نهال سحابی به پخش اعترافات تلویزیونی تهدید شده بود
دویچه وله : نهال سحابی که همچون دوست پسرش بهنام گنجی پس از آزادی از زندان اوین خودکشی کرد، از سوی بازجویان به "آبروریزی و پخش اعترافات تلویزیونی" تهدید شده بود. امیر شیبانی دوست مشترک آنها، خودکشی دوستان خود را "عاشقانه" میخواند.
«نهال سحابی پس از خودکشی معشوقش بهنام گنجی به زندگی خود پایان داد»
نهال سحابی نویسنده وبلاگ "لحظههای محتضر" که پنجشنبه ۷ مهر ۱۳۹۰ با خوردن قرص به زندگی خود پایان داده است، پیش از خودکشی و در زمان بازداشت از سوی بازجویان به پخش اعترافات تلویزیونی تهدید شده بود.
به گفته امیر شیبانی فعال سیاسی و از دوستان نزدیک نهال سحابی، بهنام گنجی و کوهیار گودرزی، «خودکشی نهال سحابی، عاشقانه است».
پیش از این بهنام گنجی دانشجوی ۲۲ ساله، از دوستان نزدیک کوهیار گودرزی و "دوست پسر نهال سحابی"، نیمه شب پنجشنبه ۱۰ شهریور با خوردن قرص به زندگی خود خاتمه داده بود.
به گفته امیر شیبانی، ۹ مرداد ۱۳۹۰، کوهیار گودرزی، بهنام گنجی و نهال سحابی همگی در خانه بهنام گنجی بازداشت شدهاند.
این دوست مشترک بازداشتشدگان ۹مرداد اضافه میکند، بهنام گنجی دو هفته پس از بازداشت آزاد میشود و مدتی بعد از آزادی خودکشی میکند. نهال سحابی سه روز پس از بازداشت با وثیقهای ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد میشود و پس از خودکشی دوست پسرش به زندگی خود پایان میدهد. با گذشت ۶۳ روز از دستگیری کوهیار گودرزی هیچ خبری از او نیست. همچنین پروین مخترع، مادر کوهیار گودرزی در شهر کرمان زندانی است.
دویچهوله: چگونه با نهال سحابی و بهنام گنجی آشنا شدید؟
امیر شیبانی: نهال سحابی دوست صمیمی بهنام گنجی و در واقع معشوق او بود. آنها عاشق هم بودند. من بهنام را میشناختم. زمانی که بهنام فوت کرد، من پستهایی در صفحه فیسبوک او میگذاشتم. نهال زیر آن پستها کامنت میگذاشت. او خیلی اصرار داشت، مرگ بهنام یک مرگ عاشقانه بود و مرگ سیاسی نبود.
بعد با هم پیامهایی را ردوبدل کردیم و با هم آشنا شدیم. این آشنایی باعث شد ما غمخوار همدیگر باشیم. در لحظاتی که روی من فشار بود، او پیام میداد و سعی میکرد من را آرام کند، همچنین برعکس.
بهنام گنجی مدتی بعد از آزادی خودکشی کرد
نهال خیلی احساس تنهایی میکرد، خیلیها به خاطر مسئلهی بهنام او را پس زده بودند و دیگر حرفهای او را گوش نمیکردند.
هیچکس نهال را نمیشناخت. هیچکس نمیدانست که همزمان با بهنام و کوهیار، نهال هم بازداشت شده است. نهال حرفهایی داشت و حرفهایش را با من مطرح میکرد.
نهال سحابی کی و به چه علت زندان بود؟
نهم مرداد که کوهیار گودرزی در منزل بهنام گنجی بازداشت میشود، نهال هم در منزل بهنام بوده است. آن روز کوهیار گودرزی، بهنام گنجی و نهال سحابی، هرسه باهم بازداشت میشوند. خانم سحابی سه روز بازداشت بود و بعد از سه روز با وثیقهای ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
آیا در این مدت در بارهی اتفاقاتی که در داخل زندان برای او افتاده بود هم صحبت کرد؟
بله؛ نهال یک شخصیت سیاسی نبود. نهال با اینکه در زمان انتخابات یکی از فعالان ستاد میرحسین موسوی بود و حتی بعد از انتخابات هم در تجمعات اعتراضی شرکت میکرد، ولی یک فعال سیاسی نبود.
او یک غمخوار اجتماعی بود. نهال میگفت، حدود ۷۲ ساعت بازداشت بوده، و از این ۷۲ ساعت، ۲۴ ساعت روی او خیلی فشار زیادی بوده است.
