روزنامه «شرق» در مصاحبه با «مصطفی ترک همدانی» وکیل عباس پالیزدار و «پیمان حاج محمود عطار» مشاور حقوقی وی نوشت:
*پالیزدار از رزمندگان همرزم برادران شهید آجرلو در سپاه کرج بوده. خانم آجرلو از سالها قبل با ایشان از طریق برادرانش ارتباط داشته و با هم کار سیاسی میکردند و او عضو ستاد خانم آجرلو بوده است. بعد از اینکه تحقیق و تفحص از قوهقضاییه تصویب شد خانم آجرلو به جهت اعتمادی که به آقای پالیزدار داشت ایشان را بهعنوان دبیر کمیته تحقیق و تفحص انتخاب کرد.
*[درباره تحصیلات پالیزدار] اینطور که به من گفته از دانشگاه راجویل آمریکا فوقلیسانس و دکترایش را گرفته در مدیریت اقتصاد و مدیریت بازرگانی.
*بعد از گذشت مدتی از فعالیت اعضای کمیته تحقیق و تفحص از طریق آقای محمدعلی رامین به خانم آجرلو برای مشاورت حقوقی این کمیته معرفی شدم. ..آقای رامین از بستگان ما یعنی داماد داییام هستند. عید نوروز 86 که به منزل داییام رفته بودم، در آنجا من درباره مفاسد اقتصادی بعضی سازمانهای دولتی و اینکه متاسفانه بعضی از قضات رسیدگیهای درستی در این مورد نکردند، صحبت میکردم و از آقای رامین خواستم با توجه به ارتباطاتی که دارند این را به اطلاع مسوولان عالیرتبه کشور برسانند....متاسفانه استقبال زیادی از من نکرد. اما خانم ایشان که دختر دایی من است گفت اگر شما مستنداتی برای این ادعاها دارید در اختیار ما بگذارید. من نیز اطلاعاتم را در اختیار خانم آجرلو و خانم پروین احمدینژاد که آن موقع هنوز عضو شورای شهر نشده بود گذاشتم.20 روز بعد خانم آجرلو و خانم پروین احمدینژاد به منزل دختر دایی من آمدند. دخترداییام با من تماس گرفت و گفت که مستنداتی را که درخصوص آن صحبت کردی بیاور.
* خانم احمدینژاد از فسادی که گفتم خیلی ناراحت شد و گفت همین الان به اخوی زنگ میزنم و میگویم با فلان مسوول برخورد کنند. اما من خواهش کردم که بگذارید از مبادی قانونیاش مراحل طی شود. اعلام کرد که شما را به برادر داوود که در آن موقع بازرس ریاستجمهوری بود معرفی میکنم. سپس خانم آجرلو گفتند که اگر واقعا شما آنقدر برای بیتالمال دلسوز هستید ما کمیتهای را در مجلس تشکیل دادهایم که آقای دکتر عباس پالیزدار دبیر آن کمیته هستند و دنبال یک مشاور حقوقی میگردند. من هم گفتم مگر آقای پالیزدار تحصیلاتشان چیست که گفتند تحصیلات ایشان اقتصاد است.
*من استقبال کردم و خانم آجرلو نیز گفتند شما به صورت آزمایشی با کمیته همکاری میکنید و اگر طرفین بر ادامه کارشان توافق داشتند با شما قرارداد میبندیم. جلسه بعد به خردادماه موکول شد. خانم آجرلو از طریق دخترداییام به من پیغام دادند که فلان روز به سازمان بازرسی بروم. من طبق همان قرار به طبقه چهارم سازمان بازرسی رفتم. به اتفاق خانم آجرلو به اتاقی رفتیم که آقای پالیزدار در آنجا بود.
