اولین رئیس‌جمهور ایران در مورد آخرین نخست وزیر مشروطه چه می‌گوید؟


اولین رئیس‌جمهور ایران در مورد آخرین نخست وزیر مشروطه چه می‌گوید؟

 

آقای بنی‌صدر می‌گوید که در مورد احتمال ترور آقای بختیار از پیش هشدار داده بود

امید پارسانژاد

بی‌بی‌سی

ابوالحسن بنی صدر و شاپور بختیار هر دو عضو جبهه ملی ایران بودند و سال‌ها برای اهدافی مشترک مبارزه می‌کردند، اما انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ مسیر آن دو را از یکدیگر و از جبهه ملی جدا کرد.

در اوج انقلاب ایران، آقای بنی صدر در پاریس یکی از نزدیک ترین مشاوران آیت الله روح الله خمینی، رهبر انقلاب بود که آقای بختیار در تهران به نخست وزیری حکومت در حال سقوط منصوب شد.

- آقای بنی صدر، اولین سئوال من این است که شما کی و چطور برای اولین بار با آقای بختیار آشنا شدید؟

دوره شاه در جبهه ملی، وقتی که ایشان از سوی هیأت اجرایی جبهه ملی مسئول دانشگاه شده بود و قرار بر تشکیل کمیته دانشگاه بود. قبل از اینکه کمیته دانشگاه تشکیل بشود، قرار شد من در دانشگاه یک سخنرانی بکنم. گمان من این است که به مناسبت گرفتن گذرنامه از دو دانشجوی ایرانی در آمریکا قرار بود سخنرانی کنم.

- خاطرتان هست که چه سالی بود؟

دوره امینی بود، یعنی مثلا سال ۱۳۳۹ یا ۱۳۴۰، آن وقت ها بود. قرار شد که متن آن سخنرانی را مسئول هیأت اجرایی قبلا ببیند. من رفتم به شرکت آقای بختیار که در یک خیابان فرعی در خیابان نادری واقع بود. مرحوم حق شناس هم در آنجا بود. آنطور که یادم می آید، اولین دیدار من به این مناسبت بود.

- و بعد هم در جبهه ملی با هم همکاری داشتید...

بله. البته اول با وجود اینکه دانشجویان به من رأی داده بودند، نپذیرفت و گفت که من ایشان را نمی شناسم و با کسانی که می شناسم همکاری می کنم. ولی بعد من شدم عضو کمیته دانشگاه و ما مستمر همکاری داشتیم تا اول بهمن سال ۱۳۴۱. او از مسئولیت کناره گرفت و دکتر سنجابی جانشین او شد. ولی ما با او خارج از مسئله کمیته دانشگاه همکاری داشتیم و با هم نزدیکی پیدا کرده بودیم. تا وقتی من به اروپا آمدم. یکی از کسانی که برای خداحافظی نزد آنها رفتم، همین آقای دکتر بختیار بود.

- و بعد فعالیت های شما ادامه داشت تا اینکه جریان انقلاب پیش آمد. شما از جمله نزدیک ترین مشاوران آیت الله خمینی بودید. وقتی که آقای بختیار در ایران نخست وزیری را پذیرفت، در مورد اقدام او چه نظری داشتید؟

عرض کنم که قبل از آمدن آقای خمینی به پاریس، آقای دکتر بختیار به فرانسه آمد و گفت که یک نامه ای خطاب به آقای خمینی نوشته است و از من خواست که نامه را به او برسانم. من به آقای بختیار گفتم که شرط رساندن نامه این است که شما سر این خط بمانید. باید صبر کنیم و ببینیم که آیا شما روی این خط می مانید یا نمی مانید. این طور نشود که من نامه را ببرم و بعد شما خط عوض کنید یا کاری کنید که آقای خمینی یقه مرا بچسبد که چرا شما حقیقت را به من نگفتید. بعد آقای خمینی به فرانسه آمد...