از او پرسیده بودند، «آنجا چهکار میکردی؟ با آنها کجا آشنا شدی؟ کوهیار را تا چه حد میشناسی؟ بهنام را تا چه حد میشناسی؟ آیا آنها به تو نخ میدهند، تو را به جایی وصل کردهاند و تو رابطشان هستی؟»
نهال هم که اصلا در این فازها نبود و در این مسائل اصلا هیچ شرکتی نداشت، خیلی گیج میشود. او نمیدانست چه جوابی باید به این سوالهای سخت بدهد. او نمیفهمید منظور بازجو از رابط چیست، منظور بازجو از نحوهی نخ دادن و اینطور چیزها چیست. نهال در این سئوالها گم میشود. در صحبتهایی که با هم میکردیم، میگفت این سئوالها روی او خیلی فشار آورده بود. چون نهال اصلاً در این چیزها وارد نبود.
او همزمان با بهنام و کوهیار بازداشت میشود و آنجا یکسری مسائل به او میگویند. مثلا به او گفته بودند اگر اعتراف نکنی، آبرویت را میبریم، تو را در رادیو و تلویزیون، به عنوان دختری که با چند پسر نامحرم در یک خانه بوده معرفی میکنیم و… یعنی میخواستند با آبروی او بازی کنند.
در آنجا نهال تا جایی که توانسته، از خود دفاع کرده است. طوری که خود او میگفت، حاضر نشده چیزی بگوید. چون اصلا چیزی نداشته که بگوید. تنها دفاعش در برابر بازجوها این بوده که «من فقط یک عاشقام»! من فقط عاشق بهنام هستم و بیشتر از این نیستم.
«نهال سحابی مربی مهدکودک، پس از سه روز بازداشت با وثیقهای ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شده بود»
در اوین به بهنام و نهال اجازه میدهند پنج دقیقه همدیگر را ببینند. بهنام به نهال میگوید که حالاش خوب است. آن دو با هم کوتاه صحبت میکنند. نهال بعد از سه روز و بهنام بعد از دو هفته آزاد شدند.
بعد از آزادی برای نهال مشکلات خانوادگی پیش آمد. بالاخره او یک دختر بود و بازجوها در اوین تا جایی که توانسته بودند، به حساب خودشان سعی کرده بودند ، نهال را پیش خانوادهاش خراب کنند. البته خانواده نهال کاملا روی نهال و بهنام شناخت داشتند.
بعد از آزادی بهنام، رابطهی احساسی نهال و بهنام با همدیگر خیلی بیشتر شد. نهال بهخاطر با بهنام بودن هزینهای را پرداخت میکرد که آن هزینه مدتها روی شانههای نهال سنگینی میکرد.
به نظر شما چه ارتباطی بین خودکشی نهال سحابی و خودکشی معشوق او بهنام گنجی وجود دارد؟ تا چه حد اتفاقات داخل زندان روی خودکشی نهال سحابی تاثیر داشته است؟
من نمیتوانم علت خودکشی را به اتفاقاتی که در داخل زندان برای او افتاده محدود کنم. ولی اتفاقات داخل زندان روی روحیهی هردوی آنها، هم نهال و هم بهنام، خیلی تأثیر داشت. این مسئله برای هردوی آنها تازگی داشت.
چون برای اولین بار بود و آمادگی زندان را نداشتند. انفرادی روی روح و روان هر دو آنها خیلی تأثیر گذاشت.
در ۷۲ ساعتی که نهال در انفرادی بود، مرگ خود را آنجا دید. خود نهال میگفت: «در آن ۷۲ ساعت، با توجه به چیزهایی که از سپاه شنیده بودم، اینکه امکان تجاوز و دستدرازی وجود دارد، حالت خاصی پیدا کرده بودم و میترسیدم. در آن سه روز، هر لحظه، مرگام را میدیدم».
از نحوهی خودکشی و تاریخ خودکشی ایشان اطلاعی دارید؟
نهال، آخرین پستی که در صفحه فیسبوک و وبلاگ خود گذاشته، همین دیروز پنجشنبه هفتم مهر (۲۹ سپتامبر) بوده است. بهنام و نهال روزهای پنجشنبه با هم قرار داشتند و هر پنجشنبه را بهطور کامل با هم میگذراندند.
