از حرکتها و مواضع و سخنان مربوط به انتخابات مجلس آینده چه تصوری از این رویداد به دست می آید؟ رقبای اصلی کدامند؟ نظارت استصوابی تا چه حد پیش خواهد رفت؟ برنامههای تیم محمود احمدی نژاد و تیم آیت الله خامنهای چیست؟ گروههای منتقد دولت تا چه حد بخت دست یابی به اکثریت مجلس را دارند؟ اصلاح طلبان چه موقعیتی دارند؟ ترکیب مجلس آینده چه خواهد بود؟ و مشارکت عمومی به چه میزانی خواهد بود؟
صحنه نزاع
وضعیت رقبا و توان مالی و تبلیغاتی و برنامهی آنها در انتخابات مجلس آینده به صورت زیر قابل ترسیم است:
۱) بازیگران اصلی در انتخابات آینده، دستگاه رهبری و زیر مجموعههایش (سازمان های اطلاعاتی و نظامی)، تیم احمدی نژاد (وفاداران به وی پس از عزل و بازگشت مصلحی)، و موتلفه و همپیمانان روحانیاش خواهند بود. این گروه ها به دلیل برنامهها و نامزدهای متفاوت به وحدت نخواهند رسید. اعلام استقلال گروه سه نفرهی منصوب احمدی نژاد (عسگر اولادی، حداد عادل و ولایتی) و اکثریت یافتن روحانیون در گروه هفت نفره بعدی هم فاصله گیری با تیم احمدی نژاد را تضمین و هم نگرانی تیم خامنه ای را تشدید کرده است. جریانهای نزدیک به محسن رضایی و محمد باقر قالیباف در حاشیه حضور خواهند داشت و تعیین کننده نخواهند بود.
۲) طبعاً گروههای دارای منابع مالی نیز همین سه گروه اصلی هستند که منابع در اختیار رهبری و منصوبان وی (بنیادها، اوقاف، اسکلههای قاچاق سپاه و پروژه های دهها میلیاردی قرارگاه خاتم)، دولت (شرکتهای دولتی و پیمانکارهای خودی و بودجههای نهادهای ذیل ریاست جمهوری) و بازار در اختیار آنهاست.
۳) از حیث رسانه ای و تبلیغاتی بیشترین امکانات به ترتیب در اختیار نامزدهای نزدیک به بیت (رادیو و تلویزیون دولتی، خبرگزاری فارس، دهها روزنامه و نشریه و سایت)، دولت (چند خبرگزاری، چند روزنامه و سایت اینترنتی) و موتلفه و همپیمانان (چندین روزنامه و مجله و سایت) است.
۴) برنامهی تیم احمدی نژاد کسب ۱۵۰ تا ۱۷۰ کرسی مجلس در شهرستانها و بالاخص شهرهای کوچک است. این کرسیها را باید کسانی پر کنند که بیش از هر گروه و فردی به تیم عملیاتی احمدی نژاد وفادار باشند. برنامهی تیم خامنهای به میدان آوردن کسانی است که در چند لیست طرفهای درگیر بتوانند جای بگیرند و در عین حال صرفا به خامنه ای وفادار باشند. موتلفه و همپیمانان نیز مثل دورههای گذشته برای ارسال افراد خود به مجلس تلاش می کنند.
نقطه عطف برای جریان اقتدارگرا
انتخابات آینده که پس از حذف اصلاح طلبان از حوزهی قدرت اولین انتخابات سراسری در کشور است و جریان اقتدارگرا نمی تواند علیه رقیب مشترک متحد شود، شاکلهی این جریان و نیروهای اصلی و فرعی آن را تعیین خواهد کرد. در فصل اول سال ۱۳۹۰ مذاکرات، یارگیریها و برخوردهایی میان اجزای این جریان صورت گرفته است اما صورت بندی نهایی در آستانهی انتخابات تعین پیدا خواهد کرد.