- مضمون آن نامه چه بود؟

مضمون نامه این بود که آقای بختیار می گفت که ما بنا بر مبارزه داریم و خود را در اختیار حضرت آیت الله قرار می دهیم و این گونه مضامین؛ به اصطلاح اظهار نزدیکی و صمیمیت با آقای خمینی. بعد گاهی در روزنامه ها از آقای بختیار مصاحبه هایی چاپ می شد، مثلا با نمایندگان لیبراسیون یا لوموند در ایران مصاحبه می کرد و این ها انتشار می یافت. کسانی زیر حرف های ایشان خط می کشیدند و نزد آقای خمینی می بردند که او اینطور و آنطور گفته است. آقای خمینی هم یقه مرا می چسبید و می گفت که این رفیق شما باز دسته گل به آب داده است. من هم تلفن می زدم به آقای دکتر بختیار که آقا شما این حرف ها را زده اید؟ گفت که نخیر! اینها را بی خود از قول من نوشته اند!

- چه جور حرف هایی از ایشان نقل می شد؟

از ایشان نقل می شد که مثلا باید در محدوده رژیم شاه عمل کرد و این گونه مضامین؛ به اصطلاح تغییر رژیم را نمی خواست و موافقت با رژیم را می خواست. بعد خبر دادند که ایشان می خواهد نخست وزیر بشود. به او تلفن کردم، تکذیب کرد، اما ۲۴ ساعت بعد نخست وزیر شد. این از دید من ضربه ای بود. آخر ما با هم رفیق بودیم، اعتماد کرده بودیم. چند روزی از ماجرا گذشت تا اینکه آقای عباسقلی بختیار که وزیر صنایع ایشان و ظاهرا خاله زاده یا خواهر زاده ایشان بود پیش من آمد و گفت که آقای دکتر بختیار می گوید که حالا یک کاری است که شده است. گفتم یعنی چه یک کاری است که شده؟ ایشان عضو جبهه ملی بوده، بدون اطلاع احدی نخست وزیر شده، تک روی کرده، اعتبار و حیثیت جبهه ملی و خط مصدق را از بین برده است، حالا می گوید که کاری است که شده؟ این رسم روزگار است؟ بعد فکر کردم و گفتم که بسیار خوب! قبول که کاری است که شده است. اما یک وقت می خواهیم که این کاری که شده، ناکام بشود و اوضاع کشور به هم بریزد؛ اما یک وقت می خواهیم که این کار، روال درستی در پیش بگیرد. گفتم اگر دومی است، من پیشنهادی دارم. پرسید چه پیشنهادی؟ گفتم پیشنهاد من این است که آقای بختیار از نخست وزیری شاه استعفا بدهد، بعد آقای خمینی او را به عنوان نخست وزیر انقلاب بپذیرد. خیلی تعجب کرد و پرسید یعنی آقای خمینی این کار را می کند؟ گفتم هیچ نمی دانم، ولی می روم با او صحبت می کنم. قرار شد که من هم همان روز با آقای خمینی صحبت بکنم و او روز بعد بیاید و جواب بگیرد.

بعد از ظهر آن روز نزد آقای خمینی رفتم و گفتم نظر شما در مورد چنین پیشنهادی چیست؟ گفت خوب است! گفتم یعنی می پذیرید؟ گفت بله می پذیرم. گفتم این از آن موارد نیست که شما بپذیری و بعد بگویی که اشتباه شد. شما در خارجید. اینجا فرانسه است. اگر چنین چیزی پیش بیاید، او آنجا می ماند و شما هم در اینجا ماندگار خواهید شد، برای اینکه اعتبار خود را به کلی از دست می دهید. خوب فکرهایتان را بکنید، اگر موافقید به او جواب بدهیم. او گفت که موافق است. پرسیدم به قید قسم؟ گفت به قید قسم! روز بعد آقای عباسقلی بختیار آمد و پرسید که نتیجه چه شد؟ گفتم از آقای خمینی موافقت گرفتم. گفت واقعا؟ گفتم بله! گفت ولی آقای دکتر می گوید که ممکن نیست! گفتم چرا؟ گفت که می گوید اگر من این ترتیب را بپذیرم، ارتش کودتا خواهد کرد. گفتم آقا! چه ارتشی کودتا خواهد کرد؟ آن سران ارتش خودشان با آقای خمینی در ارتباطند، آقای بختیار خبر ندارد. گفتم این یک فرصت تاریخی است، این فرصت را از دست ندهید. اما نپذیرفت.