بهنام هم دقیقا در روز پنجشنبه دست به خودکشی زد و نهال هم برای اینکه عشق خود را ثابت کند، سر قرارومداری که با هم گذاشته بودند مانده است. دقیقا روز پنجشنبه صبح، حدود ساعت پنجونیم، شش صبح با خوردن قرص خودکشی کرده است.
آیا مراسم خاکسپاری ایشان انجام شده است؟
متأسفانه از مراسم خاکسپاری ایشان اطلاعی ندارم. چون اطلاعرسانی خانوادهی نهال بسیار محدود است. متاسفانه خانوادهی او حاضر به برقراری ارتباط با هیچکدام از دوستان نهال نبودند. من با دوستان صمیمی نهال در ارتباط هستم و سعی کردم در ارتباط با تشییع جنازه، از آنها پرسوجو کنم. تاجایی که میدانم هنوز برای تشییعجنازهی نهال، تصمیمگیری نشده است.
علت خودکشی بهنام گنجی، معشوق نهال سحابی، چه بود؟
خودکشی بهنام هم سیاسی نبود. خودکشی بهنام عاشقانه بود. بهنام در آخرین لحظات به این خاطر تصمیم به خودکشی گرفت که میخواست به نهال برسد ولی نمیتوانست. خانواده او موافق نبودند. نهال از لحاظ سن و سال از بهنام بزرگتر بود و خانواده او نمیتوانست این مسئله را قبول کند.
مادر بهنام در تشییعجنازهی بهنام و در مسجد چندبار تکرار کردند که «من مقصرم!». احساس میکنم که دلیل خودکشی همین بود که بهنام و نهال هیچوقت نمیتوانستند بههم برسند.
در کنار این مسئله وقتی بهنام در اوین بود، خیلی زجر کشید. بهنام بعد از آزادی عذاب وجدان خاصی میگیرد که هیچکس نفهمید دلیل آن چیست. آنطور که بهنام و همینطور نهال میگفتند، میخواستند از بهنام اعترافات خاصی در ارتباط با کوهیار گودرزی بگیرند.
«با گذشت ۶۳ روز از دستگیری کوهیار گودرزی هیچ خبری از او در دست نیست»
همین مسئله باعث شد نگرانیهای ما در مورد کوهیار روزبهروز بیشتر شود. الان ۶۳ روز است که کوهیار غیب شده است. حتی حاضر نیستند اعلام کنند او را بازداشت کردهاند.
در زندان فشارهای روحی خیلی خاص به بهنام وارد شده بود. هفتهی اول بازجویی خیلی سختی داشته است.
آنطور که نهال میگفت بعد از بازجویی، بهنام به مدت دو روز با دو نفر دیگر در یک سلول بوده است. بعد از این که بازجو دو روز به بهنام استراحت میدهد، دوباره او را برای بازجویی میبرند. اینبار بازجوییهای خیلی سختتری را شروع میکنند.
میخواستند از بهنام اعتراف بگیرند که کوهیار با جایی، با فرد خاصی در ارتباط است. میخواستند اعتراف بگیرند که کوهیار با مجاهدین در ارتباط است.
وقتی این مسئله را شنیدم، شخصا خیلی نگران کوهیار شدم. چون واقعا کوهیار با جای خاصی در ارتباط نبود. آنها میخواستند این انگ را به کوهیار بچسبانند.
شغل آقای گنجی و خانم سحابی چه بوده است؟
بهنام اهل مشهد بود ولی در تهران درس میخواند. آشنایی بهنام و کوهیار از همخانه شدن آنها شروع شد. مدتی با هم همخانه بودند، بعد از مدتی بهخاطر مشکلاتی که برای تحصیل کوهیار پیش آمد، مجبور شدند از هم جدا شوند. اما روزی که بازداشت شدند ، کوهیار در خانهی بهنام بود.
نهال سحابی هم معلم مهدکودک بود. دوستان نهال خیلی از او تعریف میکنند و میگویند نهال خیلی با احساس از بچهها نگهداری میکرده است.
رفتن نهال داغ بزرگی به دل همه ما گذاشت و یک علامت سئوال بزرگتر: «کوهیار کجاست؟!».
ما نمیدانیم باید چهکار بکنیم و درباره کوهیار از کجا خبر بگیریم. خانم مخترع (مادر کوهیار گودرزی) همچنان در زندان کرمان است. از آن طرف، ۶۳ روز است که از خود کوهیار هیچ خبری نداریم.
