دوشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۹ - ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۰
پشت پرده صدای شیطان در کابوس های یک دختر
وطن امروز : هیچکس نمیدانست پشتپرده صدای شیطان که دختر مرد ثروتمندی را به وحشت انداخته بود در توطئهچینی خدمتکار کینهجو فاش خواهد شد.

یک مرد که به زن جوان علاقهمند بود وقتی شنید وی در خانه ویلایی تحقیر شده است در نقش شیطان به بازی خطرناکی دست زد. چندی پیش دختر دانشجویی به نام «الهام» به دادسرای شمیرانات مراجعه کرد و از یک مزاحم وحشتناک شکایت کرد. این دختر که مرتب گریه میکرد، گفت: «2 ماه پیش موبایلم زنگ خورد، شماره ناشناسی بود، ابتدا بیاعتنایی کردم اما وقتی سمجبازیها را دیدم، جواب دادم، صدای دورگه مردانهای را شنیدم که از من میخواست آماده مرگ باشم. جدی نگرفتم بویژه به دلیل اینکه از یک کیوسک تلفن زنگ زده بود. گفتم شاید همدانشگاهیهایم تماس گرفتهاند. وقتی تماس را قطع کردم و خوابیدم نیمهشب ناگهان تلفن خصوصی اتاقم زنگ زد. این شماره را کمتر کسی داشت بهخاطر همین تصور کردم آشنایی صمیمی زنگ زده، گوشی را برداشتم و باز همان صدای وحشتناک را شنیدم که میخواست آماده مرگ باشم، پرسیدم چه کسی است؟! خندید و با صدای کلفتی گفت که شیطان است و میخواهد مرا بکشد». وی افزود: «تلفن را قطع کردم و سریع نزد پدر و مادرم رفتم. آنها نگران شدند. اسامی کسانی که شماره خصوصی اتاقم را دارند، نوشتم و درباره خصوصیات آنها بررسی کردم. هیچکدام چنین شخصیتی نداشتند. 2 روز طول کشید تا شماره موبایل و حتی تلفن خصوصی اتاقم را عوض کنم و در این 2 روز گاه و بیگاه آن مرد مرتب زنگ میزند و ترس به جانم انداخته بود، حتی شک ما به همکارهای پدرم رفت اما عجیب بود، وقتی که تلفنهایم عوض شد فقط یک روز خبری نبود تا اینکه باز موبایل و تلفن اتاقم زنگ خورد. آن مرد میخندید و از قدرت ماوراییاش میگفت. وقتی شنیدم میخواهد به سراغم بیاید باور کردم چون میدانستم موبایلم را 3-2 نفر دارند اما شماره خصوصی اتاقم را هیچکس نداشت». الهام که به گریه افتاده بود، گفت: «یک روز بیرون خانه بودم که مردی ژولیده را دیدم از دور مرا تعقیب میکند و وقتی میایستم او نیز حرکتی نمیکند و وقتی نگاهش میکنم لبخند زشتی میزند. وقتی سوار خودرویم شدم نفس راحتی کشیدم هنوز چند متری نرفته بودم که موبایلم زنگ خورد. نمیخواستم جواب بدهم اما عاصی شده بودم. گوشی را برداشتم، آن مرد گفت در اتاقم برای من سورپرایزی گذاشته است. وقتی به خانه رسیدم با مادرم به اتاق رفتیم، زن خدمتکار نیز همراهمان آمد تا من نترسم. در اتاق چیزی ندیدیم، تا اینکه تلفن اتاقم زنگ خورد. گوشی را برداشتم آن مرد گفت که کمد را باز کنم. وقتی این کار را کردم با جنازه 4 موش بزرگ روبهرو شده و از ترس بیهوش شدم». وقتی بازپرس پرونده شنید که از خانه خانواده پولدار هیچ سرقتی رخ نداده، پی برد مرد مزاحم تنها قصد شکنجه روحی الهام را دارد و توانسته با استفاده از کلیدهای یدک به خانه ویلایی رفت و آمد کند. با دستور قضایی تیمی از پلیس وارد عمل شد، کارآگاهان شنیدند دختر دانشجو با هیچ کدام از دوستان و آشنایان حتی همدانشگاهیهایش اختلاف نداشته و پسری نیز نبود که به وی پیشنهاد ازدواج بدهد و در خواستگاریاش شکست خورده باشد. هر 2 شماره تلفن اتاق خصوصی این دختر تحت بررسیهای مخابراتی قرار گرفت و کارآگاهان دیدند با این شمارهها از داخل اتاق به یک موبایل