر نمی رسد که اپوزیسون فعال در داخل ایران، اعتقادی به انجام عملیات مسلحانه علیه حکومت داشته باشد و حتی در صورت اعتقاد نیز، از توانایی در پیش گرفتن این روش برخوردار نیست.
گذشته از این واقعیت، نباید فراموش کرد که در الگوی لیبی، مخالفان حکومت باید توانایی مقابله زمینی موثر با حکومت در نقاطی از کشور را داشته باشند تا سپس بتوانند با استفاده از حمایت هوایی و تدارکاتی نیروهای خارجی به جنگ با نیروهای حکومتی بپردازند.
یادآوری ساختار نظامی جمهوری اسلامی ایران، به تنهایی توضیح می دهد که چرا امکان پیاده شدن الگوی لیبی در ایران بسیار دور از ذهن است.
با توجه به جمعیت بیش از ۱۱ برابری ایران، نمی توان گفت که ارتش و حتی سپاه پاسداران قدرت نظامی قوی تری را در مقایسه با نیروهای مشابه خود در کشوری چون لیبی تشکیل می دهند. اما وجود یک نیروی شبه نظامی بسیار بزرگ به نام بسیج، و به ویژه پراکندگی بالای این نیرو در سر تا سر کشور، قطعا مزیت بزرگی است که مشابه آن، نه در لیبی و نه احتمالا در هیچ کشور دیگری در منطقه – جز اسرائیل – قابل جستجو نیست.
مقام های حکومتی ایران مدعی وجود ۱۲ میلیون عضو - یا حتی بیشتر- در بسیج هستند که البته بسیار اغراق آمیز به نظر می رسد.
با وجود این، کارشناسان مسائل نظامی ایران تردیدی ندارند که بسیج، دارای چند میلیون نفر عضو است.
البته بسیاری از اعضای بسیج - که در زیرشاخه هایی چون بسیج دانش آموزی، اصناف، کارمندی، محلات و ... عضویت دارند - فاقد آموزش نظامی یا تعهد جدی به حکومت ایران هستند؛ وبخش بزرگی از آنان نیز، احتمالا به خاطر منافع شخصی به عضویت این نیرو در آمده اند و در مواقع حساس برای حکومت ایران مفید نخواهند بود.
اما علی رغم تمام این واقعیات، قابل انکار نیست که در کل نیروی بسیج، چند صد هزار نیروی وفادار به حکومت ایران و کمابیش تعلیم دیده وجود دارد، و همین نیروها در صورتی که در کنار نیروهای رسمی نظامی کشور قرار بگیرند، احتمالا امکان تکرار الگویی چون لیبی را بسیار ناچیز می سازند.
۲- الگوی حمله به عراق (در جنگ اول خلیج فارس)
در این الگو ترکیبی از تحریم های بین المللی و حمله نظامی، باعث تن دادن کشور هدف به همکاری موثر با نهادهای بین المللی می شود.
این همان اتفاقی است که پس از حمله آمریکا و متحدانش به عراق در سال ۱۹۹۱ میلادی افتاد، حمله ای که بر اثر آن، دولت صدام حسین در موقعیت ضعف قرار گرفت و در نتیجه، به همکاری با سازمان های جهانی متصدی خلع سلاح پرداخت.
به نظر می رسد که سرانجام این همکاری، همان عاملی است که تصمیم گیران نظامی و سیاسی ایران را به این نتیجه رسانده که هرگز تجربه کشور همسایه غربی را تکرار نکنند.
آنها تاکید می کنند که رژیم صدام حسین، به مدت بیش از یک دهه به همکاری با سازمان هایی بین المللی مسئول نظارت بر تولید و نگهداری سلاح های نامتعارف و حتی متعارف پرداخت و این سازمان ها، با پشتکار و دقت هر چه تمام تر، به خنثی کردن قدرت تسلیحاتی عراق پرداختند.
اما سرانجام، وقتی آنها توان دفاعی و تهاجمی بغداد را خنثی کردند و این حکومت دیگر ابزار موثری برای دفاع از خود در اختیار نداشت، دولت بوش به بهانه وجود سلاح هایی که هرگز در عراق وجود نداشت به آن کشور حمله کرد.
البته بعد از چند سال، اشغال کنندگان اعتراف کردند که چنان سلاح هایی در عراق وجود نداشته، اما این، فرقی در نتیجه ایجاد نمی کرد، چون دولت صدام حسین دیگر ساقط شده بود.
