به گزارش فارس، زمستان سال گذشته، مرد 50 ساله ای با مراجعه به شعبه یکم دادیاری دادسرای جنایی تهران به هاشمیان دادیار این شعبه گفت: شغل من فنی ساختمانی است و برای کاری که به من پیشنهاد شده بود برای مدت یک هفته به استان لرستان رفتم.
وی افزود: وقتی به شهرم در اطراف قزوین برگشتم متوجه شدم همسر و پسر 5 ساله ام علی در خانه نیستند. از بستگان و همسایه ها سراغ آنها را گرفتم که به من گفتند همسرم با یکی از همسایه ها که کامیون دارد به تهران رفته است.
این مرد مدعی شد: به آن همسایه زنگ زدم که گفت همسر و فرزندم را به تهران آورده و دیگر از آنها خبری ندارد. در این چند روز تلفن همراه همسرم نیز خاموش بود. چند روز بعد که موفق شدم با تلفن وی تماس بگیرم مدعی شد برای شرکت در جشن عروسی یکی از اقوام با پسرم به تهران آمده و در منزل یکی از بستگانش زندگی می کند اما نگفت که در خانه چه کسی است.این تماس ها نزدیک به یک ماه طول کشید و هر بار همسرم ادعای متفاوتی می کرد. با توجه به اعتیادش حدس می زدم که بلایی سر بچه آورده باشد.من در تهران به هرجا که می توانستم سرزدم که هیچ خبری از آن دو نفر به دست نیاوردم. در تماس های گاه و بی گاهم از او خواهش کردم و التماس کردم، اما بی فایده بود.حدود یک ماه از این ماجرا گذشت که همسرم گفت علی گم شده و علت برنگشتن وی به خانه و موش و گربه بازی کردنش به همین خاطر است. اما چون همسرم اعتیاد به مصرف مواد مخدر دارد می ترسم بلایی سر بچه ام آورده باشد و در خواست رسیدگی دارم.
با ارجاع پرونده به پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ، کارآگاهان با کمک همسر این زن تلاش های خود را برای یافتن مادر و بچه آغاز کردند.
در آخرین تماس ها، شاکی به همسرش گلناز گفت: اگر بگویی پسرمان کجاست از شکایتم صرف نظر می کنم و حاضرم برای ادامه زندگی با هم به شهرستان برگردیم. گلناز در این تماسها باز هم اظهارات ضد و نقیضی به میان آورد.
کارآگاهان پایگاه پنجم بعد از این که تلاشهای بسیاری را برای شناسایی و دستگیری گلناز اجرا کردند در تاریخ 22 مردادماه و چند روز پس از آن که ردی از این زن در اطراف میدان شوش به دست آورده بودند، وی را در خیابان فدائیان اسلام شناسایی و دستگیر کردند.
با انتقال متهم به پایگاه پنجم و پس از اظهارات متعدد و ضد و نقیض، وی در نهایت اعتراف کرد: همسرم برای کار به یک شهرستان دور رفت. در حالی که مدتها بود از اعتیادم به ستوه آمده بودم و بارها با کمک شوهرم اقدام به ترک کرده بودم ولی دوباره به سمت مواد روآورده بودم؛ هیچ امیدی به ترک نداشتم. تصمیم گرفتم یک جوری خودم را گم و گور کنم.
وی افزود: با پسرم و با کمک دوست شوهرم به تهران آمدیم. هیچ جایی را نداشتم. چند روز را با گدایی گذراندم و غذا و مواد می خریدم. زمستان در راه بود و می ترسیدم بچه ام در سرمای زمستان تلف شود. یک روز که وضعیت خوبی نداشتم پسر بچه ام را در ترمینال راه آهن رها کردم تا او را به بهزیستی ببرند.
گلناز مدعی شد: خودم هم به گرمخانه شهرداری رفتم. در آنجا با یک زن معتاد دیگری که ساکن تهران بود آشنا شدم. چند روز بعد به همراه او به خانه اش رفتم. حالا دیگر هم از تنهایی بیرون آمده بودم و هم یک نفر داشتم تا باهم مواد تهیه کرده و مصرف کنیم. کم کم از آنجا هم خسته شدم. این زن که به من جا داده بود انتظاراتی برای تهیه مواد از من داشت. از آن جا فرار کردم.
کارآگاهان برای پیدا کردن پسر بچه دست به اقدامات متعددی زدند. در یکی از اقدامات پلیسی و در مراجعه به اداره بهزیستی دریافتند در تاریخ 28 آبان ماه پسر بچه 5 ساله ای به نام علی را در اطراف میدان راه آهن پیدا کردند. با توجه به این که پسر بچه گم شده 5 ساله بود، توانسته بود اسم خود را دقیق به کارکنان بهزیستی اعلام کند. اداره بهزیستی در تاریخ 14 تیر و در یک طرح تابستانی این پسر بچه را به یک مجتمع آموزشی بهزیستی، به شهرستان میبد منتقل کرد.
سرهنگ کارآگاه علی اکبر اسدی رئیس پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ با اعلام این خبر، گفت: با توجه به اشتباهات و اقدامات غیر عادی گلناز، همسرش طی درخواستی از دادگاه خواستار طلاق غیابی همسرش شده است. همچنین سرپرستی کودک 5 ساله نیز با نظر قاضی پرونده به پدر این کودک واگذار شده است.