رهبر ایران و ایده ده میلیون حافظ قرآن
+0
رأی دهید
-0
رهبر ایران و ایده ده میلیون حافظ قرآن

آیت الله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی اظهار امیدواری کرده که «حرکت قرآنی در کشور به گونهای گسترش و استمرار یابد که ملت ایران با برخورداری از حداقل ۱۰ میلیون حافظ قرآن به ملتی پولادین تبدیل شود.» (پایگاه اطلاع رسانی رهبری، ۱۱ مرداد ۱۳۹۰)
فراتر از این که تنها حفظ یک کتاب (عمدتا بدون درک معانی آن با توجه به ضعف شدید آموزش زبان عربی در مدارس ایران) چه نسبتی با پولادین شدن یک ملت در عصر اطلاعات و تجارت جهانی دارد، این سخن نه تمایل مذهبی یک مسلمان عادی یا خواست یک مبلّغ عادی دین بلکه خواست رهبر سیاسی کشوری است که هشتاد درصد منابعش در اختیار حکومت است و وفاداران به رهبر تلاش می کنند سخنان وی را به اجرا در بیاورند. برای اجرایی شدن این خواست چه نیروها و امکاناتی لازم است و در صورت تحقق چه اتفاقی خواهد افتاد؟ این گونه تصورات کشور را به چه سمتی می برد؟ اجرایی شدن این خواست چه چهرهای به کشور می بخشد؟
رهبران و لوازم سخنانشان
سخنانی که از سوی رهبران کشورها صادر می شود سه تفاوت عمده با سخنان دیگر افراد دارد:
۱) مخاطبان و حتی خود این رهبران انتظار دارند که این سخنان وجه اجرایی پیدا کند. بدین ترتیب صدور سخنانی که جنبهی اجرایی و عملی ندارد از سوی آنها شایسته نیست. بنا بر این وقتی رییس جمهور آمریکا می گوید رهبر لیبی باید قدرت را ترک کند انتظار می رود که این کشور جهت براندازی حکومت لیبی اقدام کند و اگر نکند این از وجههی او خواهد کاست. خامنهای وقتی از ده میلیون حافظ قرآن سخن می گوید انتظار دارد وزرای آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد اسلامی، و علوم، تحقیقات و فن آوری، مدیران مدارس حوزوی، و مسئولان سازمانهای تبلیغاتی و رسانهای در این جهت برنامه داشته و عمل کنند؛
۲) این گونه سخنان را حداقل بخشی از افراد جدی می گیرند و روی آن به وجهی حساب باز می کنند. به عنوان مثال وقتی رییس دولت یک کشور از نابودی اسرائیل سخن می گوید این سخنان در جامعهی جهانی برای آن کشور پیامدهایی خواهد داشت و نمی توان سخنان آن رییس دولت را به پای نفرین یا بدگویی یا عصبانیت یک فرد گذاشت. کسانی که سخن خامنهای را در باب تعداد حافظان قران می شنوند تا حدی روی آن حساب باز می کنند و تصور می کنند که رهبر جمهوری اسلامی زمینههای شغلی و منزلتی و اقتصادی آن را در نظر گرفته است؛ و
۳) مسئولیت آورند، به این معنا که دولت مربوطه باید در برابر پرسشها یا مواضع مربوطه پاسخگو باشد. به عنوان نمونه اگر رهبر یک کشور برای کمک به کشوری دیگر در شرایط بلایای طبیعی وعدهای می دهد حتی دولت های بعدی باید به این وعده عمل کنند. اما اگر فردی وعده ای بدهد بازماندگانش مسئولیتی در برابر وعدهی او ندارند. اگر برنامهی ده میلیون حافظ قرآن جنبهی اجرایی پیدا نکند، یا اگر کرد، به بخش های دیگر جامعه ضرر زد شخص رهبر باید پاسخگو باشد.