بعد که خاطرات آقای کارتر و خاطرات آخرین رئیس ستاد ارتش شاه، ارتشبد قره باغی منتشر شد، معلوم شد که آقای بختیار از آمریکایی ها پرسیده است و آقای کارتر گفته که با آدم های خمینی هرگز! آقای قره باغی هم می گوید که آقای بختیار در جلسه گفت و گو با ارتش، به آنها گفته که به من چنین پیشنهادی شده، ولی کارتر موافقت نکرده است. در حالی که ایشان می توانست اقلا مثل قوام السلطنه کار را انجام بدهد و بعد هم بگوید که مصلحت این بود، کارتر چه می توانست با او بکند؟ به هر حال یک فرصت تاریخی از دست رفت، اگر ایشان پذیرفته بود، ارتش سر جای خود می ماند، دستگاه های انتظامی متلاشی نمی شد، ستون پایه های جدید قدرت ساخته نمی شد، احتمال داشت که ایران این تحول را در دموکراسی انجام بدهد و ما الآن در یک موقعیت دیگری بودیم.

- به نظر شما آقای بختیار اساسا چرا نخست وزیری را پذیرفت و چرا از این "فرصت تاریخی" که شما می گویید می توانست کمک بکند، صرفنظر کرد؟ به جز مخالفت آمریکایی ها البته، منظورم از نگاه استراتژیک است.

در مورد اینکه چرا پذیرفت، کسانی فکر می کنند که توانایی های ویژه ای دارند و حسابشان از بقیه جداست. فکر می کنند می توانند از موقعیت استفاده کنند و کارهایی را انجام بدهند که از دیگران ساخته نیست. آقای دکتر بختیار هم غالبا در زندگی این حرف ها را می زد. مثلا هر وقت ما [پیش از انقلاب] می نشستیم و گفت و گو می کردیم، می گفت که اگر من نخست وزیر بشوم، یک هفت تیر کنار دستم می گذارم و قضیه مصدق دیگر تکرار نخواهد شد، یعنی کودتا و اینکه بریزند و خانه اش را به توپ ببندند. یعنی این تصور را داشت که از او کاری ساخته است که از بقیه ساخته نیست. اکثر کسانی که در چنین موقعیت هایی مقامی را قبول می کنند، این جور خیالات را در سر دارند. آقای بختیار هم همینطور بود. فکر می کرد موقعیتی پیش آمده و او می تواند کاری بکند کارستان!

- کاری که می خواست بکند چه بود؟

بعد از آن ماجرای گفت و گو با عباسقلی بختیار، ارتباط من با شاپور بختیار قطع شد. هیچ وقت با او صحبت نکردم که ببینم قصد او چه بود. ولی بعد مرحوم حاج آقا رضا زنجانی به من گفت که به آقای بختیار پیشنهاد کرده بوده که اعلام انحلال رژیم شاه و اعلان جمهوری بکند و خود را هم متصدی موقت بخواند، تا رفراندوم برگزار شود و قانون اساسی تصویب شود. اما آقای بختیار به او گفته بود که این کاری که شما می گویید فرصت می خواهد. آیا چنین قصدی در سر او بوده است؟ نمی دانم. یا فکر می کرده که با استفاده از فرصت انقلاب می تواند مشروطه را بازسازی کند. اگر خیلی خوشبین باشیم، این هم یک احتمال است.

