دیشب در منتهای خستگی از سر کار برمیگشتم؛ سوار اتویوس بودم
مامان حوا می نویسد :
دیشب در منتهای خستگی از سر کار برمیگشتم؛ سوار اتویوس بودم. نسبتا خلوت بود. دو تا خانم مانتویی شیک هم کنار من نشسته بودند.
سرم چسبیده به شیشه اتوبوس؛ مشغول تماشای بیرون. یه خانمه باردار داشت تو طول پیاده راه میرفت ؛ که بخاطر بارداری احتماله زیاد دوقلو شکمش خیلی بزرگ بود و خوب ناخود آگاه نگاه ادم میرفت سمتش؛ نگاهمو که از خانم باردار تو خیابون آوردم سمت پلیرم ؛ که یکدفعه صدای داد و بیداد خانم های بغل دستی ام؛ دوباره مسیر نگاهمو عوض کرد
: زنیکه عوضی خجالت نمیکشه با این وضعیت میاد تو خیابون
: اینا تقصیره شوهراشونه؛ اگه غیرت داشتن که وضع این نبود
: ما که زنیم بش نگا میکنیم دیگه وای به حال بقیه
: میمیره یه چادر بندازه سرش
دیگه تقریبا داشتند از عصبانیت داد میزدن . .
منم گیج بودم از این همه زن ستیزی و حرفایی که برام عجیب بود غصه ام گرفته بود. برگشتم به خانمه گفتم ببخشید تو بحث اتون دخالت میکنم. اما اون خانم بارداره. میفهمید؟ چرا این قدر زن ستیزید؟
با عصبی ترین حالت ممکن ؛صورتش رو آورد تو نیم سانتی صورتم و با همون ولوم صدا
: ما زن ستیز نیستیم . ما ناهنجار ستیزیم
: شکم یه زن باردار چه ناهنجاریه داره آخه؟ اون شکم توش حیات جاریه. زیباست . زایش رمز بودنه ؛هستیه؟ میفهمی خانم؟ اون برجستگی زیباست . جزئی از زنانگیه .
: حرف نزن. سینه هم برجستگیه . باید بندازیمش بیرون . باید از مرد نامحرم بپوشونیم. شو ماها فک میکنین هر کی بی حجاب تر باشه با کلاس تره. . مثلا میخوای بگی روشن فکری؟
اگه تمدن به برهنگی باشه حیوون ها از همه متمدن ترند!!
: خانم . اراجیف کتابهای مطهری رو برا من بلغور نکن لطفا . متاسفانه شما اصلا فکر نداری که روشن یا تاریک باشه
خانم بغل دستی اش با حق به جانب ترین حالت ممکن
:بیخیال این بچه است باش بحث نکن
خانمه هم مجددا شروع کرد به داد و بیداد
بقیه زنهای اتوبوس هم مشارکت کردند تو بحث و تایید میکردنشون و برای امثال من که باعث مریض کردن این جامعه شدن اظهار تاسف میکردن.
..........
دیدن اون حجم از حماقت داشت حالمو بد میکرد. اومدم پیاده بشم . برگشتم همه اشون رو مخاطب قرار دادم
: لیاقت گوسفندا ؛حکومت گرگاست . پیرو همون دین باشید
اینو که گفتم خانمه ته اتوبوس خیز برداشت سمتم ؛ که اگه راننده در نزده بود معلوم نبود چی پیش میومد
من بهت زده تو خیابون به اتوبوس در حال حرکت نگا میکردم . وصدای فریاد های زن های چسبیده به در؛ که درو بزن میخوایم بکشیمش!