اتهام و محل نگهداری کوهیار معلوم نیست. نگرانی جدید دوستان کوهیار این است، آیا اصلا کوهیار زنده است؟
با اتفاقاتی که برای دوستان نزدیک کوهیار افتاد، من و تمام دوستان کوهیار خیلی نگران او هستیم.
sourena.de - آلمان - اشتوتگارت
|
روحشان شاد. تصورش هم برای من سخته که حکومتی بتواند به این شکل جامعه ای رو نابود کنه. این چه بلایی بود که بر ایران نازل شد؟!!! کجایند شیر زنان و دلیرمردان ایرانزمین؟!!! یعنی گروههای مسلح آزادیخواه به مجاهدین خلق محدود شده اند؟!!! یعنی ارتش آزادیبخشی تشکیل نخواهد شد تا این حکومت ضدبشری رو نابود کنه؟!!! مرگ بر خامنه ای و مزدورانش |
شنبه 9 مهر 1390 |
|
Artosh - ایران - تهران
|
ای بمیرید که به خاطر ۲ روز بیشتر حکومت کردن این همه جوان رو کشتید و این همه خانواده رو داغدار کردید. امیدوارم به فجیعترین شکل ممکن تقاص این همه ظلم رو پس بدید. |
شنبه 9 مهر 1390 |
|
feminism - انگلستان - لندن
|
در ایرانِ غمزده، تعلق قلبی ، عشق و دوست داشتن دو عاشق و دلداده ( برچسب رابطۀ غیر متعارف به خود میگیرد ) و زیبا روی عاشقی که در پیچکِ عشق در آمیخته را به جرم عشق ورزیدن راهی سیاه چالِ زندان کرده که خوابِ مرگ خویش را در بیداری ببیند :( |
شنبه 9 مهر 1390 |
|
سید ابوالقاسم واعظ - جاکارتا - اندونزی
|
تیتری که برای این مطلب انتخاب شده مردم فریب است. مطابق همین مطلب، خودکشی آنها ربطی به تهدید جمهوری اسلامی نداشته بلکه والدین احمقشان باعث این اتفلاق شده اند. البته اگر متکی به خود بودند مانند هزاران جوان دیگر ازدواج می کردند و عدم رضایت والدین هم برایشان ابدا مهم نبود. |
شنبه 9 مهر 1390 |
|
ARTEMIS-SW - فرانسه - پاریس
|
تا کی سکوت?????????مگر به دروغ نمی گفتید ظلم شاه باعث عنقلاب شد و میلیونی عرعر خمینی ای امام!!! حال که هر نقصی بود بعد نجومی گرفته پس چرا خفه خون???اهان یادم امد حصر خانگی ظاهری دو روباه مکار سبز مهمتر از فاجعه ی بالاست/ |
یکشنبه 10 مهر 1390 |
|
ARTEMIS-SW - /فرانسه - پاریس
|
sourena.de - آلمان - اشتوتگارت . عزیز می دانم دل در گرو عشق ایران داری و از روی همان مهر قضاوت می کنی ولی بدان هر گروهی که مینیمم از این دین خونین در چنته داشته باشد همین حکومت خواهد بود مجاهدین از نظر من بسیار خطرناکتر از ملا هستند یکی از ارکان اصلی بدبختی ملت بوده اند و در تمام اعدامهای 57 تا اواسط 58 مشوق صد در صد خمینی بوده اند اعدام دهها افسر میهن پرست پایگاه شاهرخی را انها و حزب توده مشترکا لو دادند مهمتر اینکه یک فرقه ی بسیار خطرناک مذهبی هستند طرفداران اصیلشان درست مثل یک عروسک کوکی اجرا کننده ی دستورات مسعود و مریم حتی در جدائی از همسر و کودک// از داخل هم بخاری بلند نخواهد شد همسایه ها خود میهمانیهای جوانان را لو میدهند و و و نمی دانم راه نجات کجاست ولی هیچگاه به یک ستایشگر این دین خونین اعتماد نکنید ولی این نظر منست خود دانید/شاد باشی |
یکشنبه 10 مهر 1390 |
|
Khashayarshah - ایران - تهران
|
1- چون قلم اندر نوشتن مىشتافت--چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت. بعضی وقتها مرگ, نابودی و عدم نیست و مفهوم عمیقتری دارد. |
یکشنبه 10 مهر 1390 |
|
Khashayarshah - ایران - تهران
|