نتیجه این تجربه، بسیاری از مسئولان سیاسی - امنیتی ایران را به این نتیجه رسانده که حتی المقدور، تحت فشار بین المللی به همکاری با سازمان ها و فرایندهای "خلع سلاح کننده" خود نپردازند.
این طراحان، ظاهرا به تازگی دلیل جدیدی هم برای پافشاری بیشتر بر دیدگاه خود پیدا کرده اند و آن، سرنوشت حکومت معمر قذافی در لیبی است.
لیبی نیز - که از دهه ۸۰ میلادی در معرض حملات هوایی و تحریم های بین المللی قرار گرفته بود – بعد از سقوط صدام حسین در سال ۲۰۰۳ و برای اجتناب از دچار شدن به سرنوشت او، به طور داوطلبانه به همکاری با خلع سلاح خود توسط سازمان های بین المللی پرداخت.
اما نتیجه این تصمیم، از نگاه حاکمان ایران نه تنها حکومت قذافی را از عملیات براندازانه غرب در امان نداشت، که دست آن حکومت را در مقابله با چنین عملیاتی بست.
با توجه به تجربیاتی از این نوع، احتمال آنکه عملیات نظامی علیه ایران به همکاری واقعی ایران با نهادهای بین المللی بینجامد، بالا نخواهد بود.
۳- الگوی حمله به عراق (در جنگ دوم خلیج فارس)
در این الگو حمله نظامی باعث شکست نظامی کامل کشور هدف و تغییر حکومت می شود.
به اعتقاد تحلیل گران نظامی جمهوری اسلامی ایران، یکی از درس های مهم تجربه سقوط صدام حسین در جریان جنگ دوم خلیج فارس (۲۰۰۳) ناموفق بودن استراتژی دفاعی عراق در مقابله با دشمن قوی تر است.
استراتژی ارتش عراق، بر مقابله با آمریکا در داخل مرزهایش استوار بود؛ در حالی که ارتش عراق در داخل کشور، چاره ای جز اتخاذ موضعی تدافعی در مقابل یک ارتش به مراتب مسلح تر نداشت و سرنوشت چنین نبردی، از همان ابتدا مشخص بود.
برای دچار نشدن به سرنوشت عراق، مسئولان نظامی ایران بارها تأکید کرده اند که در صورت حمله نظامی آمریکا، این جمهوری اسلامی است که "میدان نبرد را تعیین خواهد کرد".
معنی واضح تر این تهدید آن است که در صورت حمله آمریکا، نیروهای ایرانی نه فقط در مرزهای خود، که در عراق، افغانستان، لبنان، فلسطین، کشورهای خلیج فارس که میزبان پایگاه های آمریکایی هستند، یا حتی مناطق دیگر خواهند جنگید.
طبیعتا یکی از ابزارهای مهم ضربه زدن جمهوری اسلامی به آمریکا و متحدانش در منطقه، نیروهایی چون سپاه قدس هستند؛ اما در کنار آنها، متحدان بالقوه و بالفعل تهران در منطقه نیز به همان اندازه در هنگام یک درگیری احتمالی با آمریکا تعیین کننده خواهد بود.
برخی از متحدان شیعه تهران، تاکنون به طور بالفعل در کشورهایی چون لبنان یا عراق نقش آفرینی موثری در مقابله با آمریکا و متحدانش کرده اند.
به علاوه، برخی از ناظران غربی معتقدند که تهران با گروه های مسلح سلفی نیز علیه ناتو همکاری کرده است.
در مورد این ادعا، نظرات موافق و مخالف بسیاری وجود دارد. اما حداقل این طور به نظر می رسد که در صورت درگیر شدن جمهوری اسلامی در یک نبرد "مرگ و زندگی" با ایالات متحده، تهران حاضر خواهد بود با هر گروهی که حاضر به قبول مساعدت ایران برای ضربه زدن به آمریکا و متحدانش باشد - فارغ از ایدئولوژی آن - همکاری کند.
با توجه به مجموعه این حقایق، تکرار تجربه شکست صدام حسین در پی یک عملیات نظامی برق آسا، به سادگی در ایران قابل تکرار نخواهد بود و به علاوه، ممکن است هزینه های آن برای غرب به مراتب از منافعش بیشتر باشد.