منبع :https://www.google.com/reader/item/tag:google.com,2005:reader/item/93137798910790f9
love-iran - ایران - چابهار
|
داستان خوبی بود تنها کسایی که تو ایران حال دعوا کردن ندارن و هنوز انسان هستن زن های ایرانی هستن (95) درصد و بقیه هم فاطی کماندوهای عزیز اما من این حرف ها رو اصلا قبول ندارم و یک درصد هم امکان نداره نه چادری ها اهل این حرف ها هستن نه بودن چادر اش مهم انسان بودن و عاقل بودن هست که خدا رو شکر زن ایرانی همه اینها رو داره کمتر خیال پردازی بنویسید |
یکشنبه 26 تیر 1390 |
|
Royan - آلمان - آلمان
|
با این حساب اگر واقعا تو ایران اینطوری فکر می کنند حقشون است خلایق هرچه لایق. |
یکشنبه 26 تیر 1390 |
|
عرق سگی - ایران - تهران
|
اینجاست که باید یا گریه کنیم یاخودمونو بزنیم به بیخیالی یا به اونایی که این مملکتو ساختن ..... بدیم من که نمی دونم چیکار کنم . |
یکشنبه 26 تیر 1390 |
|
فریدون شیرازی - ایران - شیراز
|
این یک داستان است و واقعیت ندارد.1/ مردم عادی کاری به حجاب دیگران ندارند.2/فاطی کماندوها با اتوبوس جابجا نمیشوند و بخاطر مزدوری توان مالی خوبی دارند و اتوبوس مال مردم عادی است که فهم و شعورشان بالا و مزدوری و فضولی شان صفر است3/ مردم عادی خصوصا خانمها مشکل یک زن حامله را میدانند در هر شرایطی از انان حمایت میکنند(بجز مزدوران ولایت که حیوان هستند).4/اکثریت قاطع مردم ایران مخالف صریح تمامی مردم ازاری مزدوران هستند و اینکه نوشته((بقیه زنهای اتوبوس هم مشارکت کردند تو بحث و تایید میکردنشون و برای امثال من که باعث مریض کردن این جامعه شدن اظهار تاسف میکردن)) نشان میدهد که از ذهن متوهم یک خارج نشین تراوش کرده و طرف اصلا در جامعه ایرانی نیست که ببیند مردم در ایران خیلی بیشتر از خارج نشینان ضد رژیمند.مقاله خیلی بدی بود و در اندازه دوستان ایرانیان یوکی نیست این مزخرفات را در این سایت خوب درج نمایند.در هرزگی فاطی کماندوها شکی نیست ولی مردم عادی اینطور نیستند |
یکشنبه 26 تیر 1390 |
|
saraee - ایران - اهواز
|
love-iran - ایران - چابهار . عزیز جان اگه قصد نظر دادن دارید مطلب رو دقیق بخونید، نوشته شده بود دو تا خانوم مانتویی شیک .. با احترام. |
دوشنبه 27 تیر 1390 |
|
ezatdf - ایران - تهران
|
داستان خوبی بود ولی مشکوک می زد! اطلاعاتی ها نوشتندش ! جو اتوبوس های ایران بدون استثنا برعکس این نوشته است دقیقا مثل جامعه ایران من خودم تا بحال شاهد چند تا از این جرو بحث ها بودم که آخرش احمقه! مجبور شده با عصبانیت پیاده بشه و بقیه هووووش کردند |
دوشنبه 27 تیر 1390 |
|
Ezhaq - ایران - تهران
|
مانند این ماجرا را بشکل تصادفی مدتی پیش در خیابان امام ته چاه فراری (ولی عصر) دیدم البته آن خانم رو کتک زدند ولی مردم فراریش دادند دو سه تا از این فاطی بدکاره ها افتاده بودن بجونش ولی واقعا شیر زن بود. |
دوشنبه 27 تیر 1390 |
|
سارا-تهران - ایران - تهران
|
Royan - آلمان - آلمان. آره واقعاً تو ایران اینطوری فکر میکنند. چند روز پش تو مترو بودم چند تا پیرمرد ویه آخوند جوون سرپا ایستاده بودند،یه مرده از جاش پاشد گیر داد به آخونده که حاج آقا باید بشینه. عوضی پیرمردارو نمی دید، آخوندم چون ایستگاه بعدی می خواست پیاده بشه قبول نکرد به پیرمردا با غرور تعارف کرد،چند دقیقه بعد یه خانم رنگ پریده بچه بغل با گریه داشت گدایی می کردومیگفت بچم کم خونی داره قیافه خیلی غمگینی داشت دریغ از اینکه این آخونده عوضی دست کنه تو جیبش یه دوزاری دربیاره چنان خودشو زد به اون راه که نگو |
دوشنبه 27 تیر 1390 |
|
Royan - آلمان - آلمان
|
سارا-تهران - ایران - تهران خانم جان آخوند که دست بده نداره فقط میگیره. آنهائی هم که به اخونده جا تعارف کردن امثال ساندیس خورهای تو سایت بودن. |
سهشنبه 28 تیر 1390 |
|