۱۰ فرمان برای فرار از خجالت
میگویند توماس ادیسون عاشق نمایش بود و عاشق نمایشنامههای شکسپیر. او از وقتی ۸ ساله بود، دلش میخواست بازیگر تئاتر بشود و حتی در دوران نوجوانیاش هم برای رسیدن به این آرزو تلاش کرد اما موفق نشد. میدانید چرا؟ چون خجالتی بود! در زندگینامهاش نوشتهاند که او سالها به خاطر صدای زنانهاش خجالت میکشید در میان جمع، صحبت کند. آن نوجوان خجالتی، خوشبختانه بازیگر تئاتر نشد و شد: توماس ادیسون! همان ادیسونی که زندگی امروز را بدون اختراعات او حتی نمیشود تصور کرد... کودکان، نوجوانان و جوانانی که امروز خجالتی هستند، در هیچ محضری امضا نکردهاند و به هیچ کسی تعهد ندادهاند که فردا و پسفردای روزگار هم خجالتی و کمرو باشند.
۱. وقتی به یک محفل رودربایستیدار، مثلا به یک مهمانی رسمی، دعوت میشوید؛ وقتتان را طوری تنظیم کنید که زود برسید. این نکته در عین سادگی، بسیار مهم است. حداقل فایدهاش این است که با سنگینی فضای جلسه، زودتر آشنا میشوید و کمکم ترستان از آن جمع میریزد. امتحان کنید! وقتی یک جمع خلوت در حضور شما آرام آرام شلوغ میشود، حس خجالتتان خیلی کمتر است نسبت به وقتی که ناگهان به یک مجلس شلوغ وارد میشوید. معمولا آنهایی که زودتر به چنین محافلی میرسند، راحتتر با تازهواردها ارتباط برقرار میکنند.
۲. دلتان میخواهد وقتی به یک جمع وارد میشوید، چگونه رفتار کنید؟ خوشبرخورد؟مطمئن؟ با لبخند باز؟ صمیمانه؟ و...؟ خب، همه اینها را میتوانید در خلوت خودتان و در مقابل آینه تمرین کنید. همه ما آدمها کمی تا قسمتی بازیگریم. نقشآفرینی جلوی دوربین شاید کار آسانی نباشد ولی نقشآفرینی در خلوت و در مقابل آینه مطمئنا کار آسانی است. تمرینهای مکرر این چنینی، ناخودآگاهتان را به همان سمتی میبرد که بیشتر تمرینش را میکنید و کمکم شما هم همانی خواهید شد که دلتان میخواهد.
۳. ماشین یک نفر وسط خیابان خراب شده و روشن نمیشود و حالا راننده منتظر است کسی بیاید کمکش کند و ماشین را هُل بدهد... همسایهتان دارد از بازار برمیگردد و دستش حسابی پُر است، زنبیل دارد از دستش میافتد... پیرمرد مغازهدار، زورش نمیرسد به تنهایی، کرکره مغازه را بدهد بالا... خب، چرا معطلید؟ مگر نمیخواستید تمرینهای ضد خجالت را شروع کنید؟ چه بهتر از این؟ با این تیر، خیلی بیشتر از یکی دو نشان را خواهید زد. مطمئن باشید. خرجش فقط دو کلمه است: کمک نمیخواهید؟ (البته لبخند و ارتباط چشمی را هم هنگام ادای این دو کلمه فراموش نکنید.) نمیدانید چقدر موثر است!
