این قهوه‌ای که می‌نوشیم ...


این قهوه‌ای که می‌نوشیم ...

قهوه، یکی از رایج‌ترین نوشیدنی‌ها در روزگار ماست. پیر و جوان به بهانه نوشیدن آن، و گپی و احتمالا غیبتی، در محلی با هم جمع می‌شوند. اما این قهوه از کجا آمده است؟

اولین قهوه‌خانه در ایران، در اواسط دوره‌ی صفویان و همزمان با استعمال تنباکو و رواج قلیان، در اصفهان، با همین نام به وجود آمد. د ر زمان شاه عباس در بیشتر شهرهای ایران، به ویژه اصفهان و قزوین، بر تعداد قهوه‌خانه‌ها افزوده شد و رواج بیشتری پیدا کرد.

اما ما نخستین کشوری نبودیم که قهوه‌خانه در آنجا دایر شد. ابتکار عمل در استانبول بود و در سال۹۶۲هجری قمری. دو مرد از اهالی حلب و دمشق قهوه‌خانه‌ای را در استانبول دایر کرده بودند. خود قهوه اما به درستی معلوم نیست که از کجا آمده و چه کسی گیاه آن را کشف کرده است. بعضی‌ها آن را آفریقایی و جنوب حبشه را زادگاه آن می‌دانند. به هر حال در همان زمان‌ها هم به آن قهوه می‌گفتند.

قهوه‌خانه محل تجمع

 در قهو‌ه‌خانه‌های ایران مردان در زمان فراغت برای نوشیدن چای و بازی تخته نرد و در ضمن مذاکرات خصوصی در باره‌ی شغل و زندگی روزمره دور هم جمع می‌شدند. شاهنامه‌خوانی و نقالی هم از همین قهوه‌خانه‌ها رواج پیدا کرد.

معمار و بنا و نجار که محل خاصی برای کار خود نداشتند، قرار ملاقات‌هایشان را با ارباب رجوع در همین محل‌ها می‌گذاشتند. بعدها این محل جایی شد برای تجمع عارفان و شاعران و نویسندگان و بحث و گفت‌و‌گو و شعر و قصه‌خوانی.

می‌گویند بز چرانی به نام کلدی، از اهالی حبشه، در یکی از روزهای چرا، حالتی نشئه‌مانند در بزهای خود می‌بیند. با کمی کنجکاوی متوجه می‌شود که بزها سر برگهای بوته‌ای راخورده‌اند. چه مردی بود کز بزی کم بود! چوپان هم از همان برگها می‌خورد و همان حالت فوق‌العاده را نیز در خود احساس می‌کند. شاید به همین دلیل است که در زمانهای گذشته نام قهوه را در کنار اسامی شراب می‌آوردند. مجالس و محافلی هم که مخصوص نوشیدن قهوه بوده، شباهت بسیار به محافل میگساری داشته است.

احتمالا شک علمای مذهبی در حلال بودن قهوه در آن دوران از همین جا ناشی می‌شده است. بعد گویا شخصی به نام "ابن عمر شاذلی" که خودش از شیخ‌های فرقه دراویش شاذلیه بوده، این گیاه را به یمن و عربستان برده است. هنوز هم در الجزیره به قهوه" شادلیه" می‌گویند. تا پایان قرن هفدهم محصول قهوه به طور عمده از یمن بوده است.

رواج قهوه

 رواج قهوه پس از پایان قرن هفدهم کم‌کم مردم را به فکر انتقال این گیاه به دیگر مناطق می‌اندازد. این گیاه همیشه سبز با گلهای خوشه‌ای سفید کم دوام، رفته رفته از عربستان جنوبی به سیلان، جاوه و دیگر مناطق جزایر هند شرقی و سپس هائیتی و کوبا و سایر مناطق آمریکای جنوبی و مرکزی هم راه پیدا می‌کند. به طوری که در سال ۱۸۲۵میلادی هاوائی به جای یمن از مراکز تولید قهوه می‌شود.