ده میلیون کلاس آموزش قرآن
برای آن که ده میلیون نفر ظرفیت حفظ قرآن را پیدا کرده و به این کار علاقه مند شوند باید حداقل ده میلیون کلاس آموزش قرآن در مدارس و دانشگاهها و مساجد تشکیل شود تا در این میان افراد بسیار کوشا در این زمینه شناسایی و تشویق شوند. در هر کلاس قرآن اگر یک نفر برای این کار آمادگی پیدا کند (در شرایط امروز ایران که جوانان میانهی خوشی با آموزشهای ایدئولوژیک در مدارس و دانشگاهها ندارند) این موفقیت بسیار بزرگی برای کلاس مربوطه است. در شرایط امروز کشور حتی معلم کافی قرآن برای برگزاری این کلاسها وجود ندارد چه برسد به بودجه و مکان و سازمان برای انجام این کار. رقمی که رهبر کشور اعلام کرده حتی تا ده سال آینده نیز در چارچوب ظرفیت های موجود نظام آموزشی غیر ممکن به نظر می رسد.
ده میلیون مدرک کارشناسی ارشد
بنا به مصوبهی مجلس در سال ۱۳۷۵، کسانی که حافظ قرآن باشند (حتی بدون اخذ دیپلم دبیرستان) می توانند بدون تحصیل در دانشگاه مدرک کارشناسی علوم قرآن و حدیث دریافت کنند. اگر بنا به توصیهی خامنهای ده میلیون نفر حافظ قرآن شوند طبعا (در جامعهی تشنهی مدرک ایران) ده میلیون لیسانسه به جمعیت دارای لیسانس کشور اضافه خواهد شد.
این امر هزینهی بسیار زیادی را بر دولت تحمیل می کند چون این افراد به هنگام استخدام به عنوان دارای مدرک کارشناسی استخدام می شوند و نه دیپلم یا زیر دیپلم. همچنین کشور با تورم بی حد و حساب مدرک کارشناسی روبرو خواهد شد که از ارزش مدرک کارشناسی خواهد کاست.
ده میلیون نفر متقاضی پاداش و جایزه و مستمری
سنت جمهوری اسلامی بر آن بوده است که به حافظان قرآن پاداش یا مستمری یا جوایزی را اعطا می کرده است (مثل رایگان شدن تحصیل آنها در دانشگاههای دولتی و غیر دولتی، فارس، ۱۸ مرداد ۱۳۹۰). تورم این افراد، هزینهی دولت و حکومت را در اختصاص این منابع به شدت افزایش می دهد. حکومت نمی تواند از افراد انتظار داشته باشد که به سخنان رهبر کشور گردن بگذارند و با مشقت به حفظ قرآن بپردازند اما در عوض هیچ پاداش مالی دریافت نکنند.
سیاست جمهوری اسلامی تشویق مالی، منزلتی و سیاسی کسانی بوده است که به دستورات شریعت و «شریعت ایدئولوژیک شده» عمل کنند و سنتهای دینی را برپا بدارند (مثل دادن هزار تومانی به کارکنان برخی ادارات در صورت حضور در نماز جماعت، البته به طور اتفاقی، یا چادرهای مشکی مجانی).
ده میلیون کارشناس قرآن جویای کار
امروز دیگر در جمهوری اسلامی عصر این که کسی حافظ قرآن باشد و حافظ قرآن بماند و در عین حال یک شغل عادی دیگر داشته باشد گذشته است. وقتی حافظان قرآن (مثل ابوالقاسم خزعلی) به عضویت شورای نگهبان در می آیند نمی توان انتظار داشت که به کارهای سخت و دشوار (مثل کارهای ساختمانی یا استخراج معدن یا شهرداری) مشغول باشند. این حافظان قرآن که کارشناس علوم قرآن و حدیث نیز تلقی می شوند شغلی متناسب با مدرک خویش می خواهند.