۴. از همصحبت خودتان تعریف کنید. اینکه دیگر کاری ندارد. هم آسان است، هم موثر. اغلب آدمها وقتی ازشان تعریف میکنید، ذوق میکنند و بیشترشان آنقدر ذوق میکنند که به هیچ قیمتی حاضر نمیشوند همصحبتی با شما را از دست بدهند. البته هنگام اجرای این تکنیک باید مواظب مغزتان هم باشید چرا که ممکن است جای دندانهای کسی که ازش تعریف کردهاید، رویش باقی بماند. ضمنا، هنگام تعریف و تمجید از این و آن، به هیچ وجه لازم نیست دروغ بگویید. اگر کمی دقت کنید، مطمئنا در هر آدمی بالاخره یک چیزی پیدا میکنید که قابل تعریف باشد. البته تعریفهایتان هم نباید خیلی بیربط باشد. مثلا وقتی کسی دارد درباره یک موضوع فلسفی با شما صحبت میکند، خیلی بیربط است اگر بگویید: <پیراهنتان چقدر قشنگ است>! مثلا بهتر است خودتان را به موضوع مورد بحث، علاقهمند نشان بدهید و از جالب بودن آن موضوع صحبت کنید.
۵. ارتباط چشمی در برقراری یک ارتباط موثر، خیلی مهم است. حتما به چشم طرف مقابلتان نگاه کنید، چه وقتی که دارید صحبت میکنید، چه وقتی که دارند با شما صحبت میکنند. این ارتباط چشمی را ترجیحا با یک لبخند ملایم و حالت دوستانه همراه کنید. اگر به هر دلیلی از برقراری یک ارتباط چشمی مناسب ناتوانید، سعی کنید به پیشانی طرف مقابلتان نگاه کنید. از معجزه نفسهای عمیق هم غافل نشوید که به هنگام حملات استرس واقعا سودمند است. عادت کنید که با نفسهای عمیق، آرامش را به وجودتان برگردانید. این تمرین را میتوانید خیلی راحت در حضور جمع، بارها و بارها انجام بدهید. مطمئن باشید که هیچکس نمیفهمد این کار شما چه معنایی دارد. باور کنید که اصلا کسی حواسش به شما نیست. راحت باشید.
۶. خیلی هم ایدهآلگرا نباشید! قرار نیست با هر جوکی که شما تعریف میکنید، همه غش و ریسه بروند. قرار نیست با هر حرفی که میزنید، همه بهبه و چهچه کنند. برای هیچکس دیگری هم قرار نیست چنین اتفاقی بیفتد. مطمئن باشید که دیگران هم استانداردهای خودشان را اینقدر دستِ بالا تعریف نمیکنند. وقتی در یک جمع حضور دارید، کسی از شما انتظار ندارد که فوقالعاده باشید. برای جمع، این مهم است که شما با آنها همراه باشید، فقط همین. این را هم یادتان باشد که خیلی از خانمها و آقایان اصلا با آدمهای پرحرف و شوخ و مجلسآرا میانه خوبی ندارند. و یک خبر خوب دیگر برای خجالتیهای عزیز: سکوت و کمحرفی شما را معمولا به پای فروتنی، حجب و حیا و بزرگمنشیتان میگذارند و چه صفتی بهتر از فروتنی؟ راستی یادتان باشد که، در ملاقات اولتان با هیچکس زیاد حرف نزنید و اطلاعات شخصیتان را رو نکنید. چه لزومی دارد؟ این کار را متاسفانه بعضیها برای پنهان کردن آن حس خجالت درونی انجام میدهند. غافل از اینکه دیگران، این کار را غالبا اینطور تفسیر و تعبیر میکنند که فاعلان این فعل، آدمهای کمظرفیت و سرخورده یا آدمهای گوشهگیر و تنهایی هستند.
۷. هیچوقت هیچکس را تحقیر نکنید و خصوصا در حضور جمع از چنین کارهایی پرهیز کنید. همه ما آدمها به آرامش و کمک دیگران احتیاج داریم، نه به دشمنی و آزار و اذیتشان. مطمئنا وقتی شما کسی را تحقیر یا مسخره کنید، او هم به دنبال بهانهای خواهد گشت تا این لطف شما را جبران کند! انرژی منفی برای این و آن نفرستید تا انرژی منفی برایتان نفرستند. موقع انتقاد کردن از این و آن هم، یادتان باشد که نباید از هیچکس در حضور جمع با تندی و خشونت انتقاد کنید. وقتی ارتباطتان با دور و بریها دوستانه و صمیمیانه باشد، آنها هم برای رفع مشکلاتتان و از جمله برای رفع این حس خجالت درونی به شما کمک خواهند کرد.