۴- الگوی حمله به صربستان
در این الگو یک عملیات نظامی حساب شده و محدود، باعث شکسته شدن اقتدار حکومت و تشجیع اپوزیسیون برای براندازی آن می شود.
نمونه قابل توجه اجرای این الگو، به دنبال حملات هوایی ناتو علیه صربستان در سال ۱۹۹۹ صورت گرفت که با هدف قرار دادن مراکز مهم حکومتی همراه بود و به تظاهرات چند صد هزار نفری مخالفان و سقوط دولت به فاصله یک سال انجامید.
نتیجه قابل تاملی که نیروهای تندروی حاکم بر نهادهای امنیتی ایران از مطالعه چنین تجربیاتی گرفته اند، لزوم ریشه کن کردن کامل اپوزیسیون داخلی در صورت بروز تهاجم خارجی است.
بر مبنای این دیدگاه، علاوه بر آماده سازی های نظامی برای مقابله با حمله احتمالی آمریکا و متحدانش، روش مکمل دیگری نیز باید در داخل کشور برای بی اثر کردن عملیات تغییر رژیم به کار گرفته شود.
این عملیات، می تواند سرکوب تمام نیروهای سیاسی و اجتماعی ای باشد که ممکن است قدرت های خارجی، برای دوره "پس از جمهوری اسلامی" - ولو در آینده ای دور- بر روی آنها حساب باز کنند.
در این ارتباط نیز، تجربه عراق از جمله درس هایی است که مورد توجه استراتژیست های امنیتی جمهوری اسلامی قرار گرفته است.
این استراتژیست ها معتقدند همان نیروی مهاجم خارجی که در سال ۲۰۰۳ حکومت صدام حسین را سرنگون کرد، در سال ۱۹۹۲ نیز ارتش عراق را شکست داد، اما به یک دلیل ساده، در نوبت اول این پیروزی به تغییر حکومت در عراق نینجامید: وجود نداشتن گزینه جایگزین برای صدام.
با اتکای به چنین شواهدی است که دستگاه نظامی – امنیتی ایران، بر این باوراست که دشمن خارجی، حتی در صورتی که به لحاظ نظامی قدرت شکست دادن جمهوری اسلامی را داشته باشد، تا وقتی که جایگزینی داخلی برای این رژیم موجود نباشد، امکان سرنگونی آن را نخواهد داشت.
به عبارت دیگر حمله نظامی به ایران، اگرچه نتایج مبهمی در تغییر رفتار استراتژیک حکومت ایران خواهد داشت، اما ممکن است تبعاتی سریع و جبران ناپذیر برای اپوزیسیون داشته باشد.
۵- الگوی ضربه نظامی به ایران (در آخرین سال جنگ هشت ساله)
در این الگو، عملیات نظامی محدود باعث بالا رفتن هزینه های کشور هدف می شود و حاکمان را به تجدید نظر در رفتار خود ترغیب می کند.
مسئولان دست اندرکار در زمان جنگ ایران و عراق، تاکنون به دفعات یادآور شده اند که یکی از دلایلی که تهران را متقاعد ساخت به پذیرش قطع نامه ۵۹۸ کرد، ضربات محدود نیروهای نظامی ایالات متحده علیه اهداف ایرانی (سکوها، شناورها و حتی یک هواپیمای ایر باس مسافربری) در سال پایانی جنگ بود.
آیا چنین الگوی مشابهی ممکن است در شرایط فعلی نیز منجر به عقب نشینی جمهوری اسلامی در مقابل غرب بر سر موضوعاتی مانند برنامه هسته ای بشود؟ به نظر می آید دادن پاسخ مثبت به این سوال تنها در صورتی ممکن است که وضعیت موجود جمهوری اسلامی ایران را - پس از ۱۲ سال تقویت توان نظامی و حضور منطقه ای خود - مشابه وضعیت آن در سال آخر جنگ با عراق بدانیم.
حکومت جمهوری اسلامی ایران، قاعدتا ترجیح می دهد که مورد تهاجم نظامی قرار نگیرد. اما درعین حال، مسئولان نظامی ایران تاکید دارند که اگر چنین تهاجمی صورت بگیرد، باید برای حداکثر کردن هزینه دشمن، آمادگی پرداخت هر بهایی را داشت.