آنچه از مجموعهی اقدامات و سخنان افراد شاخص این جریانها آشکار می شود آن است که
۱) تیم آیت الله خامنهای و منتقدان اقتدارگری دولت تصمیم خود را بر حذف تیم احمدی نژاد گرفتهاند و می خواهند این کار را با هزینهی کمتر و به تدریج انجام دهند؛
۲) علی خامنهای خواهان افزایش قدرت منتقدان دولت است اما نه در حدی که بتوانند قدرت مطلقهی وی را تحت نفوذ خود قرار دهند؛ وی مجلسی کاملا مطیع می خواهد تا مجبور به صدور حکم حکومتی و نقض قوانین تبعیض آمیز موجود به نفع خود نشود.
۳) بازی "قیچی کردن دم پر روها" یا "کوباندن آنها که سر بر می آورند" در میان اقتدارگرایان ادامه پیدا خواهد کرد. هر کس و گروهی که خود را مطیع تر و قانع تر به حوزهی تعریف شده از سوی بیت نشان دهد شانس بیشتری برای ارتقا خواهد داشت.
انتخابات سه قطبی
انتخابات آینده مجلس صحنهی نزاع تیم احمدی نژاد و تیم خامنهای خواهد بود در حالی که موتلفه و همپیمانان تلاش خواهند کرد از این صحنهی نزاع به نفع خود بهره برداری کنند. تیم خامنه ای مطمئن نیست که موتلفه و همراهان بتوانند تیم احمدی نژاد را شکست دهند و از این جهت خود مداخله خواهد کرد. بقیهی نیروها از یکی از این تیمها پشتیبانی صریح یا ضمنی خواهند کرد.
این که منتقدان دولت از ائتلاف جریان انحرافی و جریان فتنه سخن می گویند مشخصا بدین معناست که آنها می دانند صحنهی اصلی نزاع کجاست و به این نتیجهی نادرست می رسند که اگر "جریان فتنه" در کنار خامنهای نمی ایستد حتما باید در کنار جریان انحرافی قرار گیرد تا هر دو طرف را مورد حمله قرار دهند.
علی رغم حملات رسانهای تیم خامنهای و اقتدارگرایان به تیم احمدی نژاد، گروه اخیر صحنهی سیاسی را واگذار نکرده است. مواضع اخیر احمدی نژاد مثل طرح دوبارهی موضوع باغشهرها علی رغم مخالفت صریح خامنهای، سخن گفتن از برادران قاچاقچی [سپاه]، مخالفت صریح با جدایی جنسیتی در دانشگاهها و مضمون نامهی معرفی وزیر پیشنهادی ورزش و جوانان به مجلس علی رغم توصیههای خامنه ای و در مقابل تشکیل کمیته ای برای بررسی اقدامات غیر قانونی احمدی نژاد توسط خامنهای نمایانگر تداوم نزاع میان رهبر رئیس دولت تا آستانهی انتخابات مجلس آینده است.
تیم احمدی نژاد، فعلا در موقعیت بهتر
با فرض عدم تغییر یکباره و ناگهانی شرایط سیاسی، نامزدهای نزدیک به دولت در صورت عدم رد صلاحیت آنان، در انتخابات مجلس آینده در عین تحمل ضربات اخیر اکثریت را به دست خواهند آورد، به پنج دلیل:
۱. حتی در صورت تایید صلاحیت برخی نامزدهای نزدیک به اصلاح طلبان، آنان به دلیل فقدان رسانه و عدم دسترسی به منابع دولتی و نیز عدم مشارکت بخش عمدهای از پایگاه اجتماعی این گروه، رای نخواهند آورد. شرکت اصلاح طلبان در انتخابات حتی در صورت تایید صلاحیت آنان در شرایط سیاسی امروز خودکشی سیاسی است.
اصلاح طلبان تنها با اعلام نامزدی زندانیان سیاسی (در نتیجه بالا بردن میزان آرای باطله) یا تحریم فعال می توانند در عرصهی سیاست بدون پرداخت هزینه حضور داشته باشند.