۸. قرار نیست که یکشبه متحول شوید و ناگهان تبدیل بشوید به آدم بذلهگو و پرحرفی که مجلس آرایی میکند و... این حتی با تلاش شما هم به سرعت به دست نمیآید. آدمها ذات شان با همدیگر فرق دارد. اما معاشرتی شدن یک مهارت است که با تمرین به دست میآید. به تکنیکهای ضد خجالت هم باید یکی یکی تسلط پیدا کنید. وقتی انرژیتان را در هر مقطع زمانی روی یک یا دو مهارت بخصوص میگذارید خیلی زودتر به نتیجه میرسید. مثلا پیشدستی در سلام گفتن را باید تمرین کرد. وقتی به آن تسلط پیدا کردید، شروع صحبت با لبخند را تمرین کنید. ارتباط چشمی، دویدن به دنبال کمک به دیگران، کمک به سایر خجالتیهای جمع، تعریفهای بجا و . . . . هم همین طور. به دست آوردن یک مهارت ممکن است یک سال طول بکشد، در حالی که به دست آوردن یک مهارت دیگر، ممکن است فقط دو روز وقتتان را بگیرد. هرچه سختتر به دست بیاورید، سختتر از دست میدهید. این یادتان باشد!
۹. همیشه آماده و بهروز باشید. مطلع و گوش به زنگ. کتاب بخوانید، روزنامه، مجله، اینترنت و . . . اخبار روز دنیا را پیگیری کنید. اخبار هنری،فرهنگی، علمی، سیاسی و . . . داشتن این اطلاعات به شما کمک میکند که همیشه حرفهای شنیدنی در آستین داشته باشید. سوالهای حاضر و آماده هم غنیمتند. از این قبیل سوالها همیشه همراه داشته باشید. طرح یک سوال صمیمانه و مودبانه معمولا نقطه شروع مناسبی برای ورود به بحث دیگران است و هر قدمی هم در چنین همکلامیهایی بردارید، مطمئنا قدم بعدی آسانتر و آسانتر میشود. از سلیقهها و علاقههای دوروبریهایتان هم باید باخبر باشید. اینطوری راحتتر میتوانید همصحبتشان شوید. وقتی میخواهید سر صحبت را با یک جماعتی باز کنید یا وقتی که میخواهید در یک بحث گروهی شرکت کنید، باید این را ارزیابی کنید که آیا آنها هم مایلند حرفهای شما را بشنوند و اصلا آیا شما خوب به حرفهای آنها گوش دادهاید یا نه. بیمحابا حرفشان را قطع نکنید. بهتر است مودبانه و آرامآرام به هر بحثی وارد شوید.
۱۰. اگر خجالتی باشید، احتمالا تنهایی را به فعالیتهای جمعی ترجیح میدهید. خب، میتوانید از این فرصت مغتنم استفاده کنید و چیزی یاد بگیرید. آدمهایی که تنهایی را دوست دارند، معمولا روحیهشان با هنرآموزی جور است. روی یک هنر متمرکز شوید و آن را خوب یاد بگیرید. موسیقی، نقاشی، خطاطی و هنرهای دیگر، اعتماد به نفستان را به وضوح افزایش خواهد داد. تا میتوانید کتاب بخوانید و اطلاعات کسب کنید. روزنامه، مجله، برنامههای آموزشی، اینترنت و... به زودی، روزی میآید که باید حرفی برای گفتن داشته باشید. خودتان را برای آن روز آماده کنید.