اینها احتمال است، ولی امر واقع این است که ایشان نخست وزیری را قبول کرد و یک هیئت وزیران ترتیب داد که بنا بر اسناد سفارت آمریکا که بعد منتشر شد، اغلب آنها از عوامل آمریکایی بودند و تا روز آخر هم تابع آن سیاست بود. امری که واقع شده این است.

- بعد از اینکه شما به ایران برگشتید و قبل از پیروزی انقلاب و خارج شدن آقای بختیار از کشور، آیا هیچ ملاقات یا تماسی با هم داشتید؟

نه! فقط روز ۲۲ بهمن دختر مرحوم دکتر برومند پیش من آمد و گفت که می گویند آقای بختیار را در مدرسه رفاه نگاه داشته اند. از من خواست همراه من به مدرسه رفاه بیاید و با ایشان دیدار کند. خود من هم مایل بودم که اگر آنجا بود با او دیدار کنم و به آزادی اش کمک کنم. رفتیم اما آنجا نبود. معلوم شد که اطلاع نادرست بوده است. من دیگر نه در ایران او را دیدم و گفت و گو کردم و نه وقتی به خارج آمد. وقتی به خارج آمد و به فرانسه رسید، فکر می کنم توسط همان دکتر برومند برای او پیام فرستادم که حالا که به فرانسه رفتی، دیگر به خارجی متوسل نشو. همانجا بمان و بگو استقلال، آزادی، استقلال، آزادی! سر همین موضع بمان. خیلی متأسفم که این پیغام را هم ترتیب اثر نداد و شد آنچه که شد.

- بعدها که شما از کشور خارج شدید و هر دو در فرانسه بودید، هر دو علیه حکومتی که در ایران بود مبارزه می کردید. هیچ همکاری با هم نداشتید؟

نخیر! روزی که من از ایران خارج شدم، ایشان لازم دید که یک مصاحبه ای با لوموند بکند و مقداری بد و رد به من بگوید. من هم در همان لوموند به او جوابی دادم. دیگر هیچ. جز اینکه پیش از آنکه او را بکشند، از داخل ایران به ما خبری رسیده بود که یک تروری قرار است بشود. من فکر کردم یکی از کسانی که ممکن است ترور بشود اوست. با خودش که ارتباط مستقیم نداشتم، از طریق یک شخصی اطلاع دادم که چنین خبری به ما رسیده است، مواظب خود باشید. ولی معلوم شد که چون به شخص رابط اطمینان داشته، مواظبت هم نکرده و به آن ترتیب کشته شد. البته به محض اینکه این جنایت واقع شد، من بنا بر اینکه حقوق انسان بر عمل او مقدم است، از حقوق انسانی که داشت دفاع کردم و در دادگاهش هم حاضر شدم و شهادت دادم.

- آقای بنی صدر! ۲۰ سال از کشته شدن آقای بختیار می گذرد و سال ها از وقایعی که بین شما و ایشان اختلاف ایجاد می کرد گذشته است. قضاوت نهایی شما از آقای بختیار و از شخصیت و عملکرد او به طور کلی چیست؟

او زنده نیست که به آنچه من می گویم پاسخ بدهد. شما را راهنمایی می کنم به اسناد منتشر شده توسط دولت انگلستان و آنچه توسط آمریکایی ها منتشر شده است. جواب شما در آنجا است. کسی که به یک قدرت خارجی رو می آورد برای اینکه به وطن او حمله نظامی بکند... چه می شود راجع به او گفت؟ همین! نظر من این است.