۲. اقتدارگرایان مخالف دولت از دوم خرداد ۱۳۷۶ در هیچ انتخاباتی نتوانستهاند اکثریت پیدا کنند. جایگزینهای اصلاح طلبان در شوراهای شهر و روستا، مجلس و ریاست جمهوری سپاهیان یا افراد نزدیک به آنها بودهاند. روحانیت و موتلفه و دیگر گروههای نزدیک به آنها قدرت بسیج اجتماعی خود را از دست دادهاند. سپاهیان با استفاده از سازمان بسیج و لباس شخصی های نزدیک به خود توانستند در دههی هشتاد سازمان نظارت بر انتخابات را به دست گیرند و بعد با استفاده از رانتهای حکومتی نمایندگان خود را به مجلس بفرستند. در دوران حکومت خامنهای، اقبال به روحانیون در جمهوری اسلامی در حال افول و اقبال به نظامیان در درون ساختار قدرت در حال اوج بوده است. روند کاهش پیوسته و قابل توجه روحانیون مجلس در دهههای هفتاد و هشتاد در دههی نود نیز ادامه پیدا خواهد کرد.
۳. تنها گروههایی که پیش از رسیدن خامنهای به قدرت دارای هویت سیاسی بودند و هنوز در میدان سیاست هستند گروه موتلفه و روحانیت نزدیک به آنهاست. در میان طیف اقتدارگرا، این گروه تنها گروهی است که دارای یک پایگاه اجتماعی مشخص است؛ بقیهی گروهها و افراد هویت اجتماعی ندارند و تنها با اتکا بر نیروهای نظامی و امنیتی و رانتها و امتیازات دولتی (بفرموده) در قدرت مشارکت دارند.
همین استقلال نسبی از دستگاه رهبری است که به موتلفه و همپیمانان اجازه می دهد در شرایطی که هاشمی رفسنجانی از سران فتنه تلقی می شود با وی ملاقات کنند. از همین جهت خامنه ای نمی تواند به آنها اعتماد کامل داشته باشد یا مطمئن باشد که می تواند هر وقت اراده کند آنها را حذف کند. همین دغدغهی کنترل و مدیریت است که نمی گذارد خامنهای مجلس یا ریاست جمهوری را کاملا به آنها واگذار کند یا حداقل در جریان کسب قدرت آنها اختلال ایجاد می کند.
۴. موتلفه و همپیمانان (جامعه مدرسین حوزهی علمیهی قم و جامعه روحانیت مبارز تهران) با دشواری خواهند توانست بر سر نامزدها به توافق برسند و همین امر نوعی امتیاز برای طرف مقابل آنها به حساب می آید. این اختلاف از هم اکنون خود را بروز داده است تا حدی که نمایندهی جامعهی مدرسین از استفادهی از تعبیر جامعتین که القای هماهنگی میان آن دو می کند دل خوشی ندارد: "عنوان "جامعتین " بعد از تدوین منشور اصولگرایی پایان یافته است، بنابراین هر کدام از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران، بر اساس ضوابط و تصمیمات داخلی خود عمل میکنند." (عباس کعبی، الف ۱۹ تیر ۱۳۹۰)
گروه ۷+۸ نمی تواند عامل وحدت بخش میان این گروه باشد چون اولا همهی جریانهای اقتدارگرا را در بر نمی گیرد (مثل نزدیکان محسن رضایی یا قرارگاه عماریون)، دوم آن که به اعتقاد برخی از اقتدارگرایان (علی عباسپور تهرانی، عضو مجلس: "نباید تشکلی مانند جبهه پیروان خط امام و رهبری در کنار تشکل هایی قرار دهیم که فقط سرو صدا دارند." تابناک، ۲۰ تیر ۱۳۹۰) به افراد و گروهها وزنی مورد انتظار آنها داده نشده است (قالیباف و علی لاریجانی هریک، یک نماینده، دو نفر از گروه محمد حسین صفارهرندی و مرتضی آقاتهرانی و صادق محصولی، دو تن از جریان قدیمی راست تحت عنوان جبهه پیروان خط امام و رهبری یعنی دو نفر از میان محمدرضا باهنر، منوچهر متکی، محمدنبی حبیبی و محسن کوهکن، و دو تن از جمعیت ایثارگران تحت عنوان اصولگرایان تحول خواه یعنی دو نفر از میان حسین فدایی، علیرضا زاکانی، محمد دهقان و احمد نجابت)، سوم آن که برخی گروههای دعوت شده به ائتلاف در آن شرکت نخواهند کرد (تکذیب صفار هرندی از شرکت خود، الف، ۲۰ تیر ۱۳۹۰) و چهارم آن که اعضای این گروه صرفا علیه تیم احمدی نژاد متحد شده اند و خود اشتراک سابقه و منافع چندانی ندارند.