* دفتر رییس سازمان بازرسی رفتم. خانم آجرلو با تاخیر آمدند. .. آقای نیازی رو کردند به خانم آجرلو و گفتند: حاجخانم، این پروندههایی که شما بررسی میکنید خوب است، اما یکسری پروندهها را من در اختیارتان قرار میدهم که اگر واقعا کمیته میخواهد از عملکرد قوهقضاییه تحقیق و تفحص بکند و سیاسیکاری نیست و میخواهید واقعا به مردم خدمت کنید، به دنبال تحقیق و تفحص از این پروندهها بروید. ..خانم آجرلو گفتند ما هم دنبال همین پروندهها هستیم. آقای نیازی نیز گفتند من نگران هستم. ..آقای نیازی میگفت در دورههای مختلف مجلس از این تحقیق و تفحصها زیاد تصویب شده ولی نتیجهای نداشته. نگران هستم که این یکی نیز به سرنوشت قبلیها دچار شود. خانم آجرلو گفت ما این موضوع را تا آخرش ادامه میدهیم. دولت و آقای احمدینژاد با شعار مبارزه با مفاسد اقتصادی رأی آورد و خوشبختانه، قوه مجریه و مقننه همه همصدا هستیم و شما هم باید با ما همکاری کنید. آقای نیازی هم گفتند اگر اینطور است من در خدمتتان هستم و بعد دکمهای را فشار داد که یکسری پرونده را داخل آوردند. این پروندهها آنقدر قطور بودند که کارگران آنها را بهسختی در دست گرفته بودند.آقای نیازی به آقای پالیزدار گفت لطفا اینها را بشمارید. شمردند و گفتند 124 پرونده است. ..فضا خیلی عرفانی و معنوی شده بود. آقای نیازی گفتند خانم آجرلو نیت تقرب بکنید به نیت 124 هزار پیامبر و اینها را بدهید کمیتهتان بررسی کند. ..وقتی از طرف خانم آجرلو و آقای پالیزدار اعلام آمادگی شد، دوباره آقای نیازی دفتردارشان را صدا کردند - که بعدها فهمیدم آقای قائمینسب هستند ایشان هم یکماه حبس برای همین پرونده داشتند - به ایشان گفتند این پروندهها را صورتجلسه کنید و تحویل آقای دکتر عباس پالیزدار بدهید.
* یکی از پروندهها را بهعنوان نمونه به من دادند دیدم، پرونده لاستیک دنا بود. یک موسسه خیریه با وزارت صنایع مکاتبه کرده بود که لاستیک دنا را به ما بفروشید...اوایل دهه 70 بود؛ زمان ریاستجمهوری آقای هاشمی، بعد ارجاع شده بود به کارشناس و کارشناس یک رقمی گذاشته بود. موسسه گفته بود این رقم خیلی بالاست و معقول نیست و دوباره کارشناسی شود. گفته بودند که شما دستمزد کارشناس را بدهید، اما آنها میگویند ما نداریم بدهیم که خودشان دادند و در کارشناسی بعدی رقم خیلی افت کرد. وزارتخانه میگوید پس ما یک قراردادی با شما میبندیم اما شما باید به ما چک بدهید، آنها میگویند ما چک هم نداریم، گفتند سفته بدهید، میگویند پول خرید سفته را هم نداریم. سفتهها را هم از جیب دولت میخرند و دو نفر از اعضای هیاتمدیره پشت سفتهها را امضا میکنند و بعد اسناد نقل و انتقال صورت میگیرد.
*کارخانه به تملک موسسه خیریه درآمد و سفتهها هم وصول نشد. در نتیجه سازمان بازرسی ورود کرده و اعلام جرم شده بود. روزهای بعد پرونده یک معدن سنگ را خواندم. گفتم آقای پالیزدار اینها را میخواهید چه کار کنید؟ این پروندهها در همان مقطع سازمان بازرسی مختومه شده بود.