Shomali - ایران - لاهیجان
فقط خیانت وحماقت!
پنج‌شنبه 13 مرداد 1390

ARTEMIS-SW - فرانسه - پاریس
زنده یاد بختیار نیست که جواب اتهامات تو را بدهد هر چرندی می خواهی عنوان کن که درازگوش فراوان/ابتدا خودت را به خمینی چسباندی و یار نزدیک او برای نابودی ایران سپس به رجوی با اهدای دخترت به او /می دانم دردت چیست سکولار بودن بختیار و ترور او ثابت کرد که در چه راهی بود لابد اکنون هم خود را به رهبران سبز چسبانده ای که ابی برایت گرم شود/کور خوانده ای برو نماز و روزه ات را انجام بده امثال تو سنجابی یزدی به اندازه ی کافی//گ// زده اید/
پنج‌شنبه 13 مرداد 1390

iranesabz - هلند - امستردام
ARTEMIS-SW - فرانسه - پاریس. انگار باز حالت بد شد. روان شناس توی پاریس نیست. بد نیست دو سه‌ سالی‌ توی آسایشگاه روانی استراحت کنی‌. شاید بهتر شدی. البته شاید چون درمان توی سنّ پیری مشکل است و طول می‌کشد ولی‌ اقدام کن شاید نتیجه گرفتی‌.
پنج‌شنبه 13 مرداد 1390

a.ahooraei - المان - کلن
خفه شو مرتیکۀ کثیف و خیانت پیشه و دزد و بی همه چیز. مثل یک حیوون میمونه مردک کثیف خیانتکار و دو دره. هم از توبره میخورد و هم از آغل و هنوز هم همون شیوه رو دارد. این کثافت خیانت پیشه ترین سیاستمدار ایران بوده و هست. این مردک تا با خمینی بود سنگ خمینی رو به سینه میزد و بعد که رونده شد با مسعود هم پیاله شد, وقتی از مجاهدین جاه و جلالی و مقامی نیافت با وجود فروش دختر مکار خود به مسعود, مجبور شد دم بتوی کشیده و گوشه نشین و سرخورده بمونه. هم اینور رو باخت واز دست داد و هم اونور قضیه رو , مردک وطن فروش مگه شاپور از امثال تو اجنبی بود که خودفروشی کنه, اون یک نجیب زادۀ اصیل ایرانی بود و نه مثل تو که معلوم نیست جد سگت از کدوم جهنم به ایران اومده.
پنج‌شنبه 13 مرداد 1390

ariobarzan - انگلستان - اکسفورد
منظورش از پاراگرف آخر کودتای نوژه است که زمان ریاست جمهوری این مردک برنامه ریزی شده بود و توسط سگ هاش( دارو دسته رجوی) لو رفت و دقیقا یادم هست که تلوزیون داشت فیلم نبرد الجزایر نشان میداد که وسط فیلم این مافنگی اومد و یه مشت دری وری به زنده یاد بختیار گفت بعدش هم مثلا به مردم مژده داد و با این کار هم زیر آب رفیق های قدیمیش مثل قطب زاده و نزیه و امیر انتظام و ..... زد هم جلوی خمینی زانو زد و دمشو تکون تکون داد
پنج‌شنبه 13 مرداد 1390

ezatdf - ایران - تهران
از آدم مذهبی چیزی جز دروغ نخواهید شنید این آخوند بی عمامه (بنی صدر) شدیدا دروغ می گوید که من مایل بودم بختیار بیاید ولی خودش نیامد و این "فرصت تاریخی" را از مردم ایران گرفت بختیار توی کتاب یکرنگی نوشته که حتی نصف شب کارمندان وزارت خارجه را احضار کردم تا پاسپورت دپلماتیک برایم صادر کنند و هواپیما هم آماده بود ولی ناگهان گفتند خمینی حرفش رو عوض کرده همه سیاسیون می دانند که بنی صدر نقش اول در این قضیه بود.
پنج‌شنبه 13 مرداد 1390

