محاکمه دو متهم به قتل پس از بخشش اولیای دم
تهران امروز : شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران شاهد محاکمه دو متهم به قتلی بود که موفق به گرفتن رضایت از اولیای دم مقتولین شده بودند.
در محاکمه اول شفیعی نماینده دادستان تهران با خواندن کیفرخواست گفت: محمود متهم حاضر در دادگاه دو سال قبل صاحبکار خود، حسن را با چاقو کشته است. او پس از قتل اقدام به فرار کرده اما پس از دستگیری به قتل اعتراف کرده و گفت: حسن بنا بود و من کارگر او بودم روز حادثه او به گچی که درست کرده بودم ایراد گرفت و گفت شل است. من با او بحثم شده و او به من فحش داد. من هم عصبی شده و با چاقو ضربهای به او زدم. من نمیخواستم او را بکشم اما ضربه به گردنش خورده و باعث مرگ وی شد.
متهم به اتهام قتل عمد محاکمه و به قصاص محکوم شد اما خانواده وی توانستند از اولیای دم رضایت گرفته و او را از قصاص نجات دهند. اما بنده به عنوان نماینده دادستان تهران از لحاظ جنبه عمومی جرم درخواست مجازات متهم را دارم.
در ادامه متهم به جایگاه آمده و با درخواست بخشش گفت: من قصد کشتن حسن را نداشتم اما از فحش او به شدت عصبی شده و دیگر نمیتوانستم خودم را کنترل کنم. من در طول این چند سال که در کانون اصلاح و تربیت بودم درس خوانده و حالا سوم دبیرستان هستم. من پدری دارم که وضع مالی خوبی ندارد از دادگاه میخواهم مرا ببخشد تا بتوانم کمک پدرم باشم.
سپس وکیل مدافع متهم به جایگاه آمده و گفت: مسئولان کانون اصلاح و تربیت از موکل من رضایت دارند او بچه آرامی است و سرش به کار خودش است. از دادگاه میخواهم در مجازات حبس او تخفیف قائل شود تا وی بتواند به جامعه برگشته و این بار درست زندگی کند.
درپایان محاکمه هیات قضات اعلام کرد رای متهم را به زودی صادر میکند.
دعوای خونین روبهروی مکانیکی
با ختم جلسه اول، محاکمه دیگری در این شعبه برگزار شد که آن هم از جنبه عمومی جرم بود.
در این جلسه هم شفیعی نماینده دادستان تهران با درخواست صدور حکم قانونی از بیم تجری متهم گفت: متهم حاضر در این دادگاه طی یک نزاع یکی از مشتریانش را کشته است.وی توانسته رضایت اولیای دم را گرفته و از مرگ نجات پیدا کند.
سپس نوبت به متهم رسید تا از خود دفاع کند. وی که محمود نام داشت خطاب به قضات گفت: من تازه ازدواج کرده و مکانیکی باز کرده بودم تا بتوانم چرخ زندگیام را بچرخانم. روز حادثه مقتول، در مغازه من آمده و شروع به سر وصدا کرد. وقتی علتش را پرسیدم فهمیدم شاگرد من که تا چندی پیش در مکانیکی دیگری کار میکرد در همان مکانیکی ماشین وی را تعمیر کرده است و این مرد الان از نحوه تعمیر ماشینش ناراضی است. من سعی کردم او را قانع کنم که این قضیه به من ربطی ندارد اما او سه روز پشت سر هم به در مغازه من آمد و شروع به سر و صدا کرد. تا اینکه روز سوم با او درگیر شدم. مقتول و دوستش هم با قفل فرمان به من حمله کرده و من هم برای ترساندن آنها چاقویم را درآوردم اما چاقو به کتف وی خورده و باعث مرگش شد. من از دادگاه میخواهم مرا ببخشد تا بتوانم زندگیام را از اول بسازم چرا که دو سال است همسرم که تازه عروس است آواره خانه پدرش شده است و دارد سیاه بخت میشود. من قبل از زندان معتاد بودم اما در زندان اعتیادم را ترک کرده و میخواهم زندگی درستی داشته باشم.
قضات دادگاه وارد شور شده تا رای خود را درباره این پرونده صادر کنند.
|
|
|
|
|