خامنهای و دولت تحت نظر وی باید روشن سازند که چگونه می خواهند برای ده میلیون فرد دارای مدرک کارشناسی قرآن شغل ایجاد کند. مراکز قرآن شناسی، تدریس قرآن در مدارس و دانشگاهها و حوزههای علمیه، دبیرخانهی مسابقات داخلی و بین المللی قرآن، تولید آثار مرتبط با قرآن، شبکههای رادیوی و تلویزیونی قرآنی، نمایشگاههای قرآن، گروههای نظارت بر چاپ قرآن و پایگاههای اینترنتی مربوط به قرآن (اگر بتوانند از این حافظان استفاده کنند) حتی نمی توانند یک دهم این رقم را به عنوان شاغل در خود جای دهند. البته وزارت آموزش و پرورش با طرح ۱۰ هزار مدرسهی قرآن توسعهی بخش قرآن را کلید زده است. (سایت وزارت آموزش و پرورش)
قرآن شناس همانند روحانی نیست که بتوان وی را در هر کوی و برزن و با عناوین مختلف تزریق کرد (از قوهی قضاییه تا عقیدتی- سیاسیهای نیروهای انتظامی و نظامی، و از مقامات وزارت کشور تا سفرای جمهوری اسلامی در کشورهای دیگر). بازار دین در ایران کشش ده میلیون کارشناس قرآن را ندارد.
دو ده میلیون متصور دیگر
تصور حاکمان جمهوری اسلامی آن است که حکومت دینی در کشور با فرض منابع طبیعی سرشار و عدم آینده نگری به سه دسته نیرو نیاز دارد:
۱) عناصر ایدئولوژیک و پر کنندهی مراسم رسمی سیاسی/مذهبی (لشگر حاملان متن مقدس)،
۲) قوای قهریه یا سازمان کنترل و سرکوب (شامل بر حزب الله یا حزب رهبری)، و
۳) نیروهای خدماتی (اداره کنندگان امور روزمرهی جامعه در بخش دولتی و خصوصی خدماتی).
به فرض تحقق ایدهی خامنهای، غیر از ده میلیون قاری قرآن که وقت خود را در عبادت و اعتکاف و پر کردن مساجد و امامزدادهها و تکیهها و مراسم دولتی مذهبی خواهند گذراند تا حافظهی خود را مرتبا تازه کنند، در حکومت ولایت فقیه با دو ده میلیون دیگر، جنس نیروهای انسانی مورد نظر حکومت دینی جور می شود. روندهای جاری کشور موید این سمت و سو هستند:
* ده میلیون نیروی نظامی/انتظامی/شبه نظامی/امنیتی/قضایی (قوای قهریه) که باید حکومت را در داخل حفظ و بقای آن را تضمین کرده و در خارج بحران ایجاد کنند (بسیج در حال حاضر به تنهایی تا ۸ میلیون را تحت پوشش قرار می دهد (تابناک، ۴ آذر ۱۳۸۶؛ پس از پایان جنگ، خامنهای ایدهی بسیج بیست میلیونی را کنار گذاشته است)، و
* ده میلیون کارمند دولت/حکومت (شامل دیوانسالاری دینی، کارکنان بنیادها و اوقاف و دیگر نهادهای تحت نظر رهبری و شرکتهای دولتی) به علاوهی دیگر کارکنان بخش خدمات در بخش خصوصی (حدود پنجاه درصد از نیروی کار در ایران در این بخش مشغول به فعالیت هستند) که به حکومت و رعایای آن خدمات می دهند. حکومت در سالهای اخیر با افزایش بی سابقهی کارکنان بخش دولتی (تا حدود ۲.۳ میلیون در سال ۱۳۸۷، خبر آنلاین، ۲۵ خرداد ۱۳۸۹، یعنی چهار برابر شدن آن در طی سه دهه) و بخش دیوانسالاری مذهبی عملا به این سمت در حال حرکت بوده است.
این بخشهای ده میلیونی مورد هدف در حکومت دینی ممکن است بر هم افتادگیهایی داشته باشد اما این برهم افتادگی تاثیری بر رشد مستقل سه بخش اساسی نیروی انسانی از منظر حکومت نخواهد داشت. بقیه نیز زن و کودکاند که باید مدارس و اندرونی خانهها را پر کنند.
خرج و مخارج این عائلهی هفتاد و چند میلیونی نیز با فروش نفت تامین می شود و دیگر نیازی به بخش خصوصی فعال در حوزهی کشاورزی و صنعت نیست (چرا که اولا ثروت مستقل از دولت که در این دو بخش تولید می شود خطرناک است، و ثانیا با واردات می توان این دو حوزه را پوشش داد).