SarayeAzadi - انگلیس - لندن
درود بر روان آزادمرد زنده یاد شاپور بختیار. روانش شاد. به نظر من آقای بنی صدر هم در باره عملکرد شاپور بختیار قضاوت درست و کامل نکرده. آقای بنی صدر پشتیبانی از "دیکتاتوری نعلین" و یک مرجع دینی -آقای خمینی- و عدم پشتیبانی از نخست وزیر وقت حکومت محمد رضا شاه, خود این عمل با منطق هیچ روشنفکر سیاسی قابل توجیه و مورد قبول نیست مگر آن که پای کسب قدرت در میان بود. متاسفانه می بینم هنوز شخصیتهای "دوران طلایی امام",هنوز هم یا واقعیتهای تاریخی را بدرستی درنیافته اند-که ای کاش اینطور می بود دست کم قابل هضم بود تا طفره رفتن و برای توجیه عملکرد خود چهره ی سرشناس و آزادیخواه دیگری را ملامت و تخریب کنند. گو که حضرات توهم توطئه را توجیهی مناسب در ناکارآمدی فعالیت های انقلابی شان و روی کار آمدن استبدادی واپسگرا می دانند!
پنج‌شنبه 13 مرداد 1390

karaji - سوئد - گتنبرگ
نمونه ای از تاریخ معاصر ایران !!؟؟
پنج‌شنبه 13 مرداد 1390

ARTEMIS-SW - فرانسه - /پاریس
iranesabz - هلند - امستردام . چماقدار سبز??? در تعدادی از کامنتها جوابت را گرفتی اگر به قدرت رساندن کروبی بنی صدر موسوی رهنورد و سید حسن خمینی و خاتمی سرانجامش ورود امثال تو به ایران باشد همین بی پدر مادرها هستند نیازی به تغئیر نیست توله ی خمینی همین یک ماه پیش گفت//حکومت اسلامی بدون ولایت فقیه مفهوم ندارد// منتها انقدر حقه باز هستید که انجا عکس العملی نشان ندادید سگ زنده یاد بختیار می ارزد به تمام اشغالهائی که نام بردم/ اسلامی صد رو
پنج‌شنبه 13 مرداد 1390

zartusht67 - المان - فرانکفورت
ببند دهان متعفنت را شاپور بختیار یک مرد وطن پرست بود بخاطر همین با زد و بند اقتصادی با دولت کثیف فرانسه به قتل رسید
پنج‌شنبه 13 مرداد 1390

porharfi - هلند - آرنم
بنی صدر کثیف..یکی باید پولهایی را که موقع فرار از ایران باخودت بُردی را رو کنه!.
جمعه 14 مرداد 1390

مانش رومشکانی - ایران - کرماشان
آقای بنی صدر امثال شما و رجوی و رفسنجانی خمینی را گنده کردید و به ملت عوام قالب کردید تا شاید خود صاحب سهمی از قدرت بمانید و گرنه امثال مرحوم بختیار تنها یک اشتباه کردند که آنهم شاید به بار نبودن مکان و زمان باعث آن شد ولی حداقل کارنامۀ او آغشته به رنگ خیانت همراهی و همکاری با خمینی نبود.روان بختیار شاد و ننگ بر تروریستهای خائنی که او را کشتند
جمعه 14 مرداد 1390

علی محمودی نژاد - ایران - تهران
درود بر روان آزادمرد تاریخ ایران زمین دکتر شاپور بختیار.
جمعه 14 مرداد 1390