این مسئولان به کرات گفته اند که تفاوت نیروهای آنها با غربی ها، آمادگی برای هزینه دادن است. ممکن است بخش مهمی از این اظهارات، کارکرد تبلیغاتی داشته باشد. اما تجربه عملیات انتحاری نیروهای ضد غربی در کشورهایی چون عراق و افغانستان، حاکی از موثر بودن این نوع عملیات علیه مهاجمان خارجی است.
در نگاه مسئولان نظامی و امنیتی ایران، اگر چه قدرت نظامی کشورهای غربی بیشتر از جمهوری اسلامی است، اما در مقابل، ظرفیت آن برای پرداخت هزینه های مادی و انسانی، محدود است.
در این کشورها، بر خلاف ایران، حتی افزایش شدید قیمت نفت یا دادن چند هزار نفر کشته، ممکن است حزب حاکم را در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری به زمین بزند. این در حالی است که مسئولان ایرانی، خود را به گونه ای مشابه نیازمند به آرای عمومی یا تحت نظارت رسانه ها و سیاستمداران رقیب نمی بینند.
در این میان، اگرچه قابل تصور است که مجموعه تمهیدات نیروهای نظامی و امنیتی ایران برای مقابله با مهاجمان خارجی، در صورت انجام یک حمله فراگیر به مرحله اجرا در آید. اما در این میان سوال مهمی مطرح است: آیا بروز یک حمله "محدود" نیز ممکن است فعال شدن این سازوکارها را به دنبال داشته باشد؟
دستگاه نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی، قاعدتا اطمینان نخواهد داشت که یک ضربه نظامی محدود، مثلا به تاسیسات هسته ای ایران، مقدمه یک فرایند "تغییر رژیم" - هچون آنچه در صربستان به وقوع پیوست - خواهد بود یا نه.
به همین علت، حکومت احتمالا ترجیح خواهد داد به محض دریافت ضربات نظامی محدود، با تمام قوا با آن مقابله کند.
یکی از تمهیدات لازم در همین ارتباط، ممکن است این باشد که حکومت، بکوشد با تکرار الگوهایی مانند الگوی تابستان ۱۳۶۷، تکلیف بسیاری از نیروهای سیاسی و اجتماعی مخالف را برای همیشه یکسره کند.
از سوی دیگر، در بعد نظامی، حتی یک حمله محدود به تاسیسات حساس ایران، به طور ناگزیر حملاتی متقابل را در نقطه ای در خارج از مرزها در پی خواهد داشت. چرا که فرماندهان نظامی ایران، پس از سال ها نمایش سازش ناپذیری و سرسختی در مقابل دشمنان خارجی، نخواهند توانست به تبعات حیثیتی "پاسخ ندادن" به حمله خارجی - که به سرعت جایگاه آنان را در نزد وفادارانشان در داخل و خارج از کشور پایین می آورد - تن بدهند.
در جانب دیگر، تصور این سناریو هم غیرممکن است که آمریکایی ها و متحدانشان بتوانند مقابله به مثل نیروهای ایرانی یا متحدانشان علیه نیروهای آمریکایی یا کشور اسراییل را، بدون پاسخ بگذارند.
به این ترتیب هر حمله محدود علیه ایران، می تواند زنجیره ای از اقدامات نظامی متقابل و تلافی جویانه را از دو طرف در پیش داشته باشد و به یک درگیری گسترده بینجامد.
در نهایت، به نظر می رسد مروری بر تجربیات حاصل از عملیات نظامی غرب در کشورهای مختلف و مقایسه شرایط انجام آنها با وضعیت احتمالی طرفین درگیری در صورت حمله نظامی به ایران، دارای درس های مهمی برای تحلیلگران مسائل نظامی و امنیتی خواهد بود.
البته، وضعیت ایران ممکن است در آینده دستخوش تحولاتی شود که متغیرهای جدیدی را در محاسبه نتیجه احتمالی حمله به این کشور دخیل کند.
اما اگر قرار باشد گمانه زنی در مورد نتیجه حمله به ایران را بر مبنای شرایط موجود ایران انجام دهیم، به این جمع بندی می رسم که تبعات این حمله، احتمالا به کلی متفاوت با نتایج عملیات "موفقی" خواهد بود که در گذشته، در مناطق مختلف جهان - از صربستان تا لیبی - صورت گرفته است.