سخن از زن مگو من سیرم از زن / خدا داند که من دلگیرم از زن / خوشا مردی که اصلا زن ندارد / بلای خانگی چون من ندارد / هزاران زن فدای موی یک مرد / فدای گوشه ابروی یک مرد / نمیدانم خدا بر جنس ماده / چرا مهر و وفا اصلا نداده / الهی غرق ماتم باشی ای زن / همیشه همدم غم باشی ای زن / که گفته زن شریک عمر مرده ؟ / مگر زن میکند تخم دو زرده ؟ / زن ار باشد چو هوری نزد بنده بود بدتر ز هر مار گزنده |