Ahmad Esfahani - ایران - اصفهان
یک کم انصاف هم دوستان داشته باشید و از گفتن حقیقت نترسید و کسی را که دوست دارید همه عیب هایش را هم بگویید.اری مرحوم بختیار مرد شریفی بود و ازاد مرد بود اما دلیل نمیشود که ما در یک تحقیق بیطرفی خود را حفظ نکنیم و اشتباه ایشان را یاداوری نکنیم ایشان برای نجات کشور از دست روحانیون به عراق مسافرت کرد و با صدام ملاقات کردند و از صدام تقاضا کرد که یک دسته هواپیمای جنگی به اسمان ایران بفرستد ولی جایی را بمباران نکند تا به بهانه مقابله به هواپیماهای عراقی خلبانان قهرمان ایران که با بختیار در تماس بودند از پایگاه نوژه بلند شوند و به جای آن جماران و مراکز سپاه را بمباران کنند نقشه خیلی خوب طراحی شده بود ولی لو رفت و بسیاری از ان خلبانها تیرباران شدند و این کار مرحوم بختیار که از روی صداقت و وطن دوستی بود یک اشتباه بود که از صدام کمک خواست و شاید همین ضمینه این شد که چند ماه بعد صدام به فکر حمله به ایران بیفتد. ما بسوی دموکراسی داریم پیش میرویم و نباید از فهمیدن حقیقت ناراحت شویم روح مرحوم بختیار شاد باشد.
جمعه 14 مرداد 1390

ARTEMIS-SW - فرانسه - پاریس
Ahmad Esfahani - ایران - اصفهان . . اقای محترم اولا این داستان را اولین بار است که می شنوم و صدام هم با درسی که شاه فقید در قرار داد 1975 الجزیره به او داد و دست شاه را بوسید در خواب هم فکر حمله به ایران را نمی کرد و عنننننقلاب اسلامی کمونیستی 57 بجای اصلاح نواقص و محدود کردن قدرت شاه او را خلع و کثیفترین موجود تاریخ ایران خمینی را به جان ایران انداخت و متعاقب ان انگولک خمینی در شوراندن شیعه های خل و چل عراق صدام را به سوی جنگ با ایران سوق داد وهنگامیکه می توانست صلح باشد 6 سال با حیله ی ملایان جنگ ادامه یافت سوئ قصد به جان بختیار دو بار بود که بار دوم عملی شد مرگ بر تمام ملایان و خدایشان/
جمعه 14 مرداد 1390

gol andam - سوئس - زوریخ
لپ قرمزی بس کن .....حالم از قیافه ات بهم می خوره....وطن فروش ...اخوند بی عمامه...کثیف
جمعه 14 مرداد 1390

Arash آرش - بریتانیا - لندن
من جدا به مدیران ایرانیان یوکی اعتراض میکنم که اجازه میدهند صحبت های هر کسی با هر فحش و ناسزائی منتشر شود. آیا صرفنظر از اینکه موضع یک شخص چه باشد نمیتواند بصورت آدمی متمدن صحبت کند. با اجازه به اینجور افراد که ادبیات خود را تصحیح نکنند، ایرانیان یوکی به موقعیت خود کمک نمیکند و بعنوان یک سایت بی معیار بین ایرانیان انسان دوست شناخته خواهد شد. این نکته هم واضح هست که چنین اشخاصی با استفاده از فحاشی و سخنان ناسزا فقط از سطح نازل انسانی خودشان خبر میدهند البته اگر مانند سران رژیم وحشی ضد ایرانی به دنیای بربریت پست تر از حیوانات درنده سقوط نکرده باشند.
شنبه 15 مرداد 1390

Ahmad Esfahani - ایران - اصفهان
ARTEMIS-SW - فرانسه - پاریس دوست گرامی آیا اگر شما تا حالا خبر نداشتید من مقصرم؟ ما که نمیتوانیم یک واقیعیت تاریخی را انکار کنیم به شما یک راه ساده را پیشنهاد میکنم کافی است که در جستجوگر گوگل واژه های بختیار . کودتای نوژه . صدام و ... را وارد کنید و صدها مطلب در این باره بخوانید که اکثرا مستند هستند.بخوانید و نتیجه را به ما هم بگویید.
شنبه 15 مرداد 1390

ARTEMIS-SW - فرانسه - پاریس
Arash آرش - بریتانیا - لندن . درس ادب دادن شما هم نه از تربیت شماست بلکه از هواداری مجاهدین سرچشمه می گیرد و سوزش از ابراز علاقه ی کاربران به زنده یاد بختیار که سازمانهای عنقلابی 57 او را نوکر بی اختیار و بختیار منقل و وافورو بیار// چه با ادب!!!!!در مطلب مربوط به مجاهدین سایت و دفاع شما از انان معلوم شد دلیل کامنت شما و درس ادب دادن به سایت!!!!
شنبه 15 مرداد 1390