زنگ زده شده است که الهام صاحب آن را نمیشناخت. همین سرنخ کافی بود تا صاحب آن موبایل که مردی 30 ساله به نام «مجید» بود شناسایی شده و خیلی زود بازداشت شود. مجید که راننده آژانس بود وقتی بازجویی شد ابتدا ادعای بیگناهی کرد و وقتی دید پلیس وی را تهدیدی برای جان الهام شناخته چارهای جز اعتراف ندید و پرده از یک توطئه انتقامجویانه برداشت. این راننده مسافرکش گفت: یکسال پیش وقتی مسافرکشی میکردم با زن جوانی که «فریده» نام دارد، آشنا شدم. وی زنی زحمتکش و خوب بود. شنیدم در خانهای خدمتکار است و پس از مرگ شوهرش همراه پسر 6 سالهاش در خانه پدری زندگی میکند. تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم اما فریده میترسید ناپدری خوبی نباشم، قول دادم که پدر مهربانی باشم و به من فرصت داد تا وفاداریام را ثابت کنم. وی افزود: یک روز وقتی سراغش رفتم تا او را به خانه پدریاش ببرم، دیدم گریه میکند. علت را پرسیدم و شنیدم دختر خانوادهای که وی خدمتکارش است بهخاطر شلختگی خودش و گم شدن یکی از شالهایش فریده را به باد دشمنام و توهین گرفته تا جایی که به پسر خردسالش هم ناسزا گفته است. کینه را در دل این زن دیدم و پیشنهاد دادم جبرانش کنیم که سریع پذیرفت. شماره موبایل الهام را به من داد و قرار شد مزاحمش شوم. شنیده بودم شماره خصوصی نیز دارد، خواستم فریده وقتی کسی متوجه نیست از آن شماره به موبایلم زنگ بزند تا بتوانم شمارهاش را به دست آورده و باز مزاحم شوم. وقتی شمارهها را عوض کردند موبایلش را فریده میدانست اما تلفن خصوصی اتاق را باز با همان روش بهدست آوردم، البته فریده خواسته بود دیگر کاری نکنم اما وقتی یاد گریههای این زن میافتادم وسوسه میشدم باز زنگ بزنم تا اینکه خواستم برای آخرینبار موشها را داخل کمدش بگذارد و بعد میخواستم کاری به کارش نداشته باشم. فریده که ادعا میکرد رابطهای با مرد ژولیده ندارد، گفت: پشیمان هستم اما امیدوارم الهام نیز بفهمد احترام به دیگران یک وظیفه است. با این اعترافات وقتی فریده بازداشت شد گفت: من خیلی کینه به دل گرفته بودم اما گاهی دلم به حال الهام میسوخت. بنابه گزارش خبرنگار «وطنامروز»، خانواده الهام در حضور بازپرس پرونده خدمتکارشان و مرد مورد علاقه وی را بخشیدند اما فریده دیگر اجازه کار کردن در آن خانه را ندارد
*Fanoos* - ایران - شهمیرزاد
|
شکنجه روحی دادن دیگران که نشد جبران یا تلافی !!! ...عجب احمق هایی این دور زمونه پیدا میشن..مجید فکر نکرده ممکنه الهام بر اثر این طور ترسها زهرش پاره شد و حتی خدای نگرده منجر به مرگ شه ...کاش انسانها از عقل خود بیشتر و به نحو احسن استفاده کنن !!! |
سهشنبه 26 مهر 1390 |
|
Royan - المان - بوخوم
|
دختره بی شعور تازه بدوران رسیده نو کیسه خجالت نکشیده برای یک شال مادر را جلوی چشم پسرش به باد فحش گرفته و حتی به بچه 6 سال فحش داده درسته کاری که مستخدم کرده بد بوده ولی از روی استیصال و ناعلاجی و ضربه روحی که به او خورده این کار راکرده است که معمولا آدمهای ضعیف و کم توان انحام میدهند. توی ایران که قانونی برای اینگونه ضربه های روحی که مستخدمین میخورند وجود ندارد بنابراین آنها هم بقول خودشان جبران میکنند. |
سهشنبه 26 مهر 1390 |
|
PARVANE1 - انگلستان - برنموث
|
Fanoos* - ایران - شهمیرزاد.عزیزم کاملا درست میگی. ولی من مرتب دارم مرگ روح و روان فریده را میبینم در درونش و در حظور پسر خرد سالش. |
جمعه 29 مهر 1390 |
|