 قهوه‌خانه‌های قدیمی در اطرافشان طاق‌نما داشتند. محل‌هایی هم درست کرده بودند که به آن شاه‌نشین می‌گفتند. در شاه‌نشین‌ها به جای صندلی از فرش‌های ایرانی استفاده می‌کردند. تماشاگران و مشتریان در این نقاط می‌نشستند تا هم با هم گپی بزنند و هم سخنان نقالان را بشنوند.

از قهوه‌خانه‌های معروف آن زمان، بابافراش و طوفان بود که در اصفهان و در زمان شاه عباس درست شده بود. یکی از معروف‌ترین قهوه‌خانه‌های تهران،"قهوه‌خانه قنبر"بود که روبروی بازار بزرگ تهران در خیابان بوذرجمهری قرار داشت.

تبدیل قهوه‌خانه به کافه

تازمانی که زنان در حجاب بودند و بدون اجازه‌ی شوهرانشان حق بیرون رفتن از اندرونی‌ها را نداشتند، جایی هم در قهوه‌خانه‌ها برای آنها نبود. اینکه دقیقا از چه زمانی زنان نیز به قهو‌خانه‌ها راه پیدا کردند نمی‌دانیم. اما بدون تردید باید پس از انقلاب مشروطیت و یا احتمالا پس از کشف حجاب در ایران در سال ۱۳۱۴خورشیدی بوده باشد.

از زمانی که مردم عادی نیز توانستند راهی اروپا و آمریکا شوند، نام قهوه‌خانه کمی املی یا به قول جوانان" جوادی" به نظر می‌رسید. شاید هم قهوه‌خانه همان محلی را تداعی می‌کرد که تا چشم کار می‌کرد دود بود و مردانی که دور هم گاه حتی با پیژامه نشسته بودند و اغلب چشم چشم را نمی‌دید.

مردم اروپا رفته ،کم کم نام کافه را به جای قهوه‌خانه رواج دادند. از آن پس کافه‌ها نه تنها محل تجمع شاعران و نویسندگان بود که محل قرار و مدارهای عاشقانه نیز به حساب می‌آمد. در ضمن شاید بتوان گفت که کافه‌ها نه تنها در اروپا که در ایران هم یکی از جاهایی به شمار می‌رود که روشنفکران بدون دغدغه‌ی خاطر در کنار هم جمع می‌شدند و به تبادل نظر می‌پرداختند. کافه‌های پرآوازه‌ای که کسانی چون صادق هدایت، جلال آل احمد، نادر نادرپور، فروغ فرخزاد...... در آن تجمع می‌کردند.

کافه نادری در تهران

یکی از مشهور‌ترین این کافه‌ها، کافه نادری‌است که حالا به عنوان یک بنای تاریخی اعتبار پیدا کرده است. کافه "رز نوار" (رز سیاه) محل پاتوق صادق هدایت بوده است. آذر، فیروز، فردوسی و تهران پالاس نیز از دیگر کافه‌های مشهور آن زمان است. از پنجاه - شصت سال پیش کم کم مردم عادی از طبقه متوسط نیز راهی کافه‌ها شدند. مدت زمانی است که کافه را" کافی شاپ" هم می‌گویند.

کافه لوکس

از زمان‌های قدیم بگذریم و بیائیم به سراغ امروز خودمان که هنوز حرف از دهان آدم در نیامده، طرف می‌گوید: بریم با هم یک قهوه بخوریم. امروز دیگر کافه رفتن تجمل به حساب نمی‌آید. کاری است عادی و روزمره که برای بعضی‌ها، به ویژه آنهایی که در اروپا زندگی می‌کنند، بدون آن، اصلا زندگی مفهوم دیگری پیدا می‌کند. اما با وجود آنکه کافه رفتن تجمل نیست، برای خیلی‌ها هنوز لوکس بودن محل از شرایط اولیه است.

در گذشته‌های دور در اروپا هم مساله لوکس بودن محل تجمع مطرح بوده است. اما امروز اگر برای آدم‌های مسن همچنان فضای لوکس کافی شاپ از واجبات باشد احتمالا برای جوانانی که در اروپا زندگی می‌کنند، بیشتر فضای گرم و صمیمانه مورد نظر است.