۵. در کنار نامزدهای نزدیک به دولت و نزدیک به منتقدان وی، خامنهای و بیت نیز نامزدهای خاص خود را دارند اما این نامزدها علی رغم داشتن امکانات مالی و تبلیغاتی چهره های امنیتی و نظامی اسم و رسم داری هستند (مثل مجتبی ذوالنور) که در کشتار و سرکوب مردم مستقیما مشارکت داشتهاند و حتی بسیاری از افراد وفادار به جمهوری اسلامی نیز حاضر نیستند به آنها رای دهند. در دوره های گذشته نیز کسانی مثل علی فلاحیان بخت خود را آزمودند اما بسیاری از طرفداران ولایت به وی رای ندادند.
تنها ابزاری که اقتدارگرایان مخالف با تیم احمدی نژاد در اختیار دارند بازداشت و رد صلاحیت است، که قسمت اول آن در جریان بوده است (ابراهیم رئیسی، معاون اول قوهی قضاییه، الف، ۲۰ تیر ۱۳۹۰). اما تیم احمدی نژاد نامزدهایی را معرفی خواهد کرد که امکان رد صلاحیت آنها در شورای نگهبان پایین باشد.
امتیاز انتخاباتی اصلاح طلبان
اصلاح طلبان در حوزهی رقابت سیاسی قدرت عمل چندانی ندارند (نگاه کنید به موضع گیری فرماندهی سپاه پاسداران علیه محمد خاتمی: "آقای خاتمی در جریان فتنه امتحان خوبی پس نداد و به هر حال جزء همراهان سران فتنه بود...و اکنون نیز موضعی مبنی بر برائت از آن حرکت ها نگرفته" تابناک، ۱۴ تیر ۱۳۹۰). آنها نمی توانند در شرایط موجود بر شورای نگهبان فشاری وارد آورند تا ترکیب نامزدها تغییر پیدا کند. حتی اظهار ندامت نیز به آنها کمکی نمی کند چون برچسب فتنه گر را از رهبر کشور دریافت کردهاند.
اما در حوزهی مشارکت، قدرت آنها بلامنازع است. اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری حتی بر اساس آمار تقلبی حکومت ۱۳ میلیون رای داشتهاند. بنابر این، تحریم همصدا و یکپارچهی آنان میزان مشارکت معمول در مجلس در دو دورهی قبل یعنی حدود پنجاه درصد (حدود ۲۵ میلیون) را یکباره به ۲۵ درصد کاهش می دهد. حتی اگر آنها نتوانند روستاییان و جمعیت شهرهای کوچک را به علت رقابتهای محلی به تحریم قانع کنند حداقل در شهرهای بزرگ قدرت کاهش آرا را دارند و می توانند میزان مشارکت کل کشور را به ۳۵ تا ۴۰ درصد کاهش دهند که این می تواند موفقیت بزرگی برای آنان باشد و با همین قدرت می توانند حکومت را به قبول برخی درخواست های خود وادار کنند.