ARTEMIS-SW - فرانسه - پاریس
Ahmad Esfahani - ایران - اصفهان -- گرامی این جان کلام است ///ابوالحسن بنی صدر و شاپور بختیار هر دو عضو جبهه ملی ایران بودند و سال‌ها برای اهدافی مشترک مبارزه می‌کردند، اما انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ مسیر آن دو را از یکدیگر و از جبهه ملی جدا کرد.» به زبان ساده و قابل درک، بنی صدر به زیر عبای خمینی خزید و یک شبه فرزند امام شد! ولی بختیار به خمینی تمکین نکرد و به وعده و وعید های او نیز اعتنایی نشان نداد و به جای اسلام به ایران اندیشید//
شنبه 15 مرداد 1390

ARTEMIS-SW - فرانسه - پاریس
Ahmad Esfahani - ایران - اصفهان . دوست گرامی شورش خرداد 42 و مرگ 4000 نفر با رهبری خمینی بعنوان طرفدار دموکراسی!!!قلمداد شد در حالیکه قوانین مربوط به ازادی زنان علت اصلی بود اینهم لینک ان//مطالبی که در گوگل یا ویکی پدیا هست را چه کسی نگاشته و هدف??!!این نامه ی خمینی کبیر رهبر مارکسیستهای اسلامی مجاهد و ملی مذهبی در 57/https://www.enghelaab.info/images/stories/khomeini1.jpg
شنبه 15 مرداد 1390

gol andam - سویس - زوریخ
Arash آرش - بریتانیا - لندن...گرامی من ادم بی ادبی نیستم ونخواهم بود..ولی در مورد بنی صدر که حتی اسمش عربیه حساسیت عجیبی دارم..این مردک اون ضحاک رو به ایران اورد ...و دو دستی ملت و خاکش رو تقدیم این خون اشام کرد و نسل ما رو در قرنی که همه دنیا به پیش می تازند به اجبار می خوان به 1400 سال پیش که هیچ ربطی هم به ما نداره بر گردونن ...اگر زور ندارم ...زبون که دارم حداقل اگر روزی بچه داشته باشم نفرتم رو از این رژیم و مسببینش به اون هم تلقین می کنم...حتی با بی ادبی ...این رژیم و عاملانش لیاقتشون بیشتر از این نیست...
شنبه 15 مرداد 1390

sepherdad - استرالیا - سیدنی
زنده یاد شاهپور بختیار همواره به دکتر مصدق به عنوان رهبر سیاسی وفادار ماند و مصدق را جزو نادر سیاستمداران برجسته ای می شناخت که وقتی لازم است، «نه» می گویند. واضح است که بیست و پنج سال بعد در هنگامیکه به جز چند استثنا مانند دکتر غلامحسین صدیقی، همه ی رهبران سیاسی در طیف مخالفان حکومت شاه به آیت الله خمینی «بله» گفتند، خود وی این خصوصیت را با گفتن «نه» به نمایش عمومی گذارد.
شنبه 15 مرداد 1390

Ahmad Esfahani - ایران - اصفهان
ARTEMIS-SW - فرانسه - پاریس:دوست من در باره بحث من و شما جه بگویم ؟ که ادامه ندهم بهتر است من چیزی دیگر میگویم و شما ان را جواب نداده سراغ بحثی دیگر میروید .به شما میگویم برای اثبات این که مرحوم بختیار سراغ صدام جنایتکار رفت به این سایت ها مراجعه کنید. در عوض به من ادرس نامه خمینی به شاه را میدهید.براستی چه بگویم؟
شنبه 15 مرداد 1390

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.