سیاستهای دولت احمدی نژاد از این جهت مورد پسند خامنهای بوده که کشور را به همین سمت و سو سوق می داده است.
فراتر از این که تنها حفظ یک کتاب (عمدتا بدون درک معانی آن با توجه به ضعف شدید آموزش زبان عربی در مدارس ایران) چه نسبتی با پولادین شدن یک ملت در عصر اطلاعات و تجارت جهانی دارد، این سخن نه تمایل مذهبی یک مسلمان عادی یا خواست یک مبلّغ عادی دین بلکه خواست رهبر سیاسی کشوری است که هشتاد درصد منابعش در اختیار حکومت است و وفاداران به رهبر تلاش می کنند سخنان وی را به اجرا در بیاورند. برای اجرایی شدن این خواست چه نیروها و امکاناتی لازم است و در صورت تحقق چه اتفاقی خواهد افتاد؟ این گونه تصورات کشور را به چه سمتی می برد؟ اجرایی شدن این خواست چه چهرهای به کشور می بخشد؟
رهبران و لوازم سخنانشان
سخنانی که از سوی رهبران کشورها صادر می شود سه تفاوت عمده با سخنان دیگر افراد دارد:
۱) مخاطبان و حتی خود این رهبران انتظار دارند که این سخنان وجه اجرایی پیدا کند. بدین ترتیب صدور سخنانی که جنبهی اجرایی و عملی ندارد از سوی آنها شایسته نیست. بنا بر این وقتی رییس جمهور آمریکا می گوید رهبر لیبی باید قدرت را ترک کند انتظار می رود که این کشور جهت براندازی حکومت لیبی اقدام کند و اگر نکند این از وجههی او خواهد کاست. خامنهای وقتی از ده میلیون حافظ قرآن سخن می گوید انتظار دارد وزرای آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد اسلامی، و علوم، تحقیقات و فن آوری، مدیران مدارس حوزوی، و مسئولان سازمانهای تبلیغاتی و رسانهای در این جهت برنامه داشته و عمل کنند؛
۲) این گونه سخنان را حداقل بخشی از افراد جدی می گیرند و روی آن به وجهی حساب باز می کنند. به عنوان مثال وقتی رییس دولت یک کشور از نابودی اسرائیل سخن می گوید این سخنان در جامعهی جهانی برای آن کشور پیامدهایی خواهد داشت و نمی توان سخنان آن رییس دولت را به پای نفرین یا بدگویی یا عصبانیت یک فرد گذاشت. کسانی که سخن خامنهای را در باب تعداد حافظان قران می شنوند تا حدی روی آن حساب باز می کنند و تصور می کنند که رهبر جمهوری اسلامی زمینههای شغلی و منزلتی و اقتصادی آن را در نظر گرفته است؛ و
۳) مسئولیت آورند، به این معنا که دولت مربوطه باید در برابر پرسشها یا مواضع مربوطه پاسخگو باشد. به عنوان نمونه اگر رهبر یک کشور برای کمک به کشوری دیگر در شرایط بلایای طبیعی وعدهای می دهد حتی دولت های بعدی باید به این وعده عمل کنند. اما اگر فردی وعده ای بدهد بازماندگانش مسئولیتی در برابر وعدهی او ندارند. اگر برنامهی ده میلیون حافظ قرآن جنبهی اجرایی پیدا نکند، یا اگر کرد، به بخش های دیگر جامعه ضرر زد شخص رهبر باید پاسخگو باشد.