2- وقتیکه در مقابل کلیسای نوتردام در شهر پاریس ایستاده بودم, یاد داستانی بودم که مردی بنام گوشت پشت نوتردام, عاشق دختر زیبائی شده بود. وقتیکه این دختر توسط ماموران حاکم شهر کشته میشود و جنازه اش به زیر زمین متروکه کلیسا انداخته میشود. این گوشت پشت پس از آگاهی از مرگ معشوعه اش به نزد او میرود و اورا در آغوش میگیرد و پس از چند روز و شب که در آغوش او میماند, بالاخره در این حالت میمیرد. پس از چند سالی که مردم میخواستند این زیر زمین را ترمیم کنند, با استخوانهای به هم پیچیده آنها رو برو شدند اما سعی آنها برای جدا سازی استخوانهایشان برای دفن جداگانه بی نتیجه ماند و فقط توانستند همه استخوانها را باهم در یک مکان دفن کنند. . |
یکشنبه 10 مهر 1390 |
|
Khashayarshah - ایران - تهران
|
3- بنای ساختمان تاج محل نیز بر مبنای رابطه عشقی ساخته شده است. شاه جهان همسری بنام "ممتاز محل" که ایرانی الاصل بود, داشت که به او علاقه زیادی داشت. موقع مرگ زود هنگام ممتاز محل, شاه جهان به او قول میدهد که کاری کند که خاطره معشوقه او برای همیشه زنده بماند. به این ترتیب دستور ساخت تاج محل را میدهد. پس از اتمام این بنا, استخوانهای ممتاز محل را به مقبره ای که در زیر زمین آن قرار دارد, انتقال میدهند. شاه جهان بخاطر از دست دادن ممتاز محل, امور پادشاهی را به دخترش و بعدا به پسرش واگذار میکند و در ساختمان "قلعه سرخ" که روبروی بنای تاج محل وجود دارد, در اطاقی که از پنجره آن تاج محل را میتوانست ببیند, سکونت میگزیند. میگویند که در دوران کهولت که بینائیش ضعیف شده بود, شیشه ای که حالت ذره بین داشت به دست میگرفت و ساعتها از طریق آن به تاج محل مینگرست. اورا پس از فوتش در کنار معشوقه اش در قبری که بسیار کوچکتر وساده تر از قبر ممتاز محل بود, دفن کردند. |
یکشنبه 10 مهر 1390 |
|
Khashayarshah - ایران - تهران
|
5- قدرتی که مفهوم عشق به زن و مرد میدهد, میتواند دل کوه را بشکافد. مفهوم زیبای عشق که در مکتبهای دیگر جهان, قهرمانانی را به ثبت رسانده است, در سنت اسلام وجود ندارد. به ما ایرانیان از تمام پیغمبران "جرجیس" تحمیل شده است. در این دینی که به زور به ما تجاوز شده است, مفهوم عشق, بیگانه است. چیزی که در دستور آنها بوفور دیده میشود, قتل فی سبیل الله است. از عشق بوئی نبرده است. اسلام از مفهوم عشق چیزی بارش نیست. زن در اسلام یعنی دختر 8 ساله ای که بنام قانون بربریت, وسیله ای برای ارضای مرد 54 ساله قرار بگیرد, میباشد. دختر بچه ای که بر حسب تصادف طبیعت, دختر به دنیا آمده است, مرد 54 ساله ای که خود را پیام آور خدا مینامد, اورا فقط و فقط به عنوان آلت حنسی ببیند. تمام احساسات لطیف او و ارزش انسانی او از دید این متحاوز در یک آلت خلاصه شود. و خاک بر سر ما ایران که اورا و آل اورا ستایش میکنیم. عمل ما از عمل او هم ک ث ی ف تر و نجس تر است. |
یکشنبه 10 مهر 1390 |
|
طاطا - ایران - تهران
|
khashayarshah دوست عزیز چه زیبا بود حرفات درمورد این دین سراسر نکبت |
دوشنبه 11 مهر 1390 |
|
sourena.de - آلمان - اشتوتگارت
|
ARTEMIS-SW - ارتمیس جان. من طرفدار هیچ گروهی نیستم و به مجاهدین هم اعتقاد ندارم. مجاهدین هم هیچگاه نمیتوانند در ایران حکومت کنند ولی در برابر حکومت ایران باید شیوه مجاهدین و گروههای مسلح رو داشت و نه شعارهای توخالی اصلاح طلبی. از تذکری که دادی هم ممنونم. شاد و همیشه سربلند باشی |
دوشنبه 11 مهر 1390 |
|