کاپوچینو، از نوشیدنی‌های محبوب ایتالیایی

چرا به کافه می‌رویم

از میان گروه‌های سنی گوناگون چند نفر را برگزیدیم و با آنان به گفت‌وگو نشستیم. سه پرسش مشخص از همه‌ی آنها کردیم: چرا به کافه می‌روید؟ ، چند بار در هفته به کافه می‌روید؟ وچه نوع کافه‌ای بیشتر مورد پسندتان است؟ در کنار هر پرسش، پاسخ، نام و شغل آنها را می‌بینید.

چند بار در هفته به کافه می‌روید؟

  • شیدا (۲۶ساله، دانشجو): دو تا سه دفعه
  • امیر (۲۸ساله، نوازند)ه: دو تا سه بار
  • نویده (۲۶ساله، دانشجو): یک تا دو بار
  • اشکان (۲۵ساله، کارمن)د: خیلی کم، شاید یک یا دو بار
  • فریدریکه (۴۸ساله، معلم): دو بار در هفته

چه نوع کافه‌ای بیشتر مورد پسندتان است؟

  • شیدا: جای دنج وخلوت، با امکانات کامپیوتری.
  • امیر: باید شیک باشد و فضای فرهنگی داشته باشد.
  • نویده: برای من مزه کافه در درجه اول اهمیت قرار دارد. اینکه کافه چه شکلی باشد چندان مهم نیست. اما راستش را بگویم من توی کافه خیلی شیک احساس آرامش نمی‌کنم.
  • اشکان: دانشجویی، راحت با امکان نشستن. موزیک مناسب و بدون پیشخدمت‌های مزاحم.
  • فردریکه: فضای گرم و خوب با یک قهوه خوشمزه.

چرا به کافه می‌روید؟

  • شیدا: برای نگاه کردن به مردم و نوشتن. هروقت که میل قهوه داشته باشم.
  • امیر: برای یک قهوه خوب. برای چند ساعتی از فامیل دورشدن و با دوستان درباره خدا وجهان صحبت کردن
  • نویده: اغلب وقتی با دوستانم قرار دارم. در غیر این صورت بعد از کار برای اینکه دوباره خودم را میان مردم حس کنم. اما در تابستان به خصوص از نشستن در هوای آزاد و نوشیدن یک فنجان قهوه خیلی لذت می‌برم.
  • اشکان: برای جمع وجور کردن فکرهای جدیدی که به مغزم آمده. در غیر این صورت برای حرف زدن‌های معمولی با دوستان.
  • فریدریکه: به خاطر فضای دیگر.

nader46 - انگلیس - لندن
من فقط قهوه وکافی راتلخ میخورم.چو تهایی بهcoffee shope نمیرم.وقتی هم بخام برم بایدااوندوست واسم با صفاووشیرین باشه که جای تلخی کافی رو بگره.پس اینروزا بار سرکوچه ویک ابجو,guinnesتگری صرفه اش ببشترتره.هرچنداونم یه نمه تلخه,اما به خاطراتش می ارزه!!!!!!!!!!!!!
پنج‌شنبه 14 مهر 1390

*Fanoos* - ایران - شهمیرزاد
وای که چقدر هوس کردم به یه قهوه خونه دبش سر بزنم و یه قلیون بکشم
پنج‌شنبه 14 مهر 1390

felora - ایران - تهران
nader46 - انگلیس - لندن / بعد مدتها سلام دوست خوبم, افرین به دلیلهای درست وحسابی شما.. راستی وقتی تلخ " وشیرین " و با هم میخورین چه مزه ای پیدا میکنه؟ اگه جوابم و ندین ناراحت نمیشم ولی برام جالبه.
پنج‌شنبه 14 مهر 1390

felora - ایران - تهران
nader46 - انگلیس - لندن / بعد مدتها سلام دوست خوبم, افرین به دلیلهای درست وحسابی شما.. راستی وقتی تلخ " وشیرین " و با هم میخورین چه مزه ای پیدا میکنه؟ اگه جوابم و ندین ناراحت نمیشم ولی برام جالبه.
پنج‌شنبه 14 مهر 1390

a.ahooraei - المان - کلن
nader46- داداشی قهوه همون کافی هست و شما که انگلیس زندگی میکنید شاپ رو هم توی انگلیس جور دیگه می نویسند و طمع رو هم تمه نمی نویسند و خلاصه اینکه کارت در اومد باید فارسی و انگلیسی رو بخونی. اما گینس از همشون بیشتر حال میده.
جمعه 15 مهر 1390

winnie1987 - یوکی - بیرمنگهام
جامعه ایرانی به نوشیدن قهوه و استعمال حشیش و تریاک عادت داشت تا این که انگلیسی ها این عادت رو به چای و تنباکو تغییر دادند.. جالب اینجاست که قطبهای اصلی تولید چای و تنباکو دراختیار انگلیسی ها بود. رضا شاه کبیر برای قطع نیاز به انگلیس, نشاهای چای رو از سیلان اورد و در گیلان و مازندران کاشت تا ایران دارای صنعت چای باشه که رژیم اخوندها منهدمش کرد!
جمعه 15 مهر 1390

nader46 - انگلیس - لندن
flora جان اولا از دیدنت خوش حالم،،و خوشحال تر اینکه امیدوارم مشکت حل شده باشه،،باور کن هر وقت کامنت ازت نیمیدیدم امیدوار بودم به مشکلی که داشتی‌ ربطی‌ نداشته باشه،،راستش koffee را من کلا تلخ دوست دارام اونم با شیر..شیرینی قهوه واسه موقع ای هست که با دوستان با مرام و شیرین و با معرفت،،هم فضا و هم نوشیدن وقهوه دلپذیر تر میشه،،،بعدشم دختر خوب،،مگه تلخ و شیرین رو هم می‌شه با هم خورد،،دونهٔ انار که نیست::))))))))))))ابجو هم تو مواقع تنهایی‌ و هاالگیری تو بار‌های محل هم یه لب تر می‌کنیم،،هم با ملت گپی حرفی‌ و چند ساعتی‌ قاطی‌ میشیم،،اما جدا آمیدورم مشکلت حل شد باشد،،همیشه شاد بشی‌ گرامی.
جمعه 15 مهر 1390

felora - ایران - تهران
nader46 -(خدارو شکربیچاره شدم ولی حل شد) مرسی نادر جون باور کن حتما دعاها و انرژیهای خوبی که دوستهای گلی مثل شما وبقیه عزیزانم برام داشتین کمک بزرگی بهم کرد وخدا هم که به جای اصلی خودش! هیچوقت نباید از دوستی با دوستهای واقعی""وبه قول خودت با مرام ومعرفت کناره گرفت! حتی از راه دور چند هزار کیلو متری!! (قبلا گفتم ودوباره.. که خیلی خوش قلبی واین صفت خیلی ارزشمندیه) خوش وشیطون وسلامت باشی
جمعه 15 مهر 1390

nader46 - انگلیس - لندن
ahooraa.المان:دوست خوبم از اینکه این غلط‌های املائی رو یادآوری کردی ممنونم،،اما شده تو یه کامنت معنی کلمه را چند مدل!!مینویسم، گاهی‌ درست گاهی‌ هم غلط،که اونم هم میتون از وقت کم یا ضعیف بودن املا باشه،،البته منظورم طمع نبود،،بلکه یه نمه یا یه(کوچولو)تلخ !بود..بازم از یاد اوریت ممنونم دادا.آبجو من budveiser دوست دارم،،اما گنیس را هم فقط با یه دوست بسیار نازنین و دوست داشتنی و مهربان میخورم،،به سلامتی‌ همهٔ دوستان،،
جمعه 15 مهر 1390

nader46 - انگلیس - لندن
تو کامنت قبلی‌ این همه سعی‌ کردم غلط ننویسم بازم غلط شد،،اعصاب داریم تورو به خدا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
شنبه 16 مهر 1390

felora - ایران - تهران
nader46 - نادر جون اصلا مگه اینجا زنگه دیکته است که ببینیم کی غلط یا درست مینویسه! مسئله مهم" نظر وعقیدهاست وهم فکری ها وهمدلی ها / افسوس که بعضیها اون سر دنیا هم دست از ایرانی بازیهاشون بر نمیدارن.. بیخیال
یکشنبه 17 مهر 1390

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.