*ما یک روز که داشتیم با هم ناهار میخوردیم گفتم: شما دبیر کمیته تحقیق و تفحص هستید؟ گفت: بله گفتم: با چه استنادی؟ گفت: خانم آجرلو جلو خود شما گفتند. گفتم: آمدیم فردا خانم آجرلو گفتند نیستید. ... بعد ایشان گفتند که یعنی شما میفرمایید ایشان زیر حرفش میزند. گفتم: به نظر من این اسناد و مدارک همه طبقهبندی دارد باید با شما و با یک مجوز رسمی این بررسیها را انجام بدهند. گفت: من با خانم آجرلو رودربایستی دارم. گفتم: خودم از او میگیرم. خودم نشستم پشت مانیتور، تایپ کردم جناب آقای عباس پالیزدار به موجب این حکم شما بهعنوان دبیر کمیته تحقیق و تفحص مجلس در سازمان بازرسی کل کشور منصوب میشوید. فاطمه آجرلو نماینده کرج. این را در دو نسخه کپی گرفتم یک ساعت بعد خانم آجرلو آمدند و گفتم: بیزحمت این را امضا کنید که جلو خود من، این را امضا کرد.بعدا پالیزدار رفت کارگزینی و دبیرخانه مجلس این نامه را شماره و تاریخ کرد؛ یعنی این نامه رسمیت پیدا کرد. بعد من را دعا کرد که تو چقدر لطف بزرگی کردی.
* من متوجه شدم که آقای پالیزدار پروندهها را میگذارد در صندوق عقب ماشین و میبرد بیرون. گفتم آقای پالیزدار اگر جلو در بگردند چه میکنید؟ گفت ما اینها را هماهنگ کردیم که ببریم از اینها اسکن بکنیم. بعد از مدتی به حراست جلو در گفته شد که اینها را راه ندهید.
* یکی هم قضیه داروهایی بود که وارد شده بود اما بعد از مدتی آنها را در بیابانهای ورامین دفن کرده بودند. بعدها در جلسات بازجویی فهمیدم داستان از این قرار بوده که بعد از اینکه من از مجموعه خارج شدم اینها مهندس کامپیوتری را آوردند که الان به دوسال حبس محکوم شده و با ایشان قرارداد بستند برای اسکن پروندهها..اینطور که من بعدها متوجه شدم، این بود که اینها را دیویدی کردند و این دیویدیها را در اختیار خانم آجرلو و سایر اعضا قرار دادند.
*پالیزدار 150 صفحه گزارش را به خانم آجرلو میدهد. خانم آجرلو و سایر دوستان امضایش میکنند میدهند به رییس مجلس. آقای پالیزدار از همان دیماه 86 به جاهای مختلف میرود و شروع میکند به سخنرانی کردن.از دیماه 86 تا خرداد 87 به مدت شش ماه اینطور که پالیزدار میگوید در هشت مرکز سخنرانی کردند. در 14/2/87 ایشان در دانشگاه بوعلی همدان آن سخنرانی را کرد که با یک موبایل از ایشان ضبط شد.
* من به ایشان زنگ زدم و گفتم یادتان هست گفته بودم این کار شما اشتباه است که رفتی دانشگاه سخنرانی کردی. پالیزدار گفت شما ترسو هستید و من هنوز همان نیت جهاد فیسبیلالله را دارم و فردا هم میخواهم بروم دانشگاه صنعتی اصفهان سخنرانی کنم، پس فردا هم دانشگاه شیراز، بعد فلان جا و فلان جا. یک برنامه زمانبندیشده را وزارت علوم در اختیار من گذاشتند و باید مردم و دانشجویان و قشر فرهیخته ما از این چیزها آگاه شوند. [وزارت علوم ] یک کاغذی را داده بودند که بعدا در دادگاه این را تایید کرد که فلان روز فلانجا و فلانروز بهمان جا برود و هر دانشگاهی هم که رفته به او تقدیر نامه دادند. مثلا در همین دانشگاه بوعلی همدان به پالیزدار تقدیرنامه دادند. همه تقدیرنامههایش در پرونده هست.
+0
رأی دهید
-0
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.