ده میلیون کلاس آموزش قرآن
برای آن که ده میلیون نفر ظرفیت حفظ قرآن را پیدا کرده و به این کار علاقه مند شوند باید حداقل ده میلیون کلاس آموزش قرآن در مدارس و دانشگاهها و مساجد تشکیل شود تا در این میان افراد بسیار کوشا در این زمینه شناسایی و تشویق شوند. در هر کلاس قرآن اگر یک نفر برای این کار آمادگی پیدا کند (در شرایط امروز ایران که جوانان میانهی خوشی با آموزشهای ایدئولوژیک در مدارس و دانشگاهها ندارند) این موفقیت بسیار بزرگی برای کلاس مربوطه است. در شرایط امروز کشور حتی معلم کافی قرآن برای برگزاری این کلاسها وجود ندارد چه برسد به بودجه و مکان و سازمان برای انجام این کار. رقمی که رهبر کشور اعلام کرده حتی تا ده سال آینده نیز در چارچوب ظرفیت های موجود نظام آموزشی غیر ممکن به نظر می رسد.
ده میلیون مدرک کارشناسی ارشد
بنا به مصوبهی مجلس در سال ۱۳۷۵، کسانی که حافظ قرآن باشند (حتی بدون اخذ دیپلم دبیرستان) می توانند بدون تحصیل در دانشگاه مدرک کارشناسی علوم قرآن و حدیث دریافت کنند. اگر بنا به توصیهی خامنهای ده میلیون نفر حافظ قرآن شوند طبعا (در جامعهی تشنهی مدرک ایران) ده میلیون لیسانسه به جمعیت دارای لیسانس کشور اضافه خواهد شد.
این امر هزینهی بسیار زیادی را بر دولت تحمیل می کند چون این افراد به هنگام استخدام به عنوان دارای مدرک کارشناسی استخدام می شوند و نه دیپلم یا زیر دیپلم. همچنین کشور با تورم بی حد و حساب مدرک کارشناسی روبرو خواهد شد که از ارزش مدرک کارشناسی خواهد کاست.
ده میلیون نفر متقاضی پاداش و جایزه و مستمری
سنت جمهوری اسلامی بر آن بوده است که به حافظان قرآن پاداش یا مستمری یا جوایزی را اعطا می کرده است (مثل رایگان شدن تحصیل آنها در دانشگاههای دولتی و غیر دولتی، فارس، ۱۸ مرداد ۱۳۹۰). تورم این افراد، هزینهی دولت و حکومت را در اختصاص این منابع به شدت افزایش می دهد. حکومت نمی تواند از افراد انتظار داشته باشد که به سخنان رهبر کشور گردن بگذارند و با مشقت به حفظ قرآن بپردازند اما در عوض هیچ پاداش مالی دریافت نکنند.
سیاست جمهوری اسلامی تشویق مالی، منزلتی و سیاسی کسانی بوده است که به دستورات شریعت و «شریعت ایدئولوژیک شده» عمل کنند و سنتهای دینی را برپا بدارند (مثل دادن هزار تومانی به کارکنان برخی ادارات در صورت حضور در نماز جماعت، البته به طور اتفاقی، یا چادرهای مشکی مجانی).
ده میلیون کارشناس قرآن جویای کار
امروز دیگر در جمهوری اسلامی عصر این که کسی حافظ قرآن باشد و حافظ قرآن بماند و در عین حال یک شغل عادی دیگر داشته باشد گذشته است. وقتی حافظان قرآن (مثل ابوالقاسم خزعلی) به عضویت شورای نگهبان در می آیند نمی توان انتظار داشت که به کارهای سخت و دشوار (مثل کارهای ساختمانی یا استخراج معدن یا شهرداری) مشغول باشند. این حافظان قرآن که کارشناس علوم قرآن و حدیث نیز تلقی می شوند شغلی متناسب با مدرک خویش می خواهند.
خامنهای و دولت تحت نظر وی باید روشن سازند که چگونه می خواهند برای ده میلیون فرد دارای مدرک کارشناسی قرآن شغل ایجاد کند. مراکز قرآن شناسی، تدریس قرآن در مدارس و دانشگاهها و حوزههای علمیه، دبیرخانهی مسابقات داخلی و بین المللی قرآن، تولید آثار مرتبط با قرآن، شبکههای رادیوی و تلویزیونی قرآنی، نمایشگاههای قرآن، گروههای نظارت بر چاپ قرآن و پایگاههای اینترنتی مربوط به قرآن (اگر بتوانند از این حافظان استفاده کنند) حتی نمی توانند یک دهم این رقم را به عنوان شاغل در خود جای دهند. البته وزارت آموزش و پرورش با طرح ۱۰ هزار مدرسهی قرآن توسعهی بخش قرآن را کلید زده است. (سایت وزارت آموزش و پرورش)
قرآن شناس همانند روحانی نیست که بتوان وی را در هر کوی و برزن و با عناوین مختلف تزریق کرد (از قوهی قضاییه تا عقیدتی- سیاسیهای نیروهای انتظامی و نظامی، و از مقامات وزارت کشور تا سفرای جمهوری اسلامی در کشورهای دیگر). بازار دین در ایران کشش ده میلیون کارشناس قرآن را ندارد.
دو ده میلیون متصور دیگر
تصور حاکمان جمهوری اسلامی آن است که حکومت دینی در کشور با فرض منابع طبیعی سرشار و عدم آینده نگری به سه دسته نیرو نیاز دارد:
۱) عناصر ایدئولوژیک و پر کنندهی مراسم رسمی سیاسی/مذهبی (لشگر حاملان متن مقدس)،
۲) قوای قهریه یا سازمان کنترل و سرکوب (شامل بر حزب الله یا حزب رهبری)، و
۳) نیروهای خدماتی (اداره کنندگان امور روزمرهی جامعه در بخش دولتی و خصوصی خدماتی).
به فرض تحقق ایدهی خامنهای، غیر از ده میلیون قاری قرآن که وقت خود را در عبادت و اعتکاف و پر کردن مساجد و امامزدادهها و تکیهها و مراسم دولتی مذهبی خواهند گذراند تا حافظهی خود را مرتبا تازه کنند، در حکومت ولایت فقیه با دو ده میلیون دیگر، جنس نیروهای انسانی مورد نظر حکومت دینی جور می شود. روندهای جاری کشور موید این سمت و سو هستند:
* ده میلیون نیروی نظامی/انتظامی/شبه نظامی/امنیتی/قضایی (قوای قهریه) که باید حکومت را در داخل حفظ و بقای آن را تضمین کرده و در خارج بحران ایجاد کنند (بسیج در حال حاضر به تنهایی تا ۸ میلیون را تحت پوشش قرار می دهد (تابناک، ۴ آذر ۱۳۸۶؛ پس از پایان جنگ، خامنهای ایدهی بسیج بیست میلیونی را کنار گذاشته است)، و
* ده میلیون کارمند دولت/حکومت (شامل دیوانسالاری دینی، کارکنان بنیادها و اوقاف و دیگر نهادهای تحت نظر رهبری و شرکتهای دولتی) به علاوهی دیگر کارکنان بخش خدمات در بخش خصوصی (حدود پنجاه درصد از نیروی کار در ایران در این بخش مشغول به فعالیت هستند) که به حکومت و رعایای آن خدمات می دهند. حکومت در سالهای اخیر با افزایش بی سابقهی کارکنان بخش دولتی (تا حدود ۲.۳ میلیون در سال ۱۳۸۷، خبر آنلاین، ۲۵ خرداد ۱۳۸۹، یعنی چهار برابر شدن آن در طی سه دهه) و بخش دیوانسالاری مذهبی عملا به این سمت در حال حرکت بوده است.
این بخشهای ده میلیونی مورد هدف در حکومت دینی ممکن است بر هم افتادگیهایی داشته باشد اما این برهم افتادگی تاثیری بر رشد مستقل سه بخش اساسی نیروی انسانی از منظر حکومت نخواهد داشت. بقیه نیز زن و کودکاند که باید مدارس و اندرونی خانهها را پر کنند.
خرج و مخارج این عائلهی هفتاد و چند میلیونی نیز با فروش نفت تامین می شود و دیگر نیازی به بخش خصوصی فعال در حوزهی کشاورزی و صنعت نیست (چرا که اولا ثروت مستقل از دولت که در این دو بخش تولید می شود خطرناک است، و ثانیا با واردات می توان این دو حوزه را پوشش داد).
سیاستهای دولت احمدی نژاد از این جهت مورد پسند خامنهای بوده که کشور را به همین سمت و سو سوق